۱۴۰۳ آذر ۲۶, دوشنبه

 


‌تابوت صندوقی برای حمل و نگهداری و دفن مردگان می‌باشد. از آن به مناسبت در فقه در باب طهارت سخن رفته است.

فهرست مندرجات

۱ - تعریف تابوت
۲ - جنس تابوت در ادوار مختلف
۳ - نقش تابوت در جهان باستان
۴ - جای‌گاه تابوت در میان ملل مختلف
۵ - تابوت مصریان باستان
       ۵.۱ - قدیمی‌ترین تابوت‌ها
       ۵.۲ - تابوت آپیس
۶ - تابوت در بیت اعراب
       ۶.۱ - قبل از اسلام
       ۶.۲ - پس از اسلام
۷ - اولین تابوت در اسلام
۸ - استفاده از تابوت در قلمرو اسلام
       ۸.۱ - حمل جنازه یزدگرد سوم با تابوت
       ۸.۲ - حمل سر امام حسین‌ (علیه‌السلام) با تابوت
       ۸.۳ - حمل جسد دیگر بزرگان با تابوت
۹ - نوع استفاده مسلمانان از تابوت
۱۰ - سرکافگ
       ۱۰.۱ - ریشه سرکافگ
       ۱۰.۲ - انواع سرکافگ
۱۱ - بررسی تابوت در ایران
       ۱۱.۱ - پیشینه تابوت در ایران
       ۱۱.۲ - جنس تابوت‌ها در ایران
       ۱۱.۳ - استه‌دان در مغان باستان
       ۱۱.۴ - تابوت دانیال نبی
       ۱۱.۵ - آویزان کردن تابوت بزرگان از سقف
       ۱۱.۶ - تابوت در مراسم عزاداری
       ۱۱.۷ - افشاندن بادام سیاه بر تابوت
۱۲ - معانی دیگر تابوت در عربی
۱۳ - تابوت القُضاة در مصر
۱۴ - واژه تابوت در ادبیات فارسی
۱۵ - احکام تابوت در فقه
       ۱۵.۱ - حمل مرده با تابوت
       ۱۵.۲ - حمل تابوت با چهار نفر
       ۱۵.۳ - خارج کردن میت از تابوت
       ۱۵.۴ - مکروهات تابوت
       ۱۵.۵ - گذاشتن دو میت در یک تابوت
       ۱۵.۶ - حکم نماز میت در تابوت
۱۶ - منابع مقاله
۱۷ - پانویس
۱۸ - منبع


تابوت صندوقی برای حمل و نگهداری و دفن مردگان می‌باشد.


بنابر شواهدی، انسان‌ها از قدیم‌ترین زمان‌ها تابوت را از چوب و سنگ و فلز و سفال و پوست حیوانات می‌ساخته‌اند که شکل و اندازه آن در میان اقوام گوناگون، فرق داشته است.



تابوت در جهان باستان وسیله‌ای تجملی بود و برای حمل اجسادِ بزرگان یا متموّلان به کار می‌رفت.


در میان یونانیان و رومیان و سپس مسیحیان سده‌های میانه تابوت اثری هنری تلقی می‌شد، اما به‌ تدریج کاربرد آن همگانی شد و جنس و اندازه و آرایه‌های آن، پای‌گاه اجتماعی شخص مرده و خویشاوندانش را نشان می‌داد.

در بین برخی از اقوام سیبری و قبایلِ بومی امریکا و استرالیا نیز استفاده از تابوت مرسوم بوده است.



قدیمی‌ترین تابوت‌ها متعلق به مصر باستان است و مصریان برای موارد مختلف تابوت‌های مختلفی داشته‌اند.

۵.۱ - قدیمی‌ترین تابوت‌ها

از جمله قدیم‌ترین تابوت‌های به‌جا مانده، تابوت‌های بزرگ و گاه طلایی فراعنه مصر است که علاوه بر نقش‌های آیینی، نقش پیکر مرده نیز بر بدنه آن دیده می‌شود.


