دعای حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
و نيز كفعمى در مصباح فرموده : اين دعاى حضرت مهدى صلوات اللّه عليه است :
متن دعا:
اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفيقَ الطّاعَةِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِيَةِ وَ صِدْقَ النِّيَّةِ وَ عِرْفانَ الْحُرْمَةِ وَ اَكْرِمْنا بِالْهُدى وَ الاِْسْتِقامَةِ وَ سَدِّدْ اَلْسِنَتَنا بِالصَّوابِ وَ الْحِكْمَةِ وَ امْلاَْ قُلُوبَنا بِالْعِلْمِ وَ الْمَعْرِفَةِ وَ طَهِّرْ بُطُونَنا مِنَ الْحَرامِ وَ الشُّبْهَةِ وَ اكْفُفْ اَيْدِيَنا عَنِ الظُّلْمِ وَ السَّرِقَةِ وَ اغْضُضْ اَبْصارَنا عَنِ الْفُجُورِ وَ الْخِيانَةِ وَ اسْدُدْ اَسْماعَنا عَنِ اللَّغْوِ وَ الْغيبَةِ وَ عَلَى الْمُتَعَلِّمينَ بِالْجُهْدِ وَ الرَّغْبَةِ وَ عَلَى الْمُسْتَمِعينَ بِالاِْتِّباعِ وَ الْمَوْعِظَةِ وَ عَلى مَرْضَى الْمُسْلِمينَ بِالشِّفآءِ وَ الرّاحَةِ وَ عَلى مَوْتاهُمْ بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ عَلى مَشايِخِنا بِالْوَقارِ وَ السَّكينَةِ وَ عَلَى الشَّبابِ بِالاِْنابَةِ وَ التَّوْبَةِ وَ عَلَى النِّسآءِ بِالْحَيآءِ وَ الْعِفَّةِ وَ عَلَى الاَْغْنِيآءِ بِالتَّواضُعِ وَ السَّعَةِ وَ عَلَى الْفُقَرآءِ بِالصَّبْرِ وَ الْقَناعَةِ وَ عَلَى الْغُزاةِ بِالنَّصْرِ وَ الْغَلَبَةِ وَ عَلَى الاُْسَراءِ بِالْخَلاصِ وَ الرّاحَةِ وَ عَلَى الاُْمَرآءِ بِالْعَدْلِ وَ الشَّفَقَةِ وَ عَلَى الرَّعِيَّةِ بِالاِْنْصافِ وَ حُسْنِ السّيرَةِ وَ بارِكْ لِلْحُجّاجِ وَ الزُّوّارِ فِى الزّادِ وَ النَّفَقَةِ وَ اقْضِ ما اَوْجَبْتَ عَلَيْهِمْ مِنَ الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ بِفَضْلِكَ وَ رَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ.
ترجمه دعا:
خدايا،توفيق فرمانبرى،و دورى از نافرمانى،و درستى نهاد و شناخت واجبات را روزى ما بدار و ما را به هدايت و پايدارى گرامى دار،و زبانمان را به راستگويى و حكمت استوار ساز،و دلهايمان را از دانش و بينش پر كن،و شكمهايمان را از حرام و شبهه پاك فرما،و دستانمان را از ستم و دردى بازدار و ديدگانما را از ناپاكى و خيانت فرو بند،و گوشهايمان را از شنيدن بيهوده و غيبت ببند،و و بر دانشمندانمان زهد و خيرخواهى و بر دانشآموزان تلاش و شوق،و بر شنوندگان پيروى و پندآموزى،و بر بيماران شفا و آرامش،و بر مردگان مهر و رحمت، و بر پيران متانت و آرامش،و بر جوانان بازگشت و توبه و بر زنان حيا و پاكدامنى و بر ثروتمندان فروتنى و گشادگى،و بر تنگدستان شكيبايى و قناعت،و بر جنگجويان نصر و پيروزى،و بر اسيران آزادى و راحتى،و بر حاكمان دادگسترى و دلسوزى،و بر زيردستان انصاف و خوشرفتارى تفضّل فرما،و حاجيان و زيارتكنندگان را در زاد و خرجى بركت ده،و آنچه را بر ايشان از حج و عمره واجب كردى توفيق اتمام عنايت كن به فضل و رحمتت اى مهربانترين مهربانان.
شرح دعای اللهم ارزقنا توفیق الطاعه
مقدمه:
اين دعا درسنامهی گرانبهايي است كه در پيكره نيايش انشاء شده است و آموزندة اوصافي است كه مطلوبِ آخرين ذخيره الهي است. آراستگي به فضائل بیان شده در این دعا، براي هر منتظر راستين بايسته است و شايد بتوان گفت كه اين دعا سرچشمه همة صفاتي است كه براي منتظران راستين آن حضرت شايسته ميباشد.[1]
اين دعا آرزوهاي امام زمان علیه السلام است كه انسانها، توفيق بندگي و دوري از معصيت را پيدا كنند و در راه به دست آوردن يك جامعه ايدهآل و زمينهساز براي امر ظهور، تلاشي در خود تحسين داشته باشند. دقت در مضامين دعا و عمل به آن، بهترين راه كار جلب رضايت آن عزيز ميباشد رضايتي كه خشنودي خداي متعال را در برخواهد داشت و بهشت قرين پاداش اين رضايت خواهد بود.
براي شخص منتظر هيچ ارزشي بالاتر از لبخند رضايت امام منتظَر نيست كه با اين فرازها محقق ميگردد. اين دعا از مفاهيم عميق و عالي برخوردار است كه گويي درسهاي فرهنگي و اخلاقي بسيار مفيدي را امام زمان علیه السلام در لباس دعا، به منتظرانش آموخته است. درسهايي سازنده در بيست و شش فراز كه لازمة يك جامعة زمينهساز خواهد بود. به راستي اگر تكتك اصناف به صفت مخصوص خود متصف شوند راه براي برپايي گلستان وعده شده براي بشريت، هموار خواهد شد.
منبع دعا
دعای اللهم ارزقنا توفیق الطاعه دعایی است كه منتصب به حضرت حجت علیه السلام است. اولین كسی كه آن را نقل میكند، مرحوم كفعمی در المصباح[2] و بلدالامین[3] است. ایشان این دعا را در زمرهی ادعیه مأثوری كه نام خاصی ندارد اما فضائل آن مشهور است، ذكر میكند و دعا را روایت شدهی از حضرت میداند.[4]
برای دسترسی به متن كامل این دعا علاوه بر مفاتیح الجنان[5] میتوانید به منتخب الاثر[6]ِ، آیت الله صافی و مفاتیح نوین[7]، آیت الله مكارم و صحیفة المهدی[8]، اثر الشیخ عیسی الاهری و نیز موسوعة كلمات الامام المهدی[9]، از موسسه الامام الهادی، مراجعه نمایید.
در میان شرحهای فارسی بر این دعا، كلام آیت الله جوادی در كتاب امام مهدی موجود موعود، متمایز از دیگر شرحها است. جناب آقای مهدی نیلی پور، شرح خود بر این دعا را «گلواژههای اخلاق در نیایش امام زمان» نام نهادهاند. نسخهای خطی به زبان عربی از مرحوم عبد الله بن صالح السماهیجی متوفای 1135 ق است كه در خاتمهی كتاب «منیة الممارسین فی اجوبة سوالات الشیخ یاسین» به شرح مختصر این دعا میپردازد.
اللّهُمَّ ارزُقنا تُوفيقَ الطاعَة
«خدایا توفیق اطاعت و بندگی را روزی ما كن »
حضرت آیت الله جوادی آملی ( حفظه الله ) در هفت فراز اول دعا به وظايف شخصي منتظران اشاره داشته و در شرح این فراز میفرمایند: « هر منتظري بايد اهل پيوند با خداوند بزرگ باشد و ضمن درخواست روزي در ابعاد ذيل، براي دروني كردن و استقرار اين صفات در خويش تلاش كند:
أ. توفيق طاعت:
منتظر راستين هم اهل اطاعت خدا، پيامبر (ص) و امام معصوم (ع) است و هم توفيق چنين فرمانبري را همواره از خداي سبحان مي خواهد: اللّهمّ ارزقنا توفيق الطاعة.»[10]
حيات انسانها بدون رزق و روزي از طرف خداي متعال، به نيستي مبدّل ميگردد كه همه موجودات در حيات خويش محتاج عنايت رب العالمين هستند كه اين روزي نيز از طرف او كه مهربان است و رئوف، نازل شده است اما آنچه مهم است روزي معنوي است كه مورد غفلت قرار گرفته شده است كه اگر جسم ما خوراك ميخواهد و پوشاك و استراحت، روح ما هم نيازمند خوراك و پوشاك… است و بدون اين رزق، روح در افسردگي امراض ميافتد و در نهايت مرگ نصيبش ميشود. در حاليكه جسم زنده است و حركتش را دارد كه در روايات اهلبيت به اين شخص مردة متحرك اطلاق شده است. چگونه ميشود انساني كه بُعد ملكي و ملكوتي دارد بدون توجه به نيازهاي بُعد ملكوتياش حركت را در مسير زندگي و بندگي ادامه دهد.
و اينكه در ادعيه، تعبير به رزق در مورد رزقهاي معنوي بيشتر به كار رفته است از اهميت رزق معنوي و رسيدگي به جنبة ملكوتي انسان حكايت دارد:
«خدايا! رابطه نيك با خويشاوندانم و حج قبول شده و عمل نيك موردپسند به من روزي گردان»[11] «خدايا! قلب خاشع و خاضع و هر انساني از خوف خودت و بدن صابر با زبان ذاكر، يقين راستين، روزي گسترده و علم مفيد به من روزي گردان»[12] «خدايا! دل پاك و پاكيزه به من روزي كن.»[13] «خدايا! شيريني تلاوت قرآن را روزيمان فرما.»[14] «خدايا! روزيمان كن حج خانة خودت، و زيارت قبر پيامبرت را.»[15]
روزي حارث به پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم عرض كرد: از خداي متعال بخواهيد مقام شهادت را نصيبم گرداند. حضرت فرمود: «خدايا مقام شهادت را به حادثه روزي گردان.»[16]طولي نكشيد كه حارث در جنگ احد به شهادت رسيد.
نتيجه اينكه روزق و روزي، معنايي وسيع دارد كه رزق مادي و معنوي را در برميگيرد و آنچه مهم است و مورد غفلت قرار گرفته اين است كه هنگام خواندن خداي رزق، اول امور معنوي را در نظر داشته باشيم كه ماديات نصيب كفار و حيوانات هم شده است.
امام علي علیه السلام: در شگفتم از كساني كه در مورد غذاي جسم اهتمام دارند كه زيانبخش نباشد ولي در مورد غذاي روح كه زيانبخش نباشد بيتوجه و غافل هستند.[17]
شرط بهرهگيري از روزيهاي معنوي، توفيق است. و منظور از آن اين است كه كارهاي انسان، موافق فرمان خدا و بر وفق مراد و هماهنگ با اهداف، آسان گردد و اسباب كار به راحتي فراهم شود. كه اين آسانسازي گاهي دروني است كه شرايط روحي را براي پيروزي فراهم ميسازد و گاهي بيروني است كه شرايط را در محيط خارج آماده كرده و زمينة موفقيت را مهيا ميكند. و اين هر دو عنايتي است از طرف پروردگار كه زمينه رشد و توسعه و شكوفايي شخصيت انسان را فراهم كرده باعث سرعت تعالي او ميشود.
در كلام اميرالمؤمنين علیه السلام توفيق و عنايت الهي نخستين نعمت است. سرلوحة سعادت و رستگاري و سرسلسله اصلاح و برترين عمل ميباشد و هيچ رهبر و راهنمايي برتر از توفيق نيست و هيچ نعمتي ارجمندتر از نعمت توفيق پيدا نميشود.[18]
در معناي توفيق كلام ديگري از امام صادق علیه السلام ميتواند رهآورد روشني در فهم اين كلمة مهم باشد.
«هرگاه بندهاي فرمان خدا را به جاي آورد، كار او موافق و هماهنگ با فرمان خداست و چنين بندهاي، به عنوان بنده موفق ناميده ميشود. و هرگاه بندهاي اراده گناه كند، ولي ياري خداوند، بين او و گناه جدايي بيندازد، توفيق الهي نصيب اين بنده شده است. اما اگر خداوند بين او و گناه، مانع نشود، «نشانه آن است كه او را به خودش واگذار كرده و از توفيق محروم ساخته است.»[19] واضح است كه خداوند حكيم است و با حكمت و علمي كه به اعمال گذشته افراد دارد توفيق يا عدم توفيق را نصيب ميسازد.
عوامل كسب توفيق:
توفيق، باارزشترين موهبت الهي، و براي مؤمن از نان شب واجبتر است. « مؤمن نيازمند سه خصلت است؛ اول توفيقي از جانب خدا.»[20] و كوشش انسان بدون توفيق به ثمردهي نميرسد و موجب رشد و ترقي انسان نميگردد. «هيچ كوششي بدون توفيق به ثمر نميرسد»[21] از اينرو اشارهاي گذرابه بعضي از عوامل كسب توفيق مينمائيم.
- درخواست از خداي متعال
امام سجاد علیه السلام در دعا و نيايش به محضر پروردگار عالميان: «خدايا! مرا به آنچه پاكترين است موفق كن» و در جاي ديگر: «خدايا! در ماه رمضان، مرا براي درك شب قدر توفيق بده به گونهاي كه در صف محبوبترين و پسنديدهترين بندگان درگاهت قرار گيرم»[22]
در قسمت آخر عهدنامه مالك اشتر، حضرت علي علیه السلام ميفرمايند: «و از خدا ميخواهم كه با رحمت گسترده و نيروي بيكران كه در برآوردن هر حاجتي دارد، مرا و تو را در هرچه رضاي او است توفيق دهد»[23]
- سلامتي روح و جسم
- محيط سالم
- غذاي پاك
- همنشين شايسته
- توكل به خدا
- صبر و حوصله
- برقرار نمودن رابطه تنگاتنگ با خالق
- مهرباني و رحم داشتن نسبت به همگان حتي حيوانات
- درود فرستادن بر محمد آل او
- ياد خدا و اهلبيت علیهم السلام
- حمد و شكر بر توفيق داده شده كه باعث دوام نعمت توفيق ميگردد.
امام علي علیه السلام در سرآغاز فرازي از خطبهشان فرمودند: «خدا را سپاس ميگوئيم كه به ما را توفيق اطاعتش و ترك معصيتش را بخشيده است»[24]
كمر همت بنديم براي آرزوي شيرينش، هوي و هوس را دربند كرده به طاعت خداي متعال روي آوريم كه توفيق طاعت، دنيا و آخرت را آباد كرده نشاط و خرسندي و رضايت از زندگي را نصيب انسان ميكند.
«و دوری از گناه را به ما روزی كن »
حضرت استاد جوادی آملی دومین صفتی كه درونی كردن آن را برای منتظر لازم میدانند، «دوري از معصيت» است. ایشان میفرمایند:
«گناهان، موانع مسير حركت به سوي خدا و مهمترين عامل سقوط انسان اند، از همين رو منتظر حقيقي امام عصر (عج) بايد ضمن درخواست توفيق الهي در ترك گناهان، سعي بليغ خويش را در تحقق چنين صفتي به كار گيرد. گفتني است گناهان، هر چند به كوچك و بزرگ (صغيره و كبيره) قسمت شده اند، هر نافرماني خداي متعالي گناهي بزرگ است: و بُعد المَعصية.»[25]
گناه، سنك راه است. راهي كه انسان و منتظر آغاز نموده است تا به رضايت امامش نائل شود و مسير را در زمينهسازي ظهور و ياري امام عصر (ع) طي كند. انتظار با انجام معصيت سازگار نيست كسي كه منتظر امام نور است از تاريكي و تيرهگي گناه فاصله دارد. معمول نيست كه منتظر روشنايي باشيم اما چراغهاي پيش رويمان را با معصيت از بين ببريم.
حال اين معصيت يا نسبت به خداست كه فرمود: «من اگر پروردگار را عصيان كنم از مجازات روز بزرگ ميترسم»[26] كه در اين معصيت هرچند گناهان به كبيره و صغيره تقسيم شدهاند اما هر نافرماني خداي متعال نسبت به او، گناهي بزرگ است.
يا نسبت به رسول و ائمه اطهار است: «و براي انجام گناه و تعدي و نافرماني رسول نجوا ميكنند»[27]در دعاي ندبه نيز از خداوند براي پيروي از امام زمان (ع) و دوري از معصيت ايشان طلب كوشش ميكنيم.«خداوندا! ما را در اداي حقوق او و در تلاش براي فرمانپذيري از او و دوري از نافرمانياش ياري فرما»[28]
و يا نسبت به والدين است كه حق بزرگي و گردن انسان دارند و رضايتشان قدمي است در راستاي رضاي امام (ع) «يحيي (ع) نسبت به پدر و مادرش نيكوكار بود و در برابر آنها متكبر و نافرمان نبود»[29]
دوري از معصيت همان تقوي است كه در آيات قرآن مامور شدهايم به درجة نهايي آن دست يابيم و حق آن را ادا نمائيم. «حق تقوي الهي را مراعات نمائيد»[30]و در مرحله پايينتر در حد توان بايد دنبال تقوا باشيم. «در حد توان تقواي الهي داشته باشيد»[31]و مهمتر از همه شرط همراهي امام زمان (ع) را در قرآن تقوا قرار گرفته است. «تقوا الهي داشته باشيد و با صادقين همراهي كنيد.»[32] در روايات اهل بيت عليهم السلام، صادقين چهارده معصوم و در زمان ما، امام عصر (ع) معرفي شدهاند.
«و صداقت در نیت را به ما روزی كن »
حضرت استاد تحت عنوان «نيت خالصانه» میفرمایند: «اصلاح انگيزة اعمال (نيت) و خلوص هر چه بيشتر از هر شائبه شرك و ريا در جميع مراتبش، به گونه اي كه چيزي جز اطاعت امر الهي و انجام دادن آنچه موجب رضاي حق است در نيّت انسان سهم نداشته باشد، از وظايف اهل انتظار است: و صدْق النيّة.»[33]
اينكه مؤمنين دائماً در نماز هستند منظور جاري بودن انگيزه الهي آنها در همة امور است كه نيت خدايي، خواب و خوراك را به عبادت تبديل ميكند. اي ابوذر بايد در هر چيزي نيت صالح داشته باشي، حتي در خواب و خوراك را نيت خالص، عمل را به خلوص ميكشاند و انسان خالص در محضر ربوبي، رو سفيد است.
آنچه ما را به مقام انتظار و رضايت حضرت بقية الله ميرساند عمل است و اساس عمل، نيت است. «نيت اساس و بنيان عمل است»[34] و قلب سليم است كه توفيق بندگي و دوري از معصيت نصيبش شده است كه اين قلب با نيت خالص به دست ميآيد. «صاحب نيت صادق، صاحب قلب سليم است».[35]
«و شناختن آنچه حرمتش لازم است روزیمان كن »
«شناخت محرّمات الهي» صفت دیگری است كه استاد جوادی آملی لازم میدانند، درونی شود: « ترك معاصي، شدني نيست مگر با شناخت چيزهايي كه خداوند سبحان با حكمت بالغه اش بر بندگانش حرام كرده است. و چون حرام يعني آنچه دريدن پرده آن روا نيست خواه آن چيز، حق باشد يا دين و يا قانون و يا … منتظري كه محرمات الهي را نشناسد و حريم آن را پاس ندارد. چه بسا به شكستن حريم آن ها گرفتار آيد، از اين رو شناختن محرمات الهي ضروري است: و عرفان الحرُمة»[36]
دوري از معصيت، محقق نميشود مگر با شناخت حرامها و حرمت يعني آنچه از حقوق خدا كه انجام دادن آن واجب باشد يا حقي كه نپذيرفتن و شكستن آن حرام باشد.
در فرهنگ ديني براي همه كس و همه چيز حريم و حرمتي قرار داده شده كه رعايت آن حرمتها بر همگان واجب است. «و هر كس حرمات را بزرگ دارد، نزد پروردگارش براي او بهتر است»[37] حرمت رسول خدا، حرمت آل رسول مخصوصا در زمان ما آخرين بازمانده از آل رسول، حضرت مهدي (ع) و حرمت قرآن، حرمت كعبه و حرمت مومن كه در روايات نيز مورد اشاره قرار گرفتهاند، از بزرگترين حريمها هستند.
با حفظ اين حدود حرمتهاست كه شخص منتظر صلاحيت پيش روي در جاده انتظار را پيدا ميكند و لحظه به لحظه به ولي خدا نزديكتر ميشود.
و به هوش باشيم كه دشمن مكار، گامهاي تزويرش را براي حرمتشكنيها برداشته است و به دنبال حتك حرمت نقشهاي بلند بالا را طراحي نموده است. از كاريكاتورهايي شخصيتهاي مذهبي گرفته تا سرودن ترانه هايي كه به نحوي اشاره به شكستن حرمتها دارد.
و أكرِمنا بِالهُدی وَ إستِقامَة
« وما را به راهنمايي و پايداري گرامي دار »
حضرت آیت الله جوادی در مورد وظایف شخصی منتظران میفرمایند: «انساني كه در انتظار كريم ترين انسان هاي عصرش به سر مي برد، بايسته است كه از خداوند كريم اعطا و ازدياد و حفظ كرامت خود را در اسباب كرامت طلب كند و خويش هم در تحقق آن خواسته از پاي ننشيند.
أ. درخواست هدايت تكويني خاص: آنچه مايه كرامت جان آدمي است، هدايت يافتن به نور دين الهي و حفظ تقوا است. آنان كه به مسير اطاعت او هدايت نشوند، در سياهي جهالت ها و انحرافا ها سرگردان و از كرامت الهي انسان محروم خواهند شد. بر انسان متنظر است كه با تلاش علمي و جهد علمي، زمينة افاضه هدايت تكوين را در خويش هر لحظه پرورش دهد: و اكرمنا بالهُدي.
ب. درخواست استقامت در مسير هدايت: بسا كساني كه از هدايت الهي بهره مندند؛ امّا پس از اندك زماني با غفلت از حق و روي آوردن به اهوا و اميال خويش از جاده هدايت به بيراهه ضلالت افتادند و نور هدايتشان را در شب ديجور گمراهي خاموش كردند، پس بر منتظران راستين بايسته است كه در مسير هدايتي كه خداي سبحان آن ها را به آن رهنمون شده است استقامت ورزند و با تمسّك به علم و ايمان از هر اعوجاجي دوري جويند تا مشمول هدايت هاي برتر كه محصول استقامت در مسير هدايت است باشند: و الاستقامة»[38]
كرامت، صفتي برازنده براي انسان است كه در قران كريم به آن اشاره شده است. «لقد كرّمنا بني آدم»[39] ما بني آدم را گرامي داشتيم. اما راه رسيدن به كرامت، هدايت و استقامت است كه اين دو رهنمون انسان به سحت تقوا شده انسان را گراميترين افراد در نزد پروردگار معرفي مينمايند. «همانا گراميترين شما نزد خدا، با تقواترين شماست»[40]
خدايي كه كريم است و رسولاني كريم فرستاده است و به همراه آخرين رسولان، كتابي كريم را نازل فرموده راه دستيابي به كرامت حقيقي را ارتباط بيشتر انسان با كريمان داشته است.
«هدايت» كليد اول كرامت: آنچه مايه كرامت جان آدمي است، هدايت يافتن به نور دين الهي و حفظ تقوا است. بر انسان منتظر است كه با تلاش علمي و جهد علمي، زمينه افاضه هدايت خاص را در خويش پرورش دهد و فضاي قلبش را بر تراوش نور هدايت آماده كند.
«استقامت در هدايت» كليد دوم كرامت: بسا افرادي كه از هدايت الهي بهرهمندند؛ اما پس از اندك زماني با غفلت و روي آوردن به هوسهاي باطل به جاده ضلالت افتاده نور هدايت را از دست ميدهند. انسان منتظر براي تداوم هدايتش، نيازمند استقامت است تا مشمول هدايتهاي برتر از محصول استقامت است شود. «به يقين كساني كه گفتند: پروردگار ما خداوند يگانه است سپس استقامت ورزيد، فرشتگان بر آنان نازل ميشوند كه نترسيد و غمگين مباشيد و بشارت باد به شما به آن بهستي كه به شما وعده داده شده است»[41]
وَسَدِّدْ اَلْسِنَتَنا بِالصَّوابِ وَالْحِكْمَةِ
« و زبان ما را در درستگويي و گفتار حكيمانه استوار ساز »
در كتب لغت سد فقط به معنای بستن نیست بلكه به معنای بستنی است كه در آن اصلاح همراه با استحكامی كه در آن جای سوء استفاده نباشد[42] كه صواب و حكمت از جمله آثار قول سدید میباشد. در تاييد اين قول، توقيعي است كه از امام زمان (عج) در مورد شيخ مفيد كه با لفظ اخ السديد[43] آمده است.
