۱۴۰۱ آبان ۱۸, چهارشنبه

بگمانم زین پس هر عاقلی در روی کار آوردن هر حاکم و حکومتی نخستین پرسشش باید از ساز و کار و چگونگی کنار رفتن یا در صورت لزوم بر کنار کردن همان ها باشد.

 May be an image of 1 person and text that says 'We choose democracy to avoid tyranny ~KariPopper Popper'
 
تنها زمانی که آزادانه بتوانیم سخن بگوییم، قادریم ایده‌ها و افکار راهنمای خود را کشف و کامل کنیم
کارل رایموند پوپر:
در فلسفۀ سیاسیِ متداول، مسئلۀ اصلی با این پرسش بیان می‌شد که: چه کسی باید حکومت کند؟ من پرسش دیگری را جایگزین این پرسش کردم (اما هیچ کس متوجۀ این جابجایی نشد). پرسش جدید چنین است: چگونه می‌توان حکومت را تا حدی زیر فشار گذاشت تا اقداماتی آنچنان بد و نادرست انجام ندهد؟ و پاسخ این پرسش چنین است: از این طریق که بتوان آن را برکنار کرد. اساسی‌ترین اصلِ دمکراسی این است که بتوان حکومت را بدون خونریزی برکنار کرد.
این پرسش که «چه کسی باید حکومت کند؟» به نظرم نادرست است؛ چرا که پیشاپیش نمی‌توان به‌طور کامل صلاحیت و کارآیی کسانی را که قرار است حکومت کنند امتحان کرد و محک زد تا بر اساس آن حکومت را در اختیارشان گذاشت. مهم آن است که بتوان آن‌ها را برکنار کرد؛ زیرا از این طریق می‌توان وادارشان کرد تا حدودی به نظر مردم و افکار عمومی توجه کنند.
«این پرسش که «چه کسی باید حکومت کند؟» (اقلیت خردمند یا اکثریت بی‌خرد؟) برای افلاطون و تقریباً همۀ فیلسوفان سیاسی و از آن جمله کارل مارکس مسئلۀ اصلی سیاست بود. مارکس پرسش‌اش را به این صورت مطرح می‌کرد: چه کسی باید حکومت کند؟ (سرمایه‌داران یا کارگران؟) و پاسخ کنونی ما که «دمکراسی» خوانده می‌شود، در واقع پاسخی است که برای این پرسش در نظر گرفته شده بود؛ زیرا تصور می‌شود «دمکراسی» به معنای «حاکمیت مردم» و «مردم‌سالاری» است، بنابراین، در پاسخ این پرسش که «چه کسی باید حکومت کند» می‌گویند: «مردم». اما مردم هیچ‌جا حکومت نمی‌کنند. قانون اساسیِ دمکراتیک ما را می‌توان به‌عنوان پاسخی به طرح پرسشی بسیار معقول‌تر برای این مسئلۀ متفاوت تفسیر کرد؛ یعنی این پرسش که چگونه می‌توان به بهترین وجه از بروز فاجعه‌ای بزرگ جلوگیری کرد؟ (حتی اگر نه با اطمینان کامل).
... پس موضوع بر سر این است که بتوان به نحوی بر حکومت اثر گذاشت؛ و این فقط زمانی است که امکان برکناری حکومت وجود داشته باشد... در آغاز – در آتن – دمکراسی کوششی بود برای جلوگیری از به قدرت رسیدن مستبدان، جباران و دیکتاتورها؛ نکتۀ اساسی هم در دمکراسی همین است. بنابراین حاکمیت مردم در کار نبود، بلکه نظارت مردم مطرح بود. معیار تعیین‌کننده این است – و در آتن هم چنین بود – که بتوان مخالف کسی رأی داد و نه موافق او... مسئلۀ دمکراسی از همان آغاز این بود که راهکاری یافت تا هیچ کس در میان ما بیش از حد قدرتمند نشود. این موضوع هنوز هم مسئلۀ دمکراسی است.
... مردم فقط قادرند انتخاب کنند. یا همان گونه که گفتم، قادرند در مخالفت با آنانی که مورد اعتمادشان نیستند، رأی دهند... اصل اساسی در دمکراسی آگاه بودن به مسئولیت است؛ مسئولیت‌پذیری و مسئول بودن آنانی که قدرتمنداند و اِعمال قدرت می‌کنند. بحث بر سر مسئولیت است. مسئولیت به این معناست: به اتهامات پاسخ گفتن. این نکته، یعنی پاسخگویی، اساس مسئولیت‌پذیری است. به انتقادها پاسخ گفتن و هرگاه پاسخ‌ها به اندازۀ کافی قانع‌کننده نبودند، استعفا دادن و کنار رفتن. بنابراین موضوع بر سر هدایت و رهبری مردم نیست، بلکه اصل پاسخگو بودن و ارائۀ توضیحات و توجیهات قانع‌کننده به مردم است.
... ما باید همچنان دمکرات بمانیم، حتی اگر معلوم شود که دیکتاتوری به لحاظ اقتصادی موفق‌تر است. ما اجازه نداریم آزادی را برای به دست آوردن آش عدس بفروشیم! اما پیداست که دمکراسی موفق‌تر است؛ آن هم به این دلیل اصلی که در طبیعت انسان نهفته است: دمکراسی موفق‌تر است، چون قوۀ ابتکار بشری و قدرت خلاقیت انسان، ذاتاً با آزادی رابطه‌ای تنگاتنگ دارد. تنها زمانی که ما آزادانه بتوانیم سخن بگوییم، قادریم ایده‌ها و افکار راهنمای خود را کشف و کامل کنیم.
برگرفته از کتاب «آگاهی از نادانی: در شناخت جهان اندیشگی کارل رایموند پوپر»، تألیف و ترجمۀ خسرو ناقد، انتشارات کرگدن (در دست انتشار)...