۱۴۰۱ آبان ۱۴, شنبه

 

نسل «سیندرلا» و براندازی؛ چرا جمهوری اسلامی صدای مخالفان را نمی‌شنود؟

  • نویسنده,مسعود آذر
  • شغل,بی‌بی‌سی
گسترش دامنه اعتراضات به شهرهای مختلف

منبع تصویر،ENTEKHAB

توضیح تصویر،

رئیس نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه‌ها براساس یک نظرسنجی می‌گوید ۸۳ درصد از مردم، «معترض» هستند

پنجاه روزی از جان باختن مهسا امینی می‌گذرد. بعضی از مقام‌های ارشد ایران از گفت‌وگو سخن گفتند اما چون گذشته، تدبیر و راه حل را در ساده‌ترین و سریع‌ترین روش، یعنی سرکوب مطالبات معترضان انتخاب کرده‌ و با اهرم خشونت خواسته‌اند صدای آنان را خاموش کنند.

با وجود چنین برخوردهای بی‌رحمانه‌ای، هنوز کسانی مانند حسین شریعتمداری، مشاور رهبر حکومت ایران معتقدند این واکنش‌ها کافی نبوده و حکومت با معترضان «مماشات» کرده و امروز در سرمقاله‌ای در روزنامه کیهان خواستار برخورد «پشیمان کننده» با معترضان شد.

از سوی دیگرعملکرد حکومت، باعث شده که بخشی از معترضان بالقوه به جمع معترضان حاضر در خیابان‌ها اضافه شود و شاهد ترکیب جدیدی از جمعیت معترض باشیم.

اگر تا چند هفته پیش کسانی همچون مولوی عبدالحمید، امام جمعه اهل سنت زاهدان خواستار مجازات عاملان «جمعه خونین زاهدان» بودند، حالا خواسته‌ای فراتر دارند و وارد فاز جدیدی از مطالبات شدند.

آقای عبدالحمید که معمولا نقش آرام کننده را در سیستان و بلوچستان داشته و حتی از ابراهیم رئیسی نیز در انتخابات سال گذشته حمایت کرد، دیروز در نماز جمعه خواستار برگزاری «رفراندوم» در کشور شد و انتقادات او از حاکمیت عیان‌تر و بی‌محاباتر از گذشته شده است.

«بیدی که می‌لرزد»

مقام‌های نظامی و ارشد حکومت بارها گفته‌اند اعترضات پایان یافته، اوضاع تحت کنترل است و جمهوری اسلامی «بیدی نیست که با این بادها بلرزد» و برانداری این نظام «فکر ابلهانه»ای است.

با وجود چنین اظهاراتی، رئیس نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه‌ها براساس یک نظرسنجی کم سابقه که در رسانه‌ها منتشرشده، اذعان می‌کند ۸۳ درصد از مردم، «معترض» به اوضاع کشور از نظر سیاسی و اقتصادی هستند.

اگر همین نظرسنجی حکومتی ملاک و معیاری برای میزان نارضایتی مردم باشد، این پرسش مطرح می‌شود که چرا هنوز حکومت حاضر نیست صدای معترضان را بشنود و از نظر ظاهری هم که شده، دست به اصلاحاتی بزند؟

فعلا خبری از «نرمش قهرمانانه» نیست. آیا گام بعدی نوشیدن «جام زهر» است؟ یا حتی از این مرحله نیز عبور خواهیم کرد و شاهد سقوط و فروپاشی نظام خواهیم بود؟ و اصولا چرا نظام‌های اقتدارگرا در مقابل خواسته‌های مردم ناشنوا و نابینا هستند؟

در ایران مثل سایر کشورها، بطور طبیعی دستگاه‌های امنیتی و سیاسی نظر و دیدگاه‌های مردم را رصد می‌کنند و نظرخواهی و آمارهایی را از طریق بولتن‌های محرمانه روی میز مسئولان قرار می‌دهند اما حاکمیت نه تنها حاضر نیست برای بقای خودش دست به اقداماتی بزند بلکه طرفدارانش نیز خطاب به معترضان می‌گویند ایران را تبدیل به «زمین سوخته» خواهیم کرد.

مصطفی محدثی، روحانی طرفدار حکومت خطاب به مخالفان در توئیتر نوشته «بعد از جمهوری اسلامی کوچه‌ای نیست که توش برقصید، آوار خواهد بود».

مانوک خدابخشیان

منبع تصویر،TAPESH

توضیح تصویر،

مانوک خدابخشیان سال‌ها پیش گفته بود «یک روزی مادران و دختران خیابان‌ها را قرق خواهند کرد و پاشنه آشیل این رژیم می‌شوند»

سیندرلا و پیامبران جدید

پیش‌بینی پدیده‌های اجتماعی گرچه به دقت علوم ریاضی نیست اما به گونه‌ای است که هر ناظری با توجه به دانش و دقتی که به روندها و تصمیمات می‌کند، می‌تواند اتفاقات آینده را بطور نسبی پیش‌بینی‌ کند وهرچه دسترسی به اطلاعات بیشتر باشد «پیامبرگونه» می‌تواند تصویر دقیق‌تری از نتیجه تصمیمات دولتمردان ارایه کند و در صورت احساس خطر، زنگ هشدار را به صدا درآورد.

در سال‌های گذشته بسیاری از کارشناسان و صاحب‌نظران داخلی و خارجی هشدارهای زیادی درباره بحران‌های اقتصادی و سیاسی نوشتند و گفتند.

یکی از کسانی که اوضاع امروز ایران را پیش بینی کرده بود «مانوک خدابخشیان» مفسر معروف فوتبال در سال‌های پیش از انقلاب بود.