مردى خدمت پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله آمد و عرض كرد: يا رسول اللَّه! مرا سفارشى كن، فرمود: زبانت را نگهدار. گفت: يا رسول اللَّه! مرا سفارشى كن فرمود: زبانت را نگهدار، گفت: يا رسول اللَّه! مرا سفارشى كن، فرمود: زبانت را نگهدار. واى بر تو! آيا مردم را جز درو شدههاى زبانشان به رو در آتش اندازد.
«جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِي فَقَالَ احْفَظْ لِسَانَكَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِي قَالَ احْفَظْ لِسَانَكَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِي قَالَ احْفَظْ لِسَانَكَ وَيْحَكَ وَ هَلْ يَكُبُّ النَّاسَ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ فِي النَّارِ إِلَّا حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِمْ»[44]
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ لَمْ يَحْسُبْ كَلَامَهُ مِنْ عَمَلِهِ كَثُرَتْ خَطَايَاهُ وَ حَضَرَ عَذَابُهُ»[45] رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: كسى كه سخنش را از عملش نشمارد، خطاهايش زياد شود و عذابش فرا رسد.
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «مَنْ صَدَقَ لِسَانُهُ زَكَى عَمَلُهُ»[46] كسی كه صدق در گفتار داشته باشد عملش پاكیزه میشود. مَن كانَ يُؤمِنُ بِاللّه وَاليَومِ الاخِرِ فَليَقُل خَيرا أَو لِيَسكُت؛[47]هركس به خدا و روز قيامت ايمان دارد، بايد سخن خير بگويد يا سكوت نمايد.
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «مَا مِنْ يَوْمٍ إِلَّا وَ كُلُّ عُضْوٍ مِنْ أَعْضَاءِ الْجَسَدِ يُكَفِّرُ اللِّسَانَ يَقُولُ نَشَدْتُكَ اللَّهَ أَنْ نُعَذَّبَ فِيكَ» [48] امام صادق عليه السّلام فرمود: روزى نيست جز آنكه هر عضوى از اعضاء تن زبان را مورد خطاب قرار میدهند و میگویند: ترا بخدا مبادا بسبب تو عذاب بينيم.
عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ: «إِنَّ لِسَانَ ابْنِ آدَمَ يُشْرِفُ عَلَى جَمِيعِ جَوَارِحِهِ كُلَّ صَبَاحٍ فَيَقُولُ كَيْفَ أَصْبَحْتُمْ فَيَقُولُونَ بِخَيْرٍ إِنْ تَرَكْتَنَا وَ يَقُولُونَ اللَّهَ اللَّهَ فِينَا وَ يُنَاشِدُونَهُ وَ يَقُولُونَ إِنَّمَا نُثَابُ وَ نُعَاقَبُ بِكَ»[49] امام سجاد (ع): زبان آدميزاد، هر روز به اعضاى او مشرف مى شود و مى گويد: چگونه ايد؟ آنها مى گويند: اگر تو ما را به خودمان واگذارى، خوب هستيم و مى گويند: از خدا بترس و كارى به ما نداشته باش: و او را سوگند مى دهند و مى گويند: ما فقط به واسطه تو پاداش مى يابيم و به واسطه تو، مجازات مى شويم.
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يُعَذِّبُ اللَّهُ اللِّسَانَ بِعَذَابٍ لَا يُعَذِّبُ بِهِ شَيْئاً مِنَ الْجَوَارِحِ فَيَقُولُ أَيْ رَبِّ عَذَّبْتَنِي بِعَذَابٍ لَمْ تُعَذِّبْ بِهِ شَيْئاً فَيُقَالُ لَهُ خَرَجَتْ مِنْكَ كَلِمَةٌ فَبَلَغَتْ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا فَسُفِكَ بِهَا الدَّمُ الْحَرَامُ وَ انْتُهِبَ بِهَا الْمَالُ الْحَرَامُ وَ انْتُهِكَ بِهَا الْفَرْجُ الْحَرَامُ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَأُعَذِّبَنَّكَ بِعَذَابٍ لَا أُعَذِّبُ بِهِ شَيْئاً مِنْ جَوَارِحِك[50] خداوند! زبان را عذابى دهد كه هيچ يك از اعضاى ديگر را چنان عذابى ندهد. زبان گويد: اى پروردگار! مرا عذابى دادى كه هيچ چيز را چنان عذاب ندادى! در پاسخش گفته شود: سخنى از تو بيرون آمد و به شرق و غرب زمين رسيد و به واسطه آن خونى بناحقّ ريخته شد و مالى به غارت رفت و ناموسى هتك شد.
بیانات حضرت آیت الله جوادی در شرح این فراز دعا چنین است: « زبان، ترجمان عقل و انديشه انسان است، از اينرو توفيق نيك گفتاري زبان صيانت از آن براي اهل انتظار ضروري است. طبق آموزههاي اين دعاي شريف، منتظران راستين ميبايد با توجّه به آنچه در پي ميآيد در صيانت زبان خويش كوشا باشند:
أ. سخن صائب گفتن: منتظر راستين آن حضرت ميبايد جز از سر راستي سخن نگويد و گفتار غير صائب را (به جدّ يا به هزل) وا نهد: وسدّد ألسنتنا بالصواب.
ب. حكيمانه سخن گفتن: گفتن سخنان بيمحتوا و بيفايده كه نه در امر دين سودي ميبخشند و نه در كار دنيا، كاري حكيمانه نيست. آنچه حكيمانه نيست لغو است و اهل ايمان از لغو اعراض ميكنند[51]. بر همين اساس بر اهل انتظار شايسته است كه حكيمانه سخن بگويند و زبان را از سخنان لغو صيانت كنند: والحكمة.»[52]
زبان یكی از خروجیهایی است كه ریشه آن قلب میباشد. وقتی قلب سلیم باشد آنچه بر زبان تراوش میكند میتواند صواب و حكمت باشد لذا در ادامهی این دعا امام از خدا برای ما اینگونه طلب میكند:
وَامْلاَْ قُلُوبَنا بِالْعِلْمِ وَالْمَعْرِفَةِ
« و دل ما را از دانش و معرفت سرشار كن»
«مِلء: (بفتح ميم) پر كردن. خواه پر كردن با آب باشد يا غير آن. وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدِيداً وَ شُهُباً (جنّ: 8.) ما آسمان را تفحص كرديم و يافتيم كه بانگهبانها و شهابها پر شده است. (املاء): پر كردن. لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِينَ (اعراف: 18) (امْتِلاء): پر شدن. يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ »[53]
در آیات از تعلیم و تعلم به یكی از اهداف انبیاء تعبیر شده: هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَة[54] اوست كه در ميان قوم بىكتاب [عرب] پيامبرى از ميان خودشان برانگيخت كه آيات او را بر آنان مىخواند و پاكيزهشان مىدارد، به آنان كتاب و حكمت مىآموزد و حقّا كه در گذشته در گمراهى آشكارى بودند.
در بعضی از كتب حدیثی به خاطر اهمیت تعلیم و تعلم باب مستقلی را به آن اختصاص داده كه از جمله آنها كتاب شریف كافی است كه باب دوم آن به كتاب فضل العلم اختصاص داده شده و احادیث زیادی در مورد علم بیان شده كه از باب تبرك چند نمونه از آنها را در ذیل میآوریم:
سَمِعْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ يَقُولُ أَيُّهَا النَّاسُ اعْلَمُوا أَنَّ كَمَالَ الدِّينِ طَلَبُ الْعِلْمِ وَ الْعَمَلُ بِهِ أَلَا وَ إِنَّ طَلَبَ الْعِلْمِ أَوْجَبُ عَلَيْكُمْ مِنْ طَلَبِ الْمَالِ إِنَّ الْمَالَ مَقْسُومٌ مَضْمُونٌ لَكُمْ قَدْ قَسَمَهُ عَادِلٌ بَيْنَكُمْ وَ ضَمِنَهُ وَ سَيَفِي لَكُمْ وَ الْعِلْمُ مَخْزُونٌ عِنْدَ أَهْلِهِ وَ قَدْ أُمِرْتُمْ بِطَلَبِهِ مِنْ أَهْلِهِ فَاطْلُبُوهُ[55] امير المؤمنين (ع) ميفرمود: اى مردم بدانيد كمال دين طلب علم و عمل بدانست، بدانيد كه طلب علم بر شما از طلب مال لازمتر است زيرا مال براى شما قسمت و تضمين شده. عادلى (كه خداست) آن را بين شما قسمت كرده و تضمين نموده و بشما ميرساند ولى علم نزد أهلش نگهداشته شده و شما مأموريد كه آن را از اهلش طلب كنيد، پس آن را بخواهيد.
سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ عَلَيْكُمْ بِالتَّفَقُّهِ فِي دِينِ اللَّهِ وَ لَا تَكُونُوا أَعْرَاباً فَإِنَّهُ مَنْ لَمْ يَتَفَقَّهْ فِي دِينِ اللَّهِ لَمْ يَنْظُرِ اللَّهُ إِلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَمْ يُزَكِّ لَهُ عَمَلًا[56] مفضل گويد از امام صادق عليه السلام شنيدم كه ميفرمود: بر شما باد كه در دين خدا دانشمند شويد و صحراگرد نباشيد زيرا آنكه در دين خدا دانشمند نشود خدا روز قيامت باو توجه نكند و كردارش را پاكيزه نشمارد.
حضرت استاد در توصیف قلب میفرمایند: « قلب انسان منتظر، ظرف مباركي است كه هر مظروفي شايسته آن نيست. در اين دعاي شريف هم مظروف شايسته قلب مؤمن معرفي و هم وظيفه منتظران راستين در اين موضوع بازگو شده است:
أ. كسب نور علم:
اكتساب علم و خروج از سياهي ناداني، وظيفه منتظران ظهور امام عصر (عج) است و چون علوم اكتسابي بي تعليم و تعلّم به دست نمي آيند، از اين رو تعليم و تعلم و تلاش در جهت كسب علم حصولي و نيز تهذيب دل براي ادراك حقايق با علم حضوري، وظيفه هر مسلمان منتظري شمرده شده است.
ب. كسب نور معرفت:
معرفت اخصّ از علم است و به علمي اطلاق مي شود كه با تمييز كامل معروف از غير خود و ادراك خصوصيات آن همراه است. بر منتظران راستين است كه به اكتساب علم بسنده نكنند و با عمق بخشيدن به گستره علوم به كسب معرفت نايل آيند، كه هر معرفتي علم هست؛ اما هر علمي معرفت نيست.»[57]
معرفت ابعاد مختلفی دارد؛ در بعد انسان شناسی، امام شناسی، پیغمبر شناسی، و خداشناسی و لكن تمام معارف وابسته به شناخت امام میباشد كه در دعای معروفی كه امام صادق (ع) به زراره فرمود این مورد به زیبایی دیده میشود:
ٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ: «إِنَّ لِلْغُلَامِ غَيْبَةً قَبْلَ أَنْ يَقُومَ قَالَ قُلْتُ وَ لِمَ قَالَ يَخَافُ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ ثُمَّ قَالَ يَا زُرَارَةُ وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ وَ هُوَ الَّذِي يُشَكُّ فِي وِلَادَتِهِ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ مَاتَ أَبُوهُ بِلَا خَلَفٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ حَمْلٌ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ إِنَّهُ وُلِدَ قَبْلَ مَوْتِ أَبِيهِ بِسَنَتَيْنِ وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ غَيْرَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ أَنْ يَمْتَحِنَ الشِّيعَةَ فَعِنْدَ ذَلِكَ يَرْتَابُ الْمُبْطِلُونَ يَا زُرَارَةُ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ الزَّمَانَ أَيَّ شَيْءٍ أَعْمَلُ قَالَ يَا زُرَارَةُ إِذَا أَدْرَكْتَ هَذَا الزَّمَانَ فَادْعُ بِهَذَا الدُّعَاءِ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي»[58]
اگر كسی امام خویش را شناخت فرقی برای او نمیكند كه امام او حاضر باشد یا غایب قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع): «اعْرِفْ إِمَامَكَ فَإِنَّكَ إِذَا عَرَفْتَ لَمْ يَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ»[59] امام صادق (ع) فرمودند: امام خویش را بشناس كه اگر امام خویش را شناختی با جلو یا عقب افتادن ظهور ضرر و زیانی نخواهی دید.
همانطور كه گذشت آنچه بر زبان میگذرد متاثر از چیزی است كه در قلب میگذرد، و قلب نیز پاك بودن چیزهایی كه در آن وارد میشود متاثر ازلقمه هایی است كه در شكم وارد میشود لذا امام معصوم بر آن اشاره میكند و میفرماید:
طَهِّرْ بُطُونَنا مِنَ الْحَرامِ وَالشُّبْهَةِ
«و درون ما را از حرام و مال شبههناك پاكيزه گردان»
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «مَنْ أَكَلَ لُقْمَةَ حَرَامٍ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً؛ وَ لَمْ تُسْتَجَبْ لَهُ دَعْوَةٌ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً وَ كُلُّ لَحْمٍ یُنْبِتهُ الْحَرَامُ فَالنَّارُ أَوْلَى بِهِ»[60] نماز كسی كه لقمهاش حرام است تا چهل روز از ارزش چندانی برخوردار نیست و تا چهل روز دعای او مستجاب نمی گردد و هر مقدار از بدن كه پرورش یافته لقمه حرام باشد سزاوار آتش و سوختن است.
در حدیثی قدسی آمده است كه خداوند متعال می فرماید: «فَمِنْكَ الدُّعَاءُ وَ عَلَیَّ الْإِجَابَةُ فَلَا تَحْجُبْ عَنِّی دَعْوَةً إِلَّا دَعْوَةَ آكِلِ الْحَرَامِ»[61] بنده من! تو دعا كن؛ من اجابت می كنم. بدان كه تمام دعاها به پیشگاه اجابت من می رسد؛ مگر دعای كسی كه مال حرام می خورد.
شخصی به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله شرفیاب شد. به آن حضرت عرض كرد كه دوست دارم دعایم مستجاب شود؛ چه كنم؟ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: «طَهِّرْ مَأْكَلَكَ وَ لَا تُدْخِلْ بَطْنَكَ الْحَرَامَ»[62] لقمهات را پاك كن [تا مبادا به حرامی آلوده باشد] و مراقب باش هیچ نوع حرامی را مصرف نكنی.
آثار حرام خواری
سنگدلی و عدم حق پذیری:
حرام خواری و قساوت قلب ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند كه اگر كسی حرام خورد قلبش سخت شده و در برابر حق، نرمش نخواهد داشت و این همان سخنی است كه امام حسین علیه السلام در روز عاشورا به سپاه كوفه فرمود. آن حضرت وقتی دید كه كلام حقش در دل سخت تر از سنگ كوفیان اثر نمی كند علت را این سخت دلی و عدم كرنش در برابر حق را لقمه های حرامی برشمرد كه شكمهای كوفیان از آن پر شده بود: فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَ طُبِعَ عَلَى قُلُوبِكُمْ؛ شكمهایتان از حرام پر شده و بر قلبهایتان مُهر خورده است.[63]
حداقلاش این است؛ غذای آن چند روزی را كه اینها در كربلا مستقر بودند عمر سعد به آنها می داد. او با كیسه های زر اموی یا تصرف حرام در بیت المال مسلمین غذا تهیه می كرد و در شكم اینها می ریخت لذا شكم همه از حرام پر بود و چون اینگونه بود هر وقت ولیّ خدا و امام عصرشان اراده می كرد كه با اینها سخن بگوید سر و صدا می كردند و هلهله سر می دانند و حاضر نمی شدند تا به كلام آن حضرت گوش فرا دهند تا جایی كه امام علیه السلام خطاب به آنها فرمود: وَیلَكُم مَا عَلَیكُم أن تَنصِتُوا إلَیَّ فَتَسمَعُوا قَولِی؛ چرا ساكت نمی شوید تا حرفم را بشنوید؟ اینجا بود كه خود حضرت علت را بیان كرد و فرمود: فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرَامِ.
لعنت فرشتگان
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «إِذَا وَقَعَتِ اللُّقْمَةُ مِنْ حَرَامٍ فِی جَوْفِ الْعَبْدِ لَعَنَهُ كُلُّ مَلَكٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَ فِی الْأَرْضِ»[64] هرگاه لقمه ای حرام در شكم بنده ای از بندگان خدا قرار گیرد تمام فرشتگان زمین و آسمان او را لعنت می كنند.
ساخت بنای عبادت روی ماسه های روان
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «الْعِبَادَةُ مَعَ أَكْلِ الْحَرَامِ كَالْبِنَاءِ عَلَى الرَّمْلِ»[65] عبادت كسی كه حرام خواری می كند مانند ساختمانی است كه بر روی شنزاری روان بنا شده باشد. بی شك چنین ساختمانی آن چنان سست است و لرزان كه با اندك حركتی فرو ریخته و چیزی از آن باقی نمی ماند و اگر هم چیزی از آن بماند یقینا فایده ای برای صاحبش نخواهد داشت.
عبادتهایی كه برای آن عذاب می نویسند
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «مَنِ اكْتَسَبَ مَالًا حَرَاماً؛ لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ مِنْهُ صَدَقَةً وَ لَا عِتْقاً وَ لَا حَجّاً وَ لَا اعْتِمَاراً؛ وَ كَتَبَ اللَّهُ بِعَدَدِ أَجْزَاءِ ذَلِكَ أَوْزَاراً؛ وَ مَا بَقِیَ مِنْهُ بَعْدَ مَوْتِهِ كَانَ زَادَهُ إِلَى النَّارِ»[66] كسی كه كسبش حرام است خداوند هیچ كار خیرى را از او نمىپذیرد، چه آن كار صدقه باشد چه آزاد كردن بنده، حج باشد یا عمره و خداوند متعال به عوض پاداش این كارها، گناه براى او ثبت مىكند و آنچه پس از مرگش باقى مىماند توشه دوزخ او خواهد بود.
امام صادق علیه السلام فرمود: اگر كسی با مالی كه از راه حرام بدست آورده است عازم حج شود هنگامی كه لبیك می گوید جواب رد به او می دهند كه لَا لَبَّیْكَ وَ لَا سَعْدَیْكَ كه این نشان از مردودی عمل اوست اما اگر مال او از راه حلال كسب شده باشد پاسخ مثبت به او داده می شود كه لَبَّیْكَ وَ سَعْدَیْكَ و این نشان از قبولی عمل او خواهد بود.[67]
قبولی و مردودی عمل مبحثی جدا از صحت و بطلان عمل است. صحت و بطلان بر اساس رساله عملیه است اما قبول و رد بر اساس صفاتی است كه نوعا به میزان تقوای عامل برمی گردد. گاهی این دو با هم جمع هم می شود یعنی هم باطل است و هم مردود گاهی صحیح است اما از مقبولیت چندانی برخوردار نیست مانند كسی كه روزه صحیحی می گیرد اما در طول روز مرتب دروغ می گوید و غیبت می كند.
حرام خور، دوست اهل بیت(علیهم السلام) نیست
امیرالمومنین علیه السلام می فرمود: «لَیْسَ بِوَلِیٍّ لِی مَنْ أَكَلَ مَالَ مُؤْمِنٍ حَرَاماً»[68] كسی كه به حرام، مال مومنی را بخورد هرگز دوستدار من نیست.
وارد بهشت نمیشود
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْجَنَّةَ أَنْ یَدْخُلَهَا جَسَدٌ غُذِّیَ بِحَرَامٍ»[69] همانا خداوند ورود بدنی را كه از حرام تغذیه كرده به بهشت ممنوع كرده است.
محروم از دیدار و كوثر و شفاعت
امیرالمومنین علیه السلام در وصیت خود به امام حسن علیه السلام فرمود: «وَ لَا یَرِدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص مَنْ أَكَلَ مَالًا حَرَاماً لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ»[70] به خدا سوگند به خدا سوگند به خدا سوگند كسی كه ذره ای مال حرام بخورد در قیامت از رسول خدا صلی الله علیه و آله دور می افتد«وَ لَا یَشْرَبُ مِنْ حَوْضِهِ وَ لَا یَنَالُ شَفَاعَتَهُ»[71] و از حوض كوثر نمی نوشد و مشمول شفاعت آن حضرت نمی گردد.
حضرت آیت الله جوادی این بخش دعا به بعد را جزء امور اجتماعی و سیاسی دانسته و این فراز را در حوزه امنیت اقتصادی میدانند و میفرمایند:
«داشتن فعاليت اقتصادي سالم و مشروعي كه زمينه درآمد و ارتزاق انسان باشد از وظايف اهل انتظار است. فعاليتهاي اقتصادي مشروع، افزون بر اينكه فرد و جامعه را از محصول آن بهرهمند ميسازد، زمينه درآمدهاي نامشروع را نيز ضعيف ميكند و در نتيجه امنيت اقتصادي را به ارمغان ميآورد.
اين مهم جز با اهتمام به مفاد اين دعاي شريف به دست نخواهد آمد:
أ. دوري از اموال و درآمدهاي ناسالم و نامشروع كه عادتاً محصول گذشتن از خطوط احكام الهي و ظلم و اجحاف در حق ديگران است: وطهّر بطوننا من الحرام.
ب. پرهيز از درآمدهايي كه حلال يا حرام بودن آنها مبهم و نامشخص است: والشبهة.
تصرف غیر مجاز در اموال دیگران كه از آن به خوردن مال حرام یا همان لقمه حرام یاد می شود؛ خواه ناخواه آثاری را در پی دارد كه می توان آنها را با وضوح و تاكید قابل توجه ای در منابع دینی و كلام بزرگان آیین مشاهده كرد.»[72]
آنچه بر زبان می آید ریشه آن قلب است، و قلب نورانی نیز ریشه اش لقمه های پاك است و لقمه های پاك دستان پاكی میطلبد كه با كار و تلاشی كه مطابق با قوانین شرع انجام میگیرد روزی حلال به دست میآورد لذا حضرت در این بند از دعا میفرمایند:
وَاكْفُفْ اَيْدِيَنا عَنِ الظُّلْمِ وَالسَّرِقَةِ
« و دست ما را از ستمگري و دزدي بازدار»
امام باقر (ع)، فرمود: ستم بر سه گونه است: ستمى كه خدا بيامرزد، و ستمى كه خدا نيامرزد، و ستمى كه خدا از آن صرف نظر نكند. اما ستمى كه خدا نيامرزد: شرك است، و آنكه خدا بيامرزد: ظلم به نفس است، و آن ستمى كه از آن صرف نظر نكند: ديونى است كه بندهها به يك ديگر دارند.
اَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: «الظُّلْمُ ثَلَاثَةٌ ظُلْمٌ يَغْفِرُهُ اللَّهُ وَ ظُلْمٌ لَا يَغْفِرُهُ اللَّهُ وَ ظُلْمٌ لَا يَدَعُهُ اللَّهُ فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يَغْفِرُهُ فَالشِّرْكُ وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي يَغْفِرُهُ فَظُلْمُ الرَّجُلِ نَفْسَهُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يَدَعُهُ فَالْمُدَايَنَةُ بَيْنَ الْعِبَادِ»[73]
حضرت استاد (حفظه الله) در حوزه امنیت اجتماعی میفرمایند: « رعايت حقوق ديگران با دو عنوان كلّي در اين دعاي شريف بيان گرديده است:
أ. ضايع كردن يا ادا نكردن حقوق صاحبان حق، معناي حقيقي ظلم است؛ خواه در حق خويش باشد يا ديگران؛ از حقوق الهي باشد يا حقوق مخلوقات؛ مادي باشد يا معنوي. دوري از ظلم در جميع مراتبش از وظايف مؤمنان منتظر است: واكفف أيدينا عن الظلم.
ب. اگر انسان با قصد و دانايي چيزي مادي يا غير مادي را كه ديگري نسبت به آن حقي دارد مخفيانه و بدون دليل موجّه شرعي از او بگيرد، چنين فردي را سارق مينامند. اهل انتظار راستين نه تنها حقوق ديگران را محترم ميشمارند، هرگز هيچ حقي را از صاحب حقي به سرقت نميبرند: والسرقة.»[74]
وَاغْضُضْ اَبْصارَنا عَنِ الْفُجُورِ وَالْخِيانَةِ
« و چشم ما را از فجور و خيانت بپوشان»
حضرت آیت الله جوادی صیانت از چشم را وظیفه همگانی در جهت امنیت اجتماعی میدانند و بیانشان این است: «چشمهاي پاك، لايق نظاره بر جلوههاي گوناگون جمال حقاند و ديدگان ناپاك سبب آلوده شدن قلب و محروم ماندن از رؤيت جلوههاي نوراني حق، از اين رو صيانت چشم با دو عامل اساسي سفارش شده است:
أ. وقتي به مقتضاي تقوا و اعتدال اخلاق انساني عمل نشود و فسق و گناه آشكار گردد، فجور رخ مينمايد. فجور در خصوص هر شيء به حسب همان چيز معنا ميشود و فجور چشم آن است كه بيننده مناظري باشد كه رؤيت آنها خلاف اقتضاي تقواست. دوري از چنين عملي، اولين وظيفه كساني است كه دل به ديدار آخرين ذخيره الهي بستهاند : واغضض أبصارنا عن الفجور.
