یکشنبه، ۱۹ دسامبر ۲۰۱۰
استاد (صباح)
به سلسلۀ پژوهشهای در باره اندیشمندان بزرگ:
معرفی چهره های کمتر آشنا در ادبیات پارسی
بخش اول – پژوهش و گردآورنده (صباح)
پس از حمله عرب سیر ادبی خراسان تا ظهور نخستین سلسله های خراسانی متوقف ماند. در زمان طاهریان (۲۰۵ - ۲۵۹ ه. ق.) شاعری به نام حنظله بادغیسی (ف - ۲۲۰) ظهور کرد. در عهد صفاریان محمد بن وصیف و فیروز مشرقی و ابو سلیک گرگانی به سرودن شعر پرداختند. در دوره سامانی شعر و نثر پارسی هر دو راه کمال سپرد. در شعر شهید بلخی، رودکی سمرقندی، ابو شکور بلخی، ابو الموید بلخی، منجیک ترمذی، دقیقی طوسی، کسائی مروزی، عماره مروزی. در نثر رساله در احکام فقه حنفی تصنیف ابو القاسم بن محمد سمرقندی، شاهنامه ابو منصوری، کتاب گرشاسب و عجائب البلدان هر دو تالیف ابو الموید بلخی، ترجمه تاریخ طبری توسط ابو علی بلعمی، ترجمه تفسیر طبری توسط گروهی از دانشمندان، حدود العالم (در جغرافیه)، رساله استخراج تالیف محمد بن ایوب حاسب طبری پرداخته شد.
در دوره آل بویه منطقی رازی و غضایری در شعر نامبردارند و در نثر دانشنامه رازی علائی و رگ شناسی به قلم ابن سینا پرداخته شد و ابو عبید جوزجانی بخش ریاضی دانشنامه را به رشته تحریر درآورد و قصه حی بن یقظان به پارسی ترجمه و شرح شد. در دوره غزنوی فردوسی، عنصری، عسجدی، فرخی سیستانی و منوچهری شعر پارسی سبک خراسانی را به کمال رسانیدند و ابو نصر مشکان نویسنده مکتوبات درباری سبکی بدیع در نثر پدید آورد.
در زمان سلجوقیان و خوارزمشاهیان شاعران بزرگ چون اسدی، ناصرخسرو، قطران، مسعود سعد، عمر خیام، معزی، انوری، خاقانی، نظامی، ازرقی، ادیب صابر، رشید وطواط، ظهیر فارابی، جمال الدین اصفهانی، مجیر بیلقانی، ابو الفرج رونی، سید حسن غزنوی،عبد الواسع جبلی، سنایی، عطار، مختاری غزنوی، عمعق بخاری و جزآنان ظهور کردند.
در نثرنمایندگانی مانند نظام الملک نویسنده سیاست نامه، امیر کیکاوس مولف قابوس نامه، محمد بن منور نویسنده اسرار التوحید، عطار نویسنده تذکره الاولیاء، گردیزی مولف زین الاخبار، ابوالفضل بیهقی نویسنده تاریخ بیهقی، راوندی نویسنده راحه الصدور، غزالی مولف کیمیای سعادت، نصرالله بن عبدالحمید مترجم کلیله و دمنه، نظامی عروضی مولف چهار مقاله، رشید و طواط نویسنده حدائق السحر، حمید الدین نویسنده مقامات حمیدی، زینالدین اسماعیل مولف ذخیره خوارزمشاهی (در طب) ظهور کردند .
حمله مغول با همه قوت و صلابت خود نتوانست از ادامه علوم و ادبیات بکاهد. درین دوره مولوی صاحب مثنوی معنوی و غزلیات شمس، محمود شبستری صاحب مثنوی گلشن راز، کمال اسماعیل، همام، اوحدی مراغهای گوینده جام جم، خسرو دهلوی، خواجوی کرمانی، ابن یمین، سلمان ساوجی، حافظ شیرازی، و غیره در شعر ظهور کردند. دوره تیموریان دنباله دوره مغول محسوب میشود. در عهد تیموری جامی شاعر ظهور کرد.