۵.۲ - تابوت آپیس

مصریان برای آپیس، گاو مقدس، نیز تابوت‌هایی باشکوه می‌ساخته‌اند.



بررسی استفاده اعراب از تابوت، به دو بخش قبل از اسلام و پس از اسلام تقسیم می‌شود.

۶.۱ - قبل از اسلام

درباره استفاده اعراب پیش از اسلام از تابوت اطلاعی در دست نیست.

۶.۲ - پس از اسلام

پس از اسلام تابوت جای‌گاه ویژه‌ای یافت به نوعی که تقریبا تمام مردگان را با تابوت، حمل و به خاک می‌سپارند.


براساس منابع کهن، پس از اسلام اولین بار برای حمل جسد حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها، از تابوت استفاده شده است؛ بدین ترتیب که اسماء بنت عُمَیْس، به روشی که در حبشه دیده بود، از چوب خرما، تابوتی برای آن حضرت ساخت تا جسد وی هنگام حمل نمایان نشود.



گزارش‌های بسیاری نیز درباره استفاده مسلمانان از تابوت، در سراسر قلمرو اسلام در طول تاریخ، برای حمل اجساد بزرگان در دست است.

۸.۱ - حمل جنازه یزدگرد سوم با تابوت

طبریو مسکویه به حمل جنازه یزدگرد سوم از مرو به اصطخر با تابوت اشاره کرده‌اند.

۸.۲ - حمل سر امام حسین‌ (علیه‌السلام) با تابوت

ابن‌جُبَیر از تابوتی نقره‌ای سخن گفته است که سر امام حسین علیه‌السلام را در آن نهاده بودند.

۸.۳ - حمل جسد دیگر بزرگان با تابوت

در منابع به استفاده از تابوت برای حمل جسد برخی سلاطین اشاره شده است، از جمله حمل جسد صلاح‌الدین ایوبی، (حک: ۵۶۴ـ۵۸۹)، مؤسس سلسله ایوبیان؛ ابویعقوب یوسف اول، (حک: ۵۵۸ـ۵۸۰)، از امرای موحدون؛ و تیمور؛ (حک: ح۷۷۱ـ۹۱۶).

اجساد صاحب منصبان، نظیر والیان و قضات، را نیز تا هنگام خاک‌سپاری در تابوت نگه می‌داشتند.


مسلمانان اغلب از تابوت بدون سرپوش برای حمل جسد استفاده می‌کنند و مرده را، بر خلاف مسیحیان، بدون تابوت به خاک می‌سپارند، اما گاه جسد را مومیایی و با تابوت سربسته حمل و دفن می‌کرده‌اند، مثلاً در مورد تیمور همین کار را کرده‌اند.



برخی از مسلمانان سرزمین‌های غربی و مسیحیان تابوت را سرکافگ می‌گویند.

۱۰.۱ - ریشه سرکافگ

ریشه این واژه، یونانی است و عموماً به تابوتی که با اصول معماری طراحی شده باشد اطلاق می‌شود.

۱۰.۲ - انواع سرکافگ

سرکافگ بر دو نوع است:
۱. صندوقی که مرده را با آن حمل یا دفن می‌کنند، مانند تابوت سنگی مشهور اسکندر، به نام «سرکافگ اسکندر».
۲. صندوقی که روی مزار بزرگان دینی قرار می‌دهند که معادل آن ضریح در میان مسلمانان است.



تابوت در ایران دارای پیشینه تاریخی بسیار قدیمی و در عین حال دارای تنوع در رسم و رسوم و غیره می‌باشد.

۱۱.۱ - پیشینه تابوت در ایران

پیشینه استفاده از تابوت در ایران، به مراسم سوگ سیاوش، حدود سه هزار سال پیش از میلاد، باز می‌گردد.
در این آیینِ بسیار کهن، تابوت نماد پیوند انسان با عالم برتر بوده است.


