Nasrollah Pourjavady commented.
تاریخ فلسفه ایرانی در قرن دوم
سه چهار روز است که یک اسم ذهن مرا به خود مشغول کرده است: ابوشاکر دیصانی. مقدسی در « البدء و التأریخ» نام او را همراه با ابن دیصان (یا باردیصان) و ابن ابی العوجاء و بابک خرمدین آورده ولی به صورت «ابن شاکر». در ضمن او را یکی از انبیاء ( از نظر مسلمانان متنبیان) ذکر کرده است. مرحوم طاهری عراقی در کتاب « زندقه » خود او را فرزند هاشم دانسته است. نمی دانم این هاشم کیست. آیا ممکن است منظور هاشم پسر عبدالملک مروان باشد؟ طاهری دو بیت شعر معروف را هم که ابوشاکر در آن زندیق خوانده شده نقل کرده است. گفته اند که این ابوشاکر استاد نخستین حکیم شیعی هشام بن حکم بوده ، کسی که از مریدان امام جعفر خوانده شده است و در ضمن مدیر جلسات مناظرههای فلسفی در خانه یحیی برمکی و دربار هارون الرشید هم بوده .گویا شیخ صدوق گفته است که ابوشاکر دیصانی خودش با امام جعفر صادق مناظره داشته است. اگر این درست باشد نتیجه میگیریم که امام جعفر صادق با حکمای دیصانی ( که اغلب ایرانیان مسیحی بودند) و اشراقی بودند و به دو بن نور و تاریکی قایل بودند آشنایی و شاید ارتباط داشته است. محل این مناظره یا مناظرهها نیز مسئله است. در مدینه بوده یا در جای دیگر؟ هر جا بوده گویا بغداد نبوده، چون در آن زمان (نیمه اول قرن دوم) بغداد هنوز ساخته نشده بوده است. حکمای دیصانی که پیرو حکیم باردیصان پارتی بودند پسر عموهای مانویان بودند. مانی ثنویت خود را تا حدود زیادی از باردیصان گرفته بود. چه بسا امام جعفر نه فقط با دیصانیان بلکه با مانویان هم در ارتباط بوده و با آنان بحث و مناظره داشته است ( در آن زمان و به طور کلی در طول دوره هلنیستیک تفلسف یا فلسفیدن فقط از راه مناظره انجام میگرفته است. ) فراموش نکنیم که مانی یک حکیم بود و اهل فلسفه، فلسفه اشراقی ، یا به قول سهروردی «حکمت نوریه». کاش می شد از هوش مصنوعی پرسید که امام جعفرصادق تا چه حد قائل به حکمت نوریه بوده؟ یا پرسید که آن تفسیری که سلمی به امام صادق نسبت داده تا چه حد اصیل است ؟ و پرسید که آیا سوره نور ربطی به آراء ثنویانی چون دیصانیان و حکمائی که مجوس یعنی ایرانی خوانده میشدند دارد یا نه؟ و دهها سؤال دیگر که به تاریخ فلسفه ایرانی در قرنهای اول و دوم مربوط میشود و ما شاید هیچ وقت نتوانیم پاسخ کامل آنها را در منابع موجود بیابیم.