در عهد مغول و تیموری نویسندگانی ارجمند برخاستند مانند عطا ملک جوینی مولف تاریخ جهانگشا، منهاج سراج مولف طبقات ناصری، ابو الشرف ناصح گلپایگانی مترجم تاریخ یمینی، رشید الدین فضلالله مدون و جامع جامع التواریخ، شهاب الدین عبدالله نویسنده تاریخ وصاف، حمدالله مستوفی نویسنده تاریخ گزیده، حافظ ابرو مولف زبده التواریخ، نظامی شامی نویسنده ظفر نامه، میر خواند مولف روضه الصفاء (همه در تاریخ)، عوفی نویسنده لباب الالباب و جوامع الحکایات، دولتشاه مولف تذکره الشعراء، محمد بن قیس نویسنده المعجم (در ادب و انواع آن)، نصیرالدین طوسی نویسنده اخلاق ناصری و اساس الاقتباس، جلال الدین دوانی نویسنده اخلاق جلالی، حسین واعظ نویسنده اخلاق محسنی و انوار سهیلی (در اخلاق و فنون و حکمت).
در دوره بعدترنثر نویسانی مانند خواند میر نویسنده حبیب السیر، ابن بزاز نویسنده صفوه الصفاء، حسن بیک روملو مولف احسن التواریخ، اسکندر منشی مولف عالم آرای عباسی، احمد بن نصرالله نویسنده تاریخ الفی محمد یوسف بن شیخ مولف منتخب التواریخ، ابوالفضل ابن مبارک مولف اکبر نامه (در تاریخ)، ظهور کردند و در شعر محتشم کاشی، عرفی، صائب، بابا فغانی، هاتفی، هلالی، اهلی، وحشی، کلیم، نامبردارند.
خواجه رشیدالدین وطواط
رشیدالدین وطواط یکى از دانشمندان بزرگ عهد خود و از ادباى نامبردار و از بلغاء مشهور در زبان پارسى و عربى است. یاقوت حموى در معجمالادبا او را از نوادر زمان و عجایب دوران شمرده و در عهد خود افضل ناس در نظم و نثر پنداشته و در شناختن دقایق کلام عرب و اسرار نحو و ادب کسى را مقدم بر او ندانسته است.
رشید هرچند در تاریخ شعر و ادب پارسی از گویندگان طراز اول به شمار نمی رود، از معدود ادبیانی است که او را در نظم و نثر پارسی و عربی، استاد و بخصوص در شناخت دقایق کلام عرب و اسرارِ نحو و ادب از سرآمدان روزگار دانسته اند. مشاعره او با شاعران بزرگی چون- خاقانی، ادیب صابر و ستایش های آن ها از وی، مانند گفت وگوها و بحث های دقیق او با عالمان روزگار مانند: علاّمه جارالله زمخشری (فوت پنجصدوسی وهشت ق) و قطّان مَرْوَی، نشان می دهد که به شایستگیْ تحسین آن ها را برانگیخته است.
از آثار وطواط جز دیوان شعر و نامه های پارسی و عربی و رساله های گوناگونی در پند و اندرز و لغت و ادب، کتاب معروف «حدائق السّحر فی دقایق الشعر» است. او این اثر را در برابر و به تقلید «ترجمان البلاغه» از محمدبن عمر رادویانی نوشته است. رشید وطواط، صد کلمه ای را که جاحظ از کلام علی علیه السلام برگزیده بود و بسیاری از آن ها در منابع معتبر دیگر نیز آمده است، به تازی و پارسی شرح کرد و از خود دو بیت شعر در همان معنا آورد و آن مجموعه را «مطلوب کل طالب مِن کلامِ علی بن ابیطالب» نامید.
اهمیت مطلوب کُلّ طالب: این رساله، از هر جهت ارجمند و گرانقدر و در نوع خود کم نظیر است. اصل آن، مجموعه ای از کلمات حکمت آموز است که مؤلفان متون پارسی بسیاری آن ها را آرایش سخن خود کرده اند و حضور اغلب آن ها در امثال و حکم دهخدا، نشانه تأثیرشان در زبان و ادب پارسی است. قطعات تعلیمی آن ـ که ترجمه منظم همان سخن هاست ـ در عین استواری، بسیار ساده و مفهوم است. درباره رشید یكى از شاعران معاصر وى (عبدالواسع جبلى) سخنى دارد كه پایه علم و شعر او را بخوبى نشان مى دهد.
عالم علم رشیدالدین در باغ خرد
آن درختى است كه همواره هنر بار دهد
گرچه در گفتن اشعار چنان منفرد است
كه همه كس به بزرگى وى اقرار دهد
آن تبحر كه در انواع علوم است او را
خاطر خویش نزیبد كه به اشعار دهد.
