معنی روح الله
پاری از کلمات یا اصطلاحات فلسفی- کلامی هست که معانی آنها به نظر معلوم و روشن می آید، بطوری که نه تنها ما از خودمان نمیپرسیم که معنای آن کلمات چیست، بلکه حتی اگر کسی هم در صدد توضیح آنها بر آید ما توجهی به آن نمی کنیم. «روحالله» یکی از این اصطلاحات است. ما اگر از خود سوال کنیم روح الله چیست ؟ پاسخ خواهیم داد که روح الله یعنی جان خدا . نه تن و بدن خدا بلکه جان او.
این سوال و جواب بهتر است در همین جا ختم شود چون اگر از ما بپرسند مگر خدا هم جان دارد ؟ و اگر قرار باشد که جان داشته باشد آن وقت شاید تن هم داشته باشد و خدایی که جان و تن دارد خدای انسان واره است و خدای انسان واره هم خدای مشبهه است، خدای سبحان نیست، و حال آنکه خدای ما منزه است از اینکه جسم و جان داشته باشد . جسم و جان متعلق به ساحت گیتی است و خداوند تبارک و تعالی ورای گیتی است، و ورای مینو هم.
ولی پس معنای روح الله چه می شود ؟ ما می گوییم عیسی مسیح روح الله است. این یعنی چه؟ عیسی اگر جان خدا نیست پس چیست؟
در پاسخ به این سوال شاید بتوان گفت روح خدا بودن یعنی همان فرزند خدا بودن. عیسی فرزند خداست . ولی به چه معنی عیسی فرزند خداست ؟آیا به همان معنی که من خود را فرزند پدر و مادرم میدانم؟ پاسخ مسلماً منفی است. در قرآن هم می فرماید لم یلد و لم یولد ، یعنی از خدا هیچ فرزندی متولد نمی شود چون تولد و زایش مربوط به عالم طبیعت است و خدا ورای طبیعت است. نه زاده شده و نه می زاید . پس باز میرسیم به این سوال که فرزند خدا بودن در مورد عیسی به چه معنی است؟ مسیحیانی که می گفتند عیسی پسر خداست , منظور شان چه بود ه است؟
مقدسی در کتاب پیدایش و تاریخ نوشته است که مسیحیان اولیه و همچنین مانی میگفتند که روح الله یعنی بعض الله. به عبارت دیگر، منظور از کلمه روح جان نیست، بلکه منظور جزویا بهره یا پارهای از هرچیز را به خصوص در مورد خدا روح میگویند .در مورد خداوند هم که نه جسم است و نه جان و نه کم و کیف و غیره , روح به معنای بهره یا پاره یا جزئی از اوست. فیلون اسکندرانی هم وقتی دمیدن نفخه خدا در آدم (و نفخت فیه من روحی) را تفسیر می کرد میگفت خدا جزئی از خودش را در آدم دمیده است . پس روح خدا از نظر او نیز بهرهای از خدا بود که با نفس یا دم به درون آدم جای گرفت. البته ما نباید بپنداریم که خدا هم جسم است و بهره یا پارهای از او مثل تکه ای از اوست. نه، خدا تکه تکه نمی شود، چون جسم نیست و کم نیست. به همین دلیل هم بخشی یا جلوه ای از خدا یا بازتابی یا به قول یونانی ها آیکون یا در عربی ظلّ خدا میگویند. خلاصه آنکه یک چیزی از خدا ، از الله،از اهورامزدا، هست که در این جهان تابیده، مثل ذرّهای که از آفتاب آمده ، یا تصویری از ماه که در آب یا آیینه میافتد، و به این ذره، این تابش ، قبل از اینکه در جهان مادی متکثر شود روح الله گفته اند. و روح الله را هم برای اینکه ما شیرفهم شویم تفسیر کرده اند و گفته اند پسر خدا، فرزند خدا، چون فرزند هم پاره تن پدر و مادرش است.
(پ. ن. این مطلب در واقع بخشی از پژوهشی است که من درباره مفهوم دئنا در اوستا یا «خود »در مزد یسنا مدتهاست که دنبال می کنم و سعی کرده ام نشان دهم که همین معنی است که در مسیحیت «روح الله» و بعداً در تصوف نو حلاجی «عشق» خوانده شده است. مسیحیانی که عاشق خدا یعنی عیسی هستند بروند و ببینند که حافظ در باره عشق چه گفته است. عشق در حافظ همان روح الله است.)