ب. خيانت آن است كه بر خلاف عهدي كه تكويناً يا تشريعاً از كسي توقع ميرود يا به آن موظف شده است، كاري كند يا نيّتي در دل بپرورد. اين وصف نيز چون فجور، مناسب حال هر شيء معنا ميشود. بر اين اساس، خيانت چشم آن است كه انسان چشم را برخلاف اراده يا دستور آفرينندهاش به كار گيرد. پرهيز از خيانت چشم نيز وظيفهاي ديگر از وظايف اهل انتظار است: والخيانة.»[75]
وَاسْدُدْ اَسْماعَنا عَنِ اللَّغْوِ وَالْغِيبَةِ
« و گوش ما را از شنيدن سخن بيهوده و غيبت بربند»
لغو در لغت به چیزی اطلاق میشود كه مورد اعتنا نبوده و از آن نفعی حاصل نگردد.[76]و در اصطلاح قرآنی به كلام، عمل یا فكر بیهوده و باطلی كه موجب غفلت انسان از یاد خدا باشد، اطلاق میشود.[77] واژگانِ هزل، لهو و عبث، نیز به معنی كلام و كار بیاهمیت، بدون قصد و بیحاصل است؛ و از این جهت با واژهی “لغو” هم معنا میباشند.[78]
از آنجا كه قرآن، خلقت عالم وجود را كه انسان هم جزئی از آن عالم است بر اساس اهداف والای الهی دانسته و اینكه هر موجودی در این عالم دارای وظایفی بوده كه باید آن را انجام دهد، تا آن هدف والا محقق گردد؛ لذا، خداوند در قرآن، با عبارات مختلف، انسان را از مشغول شدن به اموری كه متناسب با هدف الهی نیست، برحذر داشته و پرهیز از لغویات را از صفات مؤمنان قرار داده است.[79]
مؤمنان به بواسطهی ایمان، به منبع عزّت و عظمت وصل شده و در زندگی خود، جز به زندگى سعادتمند ابدى و بندگی خالصانه برای خدای متعال، اهتمام نمىورزند. تنها به كارهايى مشغول میگردند كه، حقّ آن را عظيم دانسته و آنچه را جاهلان برای آن اهمیت قائلند، بىارزش و لغو شمرده؛ در نتیجه، جزو رستگاران قرار میگیرند.[80]
از آنجا كه بهشتیان در حدّ كمال از نعمتهای الهی بهرهمندند و هوای نفس و وسوسهی نفسانی در آنها وجود ندارد، عقول آنها كامل گشته، حقایق برای آنها آشكار شده و جهل آنها تبدیل به عرفان میشود؛ لذا، عوامل گرایش به لغو از وجود آنها منتفی شده و بالاترین لذتشان، وصل به معبود بوده و گرایش به امور دیگر برای آنها تلخ و ناگوار است؛ بنابراین، هیچگونه زمینهای برای پرداختن به لغویات و غفلت از حق تعالی در بهشتیان وجود ندارد. [81]چنانچه قرآن، در توصیف بهشت و اهل آن میفرماید: «لا يَسْمَعُونَ فيها لَغْواً وَ لا تَأْثيماً إِلَّا قِيلًا سَلاماً سَلاما»[82]در آن (باغهاى بهشتى) نه لغو و بيهودهاى مىشنوند، نه سخنان گناه آلود، تنها چيزى كه مىشنوند “سلام” است “سلام”
استاد، گوشِ قابل داشتن را مهم در انتظار میدانند و میفرمایند: «حرف حق و سخن الهي، اگرچه در مقام فاعليّت تامّاند؛ ولي اگر گوش قابلي نباشد، در دل به ثمر نخواهند نشست. فرد و جامعهاي كه در انتظار ولي الله زمانش به سر ميبرد، ميبايد هماره گوش را منزّه بدارد تا در قابليّت نيز تامّ باشد و اين مهم نيز با عمل به دو دستور شدني است:
أ. هر سخن يا عملي كه بيثمر بوده و از پشتوانه فكري برخوردار نباشد لغو است و انسان را به بيهودگي ميكشاند و خدا را از خاطر ميبرد. بر منتظران راستين امام عصر بايسته آن است كه با گوش نسپردن به لغو در صيانت آن بكوشند: واسدد أسماعنا عن اللغو
ب. غيبت آن است كه پشت سر مسلماني سخني گفته شود كه اگر بشنود، ناراحت شود. اين گناه بزرگ، در كدورت روح انسان و تضييع قابليت هدايتي، نقش عمده دارد، پس رواست كه مؤمنان منتظر از گوش سپردن به چنين سخناني بپرهيزند: والغيبة.»[83]
از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده است: «مَنِ اغتابَ مُسلِما أَو مُسلِمَةً لَم يَقبَلِ اللّه صَلاتَهُ وَلاصيامَهُ أَربَعينَ يَوما وَلَيلَةً إِلاّ أَن يَغفِرَ لَهُ صاحِبُهُ»[84]هر كس از مرد يا زن مسلمانى غيبت كند، خداوند تا چهل شبانه روز نماز و روزه او را نپذيرد مگر اين كه غيبت شونده او را ببخشد. همچنین فرمودهاند: «اَلغيبَةُ اَسرَعُ فى دينِ الرَّجُلِ المُسلِمِ مِنَ الكِلَةِ فى جَوفِهِ»[85] غيبت كردن در (نابودى) دين مسلمان مؤثرتر از خوره در درون اوست.
وظايف گروه ها
«در فقرات آتي وظيفه اصناف و گروه هاي مختلف اجتماعي، از چندين جهت بازگو گرديده است. اين فقرات گاهي اجتماع را بر اساس دانش و زماني بر پايه سطح توانايي اقتصادي و هنگامي طبق موقعيت هاي سياسي و وقتي برابر گروه سنّي يا جنسي قسمت كرده و وظيفه هر يك را جداگانه برشمرده است.»[86]
تفضّل علي علمائنا بالزّهد و النّصيحة
« خدايا بر علماء ما زهد و خير خواهي كرامت نما»
از اين فقرة دعا به بعد، امام(ع) براي هر يك از اقشار مختلف جوامع اسلامي يك دعاي خاصي ميكند. اولين فقرة دعا در مورد عالمان است.
زهد” در لغت، به معني بی اعتنايي، و زاهد كسي است كه در عين كار و تلاش، به دنيا بي اعتنا باشد و در اصطلاح زهد، ضد رغبت و ميل به دنيا است؛ يعني روي گرداني از خوشيهاي دنيا و اموال و منصبها و چيزهاي ديگري كه با مرگ زائل ميشود.
درصحاح اللغة آمده است: الزهد خلاف الرغبه… و الزهید القلیل… خُذْ زهدَ مایكفیك ای قدر ما یكفیك«
زهد بر خلاف رغبت … و زهید به معنای قلیل و ناچیز است… [وقتی گفته میشود] خذ زهد مایكفیك یعنی مقدار كفایت را اخذ كن.
صاحب مجمع البحرین كه با عنایت ویژه به كتاب و سنت مفردات را معنی نموده در معنای زهد، اعراض و ترك را نیز لحاظ كرده است زهد فی الشی بالكسر زهداً و زهادةً تركه و اعرض عنه» ؛ در چیزی زهد ورزید، آنرا ترك نمود و از آن روی گردانید.
از مجموع تعاریف اهل لغت استفاده می شود كه در معنای زهد، علاوه بر بی رغبتی؛ قلت و قدر كفایت نیز لحاظ شده است.
ملامحمد مهدی نراقی رحمه الله در جامع السعادات می نویسد: زهد، آن گاه تحقق می یابد كه شخص توانایی بهره مندی از دنیا و نعمت های آن را داشته باشد و آن گاه آن را رها سازد. انگیزه ترك دنیا هم، پستی و بی ارزشی آن، در مقایسه با خدا و آخرت باشد. در غیر این صورت، صفت زهد، تحقق نمی یابد.
باید گفت فقط بی علاقه بودن به دنیا و نعمت های آن سبب زهد نمی شود، بلكه فرد باید این بی علاقه بودن را در رفتار و كردارش نیز آشكار سازد. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نیز در حدیثی، زاهد را این گونه معرفی می كند:
زاهد كسی است كه هنگام دست یابی به موارد مشروع و حلال، خود را گم نكند و در صورت فراهم آمدن زمینه ارتكاب حرام، صبر و خویشتنداری را از دست ندهد و دست به گناه نزند.
حضرت امام خمینی(ره) در این مقام فرموده اند: «زهد اصطلاحی اگر عبارت باشد از ترك دنیا برای رسیدن به آخرت از اعمال جوارحی محسوب می شود و اگر عبادت باشد از بی رغبتی و بی میلی به دنیا كه ملازم باشد با ترك آن از اعمال جوانحی محسوب می شود»
مرحوم مطهری در تعریف زهد آورده است: «حقیقت این است كه زهد عبارت است از ترك و بی اعتنای بر امور دنیا در مقابل یك حقیقت دیگر كه آن خدا یا آخرت یا شرافت و یا آزادی و یا مساوات و یا چیز دیگر است و این ترك زندگی نیست بلكه ترك یك نوع زندگی یعنی لذت گرایی و انتخاب نوع دیگر از زندگی است»
بیان استاد جوادی این گونه است: «علما به ويژه عالمان علوم الهي و پاسداران حريم دين، پيشگامان صلاح و سداد امّت اند، از اين رو نقش مؤثري در زمينه سازی ظهور آخرين حجّـت الهي (عج) بر عهده دارند كه پرداختن به وظايف اين گروه فرهيخته، در آغاز بخش هاي مرتبط با وظايف گروه ها، حاكي از اهميت وظيفه آنان و نقش مؤثرشان در اصلاح فرهنگ انتظار و هدايت منتظران است. دو وظيفة عمدة دانشمندان عبارت است از:
أ. زهد: دنيا طلبي و رغبت باطني به آنچه وابسته به دنياست بزرگ ترين آفت دانشمندان است[87]، از همين رو بايسته است دانشمندان بكوشند تا ملكة زهد و بي رغبتي به زينت هاي حقيقي و اعتباري دنيا را در خويش تقويت كنند، به گونه اي كه در باطن به دنيا و متعلقاتش بي ميل شوند و زندگي دنيا را جز براي آباد ساختن آخرت نخواهند و بدين وسيله زمينه ساز اصلاح خويش و تصحيح رفتار امّـت منتظر گردند: و تفضّل علي علمائنا بالزهد.
ب: نصيحت: واژة «نُصح» به معني خلوص تمام و نزاهت از هر شائبه و ناخالصي است. از اين بخش نوراني چنين بر مي آيد كه دانشمندان بايد هم در انديشه و قول و فعل خويش از هر شائبه آلوده كننده اي پيراسته باشند و هم با يكرنگي و خلوص خيرخواه امّت باشند و جز به خير و صلاح آنان نينديشند، سخن نگويند و كار نكنند. چنين عالماني از انتظار راستين برخوردارند، زيرا امام منتظر آنان در زهد و نصيحت برترين انسان عصر خويش است و آن كه با امامش سنخيّـت ندارد، منتظر او نيست: و النصيحة.»[88]
و عَلي المُتعلّمين بالجُّهد و الرَّغبَه
«بر دانش آموزان كوشش و شوق تفضل كن»
امام صادق(ع) آن گاه كه جنود (لشكر) عقل و جهل را بر مي شمرد، نشاط و شادابي را لشكر عقل و كسالت را لشكر جهل برمي شمرد،[89] و به همين جهت در دعايي از كسالت و ناتواني به خدا پناه مي برد: «اللهم ني أعوذبك من الكسل والهرم»[90]
در كتاب هاي روايي هم باب مستقلي با عنوان «باب كراهه الكسل» ذكر شده و رواياتي در مذمت كسالت و تنبلي آورده اند.
امام كاظم(ع) مي فرمايد: پدرم خطاب به بعضي از فرزندانش چنين فرمود: «ياك و الكسل و الضجر فانهما يمنعانك من حظك من الدنيا و الآخره ؛ از بي حوصلگي و كسالت به دورباش كه اين دو، مانع بهره مندي از دنيا و آخرت خواهند بود.»[91]
امام علي(ع) مي فرمايد: «آنگاه كه اشياء با يكديگر جفت شدند،» «كسالت» و
«عجز» نيز با يكديگر ازدواج كردند و فرزندي به نام «فقر» به دنيا آمد.[92]
در وصاياي پيامبر(ص) به علي(ع) آمده است:
«يا علي! از دو خصلت بپرهيز: كسالت و بي حوصلگي! چرا كه در اين صورت، قدرت بر اداي حق نخواهي داشت و راحتي را از دست خواهي داد»[93]
امام صادق(ع) هم فرمود: «يّاك و الضجر و الكسل نهما مفتاح سوء. انه من كسل
لم يؤد حقاً و من ضجر لم يصبر علي حق؛ از بي حوصلگي و كسالت به دور باش كه
اين دو، كليد هر بدي است؛ چرا كه كسالت مانع از اقدام به كارها و بي حوصلگي
از بين برنده استقامت خواهد بود.»[94]
اميرالمؤمنان(ع) فرمود: «آفه النجح الكسل؛ آفت پيروزي و موفقيت، كسالت است»[95] ونيز همان حضرت يكي از ويژگي هاي متقين را، حريص بودن بر علم مي داند «و حرصاً في علم»[96]
حضرت استاد جوادی آملی (حفظه الله) وظايف دانشجويان(متعلمین) را اینگونه مینگارند: «دومين گروهي كه تأثير شگرفي در هدايت امّت اسلامي دارند دانشجويان به ويژه طالبان علوم و معارف وحياني اند. اين گروه كه زمينه ساز نهادينه شدن فرهنگ انتظار و اصلاح زمينه ظهورند وظايفي دارند:
أ. تلاش در راه علم اندوزي: جهد يعني به كار بستن تمام توان و كوشش نهايي انسان در مسير رسيدن به مقصود. طالب دانش بايد تمام كوشش خويش را در راه علم اندوزي به كار گيرد. فرد يا جامعه جاهل، به مراتب حقيقي انتظار دست نمي يابد و نمي تواند زمينه ساز ظهور امامي باشد كه خود خزانه علم الهي است: و خزّان العلم[97]، از اين رو كوشش در علم اندوزي از وظايف منتظران راستين آن امام همام (عج) به ويژه طلاب و دانشجويان است: و علي المتعلّمين بالجهد.
ب. رغبت در كسب علم: رغبت، تمايل اكيد و ميل شديد است. از ديگر صفات دانشجوي منتظر داشتن ميل شديد به اندوختن علم و تجهيز به آخرين دستاوردهاي علمي و فكري و نيز توليد دانش و انديشه است. از اين بخش دانسته مي شود وظيفه بايسته دانشجويان و طلاب منتظر، تلاش براي فراگيري از سير ميل و رغبت قلبي است، چون تلاش بي رغبت، به سردي و سستي مي گرايد و متوفق و خاموش مي شود: و الرّغبة.»[98]
و علي المستمعين بالإتّباع و الموعظ
« بر شنوندگان پيروي و پند گيري تفضل نما»
حضرت استاد جوادی آملی در شرح این فراز به نكاتی اشاره دارند: «از مردمي كه نه در سلك علما هستند و نه در زمرة دانشجويان، با ظرافتي خاص به «مستمعين» ياد شده است، تا بفهمانند اگر كسي از دو گروه مذكور نيست براي سعادتمندي راهي جز گوش سپردن و متابعت از راه شناسان ندارند. وظيفة خطير و راه منحصر هدايت اين گروه در دو عنوان كلي بدين شكل بيان گرديده است:
أ. اتّباع:
اقتضاي معناي متابعت، حركت همراه با ميل و اراده در پشت سر كسي يا چيزي است؛ خواه در عمل تابع او گردد يا در فكر و نظر، بنابراين نخستين وصف از ويژگي هاي انتظار راستين اهل استماع آن است كه با ميل و رغبت در پي دين شناسان و عالمان ربّاني كه مقصد و مقصود اوامر معصوم (ع) را مي شناسند حركت كنند و از مسير نوراني قرآن و عترت منحرف نشوند: و علي المستمعين بالاتّباع.
ب. موعظه:
واژه موعظه به مناي ارشاد به حق از راه تذكره هاي مفيد و اثر گذار است؛ ليكن به قرينه مقام و نيز قرائن لفظي چون «مستمعين» و «اتباع» چنين فهميده مي شود كه موعظه در اينجا به معناي «اتعاظ» يعني پندپذيري و قبول ارشاد است. بر اين اساس منتظران مستمع بايد قلب خويش را بر سخنان حكيمانه عالمان ربّاني كه برگرفته از معارف ناب قرآن و عترت است بگشايند: و الموعظة.»[99]
اصل (اتباع) كسی را تعقیب و دنبال نمودن است و نیز این كلمه در(پیروی از) دین و عقل و عمل (فردی) نیز بكاربرده می شود.
مفسرین در قرآن (اتباع) را به همین دو معنی ترجمه وتفسیر نمودند:
به معنای تعقیب و دنبال نمودن در قرآن این چنین آمده: فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ … (سوره طه آیه 78﴾ یعنی : پس فرعون با لشكریانش آنها را دنبال وتعقیب كرد. ومانند آیه : فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِینَ (سوره شعراء، آیه60) یعنی : پس هنگام برآمدن آفتاب آنها را تعقیب و دنبال كردند .
وبه معنای دوم یعنی (پیروی نمودن از فردی) آمده همانند:«إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُواْ مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُواْ وَرَأَوُاْ الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الأَسْبَابُ»
عَلَى مَرْضَى الْمُسْلِمِينَ بِالشِّفَاءِ وَ الرَّاحَةِ
«بر بيماران درمان و آسايش كرامت نما»
به فكر گرفتاران بودن به صورت كلی وبه صورت خاص مریضان جسمی و روحی ونیز اموات كه دستشان از دنیا كوتاه است، خصلت پسندیدهای است كه از ناحیه امام در این دعا به ما آموزش داده میشود.
برخی مراد از مسلمین را مومنین و شیعیان و در نهایت فاسقان از اثنی عشریه گرفتهاند چون وجهی برای دعای امام وطلب رحمت و مغفرت نسبت به اموات مخالفین نمیبینند اما با توجه به رافت امام و وسعت دامنه محبت امام، این تنگ نظری جایگاه ندارد و كلام امام بر ظاهرش حمل میشود واشكالی نیست كه در این دو فراز دامنه دعای امام فراتر رفته و شامل امت پیامبر گردد.
امام زمان علیه السلام در دعای دیگری برای شفای مرضای مومنین ومومنات دعا میكنند ومیفرمایند: «تَفَضَّلْ عَلَى فُقَرَاءِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِالْغَنَاءِ وَ الثَّرْوَةِ وَ عَلَى مَرْضَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِالشِّفَاءِ وَ الصِّحَّةِ»[100] این دعای مختصر كه با عبارت: إِلَهِي بِحَقِّ مَنْ نَاجَاكَ وَ بِحَقِّ مَنْ دَعَاكَ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ شروع میشود را سید بن طاووس در مهج الدعوات نقل نموده و آن را به حضرت حجة نسبت میدهد.[101] در ادامه ایشان ادعا میكند كه دعا را در سحرگاه شب چهارشنبه، سیزدهم ماه ذی القعدهی سال 638 ازحضرت در سامرا شنیده و حفظ كرده است.[102]
چه بسیار افرادی كه با دعای حضرت شفا یافتهاند واز امراض جسمی راحت شدهاند و چه بسیار امراض وبلاهایی كه از جامعه مسلمین به واسطه همین دعای حضرت، دفع شده است لذا وظیفه انسانی واسلامی حكم میكند كه شكر گذار این نعمت عظما بوده و ما هم به صورت فردی و اجتماعی برای سلامتی و طول عمر حضرت دعا كنیم.
رافت ومهربانی امام در حق شیعیانشان به حدی است كه از مریض شدن آنها رنج برده و حتی مریض میشوند. در كتاب بصائر الدرجات بابی است كه ائمه در حالی كه غائباند میدانند كدام یك از شیعیانشان مریض شده و اندوه گین میشوند و برای شفاء آنها دعا میكنند:
«1- حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ أَبِيهِ قَالَ حَدَّثَنِي الشَّامِيُّ عَنْ أَبِي دَاوُدَ السَّبِيعِيِّ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ عَنْ رُمَيْلَةَ قَالَ: وُعِكْتُ وَعَكاً شَدِيداً فِي زَمَانِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَوَجَدْتُ مِنْ نَفْسِي خِفَّةً فِي يَوْمِ الْجُمُعَةِ وَ قُلْتُ لَا أَعْرِفُ شَيْئاً أَفْضَلَ مِنْ أَنْ أُفِيضَ عَلَى نَفْسِي مِنَ الْمَاءِ وَ أُصَلِّيَ خَلْفَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَفَعَلْتُ ثُمَّ جِئْتُ إِلَى الْمَسْجِدِ فَلَمَّا صَعِدَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع الْمِنْبَرَ عَادَ عَلَيَّ ذَلِكَ الْوَعْكُ فَلَمَّا انْصَرَفَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ دَخَلَ الْقَصْرَ دَخَلْتُ مَعَهُ فَقَالَ يَا رُمَيْلَةُ رَأَيْتُكَ وَ أَنْتَ مُتَشَبِّكٌ بَعْضُكَ فِي بَعْضٍ فَقُلْتُ نَعَمْ وَ قَصَصْتُ عَلَيْهِ الْقِصَّةَ الَّتِي كُنْتُ فِيهَا وَ الَّذِي حَمَلَنِي عَلَى الرَّغْبَةِ فِي الصَّلَاةِ خَلْفَهُ فَقَالَ يَا رُمَيْلَةُ لَيْسَ مِنْ مُؤْمِنٍ يَمْرَضُ إِلَّا مَرِضْنَا بِمَرَضِهِ وَ لَا يَحْزُنُ إِلَّا حَزِنَّا بِحُزْنِهِ وَ لَا يَدْعُو إِلَّا أَمَّنَّا لِدُعَائِهِ وَ لَا يَسْكُتُ إِلَّا دَعَوْنَا لَهُ فَقُلْتُ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ جَعَلَنِي اللَّهُ فِدَاكَ هَذَا لِمَنْ مَعَكَ فِي الْقَصْرِ أَ رَأَيْتَ مَنْ كَانَ فِي أَطْرَافِ الْأَرْضِ قَالَ يَا رُمَيْلَةُ لَيْسَ يَغِيبُ عَنَّا مُؤْمِنٌ فِي شَرْقِ الْأَرْضِ وَ لَا فِي غَرْبِهَا.
2- حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَيْفٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ الْكَرِيمِ بْنُ عَمْرٍو عَنْ أَبِي الرَّبِيعِ الشَّامِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع بَلَغَنِي عَنْ عَمْرِو بْنِ إِسْحَاقَ حَدِيثٌ فَقَالَ أَعْرِضْهُ قَالَ دَخَلَ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَرَأَى صُفْرَةً فِي وَجْهِهِ قَالَ مَا هَذِهِ الصُّفْرَةُ فَذَكَرَ وَجَعاً بِهِ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ ع إِنَّا لَنَفْرَحُ لِفَرَحِكُمْ وَ نَحْزَنُ لِحُزْنِكُمْ وَ نَمْرَضُ لِمَرَضِكُمْ وَ نَدْعُو لَكُمْ فَتَدْعُونَ فَنُؤَمِّنُ قَالَ عَمْرٌو قَدْ عَرَفْتُ مَا قُلْتَ وَ لَكِنْ كَيْفَ نَدْعُو فَتُؤَمِّنُ فَقَالَ إِنَّا سَوَاءٌ عَلَيْنَا الْبَادِي وَ الْحَاضِرُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع صَدَقَ عَمْرٌو.»[103]
وَ عَلَى مَوْتَاهُمْ بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَة
«بر مردگانشان مهرباني و رحمت تفضل كن»
گستردگی رافت امام به حدی است كه عالم برزخ و حتی قیامت را پوشش میدهد لذا انسان بعد از مرگ آثار دعای امام را با تمام وجود درك میكند. این شفقت امام از طلب رافت او ازخداوند در حق اموات كشف میشود.