امیر امام رشیدالدین سعدالملک محمدبن محمدبن عبدالجلیل عمرى کاتب معروف به خواجه رشید وطواط ولادت او در بلخ اتفاق افتاد و او در مدرسهٔ نظامیهٔ همان شهر قسمتى از تحصیلات خود را نزد امام ابوسعد هروى به انجام رسانید و بعد از اتمام تحصیلات خود و کسب مهارت در پارسى و عربى به خوارزم رفت و در اوایل عهد ابوالمظفر علاءالدوله اتسزبن قطبالدین محمد خوارزمشاه بهخدمت او پیوست و تا آخر عمر در دستگاه خوارزمشاهیان روزگار گذرانید و سمت صاحب دیوانى رسائل داشته و مقرب سلطان و همواره در سفر و حضر ملازم خدمت او بوده و قواعد الفت میان آن دو استوارى داشته و اتسز غالباً از محاوره و مجالست با آن دبیر و شاعر فاضل لذت مىبرده و میان آنان مطایباتى جارى بوده است. تخلص رشید به وطواط از بابت کوچکى جثهٔ او بود چه وطواط نام مرغى است از جنس پرستو، و این خردى جثهٔ او هم موجب ایجاد بعضى مطایبات گردیده است. دولتشاه گوید: روزى در مجلس اتسز بحث و مناظرهاى میان علما در گرفته بود، رشید در آن مجلس حاضر بود، در مناظره و بحث تیززبانى آغاز کرده و دواتى پیش او نهاده بود. اتسز در او نگریست و از روى ظرافت گفت دوات را بردارید تا معلوم شود از پس دوات کیست که سخن مىگوید! رشید دریافت، برخاست و گفت: المرء باصغریه، قلبه و لسانه!
در سال ۵۴۲ سنجر براى سرکوب اتسز قصد خوارزم کرد و قصبهٔ هزارسف را دو ماه در حصار گرفت. در این سفر انورى در خدمت سنجر بود، این دو بیتى بر تیرى نوشت و در هزارسف انداخت:
چون سلطان هزارسف گرفت به سبب این بیت و اشعار دیگرى که وطواط در تهنیت پادشاهى و استقلال براى اتسز ساخته بود، از او آزردهخاطر بود و سوگند خورده بود چون او باز یابد هفت عضو او را از یکدیگر جدا کند. وطواط چندى از بیم سلطان متوارى بود و چون دانست که از فرار قرار نخواهد یافت بارکان ملک در حنفیه توسل جست تا بعد از مدتى به منتجبالدین بدیع، کاتب مشهور سنجر پناه برد. یک روز که منتجبالدین بر عادت هر روز بامداد به خدمت سلطان رفته و بعد از نصایح و جد سخن را به حکایات مضحک کشانیده، و بهتدریج کلام به ذکر رشید وطواط رسیده بود، منتجبالدین برخاست و سلطان را گفت که: بنده را یک التماس است اگر مبذول افتد. سلطان به اسعاف آن وعده فرمود، منتجبالدین گفت وطواط مرغکى ضعیف باشد طاقت آن ندارد که به هفت پاره کنند، اگر فرمان شود او را به دو پاره کنند! سلطان بخندید و جان وطواط را ببخشید. بعد از این تاریخ رشید همچنان در خدمت اتسز بهسر مىبرد تا در سال ۵۴۷ هـ. حاسدان وى را به داشتن روابطى با پادشاه سلسله خانیهٔ آل افراسیاب (محمودبن ارسلان خواهرزادهٔ سنجر) متهم کردند. اتسز بر وى خشم گرفت و او را از خدمت خویش براند. وطواط براى رفع تهمت از خود و اثبات بىگناهی، قصاید بسیار گفت تا سرانجام اتسز با او بر سر لطف آمد و شغل سابق را به وى بازگردانید. از این پس وطواط همچنان در خدمت اتسز خوارزمشاه بهسر مىبرد تا آن پادشاه به سال ۵۵۱ هـ. درگذشت و شاعر بعد از فوت آن پادشاه در خدمت پسر و جانشین او ایل ارسلان (۵۵۱-۵۶۸ هـ) همان سمت قدیم را حفظ کرد و در اوایل عهد سلطان تکشبن ایل ارسلان بهعلت پیرى از کار کناره گرفت تا در سال ۵۷۳ یا ۵۷۸ هـ درگذشت.
