ابوالخیر حسن بن سوار بن بابا بن بهرام یا بن بهنام (۹۴۲ م – ۱۰۱۷ م) پزشک، متکلم، فیلسوف و مترجم مسیحی ایرانی بود که بعدها مسلمان شد.
تألیف و ترجمه آثار فراوانی در زمینههایی چون پزشکی، علوم طبیعی، منطق، فلسفه، کلام و اخلاق به ابن خمار منسوب است که نسخههایی از برخی از آنها موجود است.[۱]
وی از مترجمین نهضت ترجمه بوده و در دارالحکمه حضور پیدا میکرده است.
ابن خمار در فرهنگ نامه زندگینامه ابن ابی اصیبعه مدخلی دارد.
وی در بغداد متولد شد. او جراح بیمارستان "عدودی" در بغداد شد جایی که ابن طیب و ابن هندو شاگردانش بودند. [۲] به گفته ظهیرالدین بیهقی ، ابن خمار آخرین سالهای زندگی خود را در خوارزم و غزنه گذراند و به اسلام گروید.
نسخه خطی Arabe 2346 در Bibliothèque nationale de France شامل یک ترجمه عربی از ارغنون ارسطو است که از نسخه ی ابن الخمار کپی شده است ، و خود نیز از نسخه ی استادش ، یحیی بن عدی ، کپی شده است.
Arabe 2346 شامل حاشیه نویسیهایی توسط فیلسوفان بغداد است که برخی توسط ابن الخمار انجام شده اند.
ابن خمار در مباحثات متکلمان (دین شناسان) و فلاسفه (فیلسوفان اسلامی) در مورد این که آیا خدا با شهود شناخته می شود یا با استدلال طرفدار فلاسفه بود.
اکثر آثار او از بین رفته اند ، اما عنوان دو مورد از آنها مشهور است: (رساله وحدت و تثلیث) و رساله توفیق بین الارای فلاسفه و النصارا (همخوانی دیدگاه های فیلسوفان و مسیحیان).
ابن خمار مقالات ، تفسیر و تجزیه و تحلیلهای پیشین ارسطو را از سریانی به عربی ترجمه کرده است.ایساگوگ و دو کتاب تاریخ فلسفه پورفیری ؛ پدیده های هواشناسی تئوفراستوس ؛ و کتاب آلانس. ترجمه های او توسط علی ابن محمد ابن عباس التوحیدی به دلیل ظرافت آنها مورد ستایش قرار گرفت.
ابن خمار توسط معاصرانش مورد احترام بود. ابن ندیم ، که او را می شناخت ، او را به عنوان منطق دان می ستاید. علي بن رضوان ، پزشك مصري ، نوشته است كه سلطان محمود به احترام او زمين را میبوسيد. شهرت او به حدی بود که ابن سینا آرزوی ملاقات با وی را داشت که در نهایت محقق نشد.
ابوریحان بیرونی چند مرتبه از ابن خمار در کتاب صیدنه نقل قول کردهاست. مطابق گفته نظامی عروضی، ابوالخیر خمار و ابن سینا و ابوسهل مسیحی و ابوریحان بیرونی در دربار مأمون خوارزمشاه «با یکدیگر انسی در محاورت و عیشی در مکاتبت میکردند.» اما صحت این گفته مشخص نیست زیرا ابن سینا یک مرتبه به صراحت از آرزوی خود برای دیدار با ابن خمار سخن به میان آوردهاست.[۳]
پانویس
منابع
- سجادی، جعفر (۱۳۷۷). «ابن خمار». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ۳. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
////////////////////////////////
ابن خمار. [ اِ ن ُ خ َم ْ ما ] (اِخ ) ابوالخیر حسن بن سواربن بابأبن بهرام خوارزمی . مولد او به بغداد به سال 331 هَ .ق . فاضلی منطقی ، شاگرد یحیی بن عدی . در طب و فلسفه استاد بود و مأمون بن محمد خوارزمشاه او را از بغداد بخوارزم بخواست و ندیم و طبیب خاص خویش کرد و آنگاه که سلطان محمود غزنوی بر خوارزم دست یافت او را بغزنه برد و بدانجا در 102 سالگی مسلمانی گرفت و تا پادشاهی سلطان ابراهیم بزیست . روزی سواره از بازار کفشگران میگذشت اسب او از اشتری برمید و وی را بیفکند و او از این زخم در 108 سالگی به سال 440 درگذشت . شیخ الرئیس ابوعلی بن سینا نام وی را بعظمت می بُرد و آرزوی دیدار او میکرد. و در تتمه ٔ صوان الحکمه آمده است که سلطان محمود پس از اسلام آوردن ابوالخیر ناحیت خماررا از اعمال غزنه باقطاع وی کرد و از این رو او را ابن خمار گفتند. لکن ابن الندیم که سالها پیش از رفتن او بغزنه و ظاهراً به بغداد او را دیده است کنیت او را ابوالخیربن خمار گوید و از اینرو گفته ٔ صاحب صوان الحکمه بر اساسی متین نیست و بی شبهه خمار لقب یا نام یکی از اسلاف اوست . و نیز صاحب صوان الحکمه گوید او رادر اجزاء علوم حکمت تصانیف بسیار است و ابوالخیر رابقراط ثانی گویند و در تدبیر مشایخ تصنیفی لطیف دارد. ابن الندیم گوید: ابوالخیر حسن بن سواربن بابأبن بهرام ، معاصر ما از افاضل منطقیین و شاگرد یحیی بن عدی است در نهایت ذکاء و فطنت . مولد 331. او راست : کتاب الهیولی در یک مقاله . کتاب الوفاق بین رأی الفلاسفة والنصاری در سه مقاله . کتاب تفسیر ایساغوجی ، مشروحاً. کتاب تفسیر ایساغوجی ، مختصراً. کتاب الصدیق و الصداقة در یک مقاله . کتاب سیرةالفیلسوف در یک مقاله . کتاب الحوامل و آن مقالتی است در طب . کتاب دیابطا یعنی تقطیر در یک مقاله . کتاب الاَّثار المخیلة فی الجو الحادثه عن البخار المائی و هی الهالة و القوس و الضباب در یک مقاله و آنرا از سریانی به عربی نقل کرده . کتاب الاَّثارالعلویه و آن نیز ترجمه است . کتاب اللبس فی الکتب الاربعة فی المنطق ، الموجود من ذلک . کتاب مسائل ثَاُوفرسطس و آنرا نیز نقل کرده است . کتاب مقالة فی الاخلاق و آن هم ترجمه است .