۱۱.۲ - جنس تابوت‌ها در ایران

در ایران باستان از تابوت‌های فلزی و سنگی و سفالی استفاده می‌شده است.
نمونه‌هایی از تابوت‌های سفالین متعلق به دوره اشکانی یافته شده است.


۱۱.۳ - استه‌دان در مغان باستان

مغان ایران باستان، جسد مردگان را در ریگ‌زارها یا در دخمه‌هایی می‌گذاشتند تا حیوانات وحشی، گوشت آن را بخورند.
گاه نزدیکانِ شخصِ مرده، گوشت را از استخوان جدا می‌کردند، زیرا گوشت را از آنِ اهریمن و استخوان را از آنِ اهورامزدا می‌دانستند؛

سپس استخوان‌ها را در تابوت کوچکی به نام استه‌دان / استودان (استخوان‌دان، جای استخوان) می‌نهادند و استه‌دان را در دخمه‌هایی می‌گذاشتند که از گل و سنگ ساخته بودند و آن را «دخمه فراموشی» (ناووس یا سَغانه یا مقبره) می‌نامیدند.
در حفریات باستان‌شناسی نخستین بار در ۱۲۸۸/ ۱۸۷۱ نمونه‌هایی از این استه‌دان‌ها در تاشکند و بعد از آن در ناحیه سغد و در سال‌های اخیر در روستای شَغاب در استان بوشهر یافته شده که اغلب از سفال یا گچ یا سنگ ساخته شده‌اند.


۱۱.۴ - تابوت دانیال نبی

مقارن ورود اسلام به ایران، تابوت دانیال نبی در شوش بسیار مورد احترام بود و اهل کتاب آن را در مجامع خود برده، گاه با توسل به آن، طلب باران می‌کردند.
ابوموسی اشعری این تابوت را به همراه استخوان‌های دانیال (و به گزارش ابن‌کثیر: پیکر سالم دانیال) در نهر شوش دفن کرد.

به گفته مقدسی  مردم شوش و شوشتر برای تصاحب این تابوت، باهم اختلاف داشتند.

۱۱.۵ - آویزان کردن تابوت بزرگان از سقف

در قرن چهارم و پنجم نیز تابوت برخی از سلاطین و وزیران را پیش از دفن با زنجیری به سقف می‌آویختند، چنان‌که تابوت صاحب‌ابن‌ عباد (متوفی ۳۸۵) وزیر رکن‌الدوله را در خانه‌ای از سقف آویزان نموده تختی در زیر آن نهادند.

همچنین جسد قابوس‌بن وشمگیر در تابوتی شیشه‌ای از سقف گنبد قابوس آویزان شده بود.


۱۱.۶ - تابوت در مراسم عزاداری

در قرون اخیر در مراسم عزاداری امام حسین علیه‌السلام تابوتی در دسته‌های سوگواری حمل می‌شود که نماد شهیدان کربلاست.
در مناطق مرکزی ایران و یزد و نایین و کاشان و تبریز و برخی از روستاهای کویری نیز، مراسم «تابوت‌ گردانی»، «تابوت‌ شویی»، «نخل گردانی»، «نخل بندی» رواج داشته است.


۱۱.۷ - افشاندن بادام سیاه بر تابوت

در کشف‌الاسرار میبدی به رسمِ افشاندنِ بادامِ سیاه بر تابوت مردگان اشاره شده است.
این رسم تا مدت‌ها در میان برخی ایلات و عشایر ایران متداول بوده است و احتمالاً چیزهای دیگری هم نثار تابوت می‌کرده‌اند.



واژه تابوت در زبان عربی به معانی دیگری نیز به کار رفته است، از جمله: محل نگهداری ذخایر در معبد، محلی مخصوص بر روی عرشه کشتی، وسیله‌ای برای نوشیدن آب، و سقف مستطیل شکلی از چوب که روی قبر ساخته می‌شود.



