مردم و حکومت برسریک دوراهی تاریخی |
بازنشستگانی که حاضر نیستند با فشارها و دستگیری های امنیتی خیابانها را در شهرهای مختلف ترک کنند، نسل انقلاب ۵۷ اند. در هنگامه انقلاب ۵۷ آنها زیر ۲۰ سال سن داشتند و موتور انقلاب بودند. فرق نمی کند که کارمند بودند و یا کارگر، کادر درمانی بودند و یا دانشگاهی، کارمند دولت بودند و یا معلم، پرستار یا پزشک. همه در کنار هم، برای آزادی و عدالت و استقلال کشور انقلاب کردند. برای آنها که سنشان به دوران انقلاب قد نمی دهد باید نوشت که شعارهای انقلاب 57 در خیابانها در سراسر کشور همین شعارهائی بود که امروز با اندک تغییری جزئی در کلمات، با همان ریتم و آهنگ و حتی بصورت نوحه خوانده میشود. تا حق خود نگیریم از پا نمی نشینیم زیر بار ستم نمی کنیم زندگی جان فدا می کنیم در ره آزادگی و... این شعارها برگرفته از اشعار مذهبی و نوحه های سینه زنی بود. نه آنکه روحانیون در مساجد به جوانها یاد داده باشند که این شعارها را در خیابانها بدهند. خیر! جوان های آن دوران عشق سینه زنی و ۱۰ روز اول ماه محرم را داشتند و این نوحه ها در حافظه شان بود. حال و هوائی که در جمهوری اسلامی نه تنها تغییر ماهیت داد بلکه به قهقرا رفت و شد همین نوحه خوانی های حکومتی مداحان و چاپلوسان و کاسه لیسانی که می بینید و می شنوید. اگر نگوئیم همین شعارها در سال اول جنگ با ارتش صدام حسین نقش بسیار مهمی داشت، چشم بر یک واقعیت بسته ایم. حالا، آن نسل انقلاب بار دیگر در خیابان است، با همان شعارها و همان خواست ها. آنها نه ضد انقلاب اند و نه آلت دست خارجی. حکومت خود را فریب میدهد اگر اینگونه تصور می کند. و اگر این را به امید فریب مردم ادعا کند نیز بر سرعت سقوط اعتبار خود افزوده است. آنها اکثریت جامعه اند و میدانند که اقلیتی از جامعه همه چیز دارند و آنها هیچ چیز و در این میان سیاست های حکومت نه تنها در جهت حمایت از آنها نیست بلکه در خدمت آن اقلیت است. اقلیتی که مردگانشان هم بقول این روزی ها در قبرهای "لاگژری/luxury" خوابیده اند و زندگان برایشان مراسم لاگژری می گیرند. دو راه بیشتر در پیش پای مردم و حکومت قرار ندارد: یا دگر گون ساختن سیاست و سمت گیری اقتصادی و اجتماعی که جز با ترک سیاست "خودی و غیر خودی" و "مکتبی و غیر مکتبی" و رفتن به سوی یک دولت منتخب و مورد حمایت مردم و یا رفتن به سوی شورشی سراسری. بحث نه بر سر ایستادگی در مقابل امریکا و یا رفتن به جبهه شرق، بلکه بر سر ساختار اقتصادی و بافت حکومتی است. اگر ساختار و بافت درست شود، هم میتوان به ایستادگی در مقابل امریکا و اسرائیل ادامه داد و هم با قدرت به جبهه شرق پیوست و در دو پیمان مهم جهانی، یعنی "شانگهای" و "بریکس" هم عضو شد و از مخالفت های امریکا و طرفداران اتحاد با امریکا و غرب در تقابل با روسیه و چین در داخل کشور هم بیم نداشت. در اینجا حکومت دو هنر و جسارت باید داشته باشد. نخست گفتن بدون پرده پوشی واقعیات به مردم، تغییر ساختار حکومت، کشیدن ترمز دستی امام جمعه هائی که در شهرهائی مانند مشهد و اصفهان با حرف ها و توصیه های تفکیک جنسیتی و چماق حجاب و این نوع محدودیت ها جبهه مخالفان حکومت را تقویت می کنند و از سوی دیگر رفتن به سوی وحدت ملی. اگر جز این باشد و بشود، حاصلی جز فرسایش و فرسودگی و خشم عمومی نخواهد داشت. چنان که روز گذشته و علیرغم همه تهدید ها ودستگیری ها و برخوردهای امنیتی بازنشستگان در شهرهای زنجان، اراک، شوش، شوشتر، اهواز و كرج با همان شعارهائی که دربالا نمونه هائی از آنها را نوشتیم به خیابان ها آمدند. به این شعار بازنشستگان شهر رشت توجه کنید: تا حق خود نگیریم آرام نمیگیریم! به پیوست این عنوان اول دو فیلم از تظاهرات روز گذشته (یکشنبه) بازنشستگان و همچنین قبرهای لاکچری با حفاظت ۵ میلیونی ماهانه آنها در تهران را می بینید. |
|