فرهنگ و هنر
کیوان قدرخواه، شاعر اصفهان / گزارشی از مراسم سالمرگ کیوان قدرخواه
اصفهان دارای تاریخ و فرهنگی غنی است که آن را، از جمله، حاصل حضور اقوام گوناگون و گروندگان ادیان و آیینهای مختلف میدانند. هرچه هست، ادبیات معاصر ایران با نام نویسندگان بزرگی، برخاسته از این شهر، پیوند خورده است. در سالهای گذشته چند تن از اینان، و همه به مرگی زودهنگام، از میان ما رفتند. پس از احمدمیرعلایی و هوشنگ گلشیری، کیوان قدرخواه بود که پس از یک دورهی طولانی بیماری، ۲۱ دیماه ۱۳۸۳ درگذشت.
مراسم بزرگذاشت سالمرگ كيوان قدرخواه بر مزار وى
روز چهارشنبه، ۲۱ دیماه، به مناسبت اولین سالمرگ کیوان قدرخواه نزدیکان، دوستان و دوستدارانش، همراه با جمعی از نویسندگان و هنرمندان اصفهان در گورستان باغ رضوان این شهر بر مزار او گردآمدند تا یادش را گرامی بدارند. مراسم را یکی از دوستان قدیمی او آغاز کرد و سپس محمد رحیم اخوت، داستاننویس، شعری از قدرخواه را برای حاضران خواند. اخوت تذکر داد «کیوان قدرخواه را باید شاعر اصفهان خواند و نه شاعر اصفهانی. چرا که او بیش از هر کس دیگر اصفهان را سروده است.»
علاقهی کیوان قدرخواه به شعر به دوران دبیرستان و مطالعهی شعر کلاسیک بازمیگردد. او در ادامهی این علاقمندی در دههی چهل با کار نیما و شاعران مطرح آن روزگار آشنا میشود و از طرفداران شعرهای جمعی میشود که در «جزوهی شعر» کارشان را منتشر میکردند و اغلب از اصحاب «حجم» بودند. کیوان قدرخواه در تب و تاب سالهای انقلاب دفتر شعری منتشر میکند که خود آن را بسیار شعاری مییابد و بلافاصله تمام نسخههایش را گردآورده و میسوزاند.
در سالهای دههی شصت و هفتاد با اعضای سابق جُنگ اصفهان و شاعران و نویسندگان اصفهانی، از جمله احمد میرعلایی، محمد حقوقی، هوشنگ گلشیری و ... آشنایی نزدیکتری پیدا میکند که در کارش تاثیر بهسزایی برجا گذاشته است. انتشار گوشههای اصفهان، ۱۳۷۰ و پریخوانیها، ۷۳، او را به عنوان شاعری جدی و متفاوت به دوستداران شعر میشناساند و جایگاه او را در میان همنسلانش تثبیت میکند.
قدرخواه در بسیاری از شعرهایش کوشش کرده تا نوعی شعر را که در غرب به «شعر نمایشی» معروف است در زبان فارسی معرفی کند. در این شعرها شاعر با بهرهگیری از مونولوگها و دیالوگها سعی دارد شخصیتهایی بیافریند و از امکانات نمایش برای خلق شعرهای چندصدایی بهره گیرد.
و اینک در سالروز خاموشی شاعر، در یک عصر سرد و ابری دیماه، هنگامی که جمعیت رفته رفته پراکنده میشوند، آوای سوزناک نی، آواز سوزناکتر همسرش ناهید (ناهید داییجواد، خواننده و معلم آواز)، را همراهی میکند که بر مزار او میخواند:
«سر خاکت ببارم آنقدر اشک
که چون روید گلی، روید از آن گل...»
شاعر چند سال پیش از مرگ در شعری به نام «مجلس وصیت کردن کیوان به سودابه» سروده بود:
«هرچند از مرزی بیبازگشت گذشتهام
شاید روزی
صدایی بشنوی
و لحظهای مرا به یاد بیاوری
من به آن لحظه چنگ میزنم
آن را چون سکهی زرینی در مشت میفشارم
و رهایش نمیکنم
رهایش نمیکنم
گرچه همهی فرشتگان رستاخیز رهایم کنند!»
(مجلس وصيت کردن کيوان به سودابه، مجلس سيزدهم، دفتر «از تواریخ ایام»)
از کیوان قدرخواه، بهجز آن دفتر سوخته، چهار مجموعه شعر منتشر شده است: «گوشههای اصفهان» (۱۳۷۰)، «پریخوانیها» (۱۳۷۳)، «از تواریخ ایام» (۱۳۷۷) و «سایههای نیاسرم» (۱۳۸۱).
بهزاد کشمیریپور، گزارشگر صدای آلمان، اصفهان