ولی سرانجام روزی رسید که آن وضع خوش و آرام پایان یافت.
وقتی دو نفر که ظاهرا با یکدیگر صمیمی و موافق هستند،
متوجه شوند که واقعا در بعضی جهات با یکدیگر تضاد دارند
و آنچه مورد علاقه ی یکی است دیگری را خوش نمی آید،
خواه ناخواه میانه شان شکرآب خواهد شد.
@audiobo0ok
Like
Comment
جواد مجابی در گفتوگو با سالنامه اعتماد:
*نسبت روشنفکری ادبی و جنبشهای اجتماعی ایران; هنرمندان خود را موظف به سیاستورزی دیدند* مجابی نویسنده صاحب نام معتقد است: *روشنفکری ادبی در تقابل قدرتِ حکام و قدرت تودهها حتما دومی را برمیگزیند.*
نسبت روشنفکری ادبی و جنبشهای اجتماعی ایران; هنرمندان خود را موظف به سیاستورزی دیدند
اعتمادآنلاین |
برشی از صحبت های جواد مجابی، نویسنده و منتقد که در سالنامه اعتماد منتشر شده است را در ادامه میخوانید:
من هنرمندی را که تفکر سیاسی و اشراف به آگاهیهای بومی و جهانی نداشته باشد شایسته عنوان روشنفکری و هنرمندی نمیدانم اما تفکر سیاسی لزوما به عمل در سیاست روز منجر نمیشود و بیشتر درآثار خلاقه هنرمند نمود مییابد.
ما نویسنده، شاعر و هنرمند داریم که با وجود اینکه حرفه خودشان را خیلی خوب بلدند لزوما روشنفکر نیستند اما عملا دیده شده کسی که نقاش هست اگر مانند بهمن محصص باشد که در عین حال بفهمد سوسیالیست یعنی چه یا تحولات دنیا چیست، به تدریج از یک آرتیستی که فقط نقاش است فراتر میرود و بعد از آن تئاتر کار میکند.
هر هنرمند ادیبی لزوما روشنفکر نیست اما روشنفکری یک وظیفه برتر است که هر هنرمندی اگر بتواند ترکیبی از رسانه خودش و روشنفکری داشته باشد میتواند برای جامعه خودش مفید و موثرتر باشد.
اینکه پشگامان ادبی و هنری ما در این 150 ساله به جز کار اصلی خود که خلق آثار هنری و فرهنگی باشد کمابیش به فعالیت سیاسی پرداختهاند ، دلایلی دارد. نبود احزاب واقعی، آزاد نبودن نهادهای مدنی، اتحادیه و سندیکاها و... وظیفه سنگین فعالیت سیاسی به عهده ادبا و هنرمندان مورد اعتماد مردم گذاشته شد و روشنفکران فرهنگی با دیدن جامعهای ستمدیده و درمانده، از نظر عاطفی خود را موظف به سیاستورزی دیدند.
اگر هدایت، شاملو و دهخدا در این وضعیت بودند چه میکردند؟ مدتهاست به این نتیجه رسیدهام که همه آنها معیاری یگانه داشتهاند که من هم دوست دارم از آن تبعیت کنم و آن مصالح مردم و منافع ملی است.