در این شگرف امرِ دَرهَم و بَرهَم که زندگی نامیم برخی اوقات و مَواقِع غریب هست که مَردُم، کُلِّ گیتی را شوخی زننده گیرد و گرچه لاغَش[1]بدُرُستی درنَیابَد گُمان قریب به یقین بَرَد هزینه از کیسه کسی جز خود او نَرَوَد. با این حال هیچ چیز دِلسرَدَش نَکُنَد و هیچ دَرخُور مُناقِشه نیابَد. همه حادِثات، مَذاهِب، عقاید و اِقناع ها، همه دُشخوار امور دیدنی و نادیدنی را، هر چقدر هم دُژگُوار، فرودَهَد، زانسان که توانا گُوارشِ اُشتُر مُرغ گلوله و آتَش زَنِه تُفَنگ را. اما در مورد خٌرده دُشواری ها و نِگرانی ها، تَرسِ بَلای ناگهانی، خطر جسمی و جانی؛ این همه، با خودِ مرگ، بچشم او تنها ضربه هایی ظَریف و لطیف، و خوشایَند مشت هایی است که کهنه مَزّاحِ نادیده و وَصف ناپذیر[2] روانه پَهلویش کُنَد.
از فصل چهل و نُهُم موبی دیک، گورکَن
[1] - لاغ. هزل .ظرافت. خوش طبعی. (برهان). مفاکهة. خوش منشی. طیبت. https://www.parsi.wiki/fa/wiki/375052/%d9%84%d8%a7%d8%ba
[2] - ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم / وز هرچه گفته اند و شنیدیم و خوانده ایم/ مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر/ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم. وصف ناپذیر: https://www.thefreedictionary.com/unaccountable