از سرگیری روابط ایران و عربستان به چه معناست؟
- کیوان حسینی
- بیبیسی
سرانجام اتفاقی که بسیاری از ناظران مسایل خاورمیانه انتظارش را میکشیدند از راه رسید و ایران و عربستان به توافقی برای عادیسازی روابطشان دست یافتند؛ توافقی که بعد از هفت دور مذاکره در طول سه سال به دست آمد و در ماههای اخیر، نشانههایی بسیاری از قریبالوقوع بودن آن دیده شده بود.
اما برخلاف آنچه به شکل علنی اطلاعرسانی شده بود، این توافق در پایتختی امضا شد که کمتر کسی انتظارش را داشت: پکن! در این مدت که ایران و عربستان چندین بار به شکل فشرده درباره اختلافاتشان مذاکره کرده بودند، حتی یکبار نیز نام چین به عنوان میانجی مطرح نبود و مذاکرات با کمک عراق در جریان بود.
ضمن اینکه علاوه بر تنشزدایی میان تهران و ریاض، در چارچوب میانجیگری چین، ایده برگزاری یک نشست منطقهای با حضور نمایندگان دیگر کشورهای عربی خلیج فارس نیز مطرح است که اگر به نتیجه برسد، عملا به نقطه عطفی مهم در سیاست خاورمیانه تبدیل خواهد شد.
هموار شدن رسیدن به صلح در یمن، کاهش تنشهای سیاسی عراق و لبنان، هموارتر شدن راه بازگشت سوریه به جمع کشورهای عربی، کاهش تنش نظامی در خلیج فارس و حتی تغییر رویه یک شبکه تلویزیونی فارسیزبان خارج کشور، همه از جمله موضوعاتی است که به عنوان نتایج احتمالی این توافق تاکنون به اشکال مختلف در رسانهها مطرح شده است.
رقابت به پایان نرسیده است
انتظار میرود که با از سرگیری روابط ایران و عربستان، توازن قوای خاورمیانه دوران تازهای را تجربه کند که در آن، سطح تنش در میان دو رقیب بزرگ منطقه به شکل قابل توجهی کاهش یابد و دریچه دیپلماسی، مسیر حل و فصل گرههای احتمالی در آینده را نیز کاهش دهد.
اما چنین توافقی به معنای پایان رقابت دو کشور نخواهد بود. این رقابت، نتیجه نگرانیهایی است که در تهران و ریاض وجود دارد و لزوما بازکردن سفارتخانهها، این نگرانیها را از بین نخواهد برد، بلکه تنها از سطح آنها خواهد کاست.
عربستان و دیگر کشورهای عربی جنوب خلیج فارس، همچنان متحد استراتژیک آمریکا در منطقه محسوب میشوند و میزان سرمایهگذاری این کشورها در روابطشان با واشنگتن، چنان زیاد است که هنوز فاصله معناداری با «قطع شدن پای آمریکا از منطقه» وجود دارد.
علاوه بر این مساله که عاملی نگرانکننده در ذهن سران جمهوری اسلامی است، رقابت ایران با همسایگان عربش در خلیج فارس، ریشه در اولویتهای ژئوپولتیک و تضاد منافعی دارد که بخشی از آن به ابعاد ایدئولوژیک سیاست خارجی ایران گره خورده و بخشی نیز مستقل از نظام حاکم بر ایران، ریشه در دغدغههای امنیتی عمیق دارد.
نفوذ ایران در کشورهای سوریه، عراق و لبنان یا تسلط عربستان بر بحرین و روابط کلیدیاش با امارات و باقی کشورهای کوچک حوزه خلیج فارس، مسایلی نیستند که دو کشور بعد از یک قهر و آشتی هفت ساله از آن چشم بپوشند یا حتی تغییر خارقالعادهای در سیاستهای تنشزایشان پدید بیاورند.
روابط ایران و عربستان با اعدام شیخ نمر و حمله به نمایندگیهای دیپلماتیک عربستان در تهران و مشهد قطع شد. اما رقابت دو کشور برای تبدیل شدن به قدرت هژمونیک منطقه و تنش فزاینده روابطشان، از سالها پیشتر آغاز شده بود و انتظار میرود کماکان در سالهای پیشرو نیز ادامه یابد.
