۱۴۰۳ شهریور ۷, چهارشنبه

 

میراث غلامرضا افخمی؛ «زندگی و زمانه شاه» و «تاریخ شفاهی ایران»

غلامرضا افخمی در دفتر بنیاد مطالعات ایران در مریلند (۲۰۲۲)

منبع تصویر،PEJMAN AKBARZADEH

توضیح تصویر،غلامرضا افخمی در دفتر بنیاد مطالعات ایران در مریلند
  • نویسنده,پژمان اکبرزاده
  • شغل,روزنامه‌نگار

غلامرضا افخمی، پژوهشگر ارشد و از پایه‌گذاران بنیاد مطالعات ایران ۵ شهریور ۱۴۰۳ در مریلند آمریکا درگذشت. از مشهورترین آثار افخمی کتاب‌ هفتصد صفحه‌ای «زندگی و زمانه‌ شاه» است که توسط انتشارات دانشگاه کالیفرنیا به چاپ رسیده است.

آقای افخمی در سال‌های پیش از انقلاب، ضمن تدریس در دانشگاه ملی ایران و معاونت وزارت کشور، دبیر کمیته ملی پیکار با بیسوادی بود و در پی انقلاب، پس از چند ماه زندگی مخفیانه، ایران را ترک کرد.

غلامرضا افخمی در سال ۱۳۱۴ در تهران متولد شد. تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان البرز به پایان برد و در سال ۱۳۳۳ برای تحصیلات دانشگاهی راهی آمریکا شد. ابتدا در دانشگاه کالیفرنیا، بِرکلی و سپس دانشگاه کلرادو تحصیلات خود را تا پایان دوره دکتری در رشته علوم سیاسی طی کرد. در دوران تحصیل با مهناز ابراهیمی، بعدها «مهناز افخمی»، آشنا شد و با او ازدواج کرد. مهناز افخمی در دو سال پایانی حکومت پهلوی، وزیر مشاور در امور زنان بود و نقشی بنیادین در فعالیت‌های مربوط به حقوق زنان در ایران ایفا کرد.

غلامرضا افخمی پس از پایان تحصیلات در آمریکا در سال ۱۳۴۳ به ایران بازگشت. چندی بعد برای تدریس علوم سیاسی جذب دانشگاه ملی ایران شد و تا حدود دوازده سال در دانشگاه ماندگار شد. در سال ۱۳۵۳ برای ادامه کار به وزارت کشور رفت و چندی بعد دبیر کمیته ملی پیکار جهانی با بیسوادی - به ریاست محمدرضا شاه - شد. افخمی تا وقوع انقلاب ایران این سمت را به عهده داشت و از این دوره به عنوان یکی از سازنده‌ترین دوران کار خود یاد می‌کرد.

غلامرضا افخمی و همسرش مهناز افخمی، واشنگتن، ۱۹۸۳ - عکس از آرشیو مهناز افخمی

منبع تصویر،MAHNAZ AFKHAMI

توضیح تصویر،غلامرضا افخمی و همسرش مهناز افخمی، واشنگتن، ۱۹۸۳

در بهمن ۱۳۵۷ با سقوط دولت شاپور بختیار، افخمی در می‌یابد که در تهران «گیر افتاده است». او در گفتگو با ولی‌رضا نصر و همایون مجد برای پروژه تاریخ شفاهی بنیاد مطالعات ایران می‌گوید: «همکارانم در کمیته پیکار با بیسوادی به من پیشنهاد کردند که بمانم و به عنوان دبیرکل به کار ادامه بدهم... البته آشکارا نه آنها درک می‌کردند مسئله چیست و نه من می‌توانستم آن کار را انجام دهم، ولی خب کمک کردند تا جایی پیدا کنم و پنهان شوم». افخمی تا مهر ۱۳۵۸ به زندگی مخفیانه در ایران ادامه داد تا در نهایت موفق شد خود را به آمریکا برساند.

زندگی و کار در سایه انقلاب و گرونگیری

افخمی پس از انقلاب ۵۷ در آمریکا سکونت گزید و دیگر هیچگاه نتوانست به ایران سفر کند. سال‌های آغازین دهه ۱۹۸۰ میلادی از دشوارترین دوران برای مهاجران ایرانی در آمریکا بود. روی کار آمدن حکومت مذهبی در ایران، به گروگان گرفته شدن گروهی از کارمندان سفارت آمریکا در تهران و پوشش گسترده این رویدادها از سوی رسانه‌های آمریکایی، بسیاری از ایرانیان را مجبور کرده بود که تا حد امکان ملیت خود را مخفی کنند، تا دست‌کم از برخوردهای خشن یا خشونت‌های کلامی در امان باشند.