در مصر، صندوقی را که در محل بیت‌المال قرار می‌دادند و اموال یتیمان و نیز اموال مردگان بی‌وارث را در آن نگهداری می‌کردند، «تابوت القُضاة» می‌خواندند.



این واژه در ادبیات فارسی نیز به کار رفته است.



تابوت در فقه در باب طهارت دارای احکامی می‌باشد که به آن‌ها اشاره می‌شود.

۱۵.۱ - حمل مرده با تابوت

بنابر تصریح جمعى از فقها، حمل مرده به‌ویژه زن با تابوت مستحب است. 


۱۵.۲ - حمل تابوت با چهار نفر

مستحب است چهار نفر- که هرکدام یک پایه تابوت را بر دوش گرفته است- جنازه را حمل کنند. 


۱۵.۳ - خارج کردن میت از تابوت

مستحب است هنگام بیرون آوردن میت از تابوت این دعا خوانده شود:
«بسم اللّه و باللّه و على ملّة رسول اللّه، اللّهمّ إلى رحمتک لا إلى عذابک، اللّهمّ افسح له فى قبره و لقّنه حجّته و ثبّته بالقول الثّابت و قنا و إيّاه عذاب القبر». 


۱۵.۴ - مکروهات تابوت

نهادن کافور بر تابوت؛  دفن میّت همراه تابوت؛  گذاشتن دو ميّت به‌ویژه زن و مرد، درون یک تابوت؛   تزیین تابوت به کشیدن پارچه سرخ یا زرد روى آن  و گرفتن آتش‌دان  (ظرفی براى سوزاندن و دود کردن بعضى چیزها) جلوى تابوت، مکروه است.

۱۵.۵ - گذاشتن دو میت در یک تابوت

برخى قدما قائل به حرمت گذاشتن دو ميّت در یک تابوت شده‌اند.  


۱۵.۶ - حکم نماز میت در تابوت

در اقامه نماز بر ميّت، تابوت، حائل به شمار نمى‌رود؛ از این‌رو نماز بر ميّتى که در تابوت است با رعایت بقيّه شرایط، صحیح است. 



• ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، ج۱، چاپ احمد ابوملحم و دیگران، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
• عبدالرحمان‌بن اسماعیل ابوشامه، الروضتین فی اخبار الدولتین، چاپ ابوالسعود، قاهره ۱۲۸۷ـ ۱۲۸۸، چاپ افست بیروت.
• محمدبن حسین ابوشجاع روذراوری، ذیل کتاب تجارب الامم، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۴/ ۱۹۱۶، چاپ افست بغداد.
• اوستا، وندیداد، ترجمه هاشم رضی، تهران ۱۳۷۶ش.
• بهزاد بختیاری‌نیا، «(درباره) نثار تابوت»، آینده، سال ۱۷، ش ۹ـ۱۲ (آذر ـ اسفند ۱۳۷۰).
• مری بویس، تاریخ کیش زرتشت، ترجمه همایون صنعتی‌زاده، ج۱، تهران ۱۳۷۴ش.
• شمس‌الدین محمد حافظ، دیوان، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۹ش.
• علی حصوری، سیاوشان، تهران ۱۳۷۸ش.
• علی سامی، تمدن هخامنشی، شیراز ۱۳۴۱ـ۱۳۴۳ش.
• احمد شاملو، قطع‌نامه، تهران ۱۳۶۴ش.
• ابوالقاسم فردوسی، شاه‌نامه فردوسی، چاپ ژول مول، تهران ۱۳۶۹ش.
• القاهرة فی ألف عام: ۹۶۹ـ۱۹۶۹، قاهره: دارالکاتب العربی للطباعة و النشر، ۱۹۶۹.
• ابراهیم قیصری، «نثار تابوت»، آینده، سال ۱۵، ش ۱۰ـ۱۲ (دی ـ اسفند ۱۳۶۸).
• محمدبن یوسف کندی، کتاب الولاة و کتاب القضاة، چاپ رفن گست، بیروت ۱۹۰۸، چاپ افست بغداد.
• عبدالواحدبن علی مراکشی، المعجب فی تلخیص اخبار المغرب، چاپ محمدسعید عریان، قاهره ۱۳۶۸/ ۱۹۴۹.
• احمدبن محمد مسکویه، تجارب الامم، چاپ ابوالقاسم امامی، ج ۱، تهران ۱۳۶۶ش.
• احمدبن علی مقریزی، اتعاظ الحنفا، ج ۱، چاپ جمال الدین شیال، قاهره ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.
• احمدبن محمد میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، چاپ علی اصغر حکمت، تهران ۱۳۶۱ش.
• علی‌اصغر میرفتاح، «گورستان شغاب»، اثر، ش۲۵ (۱۳۷۴ش ).
• هرودوت، تواریخ، ترجمه با حواشی غ. وحید مازندرانی.
• رابرت هیلن برند، «مقابر»، ترجمه کرامت‌الله افسر، در معماری ایران دوره اسلامی، ج۱، چاپ محمدیوسف کیانی، تهران ۱۳۶۶ش.


