سهله
نویسه گردانی:
SHLH
75. تاریخ مینگ می گوید در سال 1392 sa-ha-la یا 6
so-ha-la ، بهرنگ سبز از سمرقند پیشکش دربار چین شد. برتشنایدر7 گوید
کتاب جغرافیای مینگ این بافته را محصول بنگال و سوـ لی (So-li)شمرده
گوید از پشم میبافند و کرکی است. دو نوع سرخ و سبز دارد. نمیتوان این
نظر برتشنایدر را پذیرفت که مراد از sa-ha-la ، شال، šāl فارسی است. 8 در
Yin yai šen lan از سال 1416، sa-ha-la در شمار کالاهای ارسالی از مالاکا
نام برده شده و گرونهفلت آنرا همان سقلاط، saklat یا sahalat مالایایی
دانسته است. 9 بعدتر sa-ha-la از محصولات هرمز و عدن نیز دانسته شده است.
10
در Ko ku yao lun نوشته تسائو چائو (Ts‛ao Čao) در سال 1387، که وان تسو (Wan Tso) در سال 1459 ویــــــراســـــت و بـــــدان افــــــزود،1 این واژه را در آوانــــــــگاشــــــــــــــت (= ) sa-hai-la می بینیم،2 و در آنجا گفته شده که آن را از تبّت در قوارههایی به پهنای یک متر میآورند، از پشم بافند ، با دوام و ضخیم است چون نمد و تبتیها پر ارزشش شمارند. در همین کتاب زیر عنوان p‛u-lo (برابر با p‛rug در زبان تبتی)3 آمده است که این پارچه پشـــــمی تبتی بــــه sa-hai-la می ماند.
واترز4 و هاتم ـ شیندلر5 واژه فارسی سکرلات، sakirlāt یا سقرلات sagirlāt را با واژه چینی sa-ha-la برابر دانستهاند؛ به هر روی ریشه واژه چینی sa-ha-la نه این واژه فارسی که saqalāt یا saqallāt ، و نیز سقلاط*، saqalāt ، saqallāt (’’پارچه سرخ‘‘) است. از بخت خوش دکتر راس6 بوده که توانسته در واژهنامهای چینیـ ایرانی از سال 1549 همبرابرش را پیدا کند: sa-ha-la چینی = saqalat فارسی. این یافته مسئله را برای همیشه حل میکند. افزون براین، در فارسی واژههای سقلاطون، saqlātūn یا سقلاطین، saqlātīn را داریم که گویند این معانی را دارد: ’’شهری در روم که در آنجا پارچه سرخ بافند پارچه سرخ یا لباسی که از آن ساخت شده باشد." نام دوم را خیلی پیشتر، بیهقی و ادریسی بهترتیب در سالهای 1040 و 1150 میلادی به کار بردهاند. 7 به گفته ادریسی، این نام به نوعی پارچه ابریشمی محصول آلمریا در اسپانیا داده میشده و بی چون و چرا مراد از شهری در روم همین است. یاقوت ازبافت این پارچه در تبریز خبر داده است و از همینجا علت اشاره چینیها به سمرقند را میتوان دریافت. اما مراد چینیها از sa-ha-la در هند، هرمز و عدن بروشنی ماهوت سیاه اروپایی است؛ واژه تبّتی sag-lad نیز چنین است. 8
در آیین اکبری از suklāt (saqalāt) روم (ترکیه)، فرنگی (اروپایی) و پرتغالی یاد شـــده است؛ و اینک این نام فارسی به پارچههای پشمی خاص، و به ویژه ماهوت سیاهاروپایی،داده می شود .
واژههای فارسی ســـــــکرلات، sakirlāt و سقرلات، saqalāt ارتبــــاطی با یکدیگر ندارند
و این از دو مجموعه نامهای اروپایی که خاستگاه آنها در دو گونه واژه فارسی یافت می شود اثبات پذیر است: sakirlāt را نیـــــــــــــای واژه انگلیسی ’’scarlet‘‘میدانـــــــند (scarlatum ، scarlata در لاتین میانه؛escarlate در فرانسوی کهن، écarlate ، در فرانسوی جدید، scarlat در انگلیسی میانه و جز آن)؛ در حالیکه saqlātūn یا siqlātūn را پایه siglaton در فرانسوی کهن، sisclaton در زبان پرووانسی (سده دوازدهم)، ciclatoun ، واژه انگلیسی بر افتاده ( از خیلی پیش، یعنی سال 1225)، ciclāt یا siglāt در آلمانی بالای میانه میدانند. درستی و نادرستی ادعای اشتقاق این واژهها از فارسی نکتهای است بحث انگیز که در اینجا نمیتوان بدان پرداخت؛ اشـــــــــقاق siglaton از واژه یونـــــــانی (cyclas) که دوکانژ پیشنهاد کرده از این هم ناموجهتر است. دکتر راس (همانجا) عقیده دارد که "گویا خاستگاه واژه scarlet در رمز و راز فرو رفته است و چندان گواهی نمیتوان یافت در تائید اینکه امکان یافتن ریشه آن در منابع عربی یا فارسی هست."
