۱۴۰۲ دی ۹, شنبه

 

فصل هشتاد و نُهُم

ماهی بَسته و ماهی آزاد

  تَلمیح  پرچم و میله پرچم در فصل ماقَبل آخر شرح برخی قَوانین و قَواعِد والگیری را که پرچم توانست در آنها اصلی نماد و نِشان شِمُرده شَوَد ناگزیر سازد.

  در مواقعی که چندین کشتی گروهی در گشت اند اَغلَب اتفاق می افتند که وال زوبین خورده از سفینه ای بگریزد و سرانجام کشتی دیگری کُشَد و گیرَدَش؛ و همین مورِد، غیرمستقیم متضمن بسی احتمالات فرعی است که کل آنها در این یک مورد مهم شریک اند. بعنوان مثال، - ممکن است پس از خطیر تعقیب و گرفتن وال، جسد در نتیجه طوفان شدید از کشتی دور شَوَد؛ و پس از رانش به مسافتی دور در جهت باد، کشتی وال شکرد دوم بازَش گیرد و در آرامِش و آسایش، بی مُخاطره جان یا ریسمان، کِنارَش کِشَد.  از همینروست که اغلب، در نبود بَرخی قوانین، اَعَم از موضوعه یا عُرفی قابل اجرا در همه دعاوی، سَخت ترین و پُردَردسَر ترین اختلاف نظرها میان وال شکردان بالا گیرد.   

  شاید تنها قانون رسمی وال گیری تنفیذ شده با تصویب پارلمان، آنِ هلند باشد.  آن قانون در 1695 م. به تصویب پارلمان هلند رسید.  اما گرچه هیچ کشور دیگر هیچگاه قانونی در مورد وال گیری نداشته، با این همه وال شکردان امریکائی در این امر قانون گُذار و حقوقدان خویش بوده اند.  اینان نِظامی آماده اند که در موجِز جامِعیَتِ خود خلاصه جامع قوانینِ ژوستینیان و مُقُرَّراتِ انجمن چینی مَنعِ مُداخِله در امور دیگران را پشت سر می گذارد.  آری؛ این قوانین چنان معدودند که می توان بر پشیزهای ملکه آن، یا خار زوبینی حک کرد و از گردن آویخت.

  (الف) ماهی بَسته آنِ طَرَفی است که مُحکَمَش بَسته.

  (ب) ماهی آزاد شکار قانونی هر کسی است که زود تَرَش گیرد.

  اما آزار این قانون استادانه در ستوده ایجازی است که تفسیرش نیازمند گِران کتاب توضیحات است.

  نُخُست: ماهی بَسته چیست؟  ماهی، اعم از زنده یا مرده، وقتی قانونأ بسته است که با هر وسیله هِدایت پذیر سرنشین یا سرنشینان – دکل، پارو، کابلی به ضخامت نُه بوصه، سیم تلگراف، یا نازکی رشته تارِ کارتنه، به کشتی یا قاربی فَعال متصل شده باشد.َ  همینطور، ماهی وقتی قانونأ بسته شمرده می شود که پرچم یا هر پذرفته نشانه تملک داشته باشد؛ تا زمانی که طرفی که بدان پرچم زده بروشنی نشان دهد هَمیشه تَوان و قصد کِنار کِشی اش را دارد.

  تفسیرهای عالمانه در دسترس است، اما گاهی تفسیر های خود وال شکردان، مُرَکَّب از سَخت الفاظ زننده و سخت تر کوب هاست- قانون مشت، به استواری شرح کوک بر قانون مالکیتِ زمینِ لیتلتُن.  درست است که همواره وال شکردان درستکار و شریف در موارد خاص که ادعای تملک والی که طرفی دیگر تعقیب کرده، یا کشته، ظلم اخلاقی فاحِشی نسبت به اوست، عُذر و توجیهی و تراشند.  اما دیگران به هیچ روی چنین دُرُستکار نیستند.

  حدود پنجاه سال پیش در انگلستان دعوای حقوقی شگرف غصب والی به دادگاه برده شد که در آن شاکیان شرح دادند که در پی صَعب تعقیب والی در دریاهای شمالی؛ وقتی (شاکیان) عملا توانسته بودند وال را به زوبین زنند؛ سرانجام بخاطر خطر جانی، ناچار شدند نه تنها طنابها، که خود قارِب خویش را ترک کنند.   سرانجام مدعی علیه ها (خدمه کشتی دیگر) به وال رسیده، زوبین زده، کشتند و گرفتند و برابر دیدگان شاکیان تصاحب کردند.  و وقتی آن  مدعی علیه ها را نِکوهیدند ناخدایشان به تمسخر سرپیچید و به تأکید گفت به شُکرانه شاهکار خویش حالا طناب، زوبین ها و قاربشان را هم که هنگام صید وال بسته بدان مانده بود، ضَبط می کند.  از همینرو شاکیان دعوی اِستِرداد قیمت وال، طناب، زوبین ها و قارب خود را داشتند.