۱.↑ توحیدی و خلیلیان، گزارش بررسی اشیاء آرام‌گاه ارجان ـ بهبهان، ص۲۵۰ـ۲۶۰.
۲.↑ بولشایا، ج۱۲، ص۶۲۵.
۳.↑ بولشایا، ج۱۲، ص۶۲۵.
۴.↑ سلیم حسن، مصر القدیمه، ج۳، ص۵۳۵ به بعد.
۵.↑ سلیم حسن، مصر القدیمه، ج۶، ص۲۲.
۶.↑ سلیم حسن، مصر القدیمه، ج۶، ص۱۱۸.
۷.↑ سلیم حسن، مصر القدیمه، ج۷، ص۶۲۲.
۸.↑ القاهرة فی ألف عام، تصویر۲۳.
۹.↑ القاهرة فی ألف عام، تصویر۴۵.
۱۰.↑ علی سامی، تمدن هخامنشی، ج۱، ص۲۱۳.
۱۱.↑ ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۸.
۱۲.↑ احمدبن عبدالله ابونعیم، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج۲، ص۴۳.
۱۳.↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۰۰.
۱۴.↑ احمدبن محمد مسکویه، تجارب الامم، ج۱، ص۲۷۰ـ۲۷۱.
۱۵.↑ احمدبن محمد مسکویه، تجارب الامم، ج۱، ص۱۰ـ۳۰.
۱۶.↑ احمدبن محمد مسکویه، تجارب الامم، ج۱، ص۳۱.
۱۷.↑ ابن‌جبیر، رحلة ابن‌جبیر، ص۱۸.
۱۸.↑ ابوشامه، الروضتین فی اخبار الدولتین، ج۲، ص۲۱۴.
۱۹.↑ مراکشی، المعجب فی تلخیص اخبار المغرب، ص۲۶۱.
۲۰.↑ خوان‌دمیر، ج۳، ص۵۳۶.
۲۱.↑ ابن‌جبیر، رحلة ابن‌جبیر، ص۹۲.
۲۲.↑ احمدبن علی مقریزی، اتعاظ الحنفا، ج۱، ص۱۴۹.
۲۳.↑ دانش‌نامه ازبکستان، ج۹، ص۵۳۱.
۲۴.↑ گودوین، ص۶۶ـ۶۷.
۲۵.↑ ناصر نقش‌بندی، صنادیق مراقد الائمة فی العراق، ص۱۹۲ـ۲۱۰.
۲۶.↑ علی‌رضا شاپور شهبازی، کوروش بزرگ، ص۲۵۵.
۲۷.↑ علی حصوری، سیاوشان، ص۶۲ـ۶۵.
۲۸.↑ علی‌نقی وزیری، تاریخ عمومی هنرهای مصوّر، ج۱، ص۱۵۷.
۲۹.↑ رومن گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ص۱۷۳.
۳۰.↑ هرودوت، تواریخ، ص۷۶.
۳۱.↑ وندیداد، اوستا، ج۲، ص۶۸۹.
۳۲.↑ وندیداد، اوستا، ج۲، ص۸۶۷.