پیش‌بینی‌های فوتبالی آقای خدابخشیان زبانزد بود. او در مسابقات فوتبال بخصوص در جام‌های جهانی ۱۹۷۴ و ۱۹۷۸، روند بازی را تجزیه و تحلیل می‌کرد و به نوعی ذهن مربیان را می‌خواند و پیشگویی‌های او از تعویض‌های بازیکنان تیم شاهکار بود.

او پس از انقلاب اسلامی به عنوان فعال سیاسی در خارج ایران در برنامه‌های تلویزیونی ظاهر می‌شد. این روزها در شبکه‌های اجتماعی یکی از پیش‌بینی‌های او دست به دست می‌شود که می‌گوید «یک روزی مادران و دختران یا «سیندرلا»ها ... خیابان‌ها را قرق خواهند کرد و پدر رژیم را در می‌آورند و پاشنه آشیل این رژیم می‌شوند»

او صحبت از یک «نسل شیک پاسارگادی» می‌کند که زمینه ساز رنسانس ایرانی می‌شود و می‌گوید سال‌ها پیش گفته و هنوز تکرار می‌کند که با وجود این نسل «براندازی رژیم کلید خورده» است.

مانوک خدابخشیان سال ۹۸ در لس‌آنجلس درگذشت و حالا نیست که نتیجه پیش‌بینی خودش را ببنید.

«پادشاه لخت است»

قصه معروف «لباس جدید امپراطور» را کمتر کسی هست که نشنیده باشد. قصه حاکمی که بدون لباس در بین مردم ظاهر می‌شود و کسی جرات ندارد به او بگوید لباسی به تن ندارد و سرانجام کودکی در میان جمعیت فریاد می‌زند «پادشاه لخت است». آیت‌‌الله علی خامنه‌ای در ظاهر ویژگی چنین پادشاهی را ندارد و می‌گوید در جریان مسایل روز است و گوش شنوا دارد و به مسئولان نیز توصیه می کند «برای شنیدن نقد، سینه‌‌‌‌‌‌ی گشاده و روی باز و گوش شنوا داشته باشید» (۸۸/۰۶/۱۶).

با وجود چنین سخنانی که از رهبر حکومت شنیده می‌شود و زیر مجموعه او نیز می‌گویند هشتاد و سه درصد مردم «معترض» هستند، چرا آقای خامنه‌ای دست به اصلاحات نمی‌زند؟ پاسخ این سوال جنبه‌های مختلفی دارد اما آنچه چشم و گوش او را می بندد نگاه آرمانی به انقلاب اسلامی است. او این سیاست را «ایستادگی و مقاومت» می‌داند و منتقدان آن را «یکدنگی» تعبیر و تفسیر می‌کنند.

از سوی دیگر برای حفظ و بقای چنین نگاه ایدئولوژیک، نیاز به پول هست. آنچه جمهوری اسلامی را از توجه به منتقدان و معترضان داخلی و حتی مذاکرات برجام بی‌نیاز می‌کند «پول نفت» است.

در بعد خارجی کسانی مانند سعید جلیلی، نماینده رهبر در شورای عالی امنیت ملی بارها تاکید کردند که با همین شرایط تحریم می‌توانیم به «حد نیاز برای اداره کشور» نفت بفروشیم.

در بعد داخلی نیز کسانی مانند محسن رضایی، زمانی که دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام بود، گفته بود دولت‌ها در ایران چون وابسته به پول نفت هستند، سقوط نمی‌کنند.

هادی کحال‌زاده، پژوهشگر سیاستگذاری اجتماعی در دانشگاه «براندایز» آمریکا در گفت‌‌وگو با بی‌بی‌سی فارسی می‌گوید در ایران با یک حکومت به معنی معمول آن روبرو نیستیم چرا که ذات و هدف وجودی یک دولت، حل مشکلات جامعه و پیدا کردن راه حل است. در این شرایط، آمار و ارقام و نظر اکثریت مردم مهم می‌شود اما اولویت نظام سیاسی در ایران حفظ قدرت است.

آقای کحال‌زاده براین باور است که درآمد نفتی، نقطه اتکای حکومت است و مشکلات و ناکارآمدی‌ها با پول حل و فصل شده و باعث شده نظر و دیدگاه مردم نسبت به حکومت اهمیتی پیدا نکند.

او می‌گوید بی توجهی به کارکرد نهاد دولت در ایران، ضربه بزرگی به حکومت زده است. دولت قادر نیست نیازهای اولیه را برطرف کند، برای مشکلات راه حل پیدا کند و مزیت‌ها و فرصت‌های شغلی برای مردم بوجود بیاورد و حتی توان کنترل قیمت پیاز را ندارد.

هادی کحال‌زاده در واکنش به اعتراضات می‌گوید آنچه امروز در ایران می‌گذرد نمونه‌ای از ناکارآمدی حکومت در تطبیق دادن خودش با سبک جدید زندگی مردم است. به عبارتی پیش از کشته شدن مهسا امینی چندین اتفاق مانند بازداشت «سپیده رشنو» و درگیری با گشت ارشاد رخ داده بود اما توجهی به این هشدارها نشد و اگر موضوع مهسا امینی هم رخ نمی‌داد، بحران‌های دیگری مانند بازنشستگان، تورم، بیکاری، آب و... رخ می‌داد.

او می‌گوید حکومت در یک چرخه تولید بحران از طرف خودش گرفتار شده و آنچه دارد «مزیت سرکوب» است و در صورت کنترل اعتراضات فعلی، بحران‌های دیگر صورت می‌گیرد که در نهایت همین مزیت سرکوب نیز از بین خواهد رفت.