۱۴۰۳ مهر ۱۴, شنبه

 



Jamshid Kianfar

22h  · 

مراست قبله‌ام ایران و هرکجا گذرم

به کعبۀ وطنِ خویشتن بُوَد نظرم

به‌سوی ایران هرجا روم نماز کنم

که نیست جز وطنِ خویش قبلۀ دگرم

«نه بخت و دولت آنم که با تو بنشینم

نه صبر و طاقت آنم که از تو درگذرم» 

وجودِ حاضر و غایب منم که در بومت

دلم مقیم بُوَد گرچه دائم‌السّفرم

«به‌رغم فلسفیان بشنو این دقیقه ز من

که غایبی تو و هرگز نرفتی از نظرم»

غباری از غم تو بر دلم نشسته که من

علاج آن نتوانم کنم به چشمِ ترم

نگار خود به برِ ناکسان همی‌بینم

رهی به چاره ندارم، چگونه غم نخورم

ستارگان را بینم به خیمه‌شب‌بازی

چو شب به خیمۀ آن آسمان فرانگرم

به لعبتانِ فلک ناظرم ولی صد شکر

که سعد و نحسی ازآنان نمی‌کند اثرم

«به هر نظر بت ما جلوه می‌کند لیکن

کس این کرشمه نبیند که من همی‌نگرم»

تو جلوه بینی و مشّاطه را نمی‌بینی

تو صحنه بینی و من پشتِ پرده را نگرم

دکتر محمود افشار