۳۳.↑ دانش‌نامه تاجیکی، ج۵، ص۲۱۲.
۳۴.↑ دانش‌نامه تاجیکی، ج۷، ص۵۰۰.
۳۵.↑ مری بویس، تاریخ کیش زرتشت، ج۱، ص۴۴۱ـ۴۴۲.
۳۶.↑ علی‌اصغر میرفتاح، گورستان شغاب، ص۵۲ـ۵۹.
۳۷.↑ ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، ج۱، جزء۲، ص۳۷ـ۳۸.
۳۸.↑ اصطخری، ص۹۲.
۳۹.↑ ابن‌حوقل، سفرنامه ابن‌حوقل، ص۲۵۵.
۴۰.↑ مقدسی، ص۴۱۷.
۴۱.↑ محمدبن حسین ابوشجاع روذراوری، تجارب الامم، ص۲۶۲.
۴۲.↑ رابرت هیلن برند، مقابر، ص۲۷.
۴۳.↑ علی بلوکباشی، تابوت گردانی نمایشی تمثیلی از قدرت قدسی خداوندی، ص۳۲ـ۳۸.
۴۴.↑ علی حصوری، سیاوشان، ص۱۰۵ـ۱۰۸.
۴۵.↑ احمدبن محمد میبدی، کشف‌الاسرار و عدة‌الابرار، ج۱، ص۱۶۰.
۴۶.↑ ابراهیم قیصری، نثار تابوت، ص۸۱۲.
۴۷.↑ بهزاد بختیارینیا، نثار تابوت، ص۸۱۳ـ۸۱۵.
۴۸.↑ راین‌هارت پیتر آن‌ دزی، تکملة المعاجم العربیّة، ذیل واژه تابوت.
۴۹.↑ بطرس بستانی، محیط المحیط، ذیل التابوت و التبوت.
۵۰.↑ محمدبن یوسف کندی، الولاة و کتاب القضاة، ص۴۰۵.
۵۱.↑ ابوالقاسم فردوسی، شاه‌نامه فردوسی، کتاب دوم، ج۲، ص۳۷۹.
۵۲.↑ شمس‌الدین محمد حافظ، دیوان حافظ، ص۵۴۳.
۵۳.↑ احمد شاملو، قطع‌نامه، ص۶۲.
۵۴.↑ مهدی اخوان ثالث، در حیاط کوچک پاییز در زندان، ص۷۴.
۵۵.↑ الحدائق الناضرة، ج۴، ص۸۹.    
۵۶.↑ جواهر الکلام، ج۴، ص۲۷۳-۲۷۴.    
۵۷.↑ مستمسک العروة، ج۴، ص۲۵۵.
۵۸.↑ مستمسک العروة، ج۴، ص۱۹۸.
۵۹.↑ جواهر الکلام، ج۴، ص۲۹۱.    
۶۰.↑ حدایق الناضره، ج۴، ص۸۲.    
۶۱.↑ مستمسک العروة، ج۴، ص۲۶۴.
۶۲.↑ جواهر الکلام، ج۴، ص۳۵۲.    
۶۳.↑ العروة الوثقی، ج۲، ص۸۲.    
۶۴.↑ النهایة، ص۴۴.    
۶۵.↑ کتاب السرائر، ج۱، ص۱۷۰.    
۶۶.↑ العروة الوثقی، ج۲، ص۱۰۰.