یکی از خاطراتی که افخمی از این دوران تعریف می‌کرد مربوط به زمانی بود که در منطقه مسکونی‌شان مشکلی در رابطه با برق پیش آمده بود: «یک تعمیرکار آمریکایی آمد و مشکل را حل کرد. زمانی که می‌خواست برود پرسید: "شما اهل کجا هستید؟" من شک کردم که حقیقت را بگویم و با دستپاچگی گفتم "لبنانی"! تعمیرکار مکثی کرد و گفت: "چه جالب! در خانه‌ نزدیک‌تان که کار می‌کردم هم فامیل‌شان افخمی بود ولی آنها ایرانی هستند و شما لبنانی!" من فراموش کرده بودم که یکی از بستگان‌‌مان در چند قدمی‌مان زندگی می‌کند...»

افخمی در نخستین سال‌های پس از انقلاب حدود سه سال به عنوان پژوهشگر میهمان در موسسه هوور در استنفورد به فعالیت‌های پژوهشی مشغول شد. در همان دوران، همسرش، مهناز افخمی با پشتیبانی مالی شاهدخت اشرف پهلوی، خواهر دوقلوی محمدرضا شاه، موسسه غیرانتفاعی «بنیاد مطالعات ایران» را در واشنگتن پایه‌گذاری کرد.

در سال‌های پس از انقلاب، اشرف پهلوی تنها عضو خانواده پهلوی بوده که با این پشتیبانی به صورت پیگیر، امکان فعالیت جدی یک بنیاد ایران شناسی در زمینه‌های گوناگون را پدید آورد.

غلامرضا افخمی (نفر اول از سمت راست)، شاهدخت اشرف پهلوی (نشسته). واشنگتن، ۱۹۸۳. عکس از آرشیو بنیاد مطالعات ایران

منبع تصویر،FOUNDATION FOR IRANIAN STUDIES

توضیح تصویر،غلامرضا افخمی، نفر اول از سمت راست، شاهدخت اشرف پهلوی، نشسته، واشنگتن، ۱۹۸۳

پروژه تاریخ شفاهی و اهدای جایزه به پایان‌نامه‌های ایران‌شناسی

بخش قابل توجهی از پروژه‌های «بنیاد مطالعات ایران» با مدیریت غلامرضا افخمی به مرحله عمل رسید و یکی از آنها «پروژه تاریخ شفاهی ایران» بود.

مهرزاد بروجردی، رئیس دانشکده علوم انسانی دانشگاه علم و فناوری میسوری، درباره این پروژه می‌گوید: «کمی پیش از بنیاد مطالعات ایران، از اوایل دهه شصت خورشیدی، حبیب لاجوردی پروژه تاریخ شفاهی دیگری را در دانشگاه هاروارد آغاز کرده بود ولی تفاوت آن پروژه با پروژه بنیاد مطالعات ایران این بود که بنیاد تماس‌های گسترده‌تری با شخصیت‌های دولتی در زمان شاه داشت. پروژه لاجوردی طیف گسترده‌تری از مخالفان را پوشش می‌داد. ولی در نهایت هر دو پروژه کمک زیادی به پژوهش‌های تاریخ معاصر کردند و خود من هم برای پژوهش‌هایم از هر دو آرشیو بهره گرفتم.»

مهرزاد بروجردی یادآور می‌شود: «در آن زمان سنت ثبت تاریخ شفاهی وجود نداشت و این دو پروژه باعث آشنایی عمیق مردم و پژوهشگران با افکار شخصیت‌های تاثیرگذار در ایران شدند.»

از مصاحبه‌های پروژه تاریخ شفاهی، یازده جلد کتاب نیز با ویراستاری غلامرضا افخمی توسط بنیاد مطالعات ایران به چاپ رسیده که دگرگونی‌های اجتماعی-اقتصادی ایران در سال‌های پیش از انقلاب را بررسی می‌کنند. «برنامه انرژی اتمی ایران»، «تحول صنعت نفت» و «جامعه، دولت و جنبش زنان ایران» از جمله عناوین این مجموعه هستند.

بنیاد همچنین با موزه‌ها و نهادهای دانشگاهی آمریکا همکاری نزدیکی داشت و به ویژه در دهه ۱۹۸۰ میلادی که تحت تاثیر مسائل سیاسی، برنامه‌های فرهنگی-دانشگاهی ایرانی در آمریکا دچار رکود شده بود، تلاش کرد این فضا را به ویژه در واشنگتن تغییر دهد. سازماندهی برنامه‌های نوروزی با موسسه اسمیتسونین، برنامه‌های نمایش فیلم همراه با دعوت از فیلمسازان ایرانی و برگزاری نمایشگاه از آثار عکاسان و نقاشان معاصر ایران از جمله این فعالیت‌ها بود.

غلامرضا افخمی همراه با شاهرخ مسکوب (نویسنده) و علی بنوعزیزی (استاد علوم سیاسی). واشنگتن، ۱۹۹۵. عکس از آرشیو بنیاد مطالعات ایران

منبع تصویر،FOUNDATION FOR IRANIAN STUDIES

توضیح تصویر،غلامرضا افخمی همراه با شاهرخ مسکوب، نویسنده و علی بنوعزیزی، استاد علوم سیاسی، واشنگتن، ۱۹۹۵

غلامرضا افخمی همچنین در بنیاد مطالعات ایران یک کمیته برای اهدای جایزه به پایان‌نامه‌های دانشگاهی تشکیل داد که در رابطه با ایران نوشته می‌شدند. این جایزه سالانه از سال ۱۳۶۳ تا ۱۴۰۰ اهدا می‌شد.