– وَ رَوَى أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع قَالَ: « لِلْإِمَامِ عَلَامَاتٌ يَكُونُ أَعْلَمَ النَّاسِ وَ أَحْكَمَ النَّاسِ وَ أَتْقَى النَّاسِ وَ أَحْلَمَ النَّاسِ وَ أَشْجَعَ النَّاسِ وَ أَسْخَى النَّاسِ وَ أَعْبَدَ النَّاسِ وَ… وَ يَكُونُ أَوْلَى بِالنَّاسِ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَشْفَقَ عَلَيْهِمْ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِمْ وَ يَكُونُ أَشَدَّ النَّاسِ تَوَاضُعاً لِلَّهِ جَلَّ ذِكْرُهُ وَ يَكُونُ آخَذَ النَّاسِ بِمَا يَأْمُرُ بِهِ وَ أَكَفَ النَّاسِ عَمَّا يَنْهَى عَنْهُ وَ يَكُونُ دُعَاؤُهُ مُسْتَجَاباً حَتَّى إِنَّهُ لَوْ دَعَا عَلَى صَخْرَةٍ لَانْشَقَّتْ بِنِصْفَيْنِ وَ يَكُونُ عِنْدَهُ سِلَاحُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ سَيْفُهُ ذُو الْفَقَارِ وَ يَكُونُ عِنْدَهُ صَحِيفَةٌ يَكُونُ فِيهَا أَسْمَاءُ شِيعَتِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ صَحِيفَةٌ فِيهَا أَسْمَاءُ أَعْدَائِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ تَكُونُ عِنْدَهُ الْجَامِعَةُ وَ هِيَ صَحِيفَةٌ طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً فِيهَا جَمِيعُ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ وُلْدُ آدَمَ وَ يَكُونُ عِنْدَهُ الْجَفْرُ الْأَكْبَرُ وَ الْأَصْغَرُ إِهَابُ مَاعِزٍ وَ إِهَابُ كَبْشٍ فِيهِمَا جَمِيعُ الْعُلُومِ حَتَّى أَرْشِ الْخَدْشِ وَ حَتَّى الْجَلْدَةِ وَ نِصْفِ الْجَلْدَةِ وَ ثُلُثِ الْجَلْدَةِ وَ يَكُونُ عِنْدَهُ مُصْحَفُ فَاطِمَةَ ع.»[104]
براساس این روایت امام از پدر ومادر بر انسانها مهربانتر است و دعای امام صددرصد مستجاب است. پس اگر دشمنان اهل بیت را استثناء كنیم، بقیه مردم مورد عنایت امام واقع میشوند.
برخی گفته اند رافت شدیدتر از رحمت است لذا عطف رحمة بر رأفة عطف عام بر خاص است[105] بنابراین رحمت واسعه الهی از طریق امام و به واسطه دعای امام به بندگان صالح به صورت خاص وبه جمیع مومنین و مومنات و مسلمین ومسلمات به صورت عام می رسد.
وَ عَلَى مَشَايِخِنَا بِالْوَقَارِ وَ السَّكِينَةِ
«بر پيرمردان وقار و سنگيني ببخش»
منظور از مشایخ به قرینه شباب و جوانان كسانی هستند كه از نظر سنی بزرگترند وبه پیری رسیدهاند آنچه شایسته آنها است، وقار به معنای بزرگواری[106]وحلم وبردباری[107] و سكینه به معنای آرامش و طمانینه است. شاید تفاوت این دو واژه از آن جهت است كه وقار در نفس و سكینه در اعضاء و جوارح است.
حضرت آیت الله جوادی در توضیح این فراز می فرمایند: «كهنسالان در هر اجتماع با كوله باري از تجربه هاي اندوخته و درس هاي آموخته از زندگي، در حركت و تربيت جوامع نقش چشمگيري دارند. تربيت جامعه منتظر نيز از اين قاعده بيرون نيست، پس شايسته است تا آنان خويش را به دو صفتي كه در اين دعاي شريف به عنوان وصف مطلوب آنان از خداي سبحان درخواست گرديده متصف گردانند، تا هم خود اهل انتظار راستين باشند و هم الگوي عملي ديگران
وقار به معناي متانت و سنگيني و در برابر خفّت و سبكي است. بر اساس اين بخش از دعاي نوراني وليّ عصر (عج) بر كهنسالان بايسته است در انديشه و عمل، متانت خويش را حفظ كنند و از هر عملي كه از قدر آن ها بكاهد و جايگاهشان را پايين آورد بپرهيزند.
سَكينه كه همانا استقرار و آرامش جسمي و روحي است، دومين صفتي است كه اتصاف به آن بر اساس اين دعاي شريف براي كهنسالان بايسته است. اگر چه اقتضاي طبيعت كهنسالي كم صبري و بي قراري است، بر پيران منتظر شايسته و بايسته است تا به هنگام غضب يا هر زمينه تحريكي ديگري كه آنان را به اضطراب و بي ثباتي در گفتار و رفتار مي كشاند، آرامش و وزانت خويش را حفظ كنند.
جامعه اي كه كهنسالانش به چنين اوصافي آراسته باشند و با هر مسئله اي با وقار و سَكينه رو به رو شوند، جوانانش پناهگاهي مطمئن و مهربان يافته و در پرتو شفقت آنان و با استفاده از اندوخته هاي ارزشمندشان مسير بهره مندي هاي مادي و تكامل معنوي را به سادگي مي پيمايند.»[108]
همانطور كه این دو صفت زیبندهی بزرگان است ما هم وظیفه داریم نسبت به آنها وقور باشیم « وَقِّرُوا كِبَارَكُمْ وَ ارْحَمُوا صِغَارَكُم»[109] پس رعایت احترام متقابل در جامعه از انتظارات امام از ما است كه باید در بین كوچك و بزرگ نهادینه شده وبه عنوان فرهنگ مهدوی به جهانیان عرضه شود.
وَ عَلَى الشَّبَابِ بِالْإِنَابَةِ وَ التَّوْبَةِ
«بر جوانان بازگشت و توبه تفضل نما»
دوره جوانی به عنوان دورهای پر فراز و نشیب تاثیر بسیاری در شكل دهی شخصیت هر فرد ایفا میكند. بیراهه هایی سر راه هر جوان وجود دارد كه به خاطر بیباكی و سركشی، بیشتر از دیگران در معرض خطر است لذا نیازمند این است كه دائما به هویت اصلی خویش برگشته و به آغوش پر مهر پروردگار خویش رجوع كند.
إنابه صرف رجوع به سمت خداوند متعال است اما توبه یعنی بازگشت به خدا از معاصی وگناه و ذنبی كه دنبالهاش گریبان انسان را میگیرد و قطع این دنباله به آن است كه عزم واراده كند دوباره سمت آن نرود ودر پی تدارك آنچه از دست داده است، باشد.
امام كه عالِم به اسرار عالَم است و از دایه مهربانتر بر ما است، برای جوانان داروی روح بخش جوانی را از خالق انسان طلب میكند تا مرهمی بر زخمهای این دوره بوده و كام تشنه او را از این سرچشمهی گوارا سیراب كند. بر خلاف تصور ما كه توبه را مناسب با سن پیری میدانیم، امام توبه برای جوانان را میپسندد همچنانكه خداوند متعال آن را دوست میدارد: «مَا مِنْ شَيْءٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ شَابٍ تَائِب»[110] ونیز َ« التَّوْبَةُ حَسَنَةٌ وَ هِيَ مِنَ الشَّابِ أَحْسَن»[111]
بر طبق كلام استاد جوادی آملی(حفظه الله): « جوانان از سويي سرمايه هاي اساسي هر اجتماع و از طرفي آينده سازان آن هستند و در انديشه ديني از اهميت والايي برخوردارند. اين اهميت و جايگاه خاص اقتضا مي كند از آنان در برابر آفات روحي و دام وساوس شيطاني با حساسيتي ويژه محافظت شود. طبيعت پر انرژي جوان كه بهترين ابزار صعود او به درجات والاي مادي و معنوي است اگر به فرمان عقل درنيايد، خود سرچشمه فسادگري مي شود كه نيروي جواني را به بيراهه مي برد و ضايع مي كند.
ارتباط دائمي با خداي بزرگ و مراقبت هميشگي، بهترين راه صيانت از نعمت جواني است. آنچه در اين فقرات دعا وصف جوانان منتظر خوانده شده ابزار والاي صيانت از اين نعمت بزرگ الهي است.
انابه روي گرداندن از غير خدا و توجّه تامّ به خداي سبحان است. جوانان منتظر بايد با تهذيب و تزكيه نفس، ساحت انديشه و انگيزه شان را از هر چه غير خداست منزّه كنند و با اِعراض از هر مقصد و مقصودي جز خدا، چهرة جان خويش را به سوي خداي بزرگ معطوف دارند و براي او خالص شوند.
طبيعت پرشور جوان، احتمال راهزني شيطان و افتادن به دام گناه را در اين دوران افزايش مي دهد، از اين رو بايسته است كه جوانان منتظر نظارت دائم و مراقبت مستمر بر اعمال و افكار خويش داشته باشند و اگر خداي نخواسته بر اثر غفلت، گناهي مرتكب شدند، با توبه و بازگشت به سوي خدا جان خويش را به درياي بي كران رحمت الهي سپرده و به آب توبه شست و شو دهند و خويش را از دام تلبيسات ابليس برهانند.
گفتني است انابه و توبه براي هر كس و در هر جايگاه سنّي و اجتماعي ضروري است؛ اما شرايط دوران جواني بيشتر مقتضي آن است.»[112]
پیوند جوان با معنویات
با توجه به فطرت بیآلایش جوان، گرایش او به معنویات وماورای طبیعت بیشتر از دیگران است و برای آنكه در پاسخ به این نیاز فطریاش دچار انحراف نشود، هر لحظه نیازمند آن است از خالق خویش استمداد نماید. حضور هفتاد درصدی جوانان در مراسماتی مانند اعتكاف نشان از روح تشنه جوانی به معنویات است.
در روايات توجه خاصي به جوانان شده؛ چه اينكه جوان مورد عنايت خداوند
است. امام صادق(ع) خطاب به برخي از يارانش فرمود: «أما علمت أن الله تعالي
يكرم الشباب منكم، آيا نمي دانيد كه خداوند جوانان شما را گرامي مي دارد؟ »[113]
جواني، زمان شكل گيري شخصيت است و بدين سبب امامان معصوم تأكيد بر انس
جوانان با قرآن دارند. امام صادق(ع) مي فرمايد: «جوان مؤمني كه قرآن مي
خواند، قرآن با گوشت و خون او آميخته مي شود و خداوند او را با ابرار قرار
مي دهد»[114] راه فهم صحیح قرآن در پیوند با مفسران واقعی قرآن و ناطقان قرآن است.
جوان جامعه مهدوی مییابد كه راه صحیح ارتبات با پروردگار از مَجرا و كانال امام امكان پذیر است لذا تمام همت خود را در جهت رضایت امام مبذول داشته تا با رضایت امام زمان خویش رضایت خداوند را بدست آورد.
پویایی و خستگی ناپذیری
آنچه ضامن حفظ شادابی و طراوت نیروی جوانی است، روحیه امیدواری و تلاش برای آیندهای بهتر و زیباتر است. گناه و نافرمانی نیروی جوانی را تحلیل برده و او را از آینده ناامید میكند. امام عصر در این دعای شریف در ضمن آموزش راه پویا ماندن، از جوانان میخواهند كه با توبه ناامیدی را از خود دور كرده وبا مجردِ كوچكترین لغزشی در جهت جبران آن تلاش نمایند.
كسالتی كه گناه با خود به دنبال میآورد با توبه بر طرف شده و نیروی جدیدی به جسم و روان جوان میبخشد. توبه واقعی او را در راستای اهداف امام قرار داده وبه سمت آیندهای بهتر سوق میدهد. جوان با بازگشت به خدا توانسته بر دیو نفس خویش فائق آید و با تداوم آن خواهد توانست بر شیطان ظفر یابد.
توبه انسان را از جرگه لشكریان شیطان خارج نموده ودر زمره یاران امام قرار میدهد پس در واقع این دعای امام طلب یاری از جوانان است. جوان میتواند با بندگی خداوند به اعلا درجه بندگی كه یاری امام باشد، برسد و نقطه آغاز این راه إنابه و تداوم آن با توبه است.
وَ عَلَى النِّسَاءِ بِالْحَيَاءِ وَ الْعِفَّة
«بر زنان شرم و عفت عنایت كن»
راغب اصفهانی در بیان معنای عفت و عفاف می گوید :«حصول حالت لنفسه تمتنع بها عن غلبه الشهوه» یعنی عفاف عبارت است ازحالتی ،برای نفس آدمی كه در پرتو این حالت و صفت نفسانی ،انسان،از این كه مغلوب شهوات خود بشود، باز داشته می شود.
زنان در سلامت و پاكی جامعه نقش مهمی دارند تا آنجا كه پاك ماندن جوانان به حیا و عفت زنان در اجتماع گره خورده است. حیاء چیزی است كه ایمان با آن سنجش میشود « عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا حَيَاءَ لَهُ»[115] و اگر چه تفاوتی بین زن ومرد در مزیّن شدن به آن نیست اما بر زنان نیكوتر است « ألْحَيَاءُ حَسَنٌ وَ هُوَ مِنَ النِّسَاءِ أَحْسَن »[116]
جامعه ای كه در اثر بیعفتی گرفتار شهوترانی شده باشد، راه به خیر وصلاح نخواهد برد، تا چه رسد كه بخواهد اصلاحگر جوامع دیگر باشد. پس زنان با رعایت حریمها و عفت و پاكدامنی میتوانند منشا تحول بزرگی در اجتماع باشند و امام در این فراز از دعا راه اصلاح جامعه را نشان داده وگویا از زنان جامعه ایمانی درخواست میكند كه منشا این تحول بوده ودر این راستا تلاش نمایند.
حیاء در قرآن : 1- حیاء در زبان : «سوره انعام آیه 108 » 2-حیاء در راه رفتن :«سوره قصص آیه 25» 3- حیاء درطرز سخن گفتن «سوره اعراب آیه 33» 4- حیاء در شركت در مجالس مهمانی :«سوره اعراب آیه 53» 5- حیاء در نگاه كردن : «سوره نور آیه 30و 31» 6- حیاء در امور اقتصادی : «سوره بقره آیه 273» 7- حیاء در ورود به منازل :«سوره نور آیه 58و59»
حضرت آیت الله جوادی در ادامه شرح دعا میفرمایند: «زن ها بخشي مهم از جامعه اسلامي اند از آن رو كه سهمي در خور از آرامش و امنيت رواني جامعه وامدار نقش بي نظير زنان است؛ نيز صلاح نسل امروز و سداد نسل فردا در گرو صلاح و سداد آن هاست. آفت بزرگي كه مي تواند مانع كاركرد اساسي و ثمر بخش اين بخش از اجتماع شود و آنان را كه قادرند عامل سعادت فرد و جامعه باشند به ابزار انحطاط خويش و جامعهشان بدل كند، همانا فقدان صفت هايي است كه امام عصر (عج) آن ها را بايسته زنان امّت مهدوي مي داند و آراستگي به آن صفات را از درگاه عزّ ربوبي برايشان درخواست مي كند:
أ.حياء: حيا به معناي مراقبت از نفس در برابر هر نوع آلودگي و زشتي و عيب است. بانوان منتظر، امانتداران مظهريت اسماي جمالي خداوندند. آنان بايد اين امانت الهی را پاس دارند و خويش را در برابر وسوسه هاي شياطين ظاهري و باطني كه مي كوشند تا با شكستن حريم شرع، عقل و اخلاق، اين امانت بزرگ الهي را ضايع كنند، حفظ و مراقبت كنند تا به دام شيطان نيفتند، كه هر سخن يا عمل بر خلاف موازين آموزه هاي ناب قرآن و عترت، به منقصت، كدورت و تاريكي جان انسان مي انجامد و از دام هاي شيطان به شمار مي آيد: و علي النساء بالحياء.
ب. عفت: بانوان منتظر آخرين حجت خداوند (عج) پاسدار حريم عفت اند. حفظ عفت، يعني نگهداشتن نفس از تمايلات و شهوات نفساني، فضيلت والاي بانوان اهل انتظار است. بسا كه جاهليت مدرن روزگار ما تمايلات و هواهاي نفساني را دامن بزنند و شهوات را براي انسان زينت دهند؛ اما بر بانوان منتظر شايسته است كه با نگهباني از حريم عفت خويش زمينه اعتلاي روح خويش را فراهم آورند و از پيروي وسوسه هاي نفساني و شيطاني احتراز كنند و هيچ زينتي را برون از حوزه جانشان و هيچ افتخاري را برتر از حفظ گوهر الهي وجودشان نشناسند: و العفة.
تذكّر: بيان اين دو صفت در شمار وظايف بانوان اهل انتظار به معناي اختصاص اين فضايل به بانوان نيست؛ بلكه اوصاف ارزشمند حيا و عفت بر هر فردي زيبنده است و براي زنان زيبنده تر.»[117]
وَ عَلَى الْأَغْنِيَاءِ بِالتَّوَاضُعِ وَ السَّعَةِ
«بر توانگران تواضع و وسعت در بخشش كرم نما»
در شرع مقدس غنی به شخصی گفته میشود كه خرجی سالیانه خود و خانوادهاش را داشته باشد ویا با شغلی كه دارد، بتواند آن را بدست آورد و فقیر كسی است كه این مقدار را نداشته و نتواند كسب نماید اما در عرف غنی و ثروتمند كسی است كه چندین برابر این مقدار و حتی فراتر از عمر طبیعی یك انسان اموال و ثروت داشته باشد پس در نگاه عرف غنیِ شرعی ثروتمند نیست.
بنای فرهنگ اسلامی بر ثروت اندوزی و تفاخر به مال و ثروت نیست علاوه بر آنكه اگر هدف و مقصد قرار گیرد مذموم شمرده شده است. در قرآن به انفاق از آنچه روزی انسان شده است، توصیه فراوان گردیده است كه نشاندهنده آن است كه انفاق اختصاص به اغنیاء ندارد بلكه فقیر هم میتواند با انفاق بخشی از روزی خود درهای رحمت الهی را بروی خود بگشاید.
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع« إِنَّ اللَّهَ فَرَضَ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ وَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى الْمَالُ مَالِي وَ الْفُقَرَاءُ عِيَالِي وَ الْأَغْنِيَاءُ وُكَلَائِي فَمَنْ بَخِلَ بِمَالِي عَلَى عِيَالِي أُدْخِلُهُ النَّارَ وَ لَا أُبَالِي»[118]
«ثروتمندان، امانتداران اموال الهي و مجراي رسيدن برخي از نعمت هاي خداوند بر ديگران اند. ميان ثروتمندان جامعة اسلامي كه در انتظار مهدي موعود موجود (عج) به سر مي برند و متكاثران مال اندوزي كه اموال و تجارتشان را از خداوند بيشتر دوست مي دارند[119] فاصلة بسياري است. ثروتمندان منتظر به اوصاف ذيل آراسته اند:
أ. تواضع: استكبار و خود برتربيني، انسان را از خداوند غافل مي كند و به ورطه هلاكت مي افكند. خطر ابتلا به اين آفت، زماني جدّي تر مي شود كه انساني بر اثر توانايي و تموّل خدادادي، قاروني و فرعوني بينديشد، ثروت را دستاورد تلاش هاي خويش و قدرت را محصول توانايي تدبيرش بپندارد، از اين رو ثروتمنداني كه در انتظار آخرين پرچمدار انديشه توحيدي به سر مي برند مي بايست بكوشند تا هرچه بيشتر به صفت تواضع درآيند؛ بدين معنا كه از درون و بيرون نفس خويش را در مرتبة فرو دست تري كه همانا فقر محض نسبت به ايزد متعالي است بشناسند و ثروت خود را از آن خدا دانسته و خويش را در رديف ساير بندگان خدا ببينند: و علي الأغنياء بالتواضع.
ب. وسعت بخشي: بر اغنيا و ثروتمندان منتظر است كه به شكرانه تفضل الهي بر آن ها و به پاس بهره مندي از نعمت خدادادي مال، به دستگيري از نيازمندان و رفع مشكلات برادران و خواهران ايماني خويش بپردازند. نه تنها حقوق شرعي خويش چون خمس و زكات و… را ادا كنند، با شناسايي نيازمندان بكوشند در رفع تنگناهاي زندگي ديگران تا مي توانند مؤثر باشند: و السّعة.»[120]
وَ عَلَى الْفُقَرَاءِ بِالصَّبْرِ وَ الْقَنَاعَة
«بر فقيران صبر و قناعت عطا كن»
قناعت به معنای تنگنظری و تنبلی و سختگیری بر اهل وعیال نیست بلكه به معنای مناعت طبع و راضی بودن به داشتهها و تلاش در جهت گشایش در زندگی است پس همانطور كه برخوردارِ از نعمتِ بیشتر وظیفه دارد در زندگیاش گشایش نسبت به خانواده و دیگران از جمله فقراء داشته باشد، فقیر هم با قناعت میتواند در زندگیاش گشایش ایجاد كند.
«وظايف اقشار آسيب پذير: همان گونه كه اغنياي امّت اسلامي موظف به تواضع و وسعت بخشيدن به ساير اهل ايمان اند، نيازمندان و اقشار آسيب پذير نيز مي بايد با آراستگي به صفات ذيل، استغناي نفس خويش را حفظ و جامة انتظار راستين را به تن كنند:
أ. صبر: صبر همانا حفظ نفس از بي تابي، جزع و آشفتگي است نه خاموشي گزيدن و انفعال. بر آن دسته از منتظران راستين امام عصر (عج) كه از اغنيا نيستند رواست كه با پرهيز از آشفتگي و بي تابي كه زمينه ساز انحراف آنان است و با آرامش نفس به امداد خداوند قادر اتكال و بر بلاي مضيقه معاش صبر كنند: و علي الفقراء بالصبر.
ب. قناعت: آتش زياده خواهي و طمع آن هنگام كه با سوز تنگدستي همراه شوند، ايمان را سوزانده و بر باد مي دهد و انسان را به كفر نزديك مي سازد[121] و قناعت كه زندگي كردن به ميزان توان و امكانات موجود است، گنج بي پاياني است كه فرد را از احساس ناداري رهانيده و زمينة رشد و ارتقاي او را فراهم مي آورد، پس بر اقشار كم درآمدي كه دل در گرو ظهور امام زمان (عج) دارند بايسته است كه با تدبير معيشت خويش بر محور قناعت، افزون بر صيانت از عزّت نفس، زمينه ساز ظهور آن حضرت باشند: والقناعة»[122]
وَ عَلَى الْغُزَاةِ بِالنَّصْرِ وَ الْغَلَبَةِ
«بر جنگجويان ياري و پيروزي تفضل نما»
خداوند متعال رزمندگان اسلام را اینگونه توصیف میكند: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ، خدا كسانى را دوست مىدارد كه در راه او، در يك صف، چنان نبرد مىكنند كه گويى بنيادى پولادينند.»[123]
برطبق آیه 65 از سوره انفال مومنین وظیفه دارند منتظرِ برابرى قوا نباشند: در اين آيه و آيه بعد نيز دستورات نظامى و احكام جهاد اسلامى تعقيب مىشود. نخست به رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله دستور مىدهد كه «اى پيامبر! مؤمنان را به جنگ (با دشمن) تشويق كن»! (يا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتالِ).
آيه فوق اهميت تبليغ و تقويت هر چه بيشتر روحيه سربازان را به عنوان يك دستور اسلامى روشن مىسازد و به دنبال آن دستور دومى مىدهد و مىگويد: «اگر از شما بيست نفر سرباز با استقامت باشند بر دويست نفر غلبه خواهند كرد و اگر از شما صد نفر باشند بر هزار نفر از كافران غلبه مىكنند» (إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفاً مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا).
