۱۴۰۱ اسفند ۱۵, دوشنبه

 

مبتکر اندیشه ایرانشهری کیست
دیروز در محفلی دوستانه ذکر خیر شادروان جواد طباطبایی به میان آمد. یکی از حاضران گفت اندیشه یا ایده ایرانشهری را قبلاً مرحوم دکتر محمد محمدی در کتابهایش مطرح کرده بود. دوستی دیگر به کتاب شهر زیبای افلاطون دکتر فتح‌الله مجتبائی اشاره کرد. ولی من بعدا به یادم آمد که مبتکر ایده ایرانشهری در اصل ابوالعباس ایرانشهری بوده است، فیلسوف ایرانی که در قرن سوم هجری می زیست و ناصرخسرو و ابوریحان بیرونی از او به نیکی یاد کرده اند. برخی هم او را استاد محمد زکریا رازی دانسته اند. در مقاله ای که مجتبی مینوی در باره ایرانشهری نوشته او را نیشابوری دانسته است، در حالی که واقعا معلوم نیست که نیشاپور ایرانشهر خوانده می شده است. اصلا ما هیچ شهر یا دهی در قدیم به نام ایرانشهر نداشته ایم. به نظر من ابوالعباس هم به این دلیل خود را ایرانشهری خوانده که معتقد بود فلسفه و دین یکی است و هر قومی هم باید دین و آیین و اندیشه و فلسفه خودش را داشته باشد. او اسلام و پیغمبر اسلام را قبول داشت ولی این دین را مخصوص عربها می‌دانست و خودش را پیغمبر دین و فلسفه ایرانشهری معرفی کرد. کتابی هم داشت به نام هستی-داد که مدعی بود فرشته عقل یا خرد به او وحی کرده است. بنا بر این نام ایرانشهری را ابوالعباس به دلیل انتساب فلسفه و دینش به ایرانشهر انتخاب کرده بود مثل نسبت عربی که ما به دین اسلام میدهیم یا دین‌های چینی و هندی و غیره. ایرانشهری چندین کتاب نوشته همه به زبان فارسی که متاسفانه جز چند سطری از آنها باقی نمانده است. در باره ابوالعباس ایرانشهری من سه مقاله نوشته ام که در مجله بخارا چاپ شده است .
پ.ن. این یادداشت را نه برای کم کردن ارزش کار دوستمان جواد طباطبایی، بلکه برای یاد آوری کار مهم ابوالعباس ایرانشهری در دوازده قرن پیش نوشتم.
//////////////////////////

اشتراک فکری موجب تشابه اسمی شده است. ایرانشهری معتقد بود در ایران باید فلسفه و دیانتی باشد بر اساس ریشه های فکری و اسطوره های ایرانی. او قایل به دو بن یا ثنویت نور و ظلمت بود و در واقع پیشتاز حکمت نوریه سهروردی و اشراقیون بود. طباطبایی با ایرانشهری کاری نداشت ولی اولین مقالاتی که در دهه شصت نوشت و من در نشر دانش چاپ کردم در باره سهروردی و حکمت اشراق بود، اینطور که به خاطرم مانده.