عباس امانت، تاریخ‌نگار و مدیر برنامه ایران‌شناسی دانشگاه یِیل، ژانت آفاری، استاد مطالعات مذهبی دانشگاه کالیفرنیا و فرانکلین لوئیس، استاد ادبیات پارسی دانشگاه شیکاگو، از جمله برندگان این جایزه هستند.

مهرزاد بروجردی نیز که در سال ۱۳۶۹ برای پایان‌نامه‌اش درباره «روشنفکران ایرانی و غرب» این جایزه را دریافت کرده می‌گوید: «در آن زمان هیچ بنیاد دیگری وجود نداشت که به پایان‌نامه‌های ایران شناسی جایزه بدهد و جالب اینجاست که روزنامه کیهان در تهران هر زمان می‌خواهد به من ناسزا بگوید، می‌نویسد: برنده جایزه بنیاد اشرف پهلوی!»

نادیده گرفته شدن «زندگی و زمانه شاه»

از مشهورترین آثار افخمی در دوران زندگی در آمریکا کتاب «زندگی و زمانه شاه» است که در سال ۲۰۰۹ توسط انتشارات دانشگاه کالیفرنیا به چاپ رسید. این کتاب هفتصد صفحه‌ای دربرگیرنده اطلاعات گسترده‌ای در رابطه با زندگی و عملکرد محمدرضا پهلوی، آخرین پادشاه ایران است. مطالب کتاب در ۲۶ بخش و عموما بر مبنای اطلاعات و مدارکی است که افخمی شخصا از دوران کار در ایران در اختیار داشته و همچنین مدارکی که بعدها در آمریکا به آنها دست پیدا کرده است.

غلامرضا افخمی در آخرین گفتگوی خود که دو سال پیش در مریلند ضبط شده گفت که به باور او نگاه بسیاری از نویسندگان و پژوهشگران به شاه تحت تاثیر گرایش‌های ایدئولوژیک آنها بوده تا واقعیت موجود در ایران. او معتقد بود این نگاه در نسل جدید «در حال نزدیک شدن به واقعیت است».

مهرزاد بروجردی، استاد علوم سیاسی، معتقد است کتاب غلامرضا افخمی در مقایسه با کتابی که عباس میلانی درباره شاه نوشت توجه کمتری به خود جلب کرد «ولی نکته مهم در کتاب آقای افخمی این است که با توجه به نقش ایشان و همسرشان در حکومت گذشته، او به عنوان یک شاهد عینی و دست اول، اطلاعات را منتقل می‌کند. در نتیجه ما با یک نگاه دیگر در کتاب او روبه رو هستیم.»

کتاب «زندگی و زمانه شاه» در سال ۲۰۰۹ توسط انتشارات دانشگاه کالیفرنیا به چاپ رسید

منبع تصویر،UC PRESS

توضیح تصویر،کتاب «زندگی و زمانه شاه» در سال ۲۰۰۹ توسط انتشارات دانشگاه کالیفرنیا به چاپ رسید

تورج اتابکی، پژوهشگر ارشد در پژوهشکده بین‌المللی تاریخ اجتماعی آمستردام، دلیل اصلی کم‌توجهی به کتاب «زندگی و زمانه شاه» را موقعیت سیاسی غلامرضا افخمی در سال‌های پیش از انقلاب می‌داند و می‌گوید: «برخی بدون توجه کافی به محتوای کتاب در برابر آن جبهه گرفتند. باورشان این بود که افخمی به عنوان یکی از مدیران دوره پهلوی در این کتاب یکسونگر است. در صورتی که او گرچه به دوران پهلوی تعلق خاطر دارد اما در کتاب دارای نگاهی متکثر است. افخمی با گروه بزرگی از چهره‌های سیاسی و اقتصادی در دوره پهلوی در ارتباط بود و تصویری که از آن دوره ارائه می‌دهد، بر خلاف افرادی که یا تنها کامیابی‌ها را می‌بینند و یا صرفا نقص‌ها، تصویری منصفانه است.»

تورج اتابکی معتقد است که در سال‌های اخیر به نوشته‌های افخمی توجه بیشتری صورت گرفته و نام کتاب او بیشتر در منابع کارهای پژوهشی دیده می‌شود: «یک دلیل دیگر در این رابطه این است که افخمی در کتاب بر خلاف بسیاری از دیگر کتاب‌های پژوهشی درباره دوران پهلوی، خود را تنها متمرکز به ده-پانزده سال آخر آن دوره نکرده و اطلاعات زمینه‌ای گسترده‌ای از دوران پیش از آن ارائه می‌کند. او از معدود مدیران دوره پهلوی بود که دلبسته‌ پژوهش بود و در یاری رساندن به پژوهشگران نیز گشاده دست.»

غلامرضا افخمی در دو سال گذشته در جدال با سرطان بود و در نهایت پنجم شهریور ۱۴۰۳ در سن ۸۹ سالگی در مریلند درگذشت.