۱۴۰۱ تیر ۲۷, دوشنبه

هجویری » کشف المحجوب » بابٌ فی فرقِ فِرَقهم و مذاهِبهم و آیاتِهم و مقاماتِهم و حکایاتِهم » بخش ۳۶ - الکلام فی الرّوح

 

... و باز جمهور مشایخ و بیشتری از اهل سنت و جماعت رحمهم الله بر آن اند که روح عینی است نه وصفی که تا وی به قالب موصول است بر مجرای عادت خداوند تعالی اندر آن قالب حیات می آفریند و حیات آدمی صفتی است وحی بدان است اما روح مودع است اندر جسد و روا باشد که وی از آدمی جدا شود و آدمی زنده ماند به حیات چنان که در حالت خواب وی برود و حیات بماند اما روا نباشد که اندر حال رفتن وی علم و عقل بماند از آن چه پیغمبر صلی الله علیه فرموده است که ارواح شهدا اندر حواصل طیور باشند ولامحاله باید تا این عینی باشد و پیغمبر علیه السلام گفت الأرواح جنود مجندة لامحاله جنود باقی باشند و بر عرض بقا روا نباشد و عرض به خود قایم نباشد پس آن جسمی بود لطیف که بیاید به فرمان خدای عز و جل و برود به فرمان وی و پیغمبر صلی الله علیه گفت من اندر شب معراج آدم و یوسف و هارون و موسی و عیسی و ابراهیم را علیهم السلام اندر آسمان ها بدیدم لامحاله آن ارواح ایشان باشد و اگر روح عرضی بودی به خود قایم نبودی تا در حال هستی مر آن را بتوانستی دید که وجود آن را محلی باید که وی عارض آن محل باشد و محل آن جوهر بود و جواهر مؤلف و لطیف جسم باشند و چون جایز الرؤیه باشد روا بود که در حواصل طیور باشد و روا باشد که لشکری باشد و مر ایشان را آمد و شدی باشد چنان که اخبار بدان ناطق است و آمد و شد ایشان به امر خداوند تعالی باشد لقوله تعالی قل الروح من امر ربی ۸۵/ الإسراء

ماند این جا خلاف ملاحده که ایشان روح را قدیم گویند و مر آن را بپرستند و فاعل اشیا و مدبر آن به جز وی را ندانند و آن را روح الاله خوانند و لم یزل و او را مدیر گویند از شخصی به شخصی دیگر و بر هیچ شبهت که خلق را افتاده است چندان اجتماع نیست که بر این از آن چه جمله نصاری بر این اند هرچند که به عبارت خلاف آن کنند و جمله هندو تبت و چین و ماچین براین اند و اجتماع شیعیان و قرامطه و باطنیان بر این است و آن دو گروه مبطل نیز بدین مقالت قایل اند و هر گروهی از این جمله که یاد کردیم مر این قول را مقدمات دارند و به براهین دعوی کنند

گوییم با این جمله که به این لفظ قدم چه می خواهید محدثی متقدم اندر وجود و یا قدیمی همیشه بود اگر گویند بدین قول مراد محدثی است متقدم اندر وجود اندر اصل خلاف برخاست که ما هم روح محدث می گوییم با تقدم وجودش بر وجود شخص کما قال النبی علیه السلام إن اللهتعالی خلق الأرواح قبل الأجساد و چون حدث آن درست شد لامحاله محدث به محدث محدث باشد و این یک جنس بود از خلق خدای که به دیگر جنس می پیوندد و از اندر پیوستن ایشان به یک دیگر خداوند تعالی حیاتی پدید می آرد بر تقدیر خود یعنی ارواح جنسی از خلق اند و اجساد جنسی دیگر چون تقدیر حیات حیوانی کند فرمان دهد تا روح به جسد پیوندد زندگانی اندر زنده حاصل آید اما گشتن وی از شخص به شخص روا نباشد از آن چه چون یک شخص را دو حیات روا نباشد یک روح را دو شخص هم روا نباشد و اگر اخبار بدان ناطق نبود و رسول اندر اخبار خود صادق نبودی معقول روح به جز حیات نبودی و آن صفتی بود نه عینی ...

علی بن عثمان هجویری