چین به امتیاز بزرگی دست یافت
یکی از مهمترین ابعاد بهبود روابط ایران و عربستان، در جریان موضوع صعود روزافزون چین در سطح سیاست بینالملل و رقابت این کشور با غرب به طور کلی و آمریکا به طور خاص معنا پیدا میکند. تا آنجا که حتی برخی، چین را برنده اصلی این توافق توصیف کردهاند.
خاورمیانه در دو قرن اخیر همواره حوزه نفوذ غرب و روسیه بوده و در دهههای بعد از جنگ جهانی دوم نیز آمریکا در میان کشورهای منطقه به یکی از قدرتهای اصلی تبدیل شده است. روسیه نیز درجریان جنگ سوریه موفق شد موقعیت از دست رفته ناشی از فروپاشی شوروی را تا اندازهای جبران کند.
اما هرگز چین به عنوان یک بازیگر موثر و تعیینکننده، نقشی کلیدی را بازی نکرده بود و اصولا این کشور، در چارچوب دکترین «صعود صلحآمیز چین» از هرگونه مداخله در تحولات و رقابتهای منطقهای خودداری کرده بود. اما از زمان به قدرت رسیدن شی جینپینگ، پکن به اشکال مختلف نشان داده که آماده است موقعیتش را در سطح جهانی، تغییر دهد.
در جریان میانجیگری میان دو بازیگر سنگینوزن و مهم خاورمیانه، چین نه تنها در مسیر ارتقای موقعیتش حرکت کرد، بلکه در این مسیر، گامی مهم را در حیاط خلوت آمریکا برداشت. واشنگتن در ظاهر باید از این توافق حمایت کند و آن را تحولی مثبت بشمارد.
اما این توافق به روشنی از یکی از محدودیتهای مهم واشنگتن برای اثرگذاری بر بازیگران منطقه پرده بر میدارد. آمریکا برخلاف چین نه فقط با ایران رابطه ندارد، بلکه حتی از نفوذی مشابه با پکن نیز برخوردار نیست. و فقدان این امتیاز در اثرگذاری بر یکی از مهمترین مناطق جهان، با این توافق به چشم آمد.
آنچه ایران به دست میآورد
خیلی زود بعد از انتشار توافق، بخش کوتاهی از گزارش روزنامه والاستریت ژورنال درباره اثر این توافق بر محتوای شبکه تلویزیونی «ایران اینترنشنال» بیش از باقی ابعاد این توافق در افکار عمومی بازتاب پیدا کرد. البته این شبکه میگوید که توافق، اثری بر روی برنامههایش نخواهد داشت. اما موضوع برای ایران، فراتر از این شبکه ماهوارهای اهمیت دارد.
به جز بهرهای که چین در رقابت با آمریکا، از این توافق به دست آورد و این مساله در راستای دکترین غرب و آمریکاستیزی جمهوری اسلامی، بی اهمیت نیست، تهران با این توافق، قدمی مهم در مسیر کاهش انزوای منطقهای برداشت که مطلقا مطلوب اسرائیل نیست.
علاوه بر عربستان، اگر ایران بتواند در چارچوب یک نشست منطقهای با همه کشورهای عربی خلیج فارس، به یک طراحی جدید از امنیت منطقهای دست یابد، ضربهای جدی به طرح بزرگتر اسرائیل در افزایش همکاریهای امنیتی در خلیج فارس وارد خواهد شد و ابزارهای تهران برای مقابله با نفوذ اسرائیل گسترش خواهد یافت.
این موضوع همچنین در موضوع مقابله با تحریمهای کمرشکن آمریکا و نیاز شدید ایران به همکاریهای اقتصادی کشورهای بیشتر – به ویژه در منطقه – برای رسیدن به اهداف مورد نظرش، میتواند کمکی مهم تلقی شود؛ شرایطی که در پی این توافق، تن دادن به خواستههای واشنگتن برای تنگتر کردن حلقه محاصره اقتصادی ایران، برای کشورهای عربی جنوب خلیج فارس دشوارتر خواهد شد.
همزمان، در موضوع امنیت انرژی و نیازهای ایران برای همکاریهای استراتژیکش با دو قدرت روسیه و چین نیز، آشتیکنان با عربستان، عملا تهران را به بازیگری تبدیل میکند که برای رفقای قدرتمندش در سطح بینالمللی دردسر کمتری دارد. گسترش روابط عربستان با چین و روسیه در دو سال اخیر عملا موجب شده تا رابطه با عربستان، فراتر از رقابتهای منطقهای و تنش با غرب، برای ایران اهمیت پیدا کند.