۱۴۰۲ اسفند ۸, سه‌شنبه

ساراسپاریلا، چوب چینی، کبابه چینی، صبرینه طبی

 

23.  نام پارسی چوبِ چینی čūbi čīnī ("ریشه چینی")، کوباچینی cobacīnī یا کوپاچینی copacīnī [کبابه چینی!] در سنسکریت نو کوب/چوب-چینی ;kub-čīnī) در بازارهای هند) ریشه Smilax pseudo china [Smilax china] بنام عشبه چیـنی، سالــــــپاری، صبرنیه طبی، معروف به سارساپاریلا چینی (Chinese Sarsaparilla) (teu-fu-liń 2425  ) است که داروئی است پر آوازه در درمان سیفلیس، "بیماری امریکایی" موربوس آمریکانوس (Morbus americanus) [!] که نخست ناویان کریستف کلمب به هنگام بازگشت همراه خود به اروپا آورند و عامل ورود آن به هند ناویان واسکو دو گاما بودند؛ ( در سنسکریت آن را فیرانگاروگا، phirańgaroga " بیماری فرنگان" ‌گویند)*.  نام این بیماری نخست همراه با داروی چینی آن در نوشته‌های هندی سده شانزدهم، مهمتر از همه در باواپروکاکا (Bhāvaprakāça) آمده.3 گارسیا دا اورتا اطلاعاتی سودمند درباره این بیماری پیش گذاشته و گفته: "از آنجا که بیماری ناپلی، morbo naplitano، در این سرزمین­ها و چین و ژاپن دیده می‌شود، خدای مهربان از سرِ مِهر این ریشه را که پزشکان کاردان با کارگیریش یارای درمان بیماری را دارند پیش گذارده؛ هرچند بیشتر پزشکان در درمان می لغزند.  پیشینه درمان بیماری با این دارو به چینی ها می‌رسد؛ یک مورد درمان با آن در سال 1535 در سرزمین چین گزارش شده4" گارسیا توصیفی مفصل از این بوته را که به گفته وی چینی­ها لامپاتام lampatam گویند آورده5.  این آوانگاشت همبرابر است با  لن-فان-تِوان leń-fan-t ewan 2426 چینی (به معنی تحت اللفظی "کوفته برنجی سرد") و برابر است با تیو-فو-لین teu-fu-liń ؛ درخانفو/کانتون آن را لان-فان-تیون lan-fan-teün و در آموی lin-hoan-toan گویند.  باید در نظر داشت که m پایانی در زبان پرتغالی بصورت خیشومِی لبی تلفظ نمی‌شود، بلکه نشانه خیشومی شدن واکه پیش از آن است و am و ã به جای یکدیگر بکار می‌روند.  ń خیشومی پسکامی پایانی که بارها در چینی می‌آید، در پرتغالی همیشه با یک واکه خیشومی شده یا مرکب ارائه می‌شود؛ برای مثال، فرنائو پینتو (Fernão Pinto) tufão   توفائو ("typhoon" [توفان دریایی]) را نامی چینی دانسته که در آن فائو fão همبرابر است با واژه چینی فون fun ("باد")؛ توتِئون tuteun چینی  ("سپهبد") را هم بصورت توتائو tutão بازسازی کرده.  آوانگاشت لامپاتام lampatam  نیز به همین صورت ساخته شده.  نام پرتغالی این ریشه رَئیز دا کینا  raize da China ("ریشه چینی") است. 

این ریشه را زمینی و از راه  ترکستان از چین به لاداخ (Ladākh) و ای بسا به ایران نیز برند[1].  مردم چین از دیرباز این گیاه را می‌شناخته‌اند و ت'ائو هون ‌ـ ‌کین (T'ao Huń-kiń) توصیفش کرده2.  لی شی ‌‌ـ‌ چن/لی شیژن  در کارگــــیری این ریــــــشه در درمان بیمـــــــاری امــــــریکایی (yan mei tu čwan 2428 ) سخن به درازا کشانده و نوشته خود را از وان کی  (Wan Ki) 2429 نامی که پزشــــکی بلند آوازه و نویسنده کتاب 2430 Pen tse ao hui pien  بوده  در دوره کیاـ‌تسین (Kia-tsin) (66-1522)  آورده.  این نوشته به بهترین شکل گزارشی را که گارسیا در همان روزگار آورده تائید می کند.3 لی شی چن/لی شیژن بروشنی ‌گوید: "در نسخه‌های کهن نه از زخم­های yan-mei  سخنی در میان است و نه کسی در آن دوران دچاراین بیماری بوده.  تازه همین اواخر بود که این بیماری در کوان‌ـ تون پیدا و زان پس در تمام چین گسترده شد. "



28!. T‛oung pao, 1916, p. 477.

2. و نیز،

 Ch. 48, p.6b; Bretschneider, Bot Sin., pt III, p. 320

3. مطالب کافی گرد آورده‌ام و می‌توانم در آینده تاریخچه مفصل این بیماری را برپایه  منابع چینی منتشر کنم.

4. Grundriss der iran Phil., Vol. I, pt 2, p. 7.

5. T‛oung Pao, Vol. I, 1890, p. 12; or Chines. Studien, p. 269.

6. به باورمن این واژه ریشه اویغوری دارد (kagat،  kagas)، که ایرانیان وام گرفتند و  اعراب هم از ایرانیان. در فارسی صورت­های kāγad، kāγid، kāγaz، و kāgiz (kāgad در بلوچی) داریم. سوای تنوع در شیوه تلفظ، این واژه بی چون و چرا فارسی  نیست. نیز، نک : ص 558 کتاب پیش رو .