در Ko ku yao lun نوشته تسائو چائو (Ts‛ao Čao) در سال 1387، که وان تسو (Wan Tso) در سال 1459 ویــــــراســـــت و بـــــدان افــــــزود،1 این واژه را در آوانــــــــگاشــــــــــــــت (= ) sa-hai-la می بینیم،2 و در آنجا گفته شده که آن را از تبّت در قوارههایی به پهنای یک متر میآورند، از پشم بافند ، با دوام و ضخیم است چون نمد و تبتیها پر ارزشش شمارند. در همین کتاب زیر عنوان p‛u-lo (برابر با p‛rug در زبان تبتی)3 آمده است که این پارچه پشـــــمی تبتی بــــه sa-hai-la می ماند.
واترز4 و هاتم ـ شیندلر5 واژه فارسی سکرلات، sakirlāt یا سقرلات sagirlāt را با واژه چینی sa-ha-la برابر دانستهاند؛ به هر روی ریشه واژه چینی sa-ha-la نه این واژه فارسی که saqalāt یا saqallāt ، و نیز سقلاط*، saqalāt ، saqallāt (’’پارچه سرخ‘‘) است. از بخت خوش دکتر راس6 بوده که توانسته در واژهنامهای چینیـ ایرانی از سال 1549 همبرابرش را پیدا کند: sa-ha-la چینی = saqalat فارسی. این یافته مسئله را برای همیشه حل میکند. افزون براین، در فارسی واژههای سقلاطون، saqlātūn یا سقلاطین، saqlātīn را داریم که گویند این معانی را دارد: ’’شهری در روم که در آنجا پارچه سرخ بافند پارچه سرخ یا لباسی که از آن ساخت شده باشد." نام دوم را خیلی پیشتر، بیهقی و ادریسی بهترتیب در سالهای 1040 و 1150 میلادی به کار بردهاند. 7 به گفته ادریسی، این نام به نوعی پارچه ابریشمی محصول آلمریا در اسپانیا داده میشده و بی چون و چرا مراد از شهری در روم همین است. یاقوت ازبافت این پارچه در تبریز خبر داده است و از همینجا علت اشاره چینیها به سمرقند را میتوان دریافت. اما مراد چینیها از sa-ha-la در هند، هرمز و عدن بروشنی ماهوت سیاه اروپایی است؛ واژه تبّتی sag-lad نیز چنین است. 8
در آیین اکبری از suklāt (saqalāt) روم (ترکیه)، فرنگی (اروپایی) و پرتغالی یاد شـــده است؛ و اینک این نام فارسی به پارچههای پشمی خاص، و به ویژه ماهوت سیاهاروپایی،داده می شود .
واژههای فارسی ســـــــکرلات، sakirlāt و سقرلات، saqalāt ارتبــــاطی با یکدیگر ندارند
و این از دو مجموعه نامهای اروپایی که خاستگاه آنها در دو گونه واژه فارسی یافت می شود اثبات پذیر است: sakirlāt را نیـــــــــــــای واژه انگلیسی ’’scarlet‘‘میدانـــــــند (scarlatum ، scarlata در لاتین میانه؛escarlate در فرانسوی کهن، écarlate ، در فرانسوی جدید، scarlat در انگلیسی میانه و جز آن)؛ در حالیکه saqlātūn یا siqlātūn را پایه siglaton در فرانسوی کهن، sisclaton در زبان پرووانسی (سده دوازدهم)، ciclatoun ، واژه انگلیسی بر افتاده ( از خیلی پیش، یعنی سال 1225)، ciclāt یا siglāt در آلمانی بالای میانه میدانند. درستی و نادرستی ادعای اشتقاق این واژهها از فارسی نکتهای است بحث انگیز که در اینجا نمیتوان بدان پرداخت؛ اشـــــــــقاق siglaton از واژه یونـــــــانی (cyclas) که دوکانژ پیشنهاد کرده از این هم ناموجهتر است. دکتر راس (همانجا) عقیده دارد که "گویا خاستگاه واژه scarlet در رمز و راز فرو رفته است و چندان گواهی نمیتوان یافت در تائید اینکه امکان یافتن ریشه آن در منابع عربی یا فارسی هست."