چرا امثال زیدآبادی ها به آخر خط می رسند؟
در ارتباط با اعلام خدا حافظی احمد زیدآبادی فعال رسانه ای بدنبال احضار وی به دادسرا، از عرصه سیاسی یکی از خوانندگان پیک نت بنام کریم دانش یادداشت زیر را برای پیک نت نوشته است:
آقای زیدآبادی باعنوان “لحظۀ خداحافظی!" نوشته است:
" بازتاب مطلبی که خطاب به حامد اسماعیلیون نوشتم، مرا نسبت به آیندۀ این کشور از هر جهت روشن کرد؛ گرچه پیش از آن هم، برایم کم و بیش روشن بود.
از فحاشی چارپاداری تا تهدید به قتل و تجاوزِ جنسی، بخشی از واکنش افرادی بود که در فضای مجازی و غیرمجازی به حمایت از آقای اسماعیلیون نثارم کردند. "
آقای زیدآبادی می خواهند از سیاست خداحافظی کنند و روی نوشتن کتاب هایشان متمرکز شوند. صلاح ملک خویش خسروان دانند، اما با دو تبصره الف ) مگر کتاب نوشتن سیاسی و سیاست نیست؟ ب) فرض محال ، گیرم ایشان مطلبی ننویسند مگر سیاست دست از سرش برداشته و خواهد داشت؟
از" من" ، " شما" و "ما" شروع می شود تا می رسد به نهادها و سازمانها و ادارات و مجلس و دولت و... چه کردیم که زیدابادی " دبیرکل دفتر تحکیم وحدت " رسید به کانل تلگرام داری و حالا به خداحافظی از سیاست ؟
چرا باید امثال زیدآبادی مثلا در 25-19 سالگی از دبیرکلی فلان سازمان یا از فرماندهی فلان لشکر و اداره ، وزارتخانه به این جا برسند که بعد از پنجاه سالگی یا از سیاست خداحافظی می کنند یا بگویند کاش در آن پست هایی که داشتیم تصمیم دیگری می گرفتیم؟
نتیجه اینکه ، فحاشان چاروادار و آقای زیدآبادی ها محصول سیاست غلط حکام ایران حداقل از زمان مشروطه تاکنون است که اجازه ندادند مردم احزاب و سازمان و تشکل های مردمی خود را ایجاد کنند و در این سازمان ها تجربه لازم را کسب کنند .