دست درازیدن بجای دست دراز کردن
نمونه:
با
همه ی این ها به شَوَند افزایش بیمانند همچشمی میان قطب های سرمایه در
بازاری که هر آن کوچک تر و کوچک تر می شود و همچشمانی تازه نیز به آن دست
درازیده اند . . .
اگر هنوز نتوان از واژه ی �دراز�، فعلِ
�درازیدن� ساخت و بکار برد که بگمانم می توان، بی هیچ گمان و گفتگو می توان
از این واژه در پیوند با واژه ای چون �دست�، فعل ساخت؛ آمیخته واژه ای نه
تنها درست و بجا که نیز خوش آهنگ: �دست درازیدن�!
برگرفته از بوم ( متن ) و پی نوشت نوشتاری در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2016/11/blog - post_8. html
گزارش
0 | 0