  آقای ارسکین وکیل مدعی علیه ها بود؛ لرد النبورو، قاضی.  ظَریف ارسکین، حین دفاع، بهر نشان دادن موضِع خویش به دعوی حقوقی زنای محصنه ای در آن اواخر اشاره کرد که طی آن، آقائی پس از بیهوده تلاشهای مهار شِرارَت های همسر، سرآخر او را در دریای زندگی رها کرده بود؛ اما طی سالها، پشیمان از آن رفتار، اقامه دعوای اِعاده  مالِکیت او کرد.  ارسکین وکیل طرف مقابل بوده و در دفاع از او گفته بود گرچه آن آقا ابتدا به بانو زوبین زده و زمانی او را بسته بوده، و تنها بعلت مُهلِک فشار وحشتناک شِرارَت هایش، سرانجام او را ترک کرده، با این همه عمل ترک اتفاق افتاده و در نتیجه بانو مبدل به ماهی رها شده؛ و بنابراین وقتی آقای بعدی دوباره بدو زوبین زد، بانو، همراه با هر تعداد زوبین که احتمالا بدو متصل مانده بود، تبدیل به مِلک آقای دوم شد.

  در این پرونده حقوقی فعلی، ارسکین ادعا می کرد نمونه های وال و بانو، مُتقابِلأ روشنگر یکدیگرند.

   دانِشی داوشر پس از شایا شنود این مُدافِعات و مدافعات متقابل  رَسا حُکمی صادر کرد، بدین شرح، - قارب آنِ شاکیان است، زیرا صرفا بخاطر حفظ جان خویش رهایش کردند؛ اما وال ما به النزاع، زوبین ها و طناب به مدعی علیه ها تعلق می گیرد؛ وال، از آن جهت که در زمان صید نهائی ماهی آزاد  بوده؛ و زوبین ها و طناب، از آنرو که وقتی وال با آنها گریخت مالِکِشان شد؛ و از همینرو، هر که بعدأ وال را گرفته نسبت بدانها ذیحق است.  براین اساس، وقتی  مدعی علیه ها بعدا وال را گرفتند، اقلام پیش گفته بدانها تعلق یافت. 

  باشد که فردی عامی با دیدن حکم دانِشی داور با آن مخالفت کند.  اما گر به کُنه و بُنه مَطلَب رسی دو اصل اساسی مُصَرَّح در توأمان قوانین والگیری که پیشتر نقل شد و لرد النبورو در پرونده فوق الذکر تَفسیر و اعمال کرد؛ گر نیک بِنگَری آن دو قانون راجع به ماهی بسته و ماهی آزاد، اساسِ همه فلسفه حقوق بَشَری است، زیرا، معبد قانون، با وجود تزئینات پیچیده کَنده کاری، چون معبد فلیسطی ها تنها دو سُتون برای ایستادن دارد.

  نَه سَرِ هَر زَبان است که تَصَرُّف، صرفنظر از شیوه کار نیمی از قانون است؟  اما اغلب، تصرف کُلِّ قانون است.  توش و توان و روح و روان بّندِگان روسیه و بَردِگان جمهوری امریکا، آنجا که تصرف در حکم کل قانون است، جز ماهی بسته است؟  واپَسین پشیز بیوه زن برای غارَت گَر مالک، چیست جز ماهی بسته؟  مَرمَرین قَصرِ آن سو، با پلاک دری که حکم پرچم را دارد، برای آن ناکِس نامکشوف، جز ماهی بسته است؟  تنزیل خانمان سوزی که مُردخای دَلاّل از مسکین حَزین مُفلِس بابت وامی می گیرد که برای رَفع گرسنگی خانواده اخذ کرده، آیا آن تنزیل خانه خراب کن، غیر از ماهی بسته است؟   درآمد 100.000 پاوندی اُسقُف اَعظَمِ روح نجات که از ناچیز نان و پنیر صدها هزار زحمت کش شکسته کمری ربوده می شود (که بی گُمان، بی مدد روح نجات، بهشتی اند)؛ آن گِرد کرده 100.000 پاوند چیست جز ماهی بسته؟  موروثی  شَهرَک ها و آبادی های دوک دوندی چیست جز ماهی بسته؟  مِسکین ایرلند برای مَخوف زوبین زَن، جان بول، چیست جز بسته ماهی؟  برای رِسالَت مآبَ نیزه انداز، بَرادِر جاناتان، تگزاس چیست جز ماهی بسته؟  با توجه به این همه، آیا تَصَرُّف جُز همه قانون است؟

  اما اگر اَصل ماهی بسته وسیعأ اِجرا شُدَنی است، اصل خویشاوندش، ماهی رها، حتی بیش از آن مُجراست.  

امریکای 1492 جز ماهی ای رها بود که کُلُمب بهر شاهوار سَروَران خود، شاه و ملکه اسپانیا، پرچمشان بر آن زد؟  لهستان برای تِزار چه بود؟  یونان برای تُرک؟  هند برای انگلستان؟  و مکزیک، سَراَنجام برای ایالات متحده چه خواهد بود؟  همه ماهی آزاد.

  حقوق بشر و آزادی های گیتی چیست جز ماهی آزاد؟  کل اَذهان و آراء جَمیع مردم چیست جز ماهی آزاد؟  قاعده اعتقاد دینی بدانها چیست جز ماهی آزاد؟   افکار اندیشمندان برای مُنتَحِل مُلاّ نُقَطی های خودفروشی که آنها را بخود بندند جز ماهی آزاد است؟  این عالم چیست جز ماهی ای آزاد؟  وَ اِی که این سطور خوانی، خود چه ای، جز ماهی ای آزاد و هم، بسته؟[1]

 



[1] - آزاده و پَر بَسته.