و به اين ترتيب مسلمانان نبايد منتظر اين باشند كه از نظر نفرات جنگى با دشمن در يك سطح مساوى قرار گيرند بلكه حتى اگر عدد آنها يك دهم نفرات دشمن باشد باز وظيفه جهاد بر آنها فرض است. سپس اشاره به علت اين حكم كرده، مىگويد: «اين به خاطر آن است كه دشمنان بىايمان شما جمعيتى هستند كه نمىفهمند» (بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُونَ).}[124]
در كلام امیرالمومنین لشكریان الهی اینگونه توصیف شدهاند: « فَالْجُنُودُ بِإِذْنِ اللَّهِ حُصُونُ الرَّعِيَّةِ وَ زَيْنُ الْوُلَاةِ وَ عِزُّ الدِّينِ وَ سُبُلُ الْأَمْنِ وَ لَيْسَ تَقُومُ الرَّعِيَّةُ إِلَّا بِهِم»[125]همچنین امام زین العابدین در حق آنها اینچنین دعا میفرمایند: «وَ أَيِّدْ حُمَاتَهَا بِقُوَّتِك… وَ كَثِّرْ عِدَّتَهُمْ، وَ اشْحَذْ أَسْلِحَتَهُم… وَ اعْضُدْهُمْ بِالنَّصْرِ، وَ أَعِنْهُمْ بِالصَّبْرِ، وَ الْطُفْ لَهُمْ فِي الْمَكْر… وَ اعْضُدْهُمْ بِالنَّصْرِ، وَ أَعِنْهُمْ بِالصَّبْرِ، وَ الْطُفْ لَهُمْ فِي الْمَكْر»[126]
وظایف غزاة كه از آنها تعبیر به نیروهای نظامی شده است در كلام آیت الله جوادی اینگونه است: « نيروهاي نظامي، حافظان حدود و ثغور ملت اسلام و مدافعان كيان نظام اسلامياند كه وظيفه آنان در عصر انتظار فَرَج چنين بازگو گرديده است:
أ. نصر: بر اساس انديشه توحيدي، هر فتح و نَصري از خدا و به اذن اوست: (ومَا النَّصرُ اِلاّمِن عِندِ اللهِ العَزيزِ الحَكيم)[127] و نيز ياري الهي همواره با كساني است كه دين الهي را كمك داده و در حراست و ترويج آن ميكوشند: (اِن تَنصُرُوا اللهَ يَنصُركُم).[128] بر اين پايه، اولين وظيفه نيروهاي نظامي تلاش در جهت تقويت و دفاع از كيان دين است تا از اين راه از نصرت خداي سبحان برخوردار گردند: و علي الغزاة بالنصر.
ب. غلبه: برتري قدرتمندانه بر آنان كه در برابر انديشه توحيدي به معارضه برميخيزند، خواسته حضرت بقيةالله(عج) است. بر اساس اين فقره از دعا از سويي، تلاش در جهت دستيابي به تواناييهاي تكنيكي و تاكتيكي و آخرين دستاوردهاي دفاعي و از طرفي كوشش در جهت تقويت ايمان و صبر و استقامت، وظيفه گروههاي نظامي در عصر غيبت است، همانگونه كه آياتي از قرآن كريم نيز بر اين آموزه دلالت دارد: (واَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ ومِن رِباطِ الخَيلِ تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللهِ وعَدُوَّكُم)[129] »[130]
وَ عَلَى الْأُسَرَاءِ بِالْخَلَاصِ وَ الرَّاحَةِ
بر اسيران رهائي و آسودگي كرم نما»
الراحة: به معنی زوال التعب و المشقة یعنی برطرف شدن سختي ومشقت است. در اين فراز منظور اسيران در بند دشمنا ن دين هستند. آن آزادمرداني كه براي اعتلاي اهداف اسلام وتامين آسايش وآرامش جامعه ي مسلمين،رنج زندان وآلام آنرا به جان خريده اند. امام زمان در اين بخش از دعا بويژه آنانرا مورد عنايت ويژه ي خويش قرار داده اند تا علاوه بر خير خواهي نسبت به ايشان فديگران را نيز متوجه ي مقام والاي اسرا نمايد تا مبادا كسي آنها را فراموش نمايد.
«فقدان اسير و زنداني از امور مطلوب امام عصر(عج) است. بر اين اساس ميتوان گفت: چارهجويي و برنامهريزي براي تأمين امنيت اجتماعي و كاستن از زمينههاي جرم و جنايت كه عامل اصلي اسارت انسانهاست و نيز چارهجويي و كمك براي رهايي آنان كه در بند هستند با پرداختن ديه، بدهيها و تلاش در جهت آزادي آناني كه در چنگال دشمن اسير آمدهاند… از اموري است كه جامعه منتظر بايد به آن همّت گمارد.»[131]
وَ عَلَى الْأُمَرَاءِ بِالْعَدْلِ وَ الشَّفَقَةِ
«بر اميران عدل و مهرورزي تفضل كن»
وظایف حاكمان از دیدگاه استاد جوادی اینگونه است: «حاكمان و فرماندهاني كه تدبير امور مختلف سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي جامعه اسلامي را به دست گرفتهاند نيز در زمينهسازي ظهور امام عصر(عج) نقش جدّي و اثرگذار دارند، لذا اهم وظايف آنان چنين بيان گرديده است:
أ. عدالت: عدالت به معناي حركت ميان افراط و تفريط است، به گونهاي كه هيچ زياده و نقصي بر آن وارد نباشد. رعايت و اجراي عدالت در تمام شئون مديريت جامعه اسلامي از وظايف سنگين حاكمان حكومت اسلامي در عصر غيبت است: و علي الاُمراء بالعدل.
ب. شفقت: دلسوزي و مداراي افراطي و نيز سختگيري و شدت افراطي، آفات اداره جامعهاند. بر حاكمان منتظر است كه با برگزيدن رفتاري مشفقانه كه دلسوزي و آسانگيري همراه صلابت و قاطعيت و قدرت است، جامعه را به سوي ظهور دولت مهدوي(عج) رهنمون شوند: والشفقة.»[132]
ويژگي ها وآثار عدل
- صلاح مردم
امام على «ع»: صلاح مردم در اجراى عدالت است، صلاح الرّعيّة العدل.
- خدا را امرى جز عدل و احسان نيست
إسماعيل بن مسلم قال: جاء رجل إلى أبي عبد اللَّه جعفر ابن محمّد الصّادق «ع» و أنا عنده فقال: يا ابن رسول اللَّه! «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى وَ يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ، يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» و قوله: «أمر ربّي أن لا تعبدوا إلّا إيّاه»؟ فقال: نعم، ليس للَّه في عباده أمر إلّا العدل و الإحسان. فالدّعاء من اللَّه عامّ و الهدى خاصّ، اسماعيل بن مسلم مىگويد: مردى نزد امام جعفر صادق «ع» آمد، و من آنجا بودم. آن مرد (بعنوان سؤال، اين دو آيه را خواند)، گفت اى پسر رسول خدا! «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ، وَ إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى، وَ يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ، يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ، خدا به عدل و احسان و بخشيدن مال به خويشاوندان فرمان مىدهد، و از فحشاء و منكر و ستمگرى نهى مىكند، شما را پند مىدهد تا مگر پند گيريد»و نيز فرموده است: «وَ قَضى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ، پروردگارت مقرّر داشت كه جز او را نپرستيد» (اينها يعنى چه؟)، امام صادق «ع» فرمود:آرى، خدا را در بندگانش امر و فرمانى جز عدل و احسان نيست. پس دعوت الهى از سوى خدا عام است و پذيرش هدايت (از سوى مردم) خاص (كه گروهى مىپذيرند و گروهى نمىپذيرند. »
- ميزان خداى متعال
امام على (ع): «عدل ميزان خدا است، كه آن را براى آفريدگان وضع كرده، و براى برپاداشتن حق مقرّر داشته است، پس در ميزان خدا با وى مخالفت مكن، و در قلمرو سلطنت خدا با او به معارضه مپرداز. إنّ العدل ميزان اللَّه، الّذي وضعه للخلق، و نصبه لإقامة الحقّ، فلا تخالفه في ميزانه، و لا تعارضه في سلطانه.»[133]
- آرايش ايمان
امام على (ع): «العدل زينة الايمان، عدالت آرايش ايمان است.»[134]
- زنده شدن احكام
امام على (ع):« العدل حياة الاحكام، عدل مايه زنده ماندن احكام است.»[135]
- پشتوانه زندگى تودهها
امام على «ع»: خداوند سبحان عدل را سامان زندگى مردمان قرار داده است، جعل اللَّه سبحانه، العدل قواما للانام.[136] «العدل قوام الرّعيّة.»[137]
- نيكوترين سياستها
امام على «ع»: نيكوترين سياستها اجراى عدالت است، خير السّياسات العدل.[138]
امام على «ع»: هيچ رياستى، مانند عدالت در سياست نيست، لا رئاسة، كالعدل في السّياسة.[139]
- سامانبخش به زندگى همه
از آن امام «ع» پرسيدند: از عدل (دادگرى) وجود (بخشندگى) كدام بهتر است؟ فرمود: عدالت هر چيز را در جاى خود مىنهد، و وجود هر چيز را به مصرف خود مىرساند. عدالت تدبيركنندهاى است به سود همگان، و جود امرى است خاص. پس عدل شريفتر و با فضيلتر است. سئل عليّ «ع»: ايّما أفضل، العدل أو الجود؟ فقال: العدل يضع الأمور مواضعها، و الجود يخرجها من جهتها. و العدل سائس عامّ، و الجود عارض خاصّ، فالعدل أشرفهما و أفضلهما.[140]
امام على «ع»: براى تدبير امور مردم، اجراى عدالت كافى است. كفى بالعدل سائسا.[141]
- آرامبخش و هماهنگساز دلها
حضرت فاطمه «س»- در خطبه مشهور خويش: «عدل را خداوند مايه آرامش دلها ساخت، و العدل تسكينا للقلوب »[142] در كتاب «احتجاج» (1/ 134)، به جاى«تسكينا للقلوب»، «تنسيقا للقلوب»آمده است. و معناى اين دو كلمه به يك ديگر نزديك است، چه عدالت هم مايه تسكين (آرامش دادن به) قلوب است و هم سبب تنسيق (هماهنگ ساختن و در يك خط قرار دادن) دلها. و قلبها جز با عدل نظم و نسق و پيوستگى پيدا نمىكند.
- تاثیر روانى در تودهها
امام على «ع»: مردم، تودههايىاند كه اجراى عدالت آنان را به فرمانبردارى وامىدارد. الرّعيّة سواد يستعبدهم العدل.[143]
- برانگيختن مردمان به فعّاليّت
امام على «ع»: بىميلى به كار در حكومت ظالم، به اندازه ميل به كار است در حكومت عادل. إنّ الزّهد في ولاية الظّالم، بقدر الرّغبة في ولاية العادل.[144]
- آبادانى
امام على «ع»: شهرها با هيچ چيز بهتر از آن آباد نمىشود كه با عدالت. ما عمرت البلدان بمثل العدل.[145]
- بركت در بركت
امام على «ع»: پيشواى عادل بهتر از باران پر بارش است. إمام عادل، خير من مطر وابل.[146] امام على «ع»: زمان فرمانرواى عادل، بهترين زمانهاست. زمان العادل خير الأزمنة.[147]
وظایف حاكم اسلامى در دستگاه ادارى
أ- نزديك شدن به مردم و روى نپوشيدن از ايشان
قرآن: وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ[148] نسبت به مؤمنان كه از تو پيروى مىكنند فروتن باش
حدیث: الامام علي «ع»- من العهد الأشتري: و أمّا بعد هذا، فلا تطوّلنّ احتجابك عن رعيّتك! فإنّ احتجاب الولاة عن الرعية شعبة من الضّيق، و قلّة علم بالأمور. و الاحتجاب منهم يقطع عنهم علم ما احتجبوا دونه فيصغر عندهم الكبير، و يعظم الصّغير، و يقبح الحسن، و يحسن القبيح، و يشاب الحقّ بالباطل. و انّما الوالي بشر لا يعرف ما توارى عنه الناس به من الامور، و ليست على الحقّ سمات تعرف بها ضروب الصّدق من الكذب[149].
امام على «ع»- از عهد نامه اشترى: .. مبادا كه پوشيده ماندن تو از رعيتت به- درازا بكشد، زيرا كه در پرده ماندن واليان از رعيت مايه در تنگنا افتادن مردم است و كم اطلاعى والى از امور. و پنهان ماندن از ايشان، سببى را كه به خاطر آن از ديدن والى خود محروم ماندهاند بر مردم پوشيده مىدارد، و در نتيجه، امر بزرگ در نظر ايشان كوچك مىنمايد، و كوچك بزرگ مىشود، و زشت نيكو و نيكو زشت مىنمايد، و حق به باطل آميخته مىشود.والى بشر است و چون از مردمان پنهان بماند، از آگاهى نسبت به امورشان غافل مىشود؛ و حق[150] را نشانههايى نيست كه به وسيله آن بتوان راست و دروغ را در مورد آن از يك ديگر باز شناخت.
الامام علي «ع»- من العهد الأشتري: و اجعل لذوي الحاجات منك قسما تفرّغ لهم فيه شخصك! و تجلس لهم مجلسا عاما فتتواضع فيه للَّه الذي خلقك، و تقعد عنهم جندك و أعوانك من أحراسك و شرطك حتى يكلّمك متكلّمهم غير متتعتع، فإنّي سمعت رسول اللَّه «ص» يقول في غير موطن: «لن تقدّس امّة لا يؤخذ للضعيف فيها حقّه من القويّ غير متتعتع». ثمّ احتمل الخرق منهم و العيّ، و نحّ عنهم الضّيق و الأنف، يبسط اللَّه عليك بذلك أكناف رحمته، و يوجب لك ثواب طاعته. و أعط ما أعطيت هنيئا، و امنع في اجمال و إعذار[151]
امام على «ع»- از عهد نامه اشترى: .. براى كسانى كه به ديدار تو نياز دارند، زمانى را معين كن كه شخص خود به سخنان ايشان گوش فرا دارى، و در مجلس عامى بنشينى، و در آن در برابر خدايى كه تو را آفريده است تواضع كنى، و لشكريان و دستياران و پاسداران خود را چنان دور كنى كه صاحبان حاجت بدون احساس ترس و لرز و لكنت زبان با راحتى كامل بتوانند مطالب خود را بيان كنند، زيرا كه من از پيامبر خدا «ص» بارها شنيدم كه مىگفت: «امتى كه ضعيف آن نتواند حق خويش را بىلكنت زبان از قوى بگيرد، قابل احترام نيست». سپس درشت گفتن و ناتوانى آنان را در بيان مطلب خود تحمل كن، با تنگ خلقى و باد بينى با مردم رو به رو مشو، تا خدا رحمت خود را بر تو بگستراند، و پاداش طاعت به تو بدهد. و آنچه را كه مىبخشى آسان و بدون اكراه و منت ببخش، و اگر مىخواهى به كسى چيزى ندهى، اين كار را به صورتى خوش و با عذر خواهى انجام ده.
الامام علي «ع»: أيّما وال احتجب عن حوائج الناس، احتجب اللَّه [عنه] يوم القيامة [و] عن حوائجه. و إن أخذ هديّة كان غلولا، و إن أخذ رشوة فهو مشرك[152]. امام على «ع»: هر والى كه خود را براى برنياوردن نيازمنديهاى مردمان پوشيده بدارد، خدا در روز قيامت از او و نيازمنديهايش پوشيده خواهد ماند. و اگر هديه قبول كند خيانت (و سرقت) كرده است، و اگر رشوه بگيرد مشرك است.
ب- راستگويى و وفاى به عهد در برابر مردم
قرآن: وَ لَقَدْ كانُوا عاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ، لا يُوَلُّونَ الْأَدْبارَ، وَ كانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُلًا[153] پيش از آن با خدا عهد كرده بودند كه (در كارزار) پشت نكنند؛ خدا از عهدى كه با او كردهاند سؤال خواهد كرد
حديث: الامام علي «ع»- من العهد الاشتري: و ايّاك و المنّ على رعيّتك بإحسانك، أو التّزيّد فيما كان من فعلك، أو أن تعدهم فتتبع موعدك بخلفك؛ فإنّ المنّ يبطل الإحسان، و التّزيّد يذهب بنور الحق، و الخلف يوجب المقت عند اللَّه و الناس، قال اللَّه تعالى: «كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ[154][155].
امام على «ع»- از عهد نامه اشترى: .. از منت نهادن بر مردم به سبب احسانى كه كردهاى، و بزرگتر جلوه دادن كارى كه انجام دادهاى، و از خلف وعده كردن بپرهيز، زيرا كه منت، احسان را باطل مىكند، و مبالغه و زياد جلوه دادن چيزى حقيقت آن را تباه مىسازد، و خلف وعده خشم و غضب خدا را برمىانگيزد، خداى متعال گفته است: «كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ خدا به سختى دشمن آن است كه چيزى بگوييد و به آن عمل نكنيد».
ج- برابرى همه در مقابل قانون
قرآن: 1- يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى، وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا، إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ، إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ[156] اى مردم! ما شما را از مرد و زن آفريديم و به صورت ملتها و قبيلهها قرار داديم، تا يك ديگر را بشناسيد، از ميان شما گراميتر در نزد خدا آن كس است كه پرهيزگارتر باشد، و خدا دانا و آگاه است
2- قُلْ: يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ، وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً، وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ، فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا: اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ[157] بگو: اى اهل كتاب! به جانب كلمهاى بياييد كه ميان ما و شما يكسان است: اينكه جز خدا را نپرستيم، و چيزى را شريك او قرار ندهيم، و بعضى از ما بعضى ديگر را به جاى خدا خدايگان نگيريم، پس اگر رويگردان شدند، بگوييد: گواه باشيد كه ما مسلمانيم
حديث: الامام علي «ع»- إنّ عليا «ع» لمّا حدّ النّجاشي غضب اليمانيّة، فدخل طارق بن عبد اللَّه عليه فقال: يا امير المؤمنين! ما كنّا نرى أنّ اهل المعصية و الطاعة و اهل الفرقة و الجماعة، عند ولاة العدل و معادن الفضل سيّان في الجزاء، حتى رأينا ما كان من صنيعك بأخي الحرث، فأوغرت صدورنا، و شتّتت أمورنا، و حملتنا على الجادّة التي كنّا نرى أنّ سبيل من ركبها النار. فقال: «وَ إِنَّها لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِينَ»[158]. يا أخا نهد! و هل هو الّا رجل من المسلمين؟ انتهك حرمة ما حرّم اللَّه، فأقمنا عليه حدّا كان كفارته. إن اللَّه تعالى قال: «وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ، عَلى أَلَّا تَعْدِلُوا، اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى»[159]. فلمّا جنّة الليل، همس هو و النّجاشي الى معاوية …[160] (فرارا من العدالة و الحقّ).
امام على «ع»- على، در آن هنگام كه بر نجاشى (يمنى) حد جارى كرد، يمنيها خشمناك شدند، پس طارق بن عبد اللَّه نزد او آمد و گفت: يا امير المؤمنين! ما تصور نمىكرديم كه اهل نافرمانى و فرمانبردارى و اهل پراكندگى و اجتماع، از لحاظ كيفر و مجازات در نزد واليان عادل و مردان فضيلت با يك ديگر برابر باشند، تا آنكه عملى را كه در حق نجاشى انجام دادى مشاهده كرديم، سينههاى ما را از كينه شعلهور كردى، و كار ما را پراكنده ساختى، و ما را بر راهى انداختى كه تصور مىكرديم هر كس از آن راه برود به دوزخ خواهد رسيد. على گفت: «وَ إِنَّها لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِينَ آن كارى دشوار است مگر بر خاشعان و فروتنان».
اى طارق نهدى! مگر او غير از مردى از مسلمانان است؟ حرمت آنچه را كه خدا حرام كرده بود دريد، ما هم حدى را كه كفاره آن بود براو جارى كرديم. خداى متعال گفته است: وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلَّا تَعْدِلُوا، اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى دشمنى قومى شما را بر آن ندارد كه داد نكنيد، دادگر باشيد كه دادگرى به پرهيزگارى نزديكتر است». پس چون شب فرا رسيد، طارق و نجاشى شبانه به جانب معاويه به راه افتادند .. (تا از مساوات و عدالت فرار كرده باشند!).
الامام الصادق «ع»: قال امير المؤمنين لعمر بن الخطّاب: ثلاث إن حفظتهنّ و عملت بهنّ كفتك ما سواهنّ، و إن تركتهنّ لم ينفعك شيء سواهن. قال: و ما هن يا ابا الحسن؟ قال: «إقامة الحدود على القريب و البعيد، و الحكم بكتاب اللَّه في الرّضا و السّخط، و القسم بالعدل بين الاحمر و الاسود». قال عمر: لعمري لقد أوجزت و أبلغت[161].
امام صادق «ع»: امير المؤمنين به عمر بن خطاب گفت: سه چيز است كه اگر آنها را در نظر داشته باشى و به آنها عمل كنى، تو را از پرداختن به چيزهاى ديگر بينياز مىكنند، و اگر آنها را فروگذارى، چيز ديگرى براى تو سودى نخواهد داشت. پرسيد: «اى ابو الحسن، آنها چيست؟» گفت: «برپاداشتن حدود بر كسان دور و نزديك، و حكم كردن طبق كتاب خدا در حال خرسندى و خشمناكى، و تقسيم كردن عادلانه اموال ميان سرخ و سياه». عمر گفت: «به جان خودم سوگند كه كوتاه گفتى و تمام گفتى».
الامام علي «ع»- من العهد الأشتري: و لا يكوننّ المحسن و المسيء عندك بمنزلة سواء، فإنّ في ذلك تزهيدا لأهل الاحسان في الاحسان، و تدريبا لاهل الاساءة على الاساءة، و الزم كلّا منهم ما ألزم نفسه[162]. امام على «ع»- از عهد نامه اشترى: .. نبايد كه بدكار و نكوكار نزد تو يكسان باشد، كه اگر چنين شود نيكوكاران از نكوكارى دامن فرو خواهند چيد، و بدكاران به بدكارى خويگر خواهند شد، بلكه در باره هر يك چنان كن كه خود براى خويش خواسته است.
د- آرمانهاى انسانى و كوشش براى تثبيت آنها
قرآن: لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ، أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ، إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ[163]. خدا شما را از آن باز نمىدارد كه با كسانى كه در دين با شما به كارزار نپرداخته شما را از خانههاتان بيرون نكردند، نيكويى كنيد و در باره ايشان دادگر باشيد، زيرا كه خدا دادگران را دوست مىدارد
حديث: النبي «ص»- نهى ان يحلف الناس على صدقاتهم و قال: «هم فيها مأمونون». و نهى أن يثنى عليهم في عام مرّتين .. و نهى ان يغلظ عليهم في اخذها منهم، و ان يقهروا على ذلك، او يضربوا، او يشدّد عليهم، او يكلّفوا فوق طاقتهم. و أمر أن لا يأخذ المصدّق منهم الّا ما وجد في ايديهم، و أن يعدل فيهم[164] ..
پيامبر «ص»- از آن نهى كرد كه مردمان را، به هنگام گرفتن زكات و صدقات سوگند دهند، و گفت: «آنان در اين باره مورد اعتمادند». و از آن نهى كرد كه در يك سال دو بار از ايشان گرفته شود .. و از آن نهى كرد كه در گرفتن صدقات با مردمان درشتى كنند و به قهر و غلبه متوسل شوند، يا ايشان را بزنند يا سختگيرى كنند، يا بيش از توانايى برايشان تحميل كنند؛ و فرمان داد كه تحصيلدار صدقات جز آنچه در دست ايشان است نگيرد، و در حق ايشان به داد رفتار كند ..
الامام علي «ع»- إنّه أوصى مخنف بن سليم الأزدي، و قد بعثه على الصدقة بوصية طويلة، امره فيها بتقوى اللَّه ربّه في سرائر اموره و خفيّات اعماله، و أن يتلقّاهم ببسط الوجه و لين الجانب. و أمره أن يلزم التواضع و يجتنب التكبّر، فإنّ اللَّه يرفع المتواضعين و يضع المتكبرين. ثم قال له: يا مخنف بن سليم! انّ لك في هذه الصدقة نصيبا و حقا مفروضا، و لك فيه شركاء: فقراء و مساكين، و غارمين، و مجاهدين، و ابناء سبيل، و مملوكين، و متألّفين، (3) و انّا موفّوك حقّك، فوفّهم حقوقهم! و إلا فإنّك من أكثر الناس يوم القيامة خصماء. و بؤسا لامرئ أن يكون خصمه مثل هؤلاء[165].
امام على «ع»- هنگامى كه مخنف بن سليم ازدى را براى تحصيلدارى زكات روانه كرد، سفارش درازى به او كرد و گفت كه در كارهاى پنهانى خود از پروردگار خويش پروا كند، و با مردمان با گشادهرويى و نرمخويى رو به رو شود. و به او فرمان داد كه فروتنى پيشه كند، و از تكبر بپرهيزد، كه خدا فروتنان را برمىآورد و متكبران را تنزل مىدهد. سپس به او گفت: اى محنف بن سليم! تو را در اين صدقه بهره و حقى معين است، و شركايى دارى كه عبارتند از بينوايان و مسكينان و وامداران و مجاهدان و در راه ماندگان و بردگان و دلجويىشدگان.[166] ما حق تو را مىدهيم، تو هم حق آنان را بده، و گر نه مدعيان تو در روز باز پسين بسيار خواهند بود، و بدا به حال كسى كه مدعيان او چنين كسان (بينوايان و ..) باشند.
