دو گزارش از حاشیه مراسم خاکسپاری"رضیموسوی" |
سردار سید "رضی موسوی" که در دمشق توسط اسرائیل ترور موشکی شد روز پنجشنبه در امام زاده صالح شمیران به خاک سپرده شد. آنچه را می خوانید گزارشی است که دو تن از خوانندگان پیک نت که جدا از هم، گهگاه با ما در زمینه گزارش های شهری همراهی دارند، از مراسم خاکسپاری تهیه و ارسال کرده اند. ۱- مراسم خاکسپاری موسوی حوالی ظهر در امام زاده صالح در میدان قدس برگزار شد. جمعیت بیشتر از خانوادههای شهدا و بیشتر فرزندان نیروهای مسلح در سوریه و همسران آنها بودند. جمعا حدود ۳۰۰ نفر. جمعیت زیادی در میدان قدس و خیابانهای مجاور دیده نمی شد. حرفهای مردم متضاد بود. عده ای در عین همبستگی می گفتند که نمیدانیم این نیروها در سوریه چه کار می کنند که اینجور کشته میشوند. برخی ها در بحت با خانواده شهدا می گفتند به خانواده شهدا پول داده می شود. در مقابل خانواده شهدا این اتهام را رد کرده و می گفتند: حال و روز و سر و وضع ما را ببینید بعد از این شایعات دفاع کنید. در کل جمعیت من هیچ روحانی را ندیدم. در طول خیابان متصل به امام زاده افراد زیادی که حجاب اسلامی نداشتند دیده میشدند که اتفاقا اینها بیشتر از محجبه ها با خانواده شهدا ابراز همبستگی میکردند و حتی گریه می کردند. ۲- عده ای از خانم ها در داخل صحن متشکل بودند. خانم هایی با چادر مشکی؛ چادرها گلدار و خانم هایی با روسری و خانم هائی با روسری شل. دختر سردار قاسم سلیمانی خیلی فعال بود و از کنار دختر "موسوی" و خانمش که خیلی گریان و بهت زده بود دور نمی شد. در مجموع خانواده سلیمانی تقریبا گرداننده مراسم بود. جنازه موسوی در کنار فخری زاده دفن شد. قبل از دفن آخوند جوانی که سید هم بود با کمک یک روحانی دیگر داخل قبر شد برای آماده کرده مراسم دفن. خادم های امام زاده با لباس مرتب و منظم شبیه خادمهای صحن امام رضا بودند. تعدادشان هم کم نبود. مرتب به این سو و آن آسو می رفتند و دود اسفند را میان مردم پخش می کردند. در مجموع حالت بی قراری، تاسف؛ خشم و انتقام در میان جمعیت وجود داشت و این حالت زمانی بیشتر میشد که نام قاسم سلیمانی به میان می آمد. به شکلی که ناگهان حالت شیون و گریه به خود می گرفت. حتی این حالت در میان افراد خارج از صحن و بازارچه مشرف به امام زاده و حتی بی خانم های بی حجاب و شل حجاب بازارچه نمایان بود. خیلی از مردم خارج از صحن که تازه وارد می شدند، با شنیدن اسم سید رضی موسوی منقلب می شدند و واقعا همدلی و گریه میکردند. پس از خاکسپاری شاهد بحث های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بین شرکت کنندگان بودم. جالب بود که افراد اطلاعاتی و بسیجی که در محل بودند نیز شاهد این بحث های داغ بودند و در آن دخالت نمی کردند. مخالف و موافق بدون لکنت زبان با هم بحث می کردند. خیلی مذهبی ها در خواست حاجت میکردند از امام حسین و محشور شدن موسوی با امام حسین. برخی جوان ها می گفتند که حاضرند به سوریه بروند و شهید شوند. در مخالف، عده ای می گفتند لابد برای گرفتن پول کلان می خواهی بروی سوریه. چند نفر که ظاهرا در سوریه بوده اند و تعدادشان هم کم نبود خیلی آرام و دوستانه شرح میدادند که ما یک زندگی خیلی ساده ای داریم و از دهک ۵ جامعه به حساب می آئیم. کسان دیگری ی بودند که می گفتند شرایط فعلی با شرایط زمان جنگ شباهت پیدا کرده است. آن موقع هم عدهای می رفتند جبهه و شهید می شدند و عدهای دیگر مردم را می چاپیدند. امروز هم همین داستان ادامه دارد. عدهای مبارزه میکنند و در راه آن جانشان را از دست میدهند و عده ای بخور بخور میکنند و مردم را می چاپند. یکی از بازماندگان می گفت: آدم وقتی به این نوع مراسم و اجتماعات می اید و حضور پیدا میکند تازه با حرف ها و نظراتی آشنا می شود که نشنیده و نمیدانسته است. رسانه های داخل و خارج این بحث ها و این نوع فضاها را بازتاب نمی دهند. این فرد سابقه جنگ با داعش در سوریه داشت. در مجموع می توانیم بگویم که خیلی از افرادی که در جنگ و رزم بوده اند در کل انتقادات زیادی دارند و چند تایی هم حتی از بحران اقتصادی صحبت می کردند و حتی شاکی بودند که چه کاری کرده ایم که امروز آحاد مردم با صندوق رای قهر کرد اند. |