مردم ایران میان دو سنگ آسیاب
مردم ایران در فقر و تنگدستی به سر میبرند و از سادهترین خدمات بنیادین محروماند
شورای امنیت سازمان ملل متحد تاکنون هفت قطعنامه بهاتفاق آرا صادر کرده و در آنها از رژیم جمهوری اسلامی ایران خواسته است که غنیسازی اورانیوم را متوقف کند. از قطعنامه ۱۹۹۶ در سال ۲۰۰۶ تا قطعنامههای ۱۷۳۷ و ۱۷۴۷ در سال ۲۰۰۷ و سرانجام قطعنامه معروف ۲۲۳۱ که در سال ۲۰۱۵ پس از امضای برجام، صادر شد و برنامه هستهای ایران را به فعالیتهای صلحآمیز محدود کرد.
بر اساس قطعنامههای یادشده، بیش از ۱۹۵۰ نوع تحریم بر رژیم جمهوری اسلامی اعمال گردید تا تهران را ملزم کند که جز برای اهداف صلحآمیز حق استفاده از اورانیوم را ندارد. برای اجرایی شدن این قطعنامهها، مذاکرات با جمهوری اسلامی ایران ۱۵ سال ادامه داشت، ولی جمهوری اسلامی از هدف خود برای ساخت بمب هستهای منصرف نشد و به نقض تعهدات هستهای خود در برجام ادامه داد که درنتیجه آن، آمریکا از برجام خارج شد.
از سال ۲۰۲۱ که مذاکرات برای احیای برجام در وین از سرگرفته شد تاکنون چندین دور مذاکرات انجام شده است، اما بدون اینکه نتیجهای ملموسی در پی داشته باشد.
اکنون این پرسش مطرح میشود درحالیکه مذاکرات وین دستاوردی ندارد، چرا ادامه مییابد و اینچنین به درازا کشیده میشود؟ پاسخ به این پرسش، عمق اهداف راهبردی کشورهای مذاکرهکننده را برملا میکند؛ راهبرد ثابت واشینگتن بر این محور میچرخد که از راه تبادل بازرگانی، بازار کشور ۸۸ میلیونی ایران را به دست گیرد و بر منابع طبیعی و صنعتی آن تسلط یابد و در صورت امکان ایران را همچون دوران پهلوی به آغوش غرب برگرداند.
دلیل واشینگتن این است که اگرچه رژیم ایران دشمن آمریکا است، اما مردم ایران بخشی از جامعه جهانی محسوب میشوند. ازاینرو واشینگتن برای رسیدن به اهداف یادشده، مذاکرات را به درازا میکشاند و آن را چه به گونه غیرمستقیم با ژاپن، سوئیس، عمان و قطر و چه به گونه مستقیم با لابیهای ایرانی در حزب دموکرات و در درون دولت آمریکا، ادامه میدهد.
اما هدف راهبردی مسکو از ادامه مذاکرات وین این است که چالش هستهای ایران را برای مدت طولانی زنده نگه دارد تا از این راه بتواند به اهداف متعددی دست یابد؛ ازجمله از بازگشت ایران به قبل از سال ۱۹۷۹ و متحد شدنش با غرب جلوگیری کند و خود را از این نگرانی تاریخی رها سازد. البته مسکو به یاد دارد که چگونه تهران پس از امضای برجام در ۲۰۱۵ تمام قراردادهای تجاری و صنعتی پیشین را لغو کرد و آنها را به شرکتهای غربی سپرد. افزون بر آن منزوی بودن ایران و تداوم تحریمها، از نگاه راهبردی به سود مسکو تمام میشود؛ چون خودداری اروپا از خرید گاز ایران این فرصت را برای مسکو فراهم میکند که گاز خود را (با نورد استریم یک و دو) به آلمان، بولونی و مجارستان انتقال دهد و به اهداف راهبردی متعددی در اروپای شرقی دست یابد.
گذشته از آن مسکو به دلیل تحریمهای اعمال شده بر ایران، بازار نفت ایران را در اختیار گرفته و قراردادهای نفتی بلندمدتی را با آن منعقد کرده است که به افزایش تولید نفتش کمک میکند. افزون بر آن، مسکو از نیازمندی تهران به پوشش روسیه در شورای امنیت و سایر محافل بینالمللی به سود خود بهرهبرداری سیاسی میکند و با فروش هواپیماهای جنگنده و فناوری پیشرفته به تهران، سود اقتصادی زیادی به دست میآورد.
کشور چین هم همین وضعیت را دارد؛ پکن هم با استفاده از انزوا و نیازمندی جمهوری اسلامی ایران، قراردادهای بلندمدت ۲۵ ساله با تهران منعقد کرد که ارزش آنها به ۴۰۰ میلیارد دلار میرسد و چین را بر زیر ساختارهای ایران مسلط کرد. چین هم مانند روسیه از بازگشت ایران به غرب هراس دارد، بنابراین از انزوای اقتصادی ایران به علت تحریمها، بهرهبرداری میکند و نفت موردنیاز خود را به بهای برابر با یکچهارم بازارهای جهانی از ایران خریداری میکند. ازاینجهت پکن هم هیچ شتابی برای پایان یافتن مذاکرات وین ندارد؛ چون پایان آن با منافع راهبردی پکن ناسازگار است.
البته مردم صبور ایران میدانند که سیاستهای نادرست رژیم جمهوری اسلامی این زمینه را فراهم کرده است تا قدرتهای جهانی علیه کشورشان تحریک شوند و سرمایههای ملیشان اینگونه به هدر رود. همچنین مردم ایران با تمام وجودشان درک میکنند که چگونه آنها در فقر و تنگدستی به سر میبرند و از سادهترین خدمات بنیادین محروماند، اما رژیم جمهوری اسلامی ثروت و دارایی آنها را به شکل کمک مالی و نظامی برای حزبالله لبنان، رژیم سوریه، حشدالشعبی عراق، حوثیهای یمن و گروههای نظامی در غزه هزینه میکند.
مردم ایران وقتی به کش دادن مذاکرات وین نگاه میکنند و تلاش نظام جمهوری اسلامی برای دستیابی به بمب هستهای و موشکهای بالیستیک و حفاظت از شبهنظامیان نیابتیاش را در منطقه مشاهده میکنند، به این نتیجه میرسند که در میان دو سنگ آسیاب قرار گرفتهاند؛ ازیکطرف رژیم جمهوری اسلامی آنها را قربانی اهداف ایدئولوژیک خود میکند و از سوی دیگر قدرتهای بزرگ برای رسیدن به اهداف خاص خود به داروندار آنها چشم طمع دوختهاند و آنها را تحتفشار قرار میدهند.