۱۴۰۱ فروردین ۴, پنجشنبه

وقتی که ، دستای باد ، قفس مرغ گرفتارو شکست ، شوق پروازو نداشت

وقتی که چلچله ها ، خبر فصل بهارو می دادن ، عشق آوازو نداشت

دیگه آسمون براش ، فرقی با قفس نداشت

واسه پرواز بلند ، تو پرش هوس نداشت

شوق پرواز ، توی ابرا ، سوی جنگلای دور

دیگه رفته از خیال اون پرنده صبور

اما لحظه ای رسید ، لحظه پریدن و رها شدن ، میون بیم و امید

لحظه ای که پنجره ، بغض دیوارو شکست

نقش آسمون صاف ، میون چشاش نشست

مرغ خسته پر کشید و افق روشنو دید

تو هوای تازه دشت ، به ستاره ها رسید

لحظه ای پاک و بزرگ ، دل به دریا زد و رفت

با یه پرواز بلند تن به صحرا زد و رفت

گرفتار، فریدون فروغی

ترانه سرا: فرهنگ قاسمی

آهنگساز: محمد شمس

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%87%E2%80%8C%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C_%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%88%D9%86_%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%BA%DB%8C