الامام علي «ع»- من العهد الاشتري: و ليكن أبعد رعيّتك منك و أشنأهم عندك، أطلبهم لمعايب الناس، فإنّ في الناس عيوبا، الوالي أحقّ من سترها؛ فلا تكشفنّ عمّا غاب عنك منها، فإنّما عليك تطهير ما ظهر لك، و اللَّه يحكم على ما غاب عنك؛ فاستر العورة ما استطعت يستر اللَّه منك ما تحبّ ستره من رعيّتك. أطلق عن الناس عقدة كلّ حقد، و اقطع عنك سبب كلّ وتر، و تغاب عن كلّ ما لا يصحّ لك، و لا تعجلنّ الى تصديق ساع، فإنّ الساعي غاشّ و إن تشبّه بالناصحين[167].
و لا تنقض سنّة صالحة عمل بها صدور هذه الامّة، و اجتمعت بها الألفة، و صلحت عليها الرعيّة. و لا تحدثنّ سنّة تضرّ بشيء من ماضي تلك السّنن فيكون الاجر لمن سنّها، و الوزر عليك بما نقضت منها.[168] و اعلم انّه ليس شيء بأدعى الى حسن ظنّ وال برعيّته من احسانه اليهم، و تخفيفه المئونات عليهم، و ترك استكراهه ايّاهم على ما ليس له قبلهم. فليكن منك في ذلك أمر يجتمع لك به حسن الظّنّ برعيّتك؛ فإنّ حسن الظّنّ يقطع عنك نصبا طويلا. و إنّ أحقّ من حسن ظنّك به، لمن حسن بلاؤك عنده؛ و إنّ أحقّ من ساء ظنّك به، لمن ساء بلاؤك عنده[169].
امام على «ع»- از عهد نامه اشترى: .. بايد كه دورترين رعيت تو از تو و از همه مبغوضتر در نزد تو، آن كس باشد كه بيشتر عيبجويى مردمان مىكند. در مردمان عيبهايى است كه والى از هر كس شايستهتر است براى پوشاندن آنها پس در صدد كشف كردن آنچه از آنها بر تو پوشيده مانده است مباش، كه وظيفه تو پاك كردن عيبهايى است كه آشكار شده؛ و بر آنچه از تو پوشيده مانده است خدا حكم مىكند، پس آنچه را كه آشكار شدن آن مايه شرم است، تا آنجا كه مىتوانى، پوشيده نگاه دار، تا خدا آنچه را كه دوست مىدارى از رعيت پوشيده ماند پوشيده نگاه دارد. عقده هر رشك را از مردمان برطرف ساز، و سبب هر دشمنى را برانداز، و از آنچه نزد تو درست نمىنمايد تغافل كن، و به تصديق عيبجوى مردم شتاب مكن، كه سخن چين و عيبجو فريبكار است، هر چند به نصيحت گويان شباهت داشته باشد.
.. و تو خود سنت درست و شايستهاى را كه سران اين امت به ان عمل كردهاند، و مردمان به آن خو گرفتهاند، و رعيت آن را پذيرفته است، نقض مكن و آن را برنينداز، و سنت تازهاى روى كار نياور كه به سنتهاى گذشته آسيب رساند، كه در آن صورت پاداش براى كسى خواهد بود كه آن سنتها را گذاشته، و وبال آن مخصوص تو است كه آنها را نقض كردهاى ..
و بدان كه هيچ چيز بيشتر از احسان كردن والى در حق مردم، و كاستن هزينههايى كه بايد بپردازند، و مطالبه نكردن چيزى كه قدرت آن را ندارند، مايه خوشگمانى وى در حق ايشان نمىشود. پس چنان كن كه از اين راه حسن ظن نسبت به رعيت براى تو فراهم آيد، كه اين خوشگمانى و حسن ظن رنج فراوانى را از تو دور مىكند. و شايستهترين كس براى آنكه گمان نيك در حق وى داشته باشى، آن كس است كه به او نيكى كردهاى، و سزاوارترين كس براى آنكه گمان بد در حق وى داشته باشى، آن كس است كه به او بد كردهاى.
الامام علي «ع»- من العهد: ايّاك و الدّماء و سفكها بغير حلّها! فإنّه ليس شيء أدعى لنقمة، و لا أعظم لتبعة، و لا أحرى بزوال نعمة و انقطاع مدّة، من سفك الدّماء بغير حقّها. و اللَّه سبحانه مبتدئ بالحكم بين العباد فيما تسافكوا من الدّماء يوم القيامة. فلا تقوّينّ سلطانك بسفك دم حرام! فإنّ ذلك ممّا يضعفه و يوهنه، بل يزيله و ينقله. و لا عذر لك عند اللَّه و لا عندي في قتل العمد، لأنّ فيه قود البدن. و إن ابتليت بخطإ و أفرط عليك سوطك أو يدك بالعقوبة، فإنّ في الوكزة فما فوقها مقتلة، فلا تطمحنّ بك نخوة سلطانك عن أن تؤدّي الى أولياء المقتول حقّهم[170].
امام على «ع»- از عهدنامه اشترى: .. از آن بپرهيز كه خونى به ناحق ريخته شود، كه هيچ چيز براى ايجاد دشمنى مؤثّرتر، و براى پديد آوردن عواقب سوء مهمتر، و براى از بين بردن نعمت و زوال حكومت درخورتر از خونريزى به ناحق نيست. خداى متعال در روز بازپسين، نخست به رسيدگى به حساب خونهاى به ناحق ريخته مىپردازد. پس قدرت و سلطهخود را به ريختن خون حرام تقويت مكن، كه اين كار سبب سست شدن آن خواهد شد، بلكه آن را زايل مىكند و قدرت را به ديگرى منتقل مىسازد. و در نزد خدا و من عذرى در كشتن عمد ندارى، و در برابر آن، بدن (خود تو) قصاص مىشود. و اگر گرفتار خطايى شدى، و تازيانهات يا شمشيرت يا دستت در كيفر دادن زياده روى كرد- زيرا كه گاه مشت زدنى باعث قتل مىشود- مبادا غرور فرمانروايى تو را از آن باز دارد كه به اولياى شخص كشته شده حق ايشان را بپردازى.
الامام الصادق «ع»: على الامام أن يخرج المحبسين في الدين يوم الجمعة الى الجمعة، و يوم العيد الى العيد، فيرسل معهم، فإذا قضوا الصّلاة و العيد ردّهم الى السّجن[171]. امام صادق «ع»: امام (حاكم اسلامى) بايد زندانيان مسلمان را، روزهاى جمعه، براى رفتن به نماز جمعه، و روزهاى عيد براى رفتن به نماز عيد، از زندان بيرون آورد، و به همراه مأموران گسيل دارد، تا نماز جمعه يا نماز عيد را بخوانند، آنگاه به زندان بازشان گرداند.
ه- مراعات احترام افراد و نظرها و شئون ايشان و ملاطفت كردن با ايشان
قرآن: 1- فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ، وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ، فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ، فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ، إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ[172] (اى پيامبر!) تو به رحمت خدا با مردم نرمى كردى، و اگر بدخوى و سختدل مىبودى، هر آينه از پيرامون تو پراكنده مىشدند، پس از ايشان درگذر، و برايشان آمرزش خواه، و با ايشان در كار رايزنى كن، و چون عزم كردى بر خدا توكل كن، كه خدا متوكلان را دوست مىدارد
2- وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ، وَ يَقُولُونَ: هُوَ أُذُنٌ، قُلْ: أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ، وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ، وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ[173]. از ايشان كسانى هستند كه پيامبر را مىآزارند و مىگويند كه او گوش (شنواى سخن هر كس) است، بگو كه گوش نيكى براى شما است، كه به خدا ايمان دارد، و سخنان مؤمنان را باور مىكند
حديث: الامام علي «ع»- من العهد: أنصف اللَّه و أنصف الناس من نفسك و من خاصّة أهلك و من لك فيه هوى من رعيّتك، فإنّك إلّا تفعل تظلم! .. و ليكن أحبّ الامور اليك أوسطها في الحقّ و أعمّها في العدل، و أجمعها لرضا الرعيّة، فإنّ سخط العامّة يجحف برضا الخاصّة، و إنّ سخط الخاصّة يغتفر مع رضا العامّة. و ليس أحد من الرعيّة أثقل على الوالي مئونة في الرّخاء، و أقلّ معونة له في البلاء، و أكره للإنصاف، و أسأل بالإلحاف، و أقلّ شكرا عند الإعطاء، و أبطأ عذرا عند المنع، و أضعف صبرا عند ملمّات الدّهر، من أهل الخاصّة. و إنّما عمود الدين و جماع المسلمين و العدّة للأعداء، العامّة من الامّة؛ فليكن صغوك لهم، و ميلك معهم[174].
امام على «ع»- از عهدنامه اشترى: .. داد خدا و داد مردم را از خود و از خواص خاندان و از هر كس از رعيتت كه هواخواه او هستى بده، كه اگر چنين نكنى ستم كردهاى .. و بايد كه محبوبترين چيزها در نظر تو آن باشد كه در معيار حق حالتى ميانه داشته باشد، و از نظر عدالت همگان را شامل شود، و خرسندى رعيت را بيشتر فراهم آورد، چه خشم عامه مردم خرسندى خواص را بىاثر مىسازد، ولى خشم خاصان با وجود خرسندى عامه مردم قابل اغماض است. در ضمن، هيچ يك از افراد رعيت براى والى در هنگام راحتى پرخرجتر، و در هنگام بلا و ناراحتى كم فايدهتر، و از داد دهى بيزارتر، و در خواهش سمجتر، و هنگام بخشش كمسپاستر، و هنگام جلوگيرى از بخشش عذر ناپذيرتر، و در ناراحتيهاى روزگار ناشكيباتر از خواص نيست، اين است كه ستون دين و مايه اجتماع مسلمانان و فراهم آورنده وسايل براى رو به رو شدن با دشمنان، همان عامه امتند، پس بايد كه ميل تو به جانب ايشان باشد و رضاى آنان را به چنگ آورى.
الامام الصادق «ع»: الواجب على الإمام اذا نظر الى رجل يزني او يشرب الخمر، أن يقيم عليه الحدّ. و لا يحتاج الى بيّنة مع نظره، لأنّه امين اللَّه في خلقه. و اذا نظر الى رجل يسرق، أن يزبره و ينهاه، و يمضي و يدعه. قلت: و كيف ذلك؟ قال: لأنّ الحقّ اذا كان للَّه، فالواجب على الامام اقامته، و اذا كان للناس، فهو للناس[175].
و- پذيرفتن انتقاد و دورى جستن از خودرأيى
قرآن: 1- .. وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ ..[176] .. (اى پيامبر!) با ايشان در كار مشورت كن ..
2- وَ إِذا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ، أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ، فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهادُ[177] چون به او گفته شود كه از خدا بترس، حميّت او را به گناهكارى بر مىانگيزد، پس جهنم او را بسنده است و آن بد جايگاهى است
حديث: الامام علي «ع»- من العهد الاشتري: إنّ شرّ وزرائك، من كان للأشرار قبلك وزيرا .. ثمّ ليكن آثرهم عندك، أقولهم بمرّ الحقّ لك! و اقلّهم مساعدة فيما يكون منك ممّا كره اللَّه لاوليائه، واقعا ذلك من هواك حيث وقع[178] امام على «ع»- از عهد نامه اشترى: .. بدترين وزيران تو كسانى هستند كه پيش از تو وزير اشرار بودهاند .. و بايد كه برگزيدهترين وزيران و همكاران در نظر تو آن كس باشد كه حق تلخ را بيشتر به تو بگويد، و در كارى كه مخالف رضاى خدا است كمتر به يارى تو برنخيزد، و در بند آن نباشد كه اين روش او در تو چه تأثيرى خواهد داشت.
الامام علي «ع»- فيما رواه السيّد عبد العظيم الحسني، عن الامام ابي جعفر الجواد، عن آبائه: خاطر بنفسه من استغنى برأيه.[179] امام على «ع»- به روايت عبد العظيم حسنى، از امام جواد «ع» از پدرانش: هر كس رأى خود را كافى بداند (و خويشتن را از مشورت كردن و نظر خواستن بىنياز شمارد)، خود را به خطر درافكنده است.
الامام الصادق «ع»: المستبدّ برأيه، موقوف على مداحض الزّلل[180]. امام صادق «ع»: انسان خود رأى، هميشه بر لب پرتگاههاى سقوط ايستاده است.
وظايف حاكم اسلامى در باره تأمين نيازمنديهاى اجتماع و ديگر امور معيشتى و تربيتى
أ- تأمين وسايل زندگى و ارزاق
قرآن: 1- ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ، مِنْ أَهْلِ الْقُرى، فَلِلَّهِ، وَ لِلرَّسُولِ، وَ لِذِي الْقُرْبى، وَ الْيَتامى، وَ الْمَساكِينِ، وَ ابْنِ السَّبِيلِ، كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُمْ ..[181] آنچه خدا از اهل قريهها بهره پيامبرش كند، مخصوص خدا و رسول است و خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و در راه ماندگان، تا اموال ميان ثروتمندان شما در گردش نيفتد ..
الامام علي «ع»- مرّ شيخ مكفوف كبير يسأل، فقال امير المؤمنين «ع»: «ماهذا؟» فقالوا: يا امير المؤمنين نصرانيّ! فقال امير المؤمنين: «استعملتموه، حتّى إذا كبر و عجز منعتموه؟ انفقوا عليه من بيت المال!»[182]. امام على «ع»- پير مرد كهنسال كورى كه گدايى مىكرد گذشت، امير المؤمنين «ع» پرسيد كه: «اين چيست؟» گفتند: يا امير المؤمنين! نصرانى است. گفت: «از او چندان كار كشيديد تا پيرو ناتوان شد، حال به او چيزى نمىدهيد؟ خرج او را از بيت المال بدهيد!»
ب- پرداختن وامها
حديث: النبي «ص»: ما من غريم ذهب بغريمه الى وال من ولاة المسلمين، و استبان للوالي عسرته، إلّا برئ هذا المعسر من دينه و صار دينه على والي المسلمين، فيما [في] يديه من أموال المسلمين[183]. پيامبر «ص»: هيچ بدهكارى نيست كه با بستانكار خود نزد واليى از واليان مسلمان برود، و بر آن والى عسرت و ناتوانى او در پرداخت دينش معلوم شود، مگر اينكه بدهكار از دين خود برى مىگردد، و پرداخت وام بر عهده والى قرار مىگيرد، تا از اموالى كه در دست دارد آن را بپردازد.
النبي «ص»- فيما رواه الامام الصادق: من أتى عليه أربعون يوما و لم يأكل اللّحم، فليستقرض على اللَّه و ليأكله[184]. پيامبر «ص»- به روايت امام جعفر صادق: كسى كه چهل روز براو بگذرد وگوشت نخورد، بايد وامى بر عهده خدا (از بيت المال) بگيرد و با آن گوشت بخورد.
الامام الصادق «ع»: إنّ الامام يقضي عن المؤمنين الدّيون، ما خلا مهور النساء[185]. امام صادق «ع»: امام قرضهاى مؤمنان را مىپردازد، مگر مهرهاى زنان را.
در تفسير قمى، در شرح اين آيه: إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ وَ الْعامِلِينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمِينَ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ …4 هر آينه زكات از براى بينوايان است و درماندگان، و تحصيلداران آن، و كسانى كه بايد دلهاشان به دست آورده شود، و براى آزاد كردن بردگان، و دين بدهكاران، و در راه خدا، و راهگذران محتاج، واجبى است از سوى خداى …»، چنين آمده است: «الغارمين»، كسانيند كه قرضهايى بر عهده دارند كه آنها را در راه خدا و بدون ولخرجى خرج كردهاند، پس بر امام واجب است كه به جاى ايشان دينشان را ادا كند، و از زكات ذمه آنان را برى سازد. «وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»، كسانى هستند كه براى جهاد از شهرهاى خود بيرون مىروند و چيزى براى خرج كردن ندارند، يا كسانى از مسلمانانند كه مالى براى رفتن به حج يا پرداختن به كارهاى خير ديگر ندارند، پس بر امام است كه از مال زكات به ايشان ببخشد تا در راه حج و جهاد مصرف كنند. «و ابن السّبيل»، كسانى هستند كه به سفر پرداختهاند (در غير سفر معصيت) و پولشان تمام شده، كه بر امام است كه با دادن مالى از زكات، آنان را به وطنهاشان باز گرداند.
الامام الصادق «ع»: من مات و ترك دينا، فعلينا دينه و الينا عياله. و من مات و ترك مالا فلورثته. و من مات و ليس له موالي فماله من الأنفال. امام صادق «ع»: هر كس بميرد و دينى داشته باشد، اداى دين او و نگاهدارى از عيال او بر عهده ما است. و هر كه بميرد و مالى از خود باقى گذارد، آن مال مخصوص وارثان او است. و هر كس بميرد و وارثى نداشته باشد، مال او از انفال است.
الامام الرضا «ع»: المغرم اذا تديّن- أو استدان[186]– في حقّ، أجّل سنة، فإن اتّسع، و إلّا قضى عنه الامام من بيت المال[187]. امام رضا «ع»: به بدهكارى كه به حق وام گرفته باشد، يك سال مهلت مىدهند كه تا اگر گشايش پيدا كرد دين خود را ادا كند، و اگر نشد امام دين او را از بيت المال خواهد پرداخت.
ج- ادا كردن حقوق
حديث: النبي «ص»- فيما رواه الامام الصادق؛ قال حنان بن سدير الصّيرفي: سمعت أبا عبد اللَّه «ع» يقول: نعيت الى النبي «ص» نفسه، و هو صحيح ليس به وجع؛ قال: نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ .. فنادى «الصلاة جامعة» و أمر المهاجرين و الانصار بالسّلاح، و اجتمع الناس، فصعد النبيّ المنبر فنعى اليهم نفسه ثم قال: «أذكّر اللَّه الوالي من بعدي على أمّتي! ألّا يرحم على جماعة المسلمين، فاجلّ كبيرهم، و رحم ضعيفهم، و وقّر عالمهم، و لم يضرّ بهم فيذلّهم، و لم يفقرهم فيكفرهم، و لم يغلق بابه دونهم فيأكل قويّهم ضعيفهم، و لم يخبزهم في بعوثهم فيقطع نسل أمّتي». ثم قال: « [قد] بلّغت و نصحت! فاشهدوا!». و قال ابو عبد اللَّه «ع»: هذا آخر كلام تكلّم به رسول اللَّه «ص» على منبره[188].
پيامبر «ص»- به روايت امام صادق: حنان بن سدير صيرفى گويد: از امام صادق شنيدم كه گفت: خبر نزديكى وفات پيامبر «ص» به او داده شد، در صورتى كه صحيح و سالم بود و هيچ دردى نداشت. و اين خبر را جبرئيل به او ابلاغ كرد. پس نداى «نماز جماعت» داد، و به مهاجران و انصار فرمود كه همه سلاح بردارند؛ و چون مردمان جمع شدند، پيامبر بر منبر بالا رفت و خبر مرگ خود را به ايشان داد، سپس گفت: «خدا را به ياد آن كس مىآورم كه پس از من، در ميان امت والى و حاكم گردد. مبادا با مسلمانان مهربانى نكند، بلكه بايد بزرگانشان را محترم شمارد، و بر ناتوانان رحم آورد، و عالم ايشان را بزرگ دارد، و به آنان زيان نرساند تا خوار شوند، و به فقر گرفتارشان نكند تا كافر گردند، و در خانه خود را به روى آنان نبندد تا تواناى ايشان ناتوان را بخورد؛ و به هنگام لشكر كشى سختى بر آنان روا ندارد (و همه را در مرزها نگاه ندارد)، تا نسل امت قطع گردد»، سپس گفت: «ابلاغ كردم و خير شما را گفتم، خود گواه باشيد!» امام صادق گفت: «اين آخرين سخنى بود كه پيامبر بر روى منبر خود گفت».
الامام الباقر «ع»: قضى أمير المؤمنين «ع»: إنّ ما أخطأت القضاة في دية، أو قطع، فعلى بيت مال المسلمين[189] امام باقر «ع»: امير المؤمنين حكم داد كه آنچه قضات در ديه يا بريدن اندام خطا كنند، پرداخت غرامت آن با بيت المال مسلمانان است.
الامام الباقر «ع»- أبو عبيدة قال: سألت ابا جعفر «ع» عن أعمى فقأ عين رجل صحيح تعمّدا؟ فقال: يا أبا عبيدة! إنّ عمد الاعمى مثل الخطأ، هذا فيه الدية من ماله. فإن لم يكن له مال، فإنّ دية ذلك على الامام. و لا يبطل حقّ مسلم[190]. امام باقر «ع»- ابو عبيده گويد: در باره شخص كورى كه چشم شخص سالمى را به عمد بيرون آورده است، از امام باقر پرسش كردم، گفت: عمد آدم كور همچون خطا است، و بايد از مال او ديه داده شود؛ اگر مالى نداشته باشد، ديه از بيت المال داده خواهد شد. حق مسلم باطل نمىشود.
الامام الصادق «ع»: إن وجد قتيل بأرض فلاة، أدّيت ديته من بيت المال؛ فإنّ امير المؤمنين «ع» كان يقول: (لا يبطل دم امرئ مسلم»[191]. امام صادق «ع»: اگر كشتهاى در بيابانى يافت شود، ديه او از بيت المال داده مىشود، چه امير المؤمنين «ع» مىگفت: «خون فرد مسلمان هدر نمىرود».
د- مبارزه با فقر و برانداختن آن
حديث: الامام علي «ع»- من العهد الاشتري: ثمّ اللَّه! اللَّه! في الطّبقة السّفلى، من الذين لا حيلة لهم من المساكين و المحتاجين و أهل البؤسى و الزّمنى، فإنّ في هذه الطّبقة قانعا و معترّا؛ و احفظ للَّه ما استحفظك من حقّه فيهم، و اجعل لهم قسما من بيت مالك، و قسما من غلّات صوافي الاسلام في كلّ بلد، فإنّ للأقصى منهم مثل الذي للأدنى؛ و كلّ قد استرعيت حقّه، فلا يشغلنّك عنهم بطر، فإنّك لا تعذر بتضييع التّافه لإحكامك الكثير المهمّ، فلا تشخص همّك عنهم، و لا تصعّر خدّك لهم. و تفقّد أمور من لا يصل اليك منهم ممّن تقتحمه العيون، و تحقره الرّجال، ففرّغ لاولئك ثقتك من أهل الخشية و التواضع، فليرفع اليك أمورهم. ثمّ اعمل فيهم بالإعذار الى اللَّه يوم تلقاه، فإنّ هؤلاء من بين الرعية أحوج الى الإنصاف من غيرهم. و كلّ فاعذر الى اللَّه في تأدية حقّه اليه. و تعهّد أهل اليتم و ذوي الرّقّة في السّنّ ممّن لا حيلة له و لا ينصب للمسألة نفسه، و ذلك على الولاة ثقيل. و الحقّ كلّه ثقيل. و قد يخفّفه اللَّهعلى أقوام طلبوا العاقبة فصبّروا أنفسهم، و وثقوا بصدق موعود اللَّه لهم[192].
امام على «ع»- از عهد نامه اشترى: .. خدا، خدا، در كار طبقه فرو دست، يعنى بينوايان و نيازمندان و فقيران و بيماران زمينگير، كه هيچ كارى از دستشان برنمىآيد، و در ميان آنان هم اظهاركننده نياز و طالب احسان وجود دارد و هم كسانى كه چنين نيستند؛ تو حق آنان را كه خدا تو را نگهبان آن قرار داده است، براى خدا، نگاهبانى كن، و سهمى از بيت المال خود را مخصوص ايشان قرار ده، نيز در هر شهر قسمتى از محصول زمينهاى غنيمتى را به آنان مخصوصدار، كه دورترين ايشان را همان اندازه حق است كه نزديكترين آنان دارند، حق همگان بايد رعايت شود، پس مبادا طغيان در نعمت تو را از رسيدگى در باره ايشان غافل كند، چه عذر تو براى آنكه كار كوچكى را به علت پرداختن به كار مهمى فرو گذاشتهاى پذيرفته نيست؛ پس از آنان غافل مشو و از رسيدگى به احوال ايشان از روى كبر و غرور خوددارى مكن، و در جستجوى كار و بار كسانى از ايشان باش كه مردمان به چشم حقارت در آنان مىنگرند و دستشان به تو نمىرسد، و براى رسيدگى به كار ايشان مردانى را برگمار كه از خدا بترسند و فروتن باشند و احوال ايشان را به تو گزارش كنند. سپس در حق ايشان چنان به كار برخيز كه پوزشخواه تو در روز ملاقات خدا باشد، زيرا كه اينان در ميان رعيت از همه بيشتر نيازمند آنند كه حقشان به عدل داده شود. حق هر كس را به او بده، و به احوال خانواده يتيمان و سالخوردگان بيوسيله كه خود روى سؤال ندارند برس. اين كار بر واليان سنگين است، و هر گونه اداى حقى سنگين است، و خدا آن را بر كسانى سبك مىكند كه خواستار عاقبت نيك باشند، و نفس خود را به شكيبايى عادت دهند، و به درستى آنچه خدا به ايشان وعده كرده است يقين داشته باشند.
