ماجرای کتاب طاهره طاهره عزیزم؛ نامه های عاشقانه غلامحسین ساعدی به طاهره کوزه گرانی
غلامحسین ساعدی ، پزشک و نویسنده ی مشهور ایرانی بیشتر با آثار ادبی ارزشمند و اندیشه های سیاسی اش شناخته می شود. اما چند سال قبل کتابی منتشر شد که روی عاشقانه ی زندگی این چهره ی برجسته ی ادبی را برای اولین بار آشکار ساخت.
ساعدی که متولد ۱۳۱۴ در تبریز بود، در جوانی درگیر عشقی شورانگیز و پنهانی به دختر تبریزی به نام طاهره کوزه گرانی شد. سال های سال کسی از این عشق خبر نداشت، حتی دوستان نزدیک ساعدی. تا اینکه چند سال پس از مرگ طاهره کوزه گرانی ، خواهرزاده ی او نامه هایی که این نویسنده ی بزرگ به خاله اش نوشته بود را در قالب کتابی به نام «طاهره، طاهرهی عزیزم» منتشر کرد (خرید این کتاب از دیجی کالا).
این نامهها را ساعدی در یک فاصله ی زمانی ۱۳ ساله از میانه ی سال ۱۳۳۲ تا میانه ی سال ۱۳۴۵ نوشته بود، نامه هایی که اغلب بی جواب ماندند و خبر از عشقی سوزان و البته بی فرجام می دادند.
در یکی از نامه ها او یک صفحه ی تمام تنها نام معشوق را تکرار کرده و در پایان نوشته: «طاهرهام، دوستت دارم.»
مهرداد کامروز ، خواهرزاده ی طاهره کوزه گرانی ، در جایی گفته خاله اش سال ها در مورد ساعدی سکوت کرد و هیچگاه هم ازدواج نکرد. او یکی از علل بی ثمری عشق ساعدی و طاهره را تفاوت موجود میان خانواده ی مرفه و طرفدار استبداد کوزه گرانی و خانواده ی متوسط و طرفدار مشروطه ی ساعدی دانسته است.
محتوای نامه ها نشان می دهد این عشق ریشه ی عمیقی داشته و از نوجوانی آن ها آغاز شده بود. ساعدی در یکی از نامه ها نوشته:
«طاهرهی عزیزم
حالا حق دارم از تو قهر کنم یا نه؟ از کجا بدانم فراموش نشدهام؟ مثل
روزهای گذشته، مثل ایام بچگی هنوز به فکر من هستی؟ از کجا میتوانم
بفهمم؟…»
کتاب که در سال ۸۹ و حدود ۶ سال پس از مرگ طاهره کوزه گرانی توسط نشر مشکی به چاپ رسید، شامل ۴۱ نامه ی ساعدی به معشوق است. بسیاری از نامه ها بدون جواب ماندند اما نشانه هایی هست که طاهره هم گاهی پاسخ عاشقش را می داده است:
«امسال هم برای من پیراهن میبافی یا خیر؟ اینها را بگو، برایم از خودت حرف بزن مثل همیشه»
از خلال نامه ها مشخص است که ساعدی و طاهره گاهی یکدیگر را ملاقات میکردند:
«…در کویر توانستم چهار فصل از ایلخچی را بنویسم. دعا کن که زودتر تمام کنم. در شماره ۷۰ کتاب هفته قصهای از من چاپ شده به اسم راز. این را موقعی نوشتم که دو یا سه سال پیش به تهران آمده بودی…»
گفته شده که طاهره کوزه گرانی هم دستی بر هنر داشته و عکاسی می کرده و از چند نمایشی که ساعدی نویسنده ی آن ها بوده، عکاسی کرده است. با این حال از سال ۳۲ تا انقلاب با یکدیگر ارتباط داشتند و هیچکدام هم ازدواج نکرده بودند. در زمان وقوع انقلاب ساعدی ۴۳ ساله و مجرد بود و البته مدتی بعد راهی پاریس شد.
مهرداد کامروز روایت کرده:
«روزی خاله تلفن را برداشت و پس از مکالمه، گوشی را به مادرم داد. خاله
خانم عجیبی بود و هیچ اطلاعاتی بروز نمی داد. مادرم پس از قطع مکالمه گفت
که ساعدی بود و خداحافظی کرد. بعدها فهمیدم که ساعدی تماس گرفته تا قبل
خروج از کشور، با خاله و مادرم خداحافظی کند.»
به گفته ی خواهرزاده ی طاهره کوزه گرانی ، فاصله ی طبقاتی دلیل اصلی به ثمر نرسیدن این رابطه عاشقانه بود: