۱۴۰۱ مرداد ۴, سه‌شنبه



اِبْن‌ِ دارِسْت‌، ابوالفتح‌ منصور بن‌ احمد (د 467ق‌/1075م‌)، ملقب‌ به‌
امين‌الدوله‌ و مجدالوزراء، از وزيران‌ القائم‌ بامرالله‌ خليفة عباسى‌. ابن‌
دارست‌ از وزيرزادگان‌ فارس‌ و اسلاف‌ تاج‌الملك‌ ابوالغنائم‌ وزير سلجوقيان‌ بود و
به‌ خاندان‌ دارستيان‌ كه‌ از جمله‌ بزرگان‌ شيراز بودند، تعلق‌ داشت‌ (منشى‌
كرمانى‌، 21-22). وي‌ در آغاز كار و پيش‌ از آنكه‌ به‌ وزارت‌ خليفه‌ برسد، در
شيراز خزانه‌دار ابوكاليجار مرزبان‌ بن‌ سلطان‌ الدولة بويهى‌ (حك 415-440ق‌/ 1024-
1048م‌) بود (ابن‌ اثير، 10/14؛ ابن‌ جوزي‌، يوسف‌، 248) و در آنجا به‌ داشتن‌
صفات‌ نيك‌ و كمالات‌ اخلاقى‌ شهرت‌ يافته‌ بود، خط را نيز زيبا مى‌نوشت‌ (منشى‌
كرمانى‌، 22). صفات‌ پسنديده‌ و شهرت‌ او به‌ توانگري‌ و همچنين‌ نقار موجود ميان‌
ابوتراب‌ اثيري‌ (حاجب‌ الحُجاب‌) و ابو منصور بن‌ يوسف‌ سبب‌ شد كه‌ ابومنصور در
453ق‌/1061م‌ خليفه‌ را به‌ تفويض‌ وزارت‌ به‌ ابن‌ دارست‌ برانگيزد و تأكيد كرد
كه‌ ابن‌ دارست‌ براي‌ تصدّي‌ منصب‌ وزارت‌ نه‌ تنها چيزي‌ به‌ عنوان‌ اقطاع‌ طلب‌
نمى‌كند، بلكه‌ اموالى‌ نيز پيشكش‌ مى‌دارد (ابن‌ اثير، همانجا؛ بنداري‌، 24). اما
چون‌ ابن‌ دارست‌ به‌ فرمان‌ خليفه‌ از شيراز به‌ بغداد فراخوانده‌ شد، عميدالملك‌
كندري‌ وزير طغرل‌ طى‌ نامه‌اي‌ ناخشنودي‌ پادشاه‌ سلجوقى‌ را از وزارت‌ ابن‌
دارست‌ به‌ اطلاع‌ خليفه‌ رساند. خليفه‌ به‌ اين‌ بهانه‌ كه‌ بازگرداندن‌ ابن‌
دارست‌ از ميان‌ راه‌ و نپذيرفتن‌ او مقرون‌ به‌ مصلحت‌ نيست‌، نظر طغرل‌ را
نپذيرفت‌ (همانجا).
ابن‌ دارست‌ در 8 ربيع‌الاول‌ 453ق‌/ 4 آوريل‌ 1061م‌ از شيراز به‌ بغداد وارد شد و
در نيمة ربيع‌الثانى‌ همان‌ سال‌ به‌ حضور خليفه‌ رفت‌ و امور وزارت‌ را بر عهده‌
گرفت‌ (همانجا؛ ابن‌ كثير، 11/86) و نيز از خليفه‌ القاب‌ امين‌الدوله‌ و
مجدالوزراء يافت‌ (خواندمير، 83). همة مورخان‌ اتفاق‌ دارند كه‌ ابن‌ دارست‌ پس‌ از
ورود به‌ بغداد به‌ مقام‌ وزارت‌ خليفه‌ رسيد اما بسط ابن‌ جوزي‌ (همانجا) مى‌گويد
كه‌ وي‌ پس‌ از آنكه‌ دعوت‌ خليفه‌ را پذيرفت‌ و به‌ بغداد رفت‌، در آنجا كاتب‌
خليفه‌ گرديد و خلعت‌ گرفت‌.