ه- از بين بردن احتكار و رسيدگى به نرخها
النبي «ص»- فيما رواه الامام الصادق: نفد الطعام على عهد رسول اللَّه «ص»، فأتاه المسلمون فقالوا: يا رسول اللَّه! قد نفد الطعام و لم يبق منه شيء إلّا عند فلان، فمره يبعه النّاس. قال: فحمد اللَّه و اثنى عليه ثم قال: «يا فلان! انّ المسلمين ذكروا أنّ الطعام قد نفد الّا شيئا عندك، فأخرجه و بعه كيف شئت و لا تحبسه»[193].
پيامبر «ص»- به روايت امام صادق: گندم در زمان پيامبر تمام شد، مسلمانان نزد او آمدند و گفتند: اى پيامبر خدا! گندم تمام شده و جز در نزد فلان كس در جايى وجود ندارد، به او فرمان ده تا آن را به مردم بفروشد. پيامبر «ص» حمد و ثناى خدا كرده گفت: «اى فلان! مسلمانان گفتند كه گندم تمام شده و تنها اندكى نزد تو باقى است، آن را بيرون آر و چنان كه خواهى بفروش و آن را حبس نكن».
النبي «ص»- فيما رواه الامام امير المؤمنين: إنّ رسول اللَّه «ص» مرّ بالمحتكرين، فأمر بحكرتهم أن تخرج الى بطون الأسواق و حيث تنظر الابصار اليها[194]. پيامبر «ص»- به روايت امير المؤمنين: پيامبر خدا بر محتكران گذشت، پس فرمان داد تا مواد احتكار شده را به درون بازارها بياورند تا چشمان مردم آنها را ببيند.
فروشندگى بايد سهل و با ترازوى درست و با بهايى صورت بگيرد كه بر هيچ يك از دو طرف معامله ستم نرود. پس هر كس بعد از نهى كردن تو باز به احتكار بپردازد، او را كيفر ده و بدون زياده روى تنبيه كن.
و- پاسدارى از حقوق كارگران و كشاورزان
حديث: النبي «ص»- إنّ النبيّ بعث الى امير المؤمنين عليّ بن ابي طالب «ع» أن اصعد المنبر و ادع الناس اليك، ثم قل: ايها الناس! من انتقص أجيرا أجره، فليتبوّأ مقعده من النار[195] پيامبر «ص»- پيامبر براى امير المؤمنين على بن ابى طالب «ع» پيام فرستاد كه: «بر منبر بالا رو و مردمان را فراخوان و بگو: اى مردم! هر كس مزد مزدورى را كم بدهد، جاى خود را در آتش باز كرده است».
الامام الصادق «ع»: وصّى رسول اللَّه «ص» عليّا عند وفاته فقال: يا عليّ! لا يظلم الفلّاحون بحضرتك، و لا يزاد على ارض وضعت عليها، و لا سخرة على مسلم، يعني الأجير[196]. امام صادق «ع»: پيامبر خدا نزديك وفات خود به على چنين سفارش كرد: «اى على! مبادا بر كشاورزان با حضور تو ستم رود، و بر آنچه تو براى گرفتن از زمين معين كردهاى چيزى افزوده شود، و مسلمانى (مزدور) را به بيگارى بگيرند».
ز- كوشش در آبادانى
حديث: الامام علي «ع»- من العهد الاشتري: و ليكن نظرك في عمارة الارض أبلغ من نظرك في استجلاب الخراج! لأنّ ذلك لا يدرك الّا بالعمارة. و من طلب الخراج بغير عمارة أخرب البلاد، و أهلك العباد، و لم يستقم أمره الّا قليلا.
فإن شكوا ثقلا أو علّة أو انقطاع شرب أو بالّة أو إحالة أرض اغتمرها غرق أو أجحف بها عطش، خفّفت عنهم بما ترجو أن يصلح به أمرهم. و لا يثقلنّ عليك شيء خفّفت به المئونة عنهم؛ فإنّه ذخر يعودون به عليك في عمارة بلادك، و تزيين ولايتك، مع استجلابك حسن ثنائهم، و تبجّحك باستفاضة العدل فيهم، معتمدا فضل قوّتهم بما ذخرت عندهم من إجمامك لهم، و الثّقة منهم بما عوّدتهم من عدلك عليهم و رفقك بهم، فربّما حدث من الامور ما اذا عوّلت فيه عليهم من بعد، احتملوه طيّبة أنفسهم به؛ فإنّ العمران محتمل ما حمّلته. و إنّما يؤتى خراب الارض من إعواز أهلها.
و انّما يعوز أهلها لإشراف أنفس الولاة على الجمع، و سوء ظنّهم بالبقاء، و قلّة انتفاعهم بالعبر[197].
امام على «ع»- از عهد نامه اشترى: .. بايد كه توجه تو به آباد كردن زمين بيش از توجه به گرفتن خراج باشد، چه خراج جز در نتيجه آبادى فراهم نمىآيد. هر كس بدون آباد كردن زمين خواستار خراج شود، كشور را خراب و مردم را هلاك كرده است، و كار او جز اندكى راست نخواهد شد. پس اگر از زيادى ماليات (خراج)، يا رسيدن آفت آسمانى، يا قطع شدن آب، يا باران، يا خراب شدن بذر در نتيجه غرق شدن زمين در زير آب، يا نابود شدن ماده غذايى از زمين شكايت كنند، بايد چنان بار مردم را سبك كنى كه كارشان اصلاح شود. و اين كار نبايد بر تو گران افتد، زيرا كه اين اقدام همچون ذخيرهاى است كه مردم خود آن را با آباد كردن و آراستن و پيراستن سرزمينها باز مىگردانند؛ علاوه بر اين، سپاسگزار تو نيز خواهند شد، و خود از اينكه با عدل و داد با مردمان رفتار كردهاى شادمان خواهى بود، و به دليل راحتيى كه براى ايشان فراهم كرده و عدل و مهربانيى كه نسبت به آنان روا داشتهاى، و اعتمادشان را جلب كردهاى، مىتوانى به حسن نيت و خدمت ايشان بيشتر متكى باشى. بسا كه در آينده حادثهاى پيش آيد كه چون در آن به يارى ايشان چشم داشته باشى، با كمال صفاى دل آن را تحمل كنند؛ و اين همه براى عمران و آبادى ضرورت دارد. ويرانى زمين از فقر مردم آن نتيجه مىشود، و زمانى مردمان فقير مىشوند كه واليان در انديشه جمع مال و نسبت به باقى ماندن بر سر كار خود بدگمان باشند، و از چيزهايى كه مايه عبرت گرفتن است بهرهمند نشوند.
ى- ديگر نيازها و نيازمنديها، با نظر به واقعيّت زندگى و غرايز انسانى
حديث: الامام الصادق «ع»: انّ امير المؤمنين «ع» اتي برجل عبث بذكره، فضرب يده حتّى احمرّت، ثمّ زوّجه من بيت المال.[198]. امام صادق «ع»: مردى را نزد امير المؤمنين «ع» آوردند كه استمنا كرده بود. امام «ع» (به قصد تنبيه او) چند چوب به دست او زد به طورى كه سرخ شد؛ سپس به او، با هزينه دولت (بيت المال)، زن داد.
ب- مبارزه با ويرانگرى و فساد
الامام علي «ع»- ممّا كتبه الى عامله على البصرة، و هو عبد اللَّه بن عبّاس: ..سأخبرك عن القوم: هم بين مقيم لرغبة يرجوها، أو خائف من عقوبة يخشاها، فأرغب راغبهم بالعدل عليه و الاحسان اليه، و احلل عقدة الخوف عن قلوبهم![199] ..
امام على «ع»- در ضمن نامهاى به يكى از كارگزارانش: از اين قوم تو را آگاه مىكنم: بعضى از آنان به اميد رسيدن به خيرى مقيم شدهاند، و بعضى براى ترس از عقوبتى كه از آن بيمناكند، پس آن را كه اميدوار است با عدل و احسان كردن جلب كن، و عقده ترس را از دلهاى آنان كه مىترسند بگشا ..
الامام علي «ع»- من العهد الأشتري: و لا تدع تفقّد لطيف أمورهم اتّكالا على جسيمها، فإنّ لليسير من لطفك موضعا ينتفعون به، و للجسيم موقعا لا يستغنون عنه[200].
امام على «ع»- از عهد نامه اشترى: .. از پىجويى كارهاى كوچك ايشان به بهانه پرداختن به كارهاى بزرگ غافل مشو، زيرا كه توجه تو به كارهاى كوچك وضعيّتى پديد مىآورد كه به سود مردم است، و نظر تو در كارهاى بزرگ امرى است كه جامعه از آن بينياز نيست.
. همچنين امامان به واقعيت بشرى و آنچه از مصيبتها و دردها و فقر و مسكنت كه با آن آميخته است، عنايت و توجه تمام داشتهاند، و به همين جهت است كه در زندگى امامان «ع» و روزگار ايشان فراوان مشاهده مىكنيم كه شخصا به رفع بدبختى و دستگيرى بيچارگان و خوراك دادن به گرسنگان و در پناه گرفتن ترسندگان و امثال اينها پرداختهاند. و اين جنبه «خدايى- بشرى» بزرگى است كه موجب رضاى خدا و عنايت او مىشود. و ما نمونههاى فراوانى از آن را در زندگى علماى ربانى نيز مشاهده مىكنيم يعنى آنان كه پا بر جاى پاى امامان گذاشته و به امور مردم رسيدگى كرده و به رفع مشكلات انسانها پرداختهاند، اينك مثالى از آن: حاج شيخ عباس قمى، مؤلّف كتاب «الكنى و الالقاب»، در شرح حال علّامه سيّد محمد مهدى بحر العلوم طباطبايى (1212- 1155 ه- ق) چنين نوشته است: «استاد بزرگوار ما، صاحب كتاب «مستدرك الوسائل»، از عالم مورد اعتماد نيكوكار، سيّد محمد پسر دانشمند هندى سيد هاشم- مقيم نجف اشرف- از بنده شايسته زاهد عابد پرهيزگار، حاج محمد خزعلى- كه زمان سيّد بحر العلوم را درك كرده بود- روايت كرده است كه گفت: عالم بزرگوار، سيّد جواد عاملى، صاحب كتاب «مفتاح الكرامه»، شبى مشغول شام خوردن بود كه شخصى در خانهاش را كوفت و دانست كه او خادم سيّد بحر العلوم است. پس به-شتاب در را باز كرد، خادم به او گفت كه سفره شام در برابر سيّد بحر العلوم گسترده است و او انتظار تو را مىكشد، پس شتابان روانه خانه سيد شد، و چون براو درآمد، سيّد بحر العلوم به او گفت: «چرا از خدا نمىترسى؟ چرا مراقب او نيستى؟ چرا از او شرم نمىكنى؟». سيّد جواد عاملى گفت: چه حادثهاى پيش آمده است؟ بحر العلوم گفت:«مردى از برادرانت، هر شبانه روز، مقدارى خرماى قسبك[201] براى خوراك زن و فرزندش از بقال به قرض مىگرفت، اكنون هفت روز است كه افراد خانواده او گندم و برنج نچشيدهاند و غير از قسبك چيزى نخوردهاند. امروز كه براى گرفتن خرما به جهت شام نزد بقال مىرود، بقال به او مىگويد قرض تو فلان مقدار شده است! به همين جهت از بقال شرم كرده چيزى نمىگيرد، و او و كسانش سر بىشام بر زمين مىنهند، در صورتى كه تو در نعمت به سر مىبرى و مىخورى، و او از كسانى است كه به خانه تو آمد و شد دارند و او را مىشناسى، فلانى است ..».
سيد جواد گفت: به خداى سوگند كه من از حال او آگاهى ندارم. بحر العلوم گفت: «اگر از حال او آگاه مىبودى و شام مىخوردى و به او توجه نمىكردى، يهودى بلكه كافر مىبودى! آنچه مرا نسبت به تو خشمگين كرده بىتوجهى تو نسبت به برادرانت و بيخبرى از احوال ايشان است. اين سينى را خادم من همراه تو مىآورد و در خانه او به تو مىدهد، تو آن را با خود به داخل خانه مىبرى و مىگويى كه امشب خواستم با تو شام صرف كنم، و اين كيسه پول را زير تشك يا فرش يا بورياى او بگذار، و سينى را نيز چنين كن و آن را باز نگردان». و آن سينيى بزرگ و پر از خوراكى بود …[202]
عَلَى الرَّعِيَّةِ بِالْإِنْصَافِ وَ حُسْنِ السِّيرَةِ
«بر رعيت به انصاف و خوش رفتاري ، تفضل نما»
در لغت انصاف به معنای اعطای حق و حقوق دیگران است «الإِنْصَاف: إعطاء الحق،»[203]انصاف یعنی : هر آنچه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند و هر آنچه برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند «أَي تُعْطيه من الحق كالذي تستحق لنفسك»[204]
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى آدَمَ ع أَنِّي سَأَجْمَعُ لَكَ الْكَلَامَ فِي أَرْبَعِ كَلِمَاتٍ قَالَ يَا رَبِّ وَ مَا هُنَّ قَالَ وَاحِدَةٌ لِي وَ وَاحِدَةٌ لَكَ وَ وَاحِدَةٌ فِيمَا بَيْنِي وَ بَيْنَكَ وَ وَاحِدَةٌ فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ النَّاسِ فَقَالَ يَا رَبِّ بَيِّنْهُنَّ لِي حَتَّى أَعْلَمَهُنَّ فَقَالَ أَمَّا الَّتِي لِي فَتَعْبُدُنِي وَ لَا تُشْرِكُ بِي شَيْئاً وَ أَمَّا الَّتِي لَكَ فَأَجْزِيكَ بِعَمَلِكَ أَحْوَجَ مَا تَكُونُ إِلَيْهِ وَ أَمَّا الَّتِي بَيْنِي وَ بَيْنَكَ فَعَلَيْكَ الدُّعَاءُ وَ عَلَيَّ الْإِجَابَةُ وَ أَمَّا الَّتِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَ النَّاسِ فَتَرْضَى لِلنَّاسِ مَا تَرْضَاهُ لِنَفْسِكَ.»[205]
حضرت آیت الله جوادی وظایف توده مردم را در شرح این فراز بیان میدارند: «امّت اسلامي نيز در برابر حاكمان خويش در عصر غيبت ولي الله الاعظم(عج) وظيفهاي بر عهده دارند كه اگر امّت و حاكمان حكومت اسلامي به وظايف متقابلشان عمل كنند، هيچ دشمني طمع نفوذ به جامعه اسلامي را نخواهد كرد. وظايف توده مردم چنين بازگو شده است:
أ. انصاف: نخستين وظيفه توده مردم در برابر هم و نيز در برابر حكومت اسلامي، رعايت اعتدال و مساوات در اداي حق يا همان انصاف است. امّتي كه با حاكمانش به انصاف رفتار نكند، يا به افراط گراييده و آنان را مستبد ميسازد؛ يا به تفريط رفته و زمينه ضعف آنان را فراهم ميآورد.
قوّتها و ضعفها در حاكمان غير معصوم هرچند عادل در شئون مختلف جامعه اثر ميگذارد؛ امّا اگر توده مردم با رعايت حق و انصاف با آنها روبهرو شوند به تقويت قوتها و اصلاح كاستيها ميانجامد، از اينرو عمل به انصاف از اولين وظايف امّت منتظر است: و علي الرعية بالانصاف.
ب. حسن سلوك: دومين وظيفه توده مردم منتظر، رفتار نيكو و به دور از حب و بغضهاي بيپايه و پيراسته از زشتيهاي اخلاقي است كه مايه اصلاح حاكمان و اميدبخشي به خادمان حكومت اسلامي و نيز نا اميدي دشمنان و فزوني اتحاد و انسجام امّت است. اگرچه حسن سلوك در برابر يكديگر وظيفه همه مسلمانان است اما در اين عبارت به قرينه (و علي الاُمراء) و به كار بردن واژه (رعية) استفاده ميشود كه حضرت در مقام بيان وظايف متقابل حكومت و امّت اسلامي با يكديگرند بنا بر اين… توجّه به امكانات و تواناييهاي موجود و ياري دادن دولت اسلامي براي حصول پيشرفتها و رفع نواقص و كاستيهاي جامعه اسلامي از مصاديق عمل به اين وظيفه است: وحسن السيرة.»[206]
وَ بَارِكْ لِلْحُجَّاجِ وَ الزُّوَّارِ فِي الزَّادِ وَ النَّفَقَةِ وَ اقْضِ مَا أَوْجَبْتَ عَلَيْهِمْ مِنَ الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ بِفَضْلِكَ وَ رَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
«خداوندا به حاجيان و زوار در توشه و هزينه بركت ده و به فضل و رحمت خودت آنچه را بر آنها واجب كردي از حج و عمره به انجام رسان»
قاموس بركت را نموّ، زيادت، سعادت و بروك را ثبوت معنى كرده ومیگويد: بارك على محمّد و آل محمّد يعنى شرف و كرامت آنها را هميشگى كن. مجمع البيان ذيل آيهى 97 از سورهى بقره گفته: اصل بركت بمعنى ثبوت است گويند: «برك بروكا» يعنى ثابت شد، پس بركت بمعنى ثبوت فايده است در اثر نموّ و رشد، مجمع آب را بركه گويند كه آب در آن ثابت است.
در مفردات گويد: بركت يعنى ثبوت خير خدائى در يك چيز، و مجمع آب را از آن، بركه ناميدهاند. مبارك چيزى است كه در آن فايده ثابت باشد. تبارك اللَّه از آن جهت گفته ميشود كه فايدههاى ثابت در خدا و از خداست با بلندى مقام. از مجموع آنچه كه نقل شد بدست ميايد كه بركت بمعنى فايده ثابت است (و ممكن است گاهى از آن مطلق ثبوت اراده شود) و آن با نموّ و زيادت و سعادت قابل جمع و بلكه از اين معانى كنار نيست.[207]
« تأكيد بر مسئله حج و عمره نشان از اهميت والاي اين برنامه عبادي سياسي است. تسهيل در تهيه امكانات سفر حج يا عمره و ايجاد زمينه لازم جهت انجام دادن هرچه بهتر اعمال حج كه آموزش دقيق و صحيح معارف و بايستههاي زيارت را ميتوان از لوازم آن برشمرد، از وظايف حكومت اسلامي است: و بارك للحجّاج و الزوّار في الزّاد و النفقة و اقض ما أوجبت عليهم من الحجّ و العمرة.»[208]
حج در قرآن
«وَ لِلَّهِ عَلىَ النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ مَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنىٌِّ عَنِ الْعَالَمِينَ، حج آن خانه بر كسانى كه قدرت رفتن به آن را داشته باشند واجب است. و هر كه راه كفر پيش گيرد، بداند كه خدا از جهانيان بىنياز است.»[209]
فضيلت حج درروايات:
1- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: «بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلَايَةِ قَالَ زُرَارَةُ فَقُلْتُ وَ أَيُّ شَيْءٍ مِنْ ذَلِكَ أَفْضَلُ فَقَالَ الْوَلَايَةُ أَفْضَلُ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ وَ الْوَالِي هُوَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِنَّ قُلْتُ ثُمَّ الَّذِي يَلِي ذَلِكَ فِي الْفَضْلِ فَقَالَ الصَّلَاةُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ الصَّلَاةُ عَمُودُ دِينِكُمْ قَالَ قُلْتُ ثُمَّ الَّذِي يَلِيهَا فِي الْفَضْلِ قَالَ الزَّكَاةُ لِأَنَّهُ قَرَنَهَا بِهَا وَ بَدَأَ بِالصَّلَاةِ قَبْلَهَا وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الزَّكَاةُ تُذْهِبُ الذُّنُوبَ قُلْتُ وَ الَّذِي يَلِيهَا فِي الْفَضْلِ قَالَ الْحَجُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ( وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ ) وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَحَجَّةٌ مَقْبُولَةٌ خَيْرٌ مِنْ عِشْرِينَ صَلَاةً نَافِلَةً وَ مَنْ طَافَ بِهَذَا الْبَيْتِ طَوَافاً أَحْصَى فِيهِ أُسْبُوعَهُ وَ أَحْسَنَ رَكْعَتَيْهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ قَالَ فِي يَوْمِ عَرَفَةَ وَ يَوْمِ الْمُزْدَلِفَة..»[210]
2-أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ مَهْزِيَارَ عَنْ أَخِيهِ عَلِيٍّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ بِإِسْنَادِهِ يَرْفَعُهُ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع أَنَّهُ كَانَ يَقُولُ: «إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ الْإِيمَانُ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ كَلِمَةُ الْإِخْلَاصِ فَإِنَّهَا الْفِطْرَةُ وَ تَمَامُ الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا الْمِلَّةُ وَ إِيتَاءُ الزَّكَاةِ فَإِنَّهَا مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ وَ صَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَإِنَّهُ جُنَّةٌ مِنْ عَذَابِهِ وَ حِجُ الْبَيْتِ فَإِنَّهُ مَنْفَاةٌ لِلْفَقْرِ وَ مَدْحَضَةٌ لِلذَّنْبِ و..»[211]
1- جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَيْهِ فِي الْمَزَارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ مُدْلِجٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِذَا خَرَجْنَا إِلَى أَبِيكَ أَ فَلَسْنَا فِي حَجٍ قَالَ بَلَى قُلْتُ فَيَلْزَمُنَا مَا يَلْزَمُ الْحَاجَّ قَالَ مَا ذَا قُلْتَ مِنَ الْأَشْيَاءِ الَّتِي تَلْزَمُ الْحَاجَّ قَالَ يَلْزَمُكَ حُسْنُ الصُّحْبَةِ لِمَنْ صَحِبَكَ وَ يَلْزَمُكَ قِلَّةُ الْكَلَامِ إِلَّا بِخَيْرٍ وَ يَلْزَمُكَ كَثْرَةُ ذِكْرِ اللَّهِ وَ يَلْزَمُكَ نَظَافَةُ الثِّيَابِ وَ يَلْزَمُكَ الْغُسْلُ قَبْلَ أَنْ تَأْتِيَ الْحَائِرَ- وَ يَلْزَمُكَ الْخُشُوعُ وَ كَثْرَةُ الصَّلَاةِ وَ الصَّلَاةُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ- وَ يَلْزَمُكَ التَّوْقِيرُ لِأَخْذِ مَا لَيْسَ لَكَ وَ يَلْزَمُكَ أَنْ تَغُضَّ بَصَرَكَ وَ يَلْزَمُكَ أَنْ تَعُودَ عَلَى أَهْلِ الْحَاجَةِ مِنْ إِخْوَانِكَ إِذَا رَأَيْتَ مُنْقَطِعاً وَ الْمُوَاسَاةُ وَ يَلْزَمُكَ التَّقِيَّةُ الَّتِي هِيَ قِوَامُ دِينِكَ بِهَا وَ الْوَرَعُ عَمَّا نُهِيتَ عَنْهُ وَ الْخُصُومَةِ وَ كَثْرَةِ الْأَيْمَانِ وَ الْجِدَالِ الَّذِي فِيهِ الْأَيْمَانُ فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ تَمَّ حَجُّكَ وَ عُمْرَتُكَ وَ اسْتَوْجَبْتَ مِنَ الَّذِي طَلَبْتَ مَا عِنْدَهُ بِنَفَقَتِكَ أَنْ تَنْصَرِفَ بِالْمَغْفِرَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ.» [212]
حضرت استاد جوادی در پایان شرح این دعای شریف نكاتی كه جمع بندی دعا میباشد را تحت عنوان يادسپاري تذكر میدهند:«
یادسپاری
- اين دعا كه وظايف منتظران را بيان ميكند، بيانگر برنامههاي حكومت مهدوي(عج) نيز هست، زيرا مراتب كمالي و نهايي فضائل ياد شده با تدبير آن حضرت و در حكومت الهي ايشان به بار خواهد نشست.
