چه کسی شاهنامه را قرآن عجم نامید؟
ابن اثیر الکاتب (ف 637 ق) دانشمند بلاغی عرب، شاهنامۀ فردوسی را «قرآن القوم» نامید و گفت این کتاب نمونۀ اعلای فصاحت و بلاغت در زبان پارسیان است. او نوشت: «گستردگی و تنوع فنون و اغراض این کتاب در زبان عربی مانند ندارد». (المثل السائر ج 2/ 397).
این سخن، یک قرن بعد خشم صلاح الدین الصفدی (ف 764 ق) را برانگیخت و در کتاب نصرة الناثر على المثل السائر با رد نظر ابن اثیر وی را به شعوبیگری متهم کرد و در برتری زبان و ادب عربی بر فارسی داد سخن داد.
در روزگار شاه سلیمان صفوی، عالم متنفذ شیعی، محمد باقر مجلسی در کتاب عین الحیات (1075 ق: 2/ 398) نقالی شاهنامه را حرام شمرد. وی قصههای آن را اگرچه «راست» و واقعی میدانست، اما آنها را صرفاً به دلیل تعلق به دین مجوس، لغو و باطل شمرد.
ملک الشعراء بهار در قرن اخیر، تعبیر قرآن القوم را بر زبانها انداخت و شاهنامه را «قرآن عَجَم» نامید و فردوسی را «ربُّ النوع گفتار دری» خواند و او را تا رتبۀ پیامبری برکشید و سرود:
شاهنامه هست بیاغراق قرآن عجم
رتبۀ دانای طوسی، رتبۀ پیغمبری
ازمقالۀ ایرانیان و آرمان قرآن پارسی
#محمودفتوحی