ابن‌ دارست‌ در دورة تصدي‌ وزارت‌، در سامان‌ دادن‌ به‌ اوضاع‌ آشفته‌، به‌ ويژه‌
امور ديوانى‌، كوششها كرد و به‌ توفيقهايى‌ نيز دست‌ يافت‌ (ابن‌ عمرانى‌، 197). در
همان‌ زمان‌ طغرل‌ سلجوقى‌ وزير خود عميدالملك‌ كندري‌ را به‌ خواستگاري‌ دختر
خليفه‌ به‌ بغداد فرستاد. ابن‌ دارست‌ به‌ استقبال‌ او تا نهروان‌ بيرون‌ رفت‌
(جمادي‌ الثانى‌ 453/ ژوئن‌ 1061). آنگاه‌ آن‌ دو به‌ اتفاق‌ به‌ شهر درآمدند، اما
در آنجا ميان‌ دو وزير كدورتى‌ پديد آمد (بنداري‌، 21-22؛ ابن‌ جوزي‌، يوسف‌، 80).
بنابر نقل‌ برخى‌ از منابع‌ - كه‌ چندان‌ درست‌ به‌ نظر نمى‌رسد - عميدالملك‌ پس‌
از بازگشت‌ بار ديگر از جانب‌ طغرل‌ نامه‌اي‌ به‌ خليفه‌ نوشت‌ و عزل‌ ابن‌ دارست‌
را خواستار شد؛ «خليفه‌ ابا نمود و بر مرتبت‌ وزير بيفزود» (منشى‌ كرمانى‌، 22)،
ولى‌ ابن‌ دارست‌ خود نگران‌ شد و در 4 ذيحجة 454ق‌/10 دسامبر 1062م‌ از همة
مقامات‌ خود استعفا داد و به‌ اهواز رفت‌ و در همان‌ شهر در 11 شعبان‌ 467ق‌/2
آوريل‌ 1075م‌ درگذشت‌ (همانجا؛ عقيلى‌، 136؛ قس‌: بنداري‌، 24؛ ابن‌ جوزي‌،
عبدالرحمان‌، 8/297؛ خواندمير، 83 -84). ابن‌ اثير (10/101) درگذشت‌ او را در 468ق‌
دانسته‌ و آن‌ را جزو حوادث‌ اين‌ سال‌ بيان‌ داشته‌ است‌. اينكه‌ منشى‌ كرمانى‌
(ص‌ 22) مدت‌ وزارت‌ او را دو سال‌ و يك‌ ماه‌ ضبط كرده‌، درست‌ نيست‌.
گروهى‌ از شاعران‌ ابن‌ دارست‌ را در دوران‌ وزارت‌ مورد ستايش‌ قرار داده‌اند. از
جمله‌ ابوالحسن‌ الخبّاز قصيدة مفصّلى‌ در هنگام‌ انتصاب‌ ابن‌ دارست‌ به‌ وزارت‌
سرود و در آن‌ او را بسيار ستود (ابن‌ اثير، 10/14).
مآخذ: ابن‌ اثير، الكامل‌؛ ابن‌ جوزي‌، عبدالرحمان‌، المنتظم‌، حيدرآباد دكن‌،
1359ق‌/ 1940م‌؛ ابن‌ جوزي‌، يوسف‌، مرآة الزمان‌، به‌ كوشش‌ على‌ سويم‌، آنقره‌،
1968م‌؛ ابن‌ عمرانى‌، محمد، الانباه‌ فى‌ تاريخ‌ الخلفاء، به‌ كوشش‌ قاسم‌
السامرائى‌، ليدن‌، 1973م‌؛ ابن‌ كثير، اسماعيل‌، البداية و النهاية، قاهره‌، 1351-
1358؛ بنداري‌، فتح‌، تاريخ‌ دولة آل‌ سلجوق‌، بيروت‌، 1400ق‌/1980م‌؛ خواندمير،
غياث‌الدين‌، دستورالوزراء، به‌ كوشش‌ سعيد نفيسى‌، تهران‌، 1317ش‌؛ عقيلى‌،
سيف‌الدين‌، آثار الوزراء، به‌ كوشش‌ ميرجلال‌ الدين‌ حسينى‌ ارموي‌، تهران‌،
1337ش‌؛ منشى‌ كرمانى‌، ناصرالدين‌، نسائم‌ الاسحار من‌ لطائم‌ الاخبار، به‌ كوشش‌
جلال‌الدين‌ محدث‌ ارموي‌، تهران‌، 1364ش‌.
سيدعلى‌ آل‌داود (رب) 24/5/77
ن‌ * 2 * (رب) 3/6/77