- گردآمدن همه اين اوصاف در يك فرد يا جامعه بسيار دشوار است، پس نبايد انتظار داشت هر منتظري به همه اين اوصاف آراسته باشد.
- بر هر منتظري بايسته است تا با نظر به حال خود و عرضه خويش بر وظايف تعيين شده بكوشد يكي پس از ديگري خويش را با آنچه بيشتر مورد ابتلاي اوست هماهنگ سازد، تا ضمن عمل به وظيفه منتظران راستين ولي الله الاعظم(عج) جان خويش را به زينت آن فضايل بيارايد.
- در اكتساب فضايل، ايستايي و ركود روا نيست، از اينرو بايد همواره در حركت بود و كوشيد تا مراتب بالاتر و والاتري از اين فضايل را به دست آورد و در اين راه از امداد الهي و دعاي امام عصر(عج) مدد گرفت.»[213]
فهرست منابع
قرآن كریم
نهج البلاغه،
صحیفه سجادیه،
المصباح للكفعمي( جنة الأمان الواقية)،كفعمى، ابراهيم بن على عاملى، 905 قدار الرضي( زاهدي)قم: 1405 ق
مهج الدعوات و منهج العبادات: ابن طاووس، على بن موسى: 664 قمحقق /مصحح: كرمانى، ابوطالب و محرر، محمد حسن: دار الذخائر: قم: 1411 ق
مفردات ألفاظ القرآن: راغب اصفهانى، حسين بن محمد: 502 قمصحح: داوودى، صفوان عدنان: دار القلم- الدار الشامية: بيروت- دمشق: 1412 ق
شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديدابن أبي الحديد، عبد الحميد بن هبة الله: 656 قمحقق / مصحح: ابراهيم، محمد ابوالفضل : مكتبة آية الله المرعشي النجفي: قم: 1404 ق
غرر الحكم و درر الكلم: تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد: 550 ق/ مصحح: رجائى، سيد مهدى: دار الكتاب الإسلاميقم: 1410 ق
التوحيد( للصدوق)ابن بابويه، محمد بن على: 381 قمحقق / مصحح: حسينى، هاشم: جامعه مدرسين: ايران؛ قم: 1398 ق
المصباح للكفعمي( جنة الأمان الواقية)كفعمى، ابراهيم بن على عاملى: 905 قددار الرضي( زاهدي): قم: 1405 ق
البلد الأمين و الدرع الحصينكفعمى، ابراهيم بن على عاملى: 905 ق: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات: بيروت: 1418 ق
الكافي( ط- الإسلامية)كلينى، محمد بن يعقوب: 329 قمحقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد: دار الكتب الإسلامية: تهران: 1407 ق
لسان العرب ابن منظور، محمد بن مكرم: 711 قمحقق / مصحح: مير دامادى، جمال الدين: دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع- دار صادر: بيروت: 1414 ق
التحقيق في كلمات القرآن الكريممصطفوى، حسن: 1426 ق: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي: تهران: 1368 ش
الإحتجاج على أهل اللجاج( للطبرسي): طبرسى، احمد بن على: 588 قمحقق / مصحح: خرسان، محمد باقر: نشر مرتضى: مشهد: 1403 ق
قاموس قرآن: قرشى بنايى، على اكبر: معاصر: دار الكتب الاسلامية: تهران: 1412 ق
عدة الداعي و نجاح الساعيابن فهد حلى، احمد بن محمد: 841 قمحقق / مصحح: موحدى قمى، احمد: دار الكتب الإسلامي: 1407 ق: اول
الدعوات( للراوندي) / سلوة الحزين: قطب الدين راوندى، سعيد بن هبة الله: 573 ق: انتشارات مدرسه امام مهدى( عجل الله تعالى فرجه الشريف): قم: 1407 ق
ثواب الأعمال و عقاب الأعمال: ابن بابويه، محمد بن على: 381 ق: دار الشريف الرضي للنشر: قم: 1406 ق
مجموعة ورّام: ورام بن أبي فراس، مسعود بن عيسى: 605 ق: مكتبه فقيه: قم: 1410 ق
دعائم الإسلام: ابن حيون، نعمان بن محمد مغربى: 363 قمحقق / مصحح: فيضى، آصفن: مؤسسة آل البيت عليهم السلام: قم: 1385 ق
وسائل الشيعة: شيخ حر عاملى، محمد بن حسن: 1104 قمحقق /: مؤسسة آل البيت عليهم السلام: مؤسسة آل البيت عليهم السلام: قم: 1409 ق
أعلام الدين في صفات المؤمنين: ديلمى، حسن بن محمد: 841 قمحقق /: مؤسسة آل البيت عليهم السلام: مؤسسة آل البيت عليهم السلام: قم 1408 ق
من لا يحضره الفقيه: ابن بابويه، محمد بن على: 381 قمحقق /: غفارى، على اكبرر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم: قم: 1413 ق
مهج الدعوات و منهج العبادات: ابن طاووس، على بن موسى: 664 قمحقق /: كرمانى، ابوطالب و محرر، محمد حسن: دار الذخائر: قم: 1411 ق
بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم: صفار، محمد بن حسن: 290 قمحقق : كوچه باغى، محسن بن عباسعلى: مكتبة آية الله المرعشي النجفي: ايران؛ قم: 1404 ق
الأمالي( للصدوق): ابن بابويه، محمد بن على: 381 ق: كتابچى: تهران: 1376 ش
روضة الواعظين و بصيرة المتعظين( ط- القديمة): فتال نيشابورى، محمد بن احمد: 508 ق: انتشارات رضى: ايران؛ قم: 1375 ش
إرشاد القلوب إلى الصواب( للديلمي)ديلمى، حسن بن محمد: 841 ق: الشريف الرضي: قم: 1412 ق
جامع الأخبار( للشعيري)شعيري، محمد بن محمد: قرن 6: مطبعة حيدرية: نجف: بى تا
علل الشرائعابن بابويه، محمد بن على: 381 ق: كتاب فروشى داورى: قم: 1385 ش / 1966 م
سفينة البحار: قمى، عباس1359 ق: اسوه: قم: 1414 ق: اول
تفسير القمي: قمى، على بن ابراهيم: قرن 3 قمحقق /: موسوى جزائرى، طيّب: دار الكتاب: قم: 1404 ق
الإختصاصمفيد، محمد بن محمد: 413 قمحقق /: غفارى، على اكبر و محرمى زرندى، محمود: الموتمر العالمى لالفية الشيخ المفيد: ايران؛ قم: 1413 ق
كامل الزياراتابن قولويه، جعفر بن محمد: 367 قمحقق /: امينى، عبد الحسين: دار المرتضوية: نجف اشرف: 1356 ش
مجموعه آثار امام خمینی ، ، نشر كنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی
امام مهدي (عج) موجود موعود، آیت الله جوادی آملی، اسرا،قم،1387
برگزیده ی تفسیر نمونه ،بابایی احمد،دارالكتب اسلامی،تهران،1382ش
نهج الفصاحه، كلمات گهربار پیامبر گرامی اسلام، به كوشش ابوالقاسم پاینده
میزان الحكمة، محمد محمدی ری شهری،
تفسير آسان، نجفى خمينى، محمد جواد؛ تهران، انتشارات اسلامیه، چاپ اول، 1398ق، ج13، ص270
الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن محمد صادقي تهرانی، موسسه تحقيقات و نشر معارف اهل البيت(ع)
الفوائد الرضويه في احوال علما المذهب الجعفريه (سرگذشت عالمان شيعه)، شيخ عباس قمی، به كوشش ناصر باقري بيدهندي، ناشر دفتر تبليغات اسلامي، مكان چاپ: قم، تاريخ چاپ: 1385
[1]. امام مهدي علیه السلام موجود موعود، ص200. با كمي تصرف.
[2] . المصباح للكفعمي علیه السلامجنة الأمان الواقية)، ص: 280
[3]. البلد الأمين و الدرع الحصين، النص، ص: 349
[4]. الفصل التاسع و العشرون في أدعية مأثورة و فضائلها مشهورة و ليس لها أسماء تعرف بها مذكورة و هي في مظانها في كتب علمائنا مزبورة و في دفاترهم مسطورة فَمِنْ ذَلِكَ دُعَاءٌ مَرْوِيٌّ عَنِ الْمَهْدِيِّ ع اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِيقَ الطَّاعَةِ
[5]. شیخ عباس قمی، ص196
[6]. آیت الله صافی ، منتخب الاثر، ج 3، ص 285
[7]. آیت الله مكارم شیرازی، ص 200
[8] . الشیخ عیسی الاهری، ص 56
[9]. موسسه الامام الهادی ، ص 316
[10]. امام مهدي علیه السلام موجود موعود، ص201
[11]. بحارالانوار، ج98، ص247.
[12]. همان، ج95، ص258.
[13]. همان، ج97، ص89. اللهم ارزقني قلباً تقياً نقياً.
[14]. كافي، ج2، ص573. اللهم ارزقنا حلاوةً في تلاوته.
[15]. بحار، ج95، ص85. اللهم ارزقنا حج بيتك الحرام و زيارةَ قبرَ نبيك.
[16]. شرح نهج البلاغه ابن ابيالحديد، ج3، ص507. اللهم ارزق حادثه الشهادة.
[17]. بحارالانوار، ج78، ص41.
[18]. ميزان الحكمه، ج10، ص590.
[19]. توحيد صدوق، ص242.
[20]. قال الجواد علیه السلام: المؤمن يحتاج الي ثلاث خصالٍ: توفيق من الله… .
[21]. غرر الحكم… . قال علي علیه السلام: لا ينفع اجتهادٌ بغير توفيقٍ.
[22]. صحيفه سجاديه، دعاي 20.
[23]. نهج البلاغه، نامه52.
[24] . نهج البلاغه، خطبه185.
[25] . امام مهدي علیه السلام موجود موعود، ص201
[26] . قل اني اخاف ان عصيت ربي عذاب يوم عظيم.
[27] . و يتناجون بالاثم والعدوان و معصيت الرسول … مجادله، 8.
[28] . و اعنا علي تادية حقوقه اليه و الاجتهاد في طاعته و اجتناب معصيته.
[29] . و بداً بوالديه و لم يكن جباراً عصياناً. مريم، 14.
[30] . اتقوا الله حق تقاته …؟
[31] . اتقوا الله ما استطعتم. تغابن، 16.
[32] . اتقو الله و كونوا مع الصادقين. توبه، 119.
[33] . امام مهدي علیه السلام موجود موعود، ص201
[34] . قال علي علیه السلامع): النية اساس العمل، غرر الحكم، ص93.
[35] . قال الصادق علیه السلامع): صاحب النية الصادقه، صاحب القلب السليم، بحار، ج27، ص210.
[36]. امام مهدي علیه السلام موجود موعود، ص201
[37] . و من يعظم حرمات الله فهو خير له عند ربه. حج، 30
[38]. امام مهدي علیه السلام موجود موعود، ص202
[39] . اسراء، 70.
[40] . ان اكرمكم عند الله اتقاكم.
[41] . فصلت، 30.
[42]. سدد: السَّدُّ: إِغلاق الخَلَلِ و رَدْمُ الثَّلْمِ. سَدَّه يَسُدُّه سَدّاً فانسدّ و استدّ و سدّده: أَصلحه و أَوثقه علیه السلاملسان العرب، ج3، ص: 207)
و التحقيقأنّ الأصل الواحد في هذه المادّة: هو الحجز مع الاستحكام و هذا المعنى يختلف باختلاف الموضوعات، ففي كلّ سيء بحسبه. فالسدّ في الماء، و السدّ في البرّ، و السدّ في القول،{…}: ففي كلّ منها لا بدّ من ملاحظة القيدين، بأن يكون متقنا و مستحكما في نفسه مع الحاجزيّة. فالسديد من القول: ما كان متقنا حقّا مانعا عن التسابه. و في العمل: أن يكون صحيحا و حقّا لا يطرؤه باطل. {…} فمفاهيم الاستقامة و القصد و الصواب و الردم و الملاءمة و نظائرها: إنما هي من آثار الأصل في المادّة. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِيداً- 33/ 71. ذُرِّيَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْيَقُولُوا قَوْلًا سَدِيداً- 4/ 10. أي ليقولوا في خطاباتهم قولا على مباني صحيحة و اصول معقولة ليّنا معتدلا محفوظا عن التسابه حاجزا عن سوء الاستفادة و الاستناد. علیه السلام التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج5، ص: 80)
[43]. الاحتجاج ج : 2 ص : 497
[44] . الكافي ج : 2 ص : 115
[45]. همان
[46]. الكافي علیه السلامط – الإسلامية)، ج2، ص: 104
[47]. نهج الفصاحه، ح 2915
[48]. الكافي ج : 2 ص : 115
[49] . همان
[50]. همان
[51]. وَ الَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون علیه السلاممومنون، 3)
[52]. امام مهدی موجود موعود، ص
[53]. قاموس قرآن، ج6، ص: 271
[54]. علیه السلامجمعه، آیه 2)
[55]. الكافي، ج1، ص30
[56]. همان، ص31
[57]. امام مهدی موجود موعود، ص
[58]. الكافي علیه السلامط – الإسلامية)، ج1، ص: 337
[59]. الكافي ج : 1 ص : 371
[60]. بحارالأنوار، 63/314
[61]. عدة الداعی و نجاح الساعی، ص139
[62]. همان
[63]. بحارالأنوار، ج45، ص8
[64]. الدعوات، ص25
[65]. عدة الداعی و نجاح الساعی، ص153
[66]. ثوابالأعمال، ص282
[67] . الكافی، 5/124
[68]. مجموعة ورام علیه السلامتنبیه الخواطر)، 1/16
[69]. همان، ص61
[70] . دعائمالإسلام، 2/35
[71]. همان
[72] . امام مهدی موجود موعود، ص203
[73] . الكافي، ج2، ص331
[74]. امام مهدی موجود موعود، ص204
[75]. امام مهدی موجود موعود، ص205
[76] . ابن منظور،محمدبن مكرم؛ لسان العرب، بیروت ، دار صادر، 1414ق، ج15، ص250
[77] . مصطفوی، حسن؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران،بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1360 ش، ج10، ص 208
[78] . راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات في غريب القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داودی، دار العلم الدار الشامیة، دمشق بیروت، چاپ یكم، 1412ق، ص 841 و 748 و التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج8، ص11
[79] . نجفى خمينى، محمد جواد؛ تفسير آسان، تهران، انتشارات اسلامیه، چاپ اول، 1398ق، ج13، ص270
[80]. تفسیر الميزان، ج15، ص9
[81]. الفرقان في تفسير القرآن، ج28، ص70
[82]. واقعه/25
[83]. امام مهدی موجود موعود، ص205
[84]. بحارالأنوار، ج75، ص 258، ح53
[85] . كافى، ج2، ص357، ح1
[86]. امام مهدی موجود موعود، ص206
[87] – ر. ك: غرر الحكم، ص 48 و بحارالانوار، ج 2، ص 52
[88]. امام مهدی موجود موعود، ص206
[89] . الكافي، ج۱، ص۲۰
[90] . همان، ج۲، ص۵۸۵
[91] . همان، ج۵، ص۸۵
[92] . همان، ص۸۶
[93] . وسائل الشيعه، ج۱۶، ص۲۳
[94]. مستدرك الوسائل ، ميرزاي نوري علیه السلامم۱۳۲۰)، ج۱۱، ص۱۷۷، مؤسسه آل البيت علیه السلامع)، قم
[95] . مستدرك الوسايل، ج۱۳، ص۴۴؛ غررالحكم و دررالكلم، عبدالواحد آمدي علیه السلامم۵۵۰)، ص۴۶۳، انتشارات دفتر تبيلغات
[96] . بحارالانوار، ج۶۴، ص۳۱۵؛ اعلام الدين، حسن بن ابي الحسن الديلمي علیه السلامم۸۴۱)، ص۱۳۶، مؤسسه آل البيت علیه السلامع)
[97] . من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 609
[98]. امام مهدی موجود موعود، ص207
[99]. امام مهدی موجود موعود، ص208
[100]. مهج الدعوات و منهج العبادات، ص: 296
[101] . دُعَاءُ الْإِمَامِ الْعَالِمِ الْحُجَّةِ ع
[102]. و كنت أنا بسر من رأى فسمعت سحرا دعاءه ع فحفظت منه ع من الدعاء لمن ذكره من الأحياء و الأموات و أبقهم أو قال و أحيهم في عزنا ملكنا و سلطاننا و دولتنا و كان ذلك في ليلة الأربعاء ثالث عشر ذي القعدة سنة ثمان و ثلاثين و ستمائة
[103]. بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج1، ص: 260
[104]. من لا يحضره الفقيه، ج4، ص: 419
[105]. منیة الممارسین، عبد الله بن صالح السماهیجی
[106]. الوقار العظمة : ) التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج13، ص: 176)
[107]. الوَقار: السكينة و الوَداعَةُ. و رجل وَقُورٌ و وقارٌ و مُتَوَقِّر: ذو حلم و رَزانَة علیه السلاملسان العرب، ج5، ص: 291)
[108] . امام مهدی موجود موعود، ص 209
[109]. الأمالي علیه السلام للصدوق)، النص، ص: 94
[110]. روضة الواعظين و بصيرة المتعظين علیه السلامط – القديمة)، ج2، ص: 481
[111] . إرشاد القلوب إلى الصواب علیه السلامللديلمي)، ج1، ص: 193
[112].امام مهدی موجود موعود، ص 210
[113]. . الكافي، ج۸، ص۳۳.
[114]. . وسائل الشيعه، ج۶، ص۱۷۷.
[115]. الكافي علیه السلامط – الإسلامية)، ج2، ص: 106
[116] . إرشاد القلوب إلى الصواب علیه السلامللديلمي)، ج1، ص: 193
[117] . امام مهدی موجود موعود، ص 211
[118]. جامع الأخبار علیه السلامللشعيري)، ص: 80
[119] – ر.ك: سورة توبه ، آية 24.
[120] .آیت الله جوادی آملی، امام مهدی موجود موعود، ص212
[121] . قال رسول الله علیه السلامص):كاد الفقر أن يكون كفراً علیه السلامالكافي، ج 2، ص 307)
[122]. آیت الله جوادی آملی، امام مهدی موجود موعود، ص212
[123] . سوره صف علیه السلام 61)/ آیه 4
[124] . برگزيده تفسير نمونه، ج2، ص: 168
[125]. نهج البلاغة علیه السلامللصبحي صالح)، ص: 432
[126]. الصحيفة السجادية-دعاي27
[127] . سوره آل عمران، آيه 126.
[128] . سوره محمّدصلي الله عليه و آله و سلم، آيه 7.
[129] . سوره انفال، آيه 60.
[130] . امام مهدي علیه السلامعج) موجود موعود ص 214-215
[131] .همان، ص
[132]. امام مهدي علیه السلامعج) موجود موعودص 214
[133] . « غرر الحكم»/ 103
[134] . « بحار» 78/ 80
[135] . « غرر الحكم»/ 30
[136] . « غرر الحكم»/ 165
[137]. « غرر الحكم»/ 19 علیه السلام و 50)
[138]. « غرر الحكم»/ 171
[139]. « غرر الحكم»/ 354
[140]. « نهج البلاغه»/ 1290؛« عبده» 3/ 258
[141]. « غرر الحكم»/ 242
[142]. « علل الشّرائع»/ 248
[143]. « غرر الحكم»/ 103
[144]. « غرر الحكم»/ 103
[145]. « غرر الحكم»/ 309
[146]. « غرر الحكم»/ 35
[147]. « غرر الحكم»/ 189
[148]. سوره شعرا علیه السلام 26): 215
[149]. « نهج البلاغه»/ 1024؛« عبده» 3/ 115- 114
[150]. يعنى: حقوقى كه مردم و طرفهاى دعوى و مرافعه نسبت به يك ديگر ادعا مىكنند، خود به خود، داراى نشانهاى نيست كه راست و دروغ آن را روشن كند، مگر اينكه والى در ميان مردم باشد و تحقيق كند و از چگونگى امر آگاه گردد.
[151]. « نهج البلاغه»/ 1021؛« عبده» 3/ 113- 112
[152]. « ثواب الاعمال»/ 310
[153]. سوره احزاب علیه السلام 33): 15
[154]. سوره صف علیه السلام 61): 3
[155]. « نهج البلاغه»/ 1031؛ عبده 3/ 120
[156]. سوره حجرات علیه السلام 49): 13
[157]. سوره آل عمران علیه السلام 3): 64
[158]. سوره بقره علیه السلام 2): 45
[159]. سوره مائده علیه السلام 5): 8
[160]. « بحار» 8/ 729 علیه السلام چاپ قديم- كمپانى)
[161]. « وسائل» 18/ 156
[162]. « نهج البلاغه»/ 1000؛ عبده 3/ 98
[163]. سوره ممتحنه علیه السلام 60): 8
[164]. « دعائم الاسلام» 1/ 257
[165]. « دعائم الاسلام» 1/ 258
[166]. مقصود از« دلجويىشدگان»، كسانيند كه بخشى از اموال زكات به آنان به عنوان تأليف قلوب علیه السلام دلجويى) داده مىشده است. اينان در زمانهاى مختلف علیه السلام زمان پيامبر اكرم« ص» و پس از آن) فرق مىكردهاند. در اين باره، از جمله رجوع شود به: تفسير« برهان» 2/ 138- 134
[167]. « نهج البلاغه»/ 998- 997؛ عبده 3/ 97- 96
[168]. « نهج البلاغه»/ 1001، عبده 3/ 99
[169]. « نهج البلاغه» 1001- 1000؛ عبده 3/ 99- 98
[170]. « نهج البلاغه»/ 1030- 1029؛ عبده 3/ 119
[171]. « وسائل» 18/ 221
[172]. سوره آل عمران علیه السلام 3): 159
[173]. سوره توبه علیه السلام 9): 61
[174]. « نهج البلاغه»/ 996- 995؛ عبده 3/ 96- 95
[175]. « وسائل» 18/ 344
[176]. سوره آل عمران علیه السلام 3): 159
[177]. سوره بقره علیه السلام 2): 206
[178]. « نهج البلاغه»/ 999؛ عبده 4/ 98- 97
[179]. « سفينة البحار» 1/ 493
[180]. « سفينة البحار» 1/ 493
[181]. سوره حشر علیه السلام 59): 7
[182]. « وسائل» 11/ 49
[183]. « تفسير القمى» 1/ 94؛« مستدرك الوسائل» 13/ 400، از چاپ قم، مؤسّسة آل البيت« ع» لإحياء التّراث علیه السلام 1408 ه. ق)
[184]. « بحار» 66/ 65- از كتاب« المحاسن»
[185]. وسائل 15/ 22
[186]. ترديد در تعبير، از راوى حديث است
[187]. « كافى» 1/ 407
[188]. « كافى» 1/ 406
[189]. « تهذيب» 10/ 203
[190]. « اختصاص»/ 249
[191] . « تهذيب» 10/ 204
[192]. « نهج البلاغه»/ 1020- 1019؛ عبده 3/ 112- 111
[193]. « كافى» 5/ 164
[194]. « تهذيب» 7/ 161
[195]. « بحار» 40/ 59- از« تفسير فرات كوفى»
[196]. « وسائل» 13/ 216
[197]. « نهج البلاغه»/ 1014- 1013؛ عبده 3/ 108- 106
[198]. « وسائل» 18/ 574
[199]. « مستدرك نهج البلاغه»/ 133
[200]. « نهج البلاغه»/ 1006؛ عبده 3/ 102
[201]. قسب، خرماى خشك كه در دهان ريزه گردد، در بعضى مناطق ايران، آن را قسبك گويند
[202]. « الكنى و الالقاب» 2/ 69، چاپ نجف، مطبعه حيدريّه
[203]. لسان العرب، ج9، ص: 330
[204]. لسان العرب، ج9، ص: 330
[205]. الخصال، ج1، ص: 244
[206] . امام مهدي علیه السلامعج) موجود موعود 215-216
[207]. قاموس قرآن، ج1، ص: 189
[208]. امام مهدي علیه السلامعج) موجود موعود ص217
[209]. آل عمران/97
[210]. الكافي علیه السلامط – الإسلامية)، ج2، ص: 19ح5
[211] . علل الشرائع، ج1، ص: 247ح1
[212]. كامل الزيارات- 130. و وسائل الشيعة، ج14، ص: 527 بَابُ جُمْلَةٍ مِمَّا يُسْتَحَبُّ لِلزَّائِرِ مِنَ الْآدَابِ
[213]. امام مهدي علیه السلامعج) موجود موعود – 218