شو، شه، شى (۲)
شير خفته را روباه عاجز تواند کرد (سَمَک عيّار)
رک: روباه شير بسته را بتواند زدن
شير را از مور صد زخم است٭
نظير: پيل را از پشه صد رنج است٭٭
ـ خوشگلها در دالان بدگلها گريه مىکنند
اسب تازى شده مجروح به زير پالان طوق زرّين همه بر گردن خر مىبينم (منسوب به حافظ)
ـ از سختى پالان چه دهم شرح که ماتحت مجروح چنان گشته که مافوق ندارد!
٭ و ٭٭ مأخوذ از اين بيت معروف جمالالدين عبدالرزاق که در ضمن قصيدهاى در شکايت از روزگار سروده است:
شير را از مور صد زخم، اينْتْ انصاف اى جهان پيل را از پشه صد رنج، اينْتْ اى روزگار
شير را بچّه همى مانَد بدو٭
رک: تره به تخمش مىرود حسنى به بابا
٭......................... تو به پيغمبر چه مىمانى بگو (مولوى)
شير را سلسله در گردن و روبَه همه شب فارغالبال به اطراف دمن مىگردد
شير زنجيرى ز شير بيشه کمصولتتر است (عليشير نوائى)
شير شير است اگر ماده اگر نر باشد
نظير:
شير نر و ماده ندارد
ـ شير که از بيشه درآمد نر و ماده ندارد
شير قالين دگر و شير نيستان دگر است٭
نظير:
شير عَلَم کى بوَد همسر شير ژيان (خاقانى)
ـ شير برفين را نباشد قوّت شيرين عرين (اميدى)
٭بوريا فرش من و فرش توانگر قالين .................... (غنى کشميرى)
شير که از بيشه درآمد نر و ماده ندارد
رک: شير شير است اگر ماده اگر نر باشد
شير که پير شد بازيگر شغال مىشود
رک: مار که پير شد قورباغه سوارش مىشود
شير گردن ستبر از آن دارد که رسولى به خرس نگذارد (سنائى)
رک: بارِ خود بر کس مَنِه بر خويش نِهْ
شيرم بدَرَد بِهْ که سگم ناز کند!
شير مرده بِهْ که سگ زنده
نظير:
شير اگر مفلوج باشد همچنان از خر بِهْ است
ـ شتر اگر مرده هم باشد پوستش بار خر است
شيرِ ميش مال برّه است
رک: حق به حقدار مىرسد
شير نر و ماده ندارد
رک: شير شير است اگر ماده اگر نر باشد
شير هم شير بوَد گرچه به زنجير بوَد ٭ (فرخى سيستانى)
نظير:
باز هم باز بوَد ورچه که او بسته بوَد
ـ عار نايد شير را از سلسله
ـ سرو خود سرو است اگر در کوه اگر در بوستان شير خود شير است اگر در دشت اگر در مرغزار (ملکالشعرا بهار)
٭.................................. نَبَرَد بند و قلاده شرف شير ژيان (فرّخى سيستانى)
شيرى را که در بند افتد روباه عاجز تواند کرد (سَمَک عيّار)
رک: روباه شير بسته را بتواند زدن
شيرين بشى خربزه، نه بودارى نه مزه! (عا).
به طعن و تمسخر به آدم مهمل و بيکارهاى گويند که به درد هيچکار نخورد
نظير: تپالهٔ گاو است، نه بو دارد نه خاصيت
شيرينتر از عسل ترياک مفت!
رک: مفت باشد گلوله جفت جفت باشد!
شيرينتر از عسل، مرده ريگ عمهٔ بىفرزند!
نظير: خدا بيامرزد مردهها را که آباد مىکنند زندهها را!
شيرين دويد، امّا بيرق را برنداشت!
نظير: شيرين دويد، حيف که نرسيد
شيرين دويد،حيف که نرسيد!
نظير:شرين دويد،اما بيرق را بر نداشت
شيرين دهن به گفتن حلوا نمىشود!٭
رک: از حلوا حلوا گفتن دهان شيرين نمىشود
٭ ز اظهار درد، درد مداوا نمىشود ................. (عشقى همدانى)
شيرين نشود دهن به حلوا گفتن (از شاهد صادق)
رک: از حلوا حلوا گفتن دهان شيرين نمىشود
شيشهٔ بشکسته را پيوند کردن مشکل است٭
رک: کاسهاى که شکست اگر پيوند زنند باز هم ترک دارد
٭دل که رنجيد از کسى خرسند کردن مشکل است ............................... (صائب)
شيشه را در بغل سنگ نگاهداشتن کار خداست و بس
نظير: گر نگهدار من آن است که من مىدانم شيشه را در بغل سنگ نگه مىدارد (خيرانى)
شيشه نيست که بادش کنى!
نظير:
خُم رنگرزى نيست که فرو کنى و در بياورى
ـ آب اماله نيست که تنقيهٔ آدم بکنند
شيشه و تبر؟
رک: سنگ و سبو؟
شيطان با مخلصان برنمىآيد و سلطان با مفلسان (سعدى)
شيطان خانهٔ خود را خراب نکند (از نفايسالفنون)
شيون از دور سور نمايد
رک: از دور شيون سور نمايد