شعر پارسى رشید استادانه و در کمال استحکام است. رشید در برگزیدن کلمات و قوت ترکیب از شاعران کمنظیر است. مهارت او در صنایع مختلف لفظى از قبیل ترصیع، مماثله و تجنیس و امثال آنها، بىآنکه به استحکام کلام آسیبى وارد آورد، او را از این حیث در میان شاعران منفرد ساخته است، تا به جائى که مىتوان دیوان او را مجموعهاى از صنایع مختلف لفظى شمرد. توجه شدید رشید به الفاظ طبعاً او را از اشتغال به معانى باریک و افکار لطیف و مضامین دقیق دلانگیز بازداشته و به این سبب آثار او با آنکه آراسته به کلام مصنوع و فصیح است، داراى معانى بلند مطبوع نیست. از دیوان او که هفت هزار بیت دارد نسخى در دست است.
رشید با عدهاى از ادیبان و عالمان و شاعران عهد خود مانند قطّان مروزى و جارالله زمخشرى و خاقانى و ادیب صابر، دوستى و مکاتبه داشت. وى علاوه بر دیوان شعر (که به طبع رسیده) آثار دیگرى بهنثر دارد. از آنجمله است مجموعهٔ منشآت او که حائز اهمیت بسیار است و بهطبع رسیده؛ و کتاب حدائقالسحر و تاکنون چندبار طبع شده است.
وى در نظم و نثر پارسى و عربى نیز از سرآمدان زمان بود. قدرت طبع او در شعر هر دو زبان به درجهاى بود که بهقول یاقوت در معجمالادبا در آن واحد یک بیت از بحرى به عربى نظم مىکرد و بیتى دیگر به بحرى جداگانه به پارسى و هر دو را با هم املاء مىنمود. با اینحال یاقوت شعر عربى او را بهخوبى نثر وى در آن زبان نمىداند و او در نثر عربى حقاً از مشاهیر بلغا است و منشآتش در ردیف آثار برگزیدهٔ آن زبان است.
این مرد استاد به جمعآورى کتب و استنساخ و تصحیح آنها حرص عجیب داشته و حضور ذهن او در مشکلات لغت و قواعد ادب حیرتانگیز و مایهٔ اعجاب معاصران بوده است. غالب اوقات او به معاشرت با اهل ادب مىگذشته است لیکن بر اثر اعتقاد دینى شدید خود با اهل علوم عقلیه و فلاسفه دشمنى مىورزید، از مقالات حکماى یونان تبرى مىکرد و از آنها جز آنچه را که با شرع موافق بود نمىپذیرفت.
وطواط در سال پنجصدوچهل ودو سنجر براى سركوب كردن اتسز قصد خوارزم كرد و قصبه هزارسف را دو ماه در حصار گرفت. در این سفر انورى ملازم خدمت سنجر بود، دو بیتى كه مبتنى بر فتح هزارسف و خوارزم به دست سنجر بود، سرود و آن را بر تیرى نوشته به هزارسف انداختند. رشید در جواب این رباعى بر تیر نوشت و بینداخت: گر خصم تو اى شاه بود رستم گرد یك خر ز هزارسف تو نتواند برد سنجر كه به سبب این بیت و اشعار دیگر وى، از او آزرده بود، سوگند خورد كه او را هفت پاره كند. پس از فتح هزارسف به دست سنجر وطواط متوارى مىزیست تا عاقبت به شفاعت منتخبالدین كه گفت وطواط مرغكى ضعیف است و طاقت آن ندارد كه به هفت پاره كنند، اگر فرمان شود او را بدو پاره كنند، سلطان او را ببخشید.از آن پس رشید همچنان در دربار اتسز به سر مىبرد تا در پنجصدوچهل وهفت حاسدان وى را به داشتن روابط با كمالالدین حاكم جند متهم كردند. اتسز بر وى خشم گرفت و او را براند. رشید قصاید بسیار در برائت ساحت خود ساخت تا استز بر سر لطف آمد و شغل او را به وى باز گردانید.
پس از وفات اتسز گویا رشید چندى در خدمت ایل ارسلان بسر مىبرد، ولى از این پس به سبب كثرت سن از خدمت تقاعد ورزید. رشید علاوه بر دیوان شعر كه به طبع رسیده آثارى منثور داشته: منشآت فارسى شامل رسائل سلطانى و اخوانى كه قسمتى از آنها به طبع رسیده، حدائق السحر (ه. م.)، فصل الخطاب من كلام عمر بن الخطاب، تحفة الصدیق الى الصدیق من كلام ابىبكر الصدیق، انس اللهفان من كلام عثمان بن عفان، نثر اللآلى (ه.م.) مجموعه رسائل عربى كه در مصر به طبع رسیده، منظومهاى در عروض پارسى شامل شانزده بحر عروضى كه معمول شاعران پارسىگوى است. وى در نظم و ثنر فارسى سرآمد زمان بود. شعر پارسى او استادانه و در كمال انسجام است. وى در انتخاب كلمات و قوت تركیب و ایراد صنایع مختلف لفظى مهارت داشته.
