اهل سنت معتقد به بسته شدن دایره نبوت بودند بدین معنی که بعد از پیامبر دایره نبوت بسته شد و دیگر هیچ کس از طریق وحی به ضوابط و شرایط زندگی دینی و سیاسی مسلمانان دست نمی یافت و با چنین استدلالی راه برای حکومت های اموی و عباسی که خلافت را به صورت سلطنت موروثی در آورده بودند باز می شد.
اما شیعه با پیش کشیدن مفهوم امامت و تداوم فیض نبوت در باطن امامت، معتقد بود که فیض نبوت با وجود امام استمرار دارد و اگر حکومت به دست امامان شیعه باشد، حکومتی خواهد بود عادلانه وگرنه حکومت غیرامام حکومتی است غاصب و ظالم.
شیخ نورالدین علی بن عبدالعالی کرکی ، معروف به محقق ثانی ؛ شاه طهماسب صفوی وی را از جبل عامل به دیار عجم آورده و در اعزاز و اکرام او کوشید و به همه ممالک خود نوشت که همه، امتثال امر شیخ علی نمایند و اصل سلطنت، آن بزرگوار است زیرا نایب امام است.
منصب شیخ الاسلامی در ایران دوره صفویه با قدرت بسیار بی سابقه ای به او تفویض شد. اقتدار محقق ثانی و سرسپردگی شاه به او در فرمانی از شاه طهماسب بخوبی پیداست.در بخش هایی از آن فرمان از او به نایب الامام یاد شده است.اما بحث ولایت فقیه در مفهومی که امروز شناخته شده است از بحث های مطرح شده در دوره قاجار است.
در این دوره بعضی از فقهای شیعه از جمله ملا احمد نراقی نظر دادند که در اصل ، حکومت از آن ولی فقیه است که از امنای پیغمبر و وارث علم نبوت است و نایب امام. بدین ترتیب مدعی شدند که در هر دوره ای آن کس که مجتهد اعلم است حکومت از آن اوست.
خلاصه ی کلام نراقی در استناد به آیات و احادیث در تایید ولایت فقیه چنین است:
علما و فقها در اداره ی امور مردم و به طور کلی آن چه که به «معاد» و معاش» افراد یا جامعه بستگی دارد، خلاصه در هر امری از امور همانگونه که پیامبر و امامان ولایت و حق حاکمیت داشته اند، فقیه نیز به دلیل نیابت و وراثت از پیامبر و امام عيناً همان حقوق و امتیازات را دارا است. بدین ترتیب در نظریه ی پرداخته شده ی ولایت فقیه حکومت چه در معنای شرعی و چه در معنای سیاسی در اصل از آن ولی فقیهی است که اگر بخواهد و اراده کند میتواند اداره امور حکومت سیاسی را با شرایطی به دیگری تفویض کند و به سلطنت و حکومتِ او «مشروعیت» دهد.
مشروطه ایرانی
ماشاءالله آجودانی