۱۴۰۰ دی ۲۶, یکشنبه

 

پیش گفتار: بنام خداوند کون و مکان

پادشاهی دیو کس اولین شاه ماد: دیو کس نخستین شه ماد بود

وصیت دیو کس به فرزند خود: دیو کس چودریافت پایان خویش

برتخت نشستن فره فرتیش: چویک هفته بگذشت از مرگ شاه

جنگ فره فرتیش بابنی بال شاه آشور: بنی خود شاه آشوریان

خو نخواهی هو خشتر از پادشاه آشور: چو یک هفته سوک پدر را بداشت

آتش زدن پسر بنی پال برخود و خانواده اش: چو پوربنی پال یی چاره شد

صلح شاه ماد ولیدی پس از شش سال: یکی روز سر گرم پیکار و جنگ

بر تخت نشستن آزید هاک پادشاه ماد: پسر چون بر آمد بتخت پدر

خواب دیدن آژید هاک و تعبیر آن: چو شب شد به خوابید در قصر خویش

بدنیا آمدن کورش: چو نه ماه بگذشت بر دخت شاه

بر تخت نشستن کوروش در پارس: پدر گفت فرزند برنای من

فتح ماد: از آن پس سران سپه را بخواست

سر کوبی سکاها: دگر روز آمد سواری بماد

فتح لیدی: از آن پس به لیدی بیاورد روی

فتح بابل: چو شد سال تازه بیامد بهار

آزاد ساختن اسیران یهود: پس آنگه بفرمود آنچه اسیر

کشته شدن کورش در ماساژت: بر آن شهر و بر لشکر حمله کرد

بر تخت نشستن کامبوجیه پسر کورش: پس آنگاه کموجیه شاه شد

گشته شدن بردیا بدست برادر خود کامبوجیه: بسی شادمان گشت کامبوجیا

فتح مصر: بفرمود لشکر بباید کشید

اردو کشی به جنوب مصر: وز آن پس بفرمود کامبوجیا

خود کشی کامبوجیه: چو کامبوجیه این خبر را شنید

پادشاهی داریوش کبیر: وزان پس ز سر کردگان هفت تن

سر کوبی شورش در مصر: چو یک چندروزی فراغت نمود

کندن ترعه بفرمان داریوش: چو شد جمله ی کار آراسته

سر کوبی سکاها: بسوی سکاها بشد لشکرش

فتح تراکیه: سحر گاه برخاست بانگ خروس

اردو کشی بمقدونیه و یونان: یکی نامه بهر سپهبد نوشت

عاشق شدن دختر داریوش برمردونیه سردار جوان ایرانی: از آن روی شهزاده مهر آفرین

سخنان داریوش بزرگ: منم داریوشی که آهورمزد

اردو کشی داریوش بهندوستان: سه سالیچو بگذشت از عیش و نوش

بدنیا آمدن خشایارشا: شهنشه بیامد بکاخ بهار

تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن بشکار: شهنشه بفرمود فرزند من

وصیت داریوش به فرزند خود و بر تخت نشستن خشایارشا: چو یک چند بگذشت از روزگار