آثاروی:
- حدائق السحر فی دقائق الشعر
- دیوان
- فرائد القلائد
- لغت فارسی منظوم موسوم به حمد و ثنا
- درر غرر
- مجموعه ٔ رسائل
- مطلوب کل طالب لأمیرالمؤمنین علی بن ابی طالب
- تحفة الصدیق الی الصدیق من کلام ابی بکر صدیق
- فصل الخطاب
- انس اللهفان. (از یادداشت مؤلف ). رشید از شاهان خوارزمی، آتسز و ارسلان و تکش را درک کرد و قسمتی از تحصیلات وی در نظامیه ٔ بغداد بود. در فارسی و عربی مهارت یافت و شعر پارسی وطواط مجموعه ای از صنایع شعری است که با کمال استادی در عین تکلف اعمال شده و سلاست بیان سلامت الفاظ رااز دست نداده است، ولی باز گاهی در برخی از ابیات او تکلف و حشوها و استعارات ناپسندیده دیده می شود و نیز اغلب بیتهای او از معانی دقیق و احساسات لطیف که پایه و مایه ٔ شعر حقیقی است و قیمت شعر را بدان معیار باید سنجید عاری و عاطل مانده است و به هیچ قسم دردل خواننده تأثیر واقعی نمی کند. به نوشته ٔ یاقوت حموی و سیوطی وفات او در سنه ( پنجصدوهفتادوسه هَ. ق .) بوده است.
اینهم شعری ازوی:
از نظم من برند به هر خطه یادگار
از نثر من زنند به هر بقعه داستان
هم کاتب بلیغم هم شاعر فصیح
هم صاحب بیانم هم حاکم بنان
قومی که بسته اند میان بر خلاف من
جویند نام خویش همی اندر آن میان
صدرا به عز تو که نهشتم به عمر خود
عرض کریم را به هوی در کف هوان
زآنها نیَم که بر در هر کس کنم قرار
همچون سگان زبهر یکی پاره استخوان
گر مال نیست هست مرا فضل بیشمار
ور سیم نیست هست مرا علم بی کران
بل فضل به مرا که بسی درّ شاهوار
بل علم به مرا که بسی گنج شایگان
خواهم شدن چو تیر از آنجا سوی عراق
با قامتی ز بار عطای تو چون کمان
مسکین ضعیفه والده ٔ گنده پیر من
بر خود همی بپیچد ازین غم چو خیزران
دارد سر گران ز دل و خاطری سبک
دارد دلی سبک ز غم و اندهی گران
جانش رسیده درکف تیمار من به لب
کارش رسیده از غم تیمار من به جان
چون تار ریسمان تن او شد نزار و من
بسته کجا شوم بیکی تار ریسمان
پوشیده رفت خواهم ازو کز گریستن
بربندد اشک دیده ٔ او راه کاروان
یا رب چگونه صبر کند در فراق من
آن طبع ناشکیبش و آن شخص ناتوان
شبهای تیره را ز بسی گفت خواهد او
یا رب تو آن غریب مرا بازِ من رسان
حالی شگفت دیده ام امروز من ازو
واللَّه که نیست هیچ خلاف اندرین میان
گر حق آن ضعیفه ٔ بیچاره نیستی
در دل مرا کجا بُوَدی یاد خان و مان .
رشید در قصیده دیگرِ شاعر، اتسز کعبه جلال است و خوارزم و آب آن برای صاحبان شریعت عرفات و زمزم است. جهاد اتسز برای کعبه است.
با عابدان لعبت آزر جهاد تو
از بهر حفظ کعبه فرزند آزر است
او یکی از بزرگان به نام سید ضیاء الدین را در ضمن توصیف بلخ مورد ستایش قرار داده واحترام مجلس او را به احترام کعبه مانند کرده است. رشید وطواط که خود در علوم بلاغی کتاب حدائق السّحر فی دقایق الشّعر را نوشته، با به کار گرفتن صنعت اعنات، قصیده ای در بیست و هفت بیت بدون حرف الف سروده و ضمن مدح اتسز خوارزمشاه گفته است:
خدمتش عهده وضیع و شریف
حضرتش کعبه صغیر و کبیر
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat