سید احسان نیکبخت کارگردان مجموعه مستند «داستانهای ناگفته» از قسمتهای مرتبط با تسویه نیروهای ارتش در این مستند گفت که از تلویزیون پخش نشده است.
سید احسان نیکبخت کارگردان مجموعه مستند «داستانهای ناگفته» همزمان با پخش تلویزیونی و عرضه اینترنتی این مجموعه در گفتگو با خبرنگار مهر درباره آن توضیح داد: «داستانهای ناگفته» در واقع یک مجموعه مستند ۶ قسمتی است که از اتفاقات سه ماه قبل از شروع جنگ تحمیلی تا انتهای چهار عملیات بزرگی که به آزادسازی بخش بزرگی از خاک کشور از محاصره دشمن منتهی شد را روایت میکند. بیشتر تمرکز این روایت هم روی نقش نیروی هوایی در این مقطع است. اینکه نیروی هوایی در این مقطع چه نقشی در جنگ داشت را مدنظر قرار دادیم.
وی افزود: در چند ماه ابتدایی جنگ که میدانها از نیرو خالی بود، نیروی هوایی مجبور بود بیش از توان خود مایه بگذارد که در دو قسمت اول به آن پرداخته میشود. گام بعدی حفظ دزفول بهعنوان یک شهر استراتژیک بود که روایت این ماجراها جزو قسمتهای مغفول جنگ محسوب میشود و ما در یک قسمت به آن پرداختهایم. در قسمت چهارم ما درباره افتادن سرعت دشمن در پیشروی میگوئیم. نیروی هوایی کاری کرد که دشمن ضعیف شود و نیروی زمینی بتواند خودش را برای جنگ آماده کند. بسیج و سپاه در این مقطع تشکیل پیدا کردند. در ادامه روایت به این پرداختیم که نقش نیروی هوایی از این مقطع به بعد چه بوده است. در هر قسمت بهصورت گذرا اشاره کردهایم که نیروهای زمینی چرا در آن مقطع در جبهه حضور نداشتند و وضعیت نیروهای محدود موجود هم بهچه صورت بوده است.
این مستندساز تأکید کرد: روایت ما متمرکز بر جبهه جنوب کشور در خوزستان است و بعد از چهار قسمت، یک قسمت را بهطور کامل به عکاسیهای دوران جنگ توسط نیروی هوایی اختصاص دادیم. مثلاً عکسهایی که از کاخ صدام و یا مجلس اعلای عراق ثبت کرده بودیم. این اسناد تخصص و قدرت یگان مرتبط را نشان میدهد. قسمت آخر هم به ماجرای تسویه و پاکسازی نیروی هوایی اختصاص داشت که از این ۶ قسمت، دو قسمت پایانی از تلویزیون پخش نشد.
بحرانی که در ذهن همه بود اما دربارهاش صحبت نشد!
وی در توضیح جریان تسویه در نیروی هوایی گفت: ما یک بحران داشتیم که سالها در ذهن همه بود اما دربارهاش صحبت نمیشد و آن هم همین ماجرای تسویه در ارتش بود. اینکه ماجرای این تسویه چه بود را از خود خلبانان جویا شدم و هر کدام داستان خود و دوستانشان را در این مستند تعریف میکنند. از ۱۹ بهمن سال ۵۷ که همافران نیروی هوایی در آن دیدار معروف با حضرت امام (ره) حاضر میشوند تا روز ۲۳ بهمن یعنی روز بعد از پیروزی انقلاب، نیروی هوایی خودی نشان میدهد اما از مقطع پیروزی انقلاب تا زمان شروع جنگ اتفاقات دیگری در نیروی هوایی رخ میدهد. ما این اتفاقات را در این مستند اندکی باز کردهایم. به نوعی میتوان گفت شاید برای اولینبار این مباحث مطرح شد چرا که خودم با اسناد و اظهاراتی مواجه میشدم که تا پیش از آن نشنیده و ندیده بودم.
خلبانی بوده که از ارتش تسویه میشود و خودش بهصورت داوطلب و بدون حقوق و مزایا به جنگ برمیگردد. او شعاری را ابداع میکند که بعد از آن همه خلبانان از آن استفاده میکردند. آنها وقتی روی هدف میرسیدند و میخواستند اقدام به بمباران کنند، رادیوی خود را روشن میکردند. رادیوی آنها توسط پدافند دشمن هم شنیده میشد و آنها به انگلیسی میگفتند: «صدام حسین من آمدم» و بعد بمبها را رها میکردند نیکبخت افزود: این خلبانان که من با آنها صحبت کردم و هر کدام امروز امیر و سرتیپ هستند و برخی بازنشسته هم شدهاند، در پایگاههای همدان، تبریز، بوشهر و دزفول حضور داشتهاند و هر کدام خاطرات خود را از آن ایام تعریف میکنند. از کل این روایتها برخی نکات در خاطرم مانده، مثلاً خلبانی بوده است که از ارتش تسویه میشود و خودش بهصورت داوطلب و بدون حقوق و مزایا به جنگ برمیگردد. او شعاری را ابداع میکند که بعد از آن همه خلبانان از آن استفاده میکردند. آنها وقتی روی هدف میرسیدند و میخواستند اقدام به بمباران کنند، رادیوی خود را روشن میکردند. رادیوی آنها توسط پدافند دشمن هم شنیده میشد و آنها به انگلیسی میگفتند: «صدام حسین من آمدم» و بعد بمبها را رها میکردند.
وی در بخش دیگری از مرور نکات جذاب مستند گفت: یکی دیگر از خلبانان که بعد از تسویه به جنگ بازمیگردند، آقایی به نام چنگیز سپهر است که وقتی مرخصش هم میکنند جنگ را رها نمیکند. حتی بدون لباس خلبانی به جنگ میرود و نامش را هم با خودکار روی لباسش مینویسد. او به دوستانش میگفته به جای آمریکا به اینجا آمدم تا اگر ۲۰ سال دیگر پسرم پرسید وقتی عراق به ایران حمله کرد تو کجا بودی، به او بگویم من جنگم را کردم و وظیفهام را انجام دادم. سه روز بعد از این حرف او شهید میشود. از این جنس خاطرات و داستانهای کوتاه در این روایتها بسیار وجود دارد.
این مستندساز ادامه داد: یکی دیگر از این خلبانان تسویه شده، رئیس تیم نمایشی آکروجت ایران بود که از نظر پروازی واقعاً درجه یک بوده است اما او را مرخص میکنند که برود، اما جنگ که میشود برمیگردد و در جبهه شاهکارهای بسیاری را خلق میکند تا روزی که هواپیمایش مورد اصابت قرار میگیرد. آنقدر خوش پرواز بوده که کسی باورش نمیشده توانستهاند او را هدف قرار دهند. خانوادهاش تا مدتها بهدنبال بدن او میگشتند!
وی در تشریح بیشتر موقعیت نیروهای تسویه شده در نیروی هوایی توضیح داد: بعد از انقلاب یک دوگانگی در ارتش اتفاق میافتد که عدهای از این دوگانگی سوءاستفاده میکنند. عدهای خلبانان تحصیل کرده در آمریکا را محکوم میکردند و عدهای دیگر به طیفی از ارتشیها انگ طاغوتی بودن میزدند. بحثی تحت عنوان «ارتش توحیدی» شکل میگیرد و ذیل آن میگویند ما چیزی به نام سرهنگ و سرگرد و سرباز نداریم و همه باید برابر باشند! در این فضا عدهای شروع میکنند به طرد کردن بخشی از نیروهای ارتش با اتهامات مختلف مانند نداشتن بنیه مذهبی و یا حتی تراشیدن ریش و انگها دیگر! با کمک این فضا به همراه برخی اغراض شخصی، طیفی از خلبانان از خدمت کنار گذاشته میشوند.
این مستندساز افزود: این اتفاق مختص نیروی هوایی ارتش نبود و در همه نیروهای ارتش شاهد این تسویهها بودیم. مستند دیگری هم خودم برای نیروی دریایی ساختهام. در پایگاه هوایی تبریز سه گردان خلبانی بودند که یک گردان بهطور کامل مرخص میشود و نیروهای این پایگاه یک سوم میشود! در همدان هم با همین مختصات چنین تسویهای اتفاق میافتد. در نیروی دریایی هم در مقطعی در پایگاه بوشهر ۹ ناوچه بوده با ۹ فرمانده که پنج نفر آنها از خدمت مرخص میشوند و تنها چهار نفر باقی میمانند! در آن فضای پر از هیجان اواخر سال ۵۷ تا دمدمای جنگ تحمیلی متأسفانه این نگاه وجود داشت و برخی به جرم وابستگی به ارتش شاه تسویه میشدند! بالاخره همه اینها افرادی بودند که در زمان شاه هم در نظام حضور داشتند.
وی افزود: ما تسویه بزرگتری هم در ردههای بالای ارتش داشتیم، از اعدامیها گرفته تا برخی سرلشگرها که واقعاً حجم تسویهها در ردههای بالا بسیار سنگینتر هم بوده، بالاخره فردی که ارتشبد زمان شاه بوده و تا لحظه آخر هم حامی رژیم گذشته بوده نمیتوانسته است با نظام جدید کار کند و بر سر کار بماند. همه درجههای بالای سرهنگی در ارتش تسویه میشوند. این نگاه در میان افسرهای رده پایین هم ادامه مییابد به این جمله میرسد که ما ارتش شاهنشاهی را باید تسویه کنیم تا به ارتش مردمی برسیم، در این میان کلی اغراض شخصی هم دخیل میشود.
دو قسمت مستندم از تلویزیون پخش نشد
این مستندساز با اشاره به برخی روایتهای دیگر مربوط به شهدای تسویهشده از ارتش که در مستند خود به آنها پرداخته است، گفت: متأسفانه قسمت پنجم و ششم مستند من از تلویزیون پخش نشد و وقتی از بنیاد روایت فتح پیگیری کردم، اعلام کردند که مشکل زمان کار بوده است. چهار قسمت اول حدود ۴۶ دقیقه بود و این دو قسمت آخر در حدود ۵۶ دقیقه بود و گفتند به این دلیل در باکس پخش جا نشده، واقعیت اما این است که من از این اتفاق ناراحت هستم. حتی همان چند نوبتی هم که مستند از تلویزیون پخش شد، ساعت آن آنقدر نامناسب بود که خودم هم نتوانستم ببینم! برایم سوال است که چرا این مستند باید اینگونه از تلویزیون پخش میشد؟ بهخصوص که اعلام کردند این مستند از مستندهای الف روایت فتح بوده که به تلویزیون رسیده است.
کارگردان «داستانهای ناگفته» درباره جذابترین تجربه خود حین ساخت این مستند، به نقل قولی از یکی از خلبانان تسویهشده ارتش اشاره کرد و گفت: این خلبان میگفت در جنگ ما هر روز با این استرس از خانه خارج میشدیم که نمیدانستیم آیا تا یک ساعت به خانه برمیگردیم یا نه. در اوایل جنگ این جدا شدن از خانواده روزی دو تا سه بار اتفاق میافتاد و هرچه فاصله گرفتیم از روزهای اولیه جنگ، این استرسها به هفتهای یک یا دو بار رسید. او میگفت جنگ هم که تمام شد، مأموریتهای ما تمام نشد و این استرس برای خانوادههای ما باقی ماند. همه خلبانان هم این روزها را تجربه کردهاند. او میگفت روزی نصاب پرده به خانه ما آمد و از من پرسید تو چه کارهای؟ او در پاسخ میگوید من خلبان ارتش هستم و در جنگ بودم. این نصاب جوان از او میپرسد، «مگر ارتش هم در جنگ بود؟» این نقل قول برای من بسیار اهمیت داشت و تلاش من در این مستند پاسخ به همین ابهام به اندازه وسعم بود. جواب این خلبان هم به آن جوان این بود: «اول جنگ فقط ارتش بود، هنوز نیروی سازمانیافتهای به میدان نیامده بود.»