فرهنگنامهها همواره یکی از ابزارهایی بودهاند که انسان را به شناخت بسیاری از ناشناختهها یاری کردهاند. فرهنگنامههایی که از یکسو زیرشاخه علم نوپای زبانشناسی ما محسوب میشوند و از سویی دیگر میتوان بهعنوان مهمترین منابع ادبی ما هم از آنها نام برد و کنارگذاشتن فرهنگ لغت هایی که بهنظر میرسد از اواسط قرن پنجم هجری تاکنون نگاشته شده از پیکره ادبیات، یعنی گمکردن کلیدهایی که بسیاری از قفلها را برای همیشه بسته نگه میدارد. پس به همین خاطر نگاهی میاندازیم به تاریخ فرهنگنویسی ایران از آغاز تا اکنون.
دکتر محمد معین در مقدمه فرهنگ خود مینویسد که «شواهدی در دست است که از اواسط قرن پنجم هجری، تلاشهایی در امر فرهنگنویسی برای زبان فارسی انجام گرفته است و بنا به سخن دکتر وثوقی احتمال دارد که تلاشهایی بیش در فرهنگنویسی، قبل از قرن پنجم هم در ایران صورت گرفته باشد، اما در حوادث تاریخی و... ازبین رفتهاند و امروزه هیچ سند مکتوبی از آنان نداریم.گرچه در کتابخانه آتن اگر به جستجویی درباره ایران دست یازید ، به سرعت نام کسانی از دانشمندان یونان یافت می شود که با ایرانیان تبادل نظر می کرده اند یا در دانشگاه اسکندریه مصر و یا کتبَ عبری ، نشان از کنکاش ها و مباحثات آنان با دانشمندان ایرانی وجود داردو یا وجودترجمه های چینی ، هندی،عبری، یونانی و فارسی به همدیگر ، نشان از وجود مترجمانی حرفه ای دارند و حتی در عهد ساسانی که به قول رشید یاسمی ، عده ای از مهاجرین یونانی به فرمان سکندر در ایران اقامت گزیدند و شاید نظر سید صادق گوهرین درست باشد که ملتهای ایران و روم و مصر و مغرب و اندلس و سایر ملل اسلامی به علت وحدت اقتصادی مجبور بودند که با هم آمیزش و مراوده داشته باشند.
در دوران ساسانیان گرچه زبان فارسی – قبل از هجوم اعراب – در ایران، زبان رسمی بوده است؛ چه بسا که مانند چین و یونان ما هم فرهنگهایی داشتهایم و یا حتی از سلسله صفاریان به بعد که زبان عربی و فرهنگ اسلامی هم به سرزمین ما آمد این احتمال وجود دارد که قاموسها به عربی و فارسی توسط نویسندگان و اهل قلم آن زمان به رشته تحریر درآمده باشد. و علی اصغر حکمت معتقد است که از قرن دوم هجری به بعد ایرانیان در رشته های مختلف علوم اسلامی ، نهضت عظیمی را به وجود آوردند و در تدوین لغت و ادب ، پیشقدم بوده اند و آثار ادبی ایرانیان باستان به وسیله ایرانیان مستقیما در زبان عربی راه یافت.
دکتر معین که دیگر در کارهای پژوهشی به فرد خبره ای تبدیل شده بود، در بررسی های خود متوجه شد که از زمان رواج فرهنگ نویسی در ایران تا زمان او، تعداد ۲۰۰ جلد کتاب در لغت فارسی در ایران و هندوستان و عثمانی و آذربایجان تالیف شده است که از نظر کیفیت و اعتبار ارزش چندان مهمی نداشتند، زیرا اغلب گردآورندگان آنها با اصول و مبانی تدوین فرهنگ آشنا نبودند.
از این رو بود که استاد معین با همتی تمام و کوشش شبانه روزی طی ۱۲ سال به تصحیح کتاب "برهان قاطع" اثر محمدحسین بن خلف تبریزی مشغول شد و دست به ابتکار جالبی زد و برخلاف دیگران که فقط به تصحیح متون ادبی می پرداختند، او علاوه بر تصحیح این کتاب با افزودن حاشیه هایی به آن، این کتاب را به صورت کتاب قابل استفاده که امروزی و کامل بود، درآورد و به خوانندگان عرضه کرد.
آشنایی دکتر معین با استاد علی اکبر دهخدا – که مانند او شیفته جمع آوری لغت بود، فصل نوینی را در زندگی معین گشود چنان که او تا پایان عمر کوتاه خود، دست از همکاری با مؤسسه لغتنامه دهخدا نکشید و همیشه مورد ستایش استاد دهخدا قرار داشت و بعد از درگذشت او نیز، نظارت بر امور چاپ لغت نامه را بنا بر وصیت استاد دهخدا پذیرفت و این کار عظیم را به نیکویی انجام داد.
درستکاری دکتر معین به همین جا ختم نشد و نیما یوشیج (پدر شعر نو فارسی) نیز از او درخواست کرد تا سرپرستی چاپ و نشر آثار نیما را عهده دار شود که همین کار را نیز کرد و به نیکویی تمام!
فرهنگ چند جلدی دکتر معین در سال ۱۳۴۲ منتشر شد و همزمان با نشر این کتاب گرانقدر، دعوت هایی از دانشگاه ها و مراکز فرهنگی جهان برای ایراد سخنرانی صورت گرفت که او با پذیرش این سفرها، اعلام کرد که برای سخنرانی درباره توانمندی ها و ویژگی های زبان فارسی، آمادگی تام و تمام دارد.
این استاد فرهیخته زبان فارسی، چنان عاشق مطالعه، علم و آداب فارسی بود که همیشه، ساعت های کار خود را طولانی می کرد و خستگی را نمی شناخت و به شدت کار می کرد و طی عمر کوتاهش، بهترین آثار را به جامعه ادبی و فرهنگی تقدیم کرد و وقت خود را تلف نکرد.
ساختار اصلی فرهنگهای یک زبانه مانند معین ، سخن یا وبستر توصیفی است. در حالی که در فرهنگهای دو زبانه یا چند زبانه فقط معادل ارایه می شود.
نخستین فرهنگ عربی به نام « قاموس » را یک نفر ایرانی به نام فیروز آبادی گردآوری کرده است و اولین فرهنگ فارسی نیز در هند توسط جمعی از ایرانیان مقیم هند گردآوری شده است . بعد از اسلام اولین فرهنگ دقیق « لغتنامه فرس» اسدی طوسی است. که حدود ۳۵۰۰ لغت دارد. و به ترتیب حروف الفبای آخرین حرف کلمه منظم شده است . دلیل این نوع تنظیم عجیب و غریب این است که ایشان این لغتنامه را برای شاعرانی که قافیه کم می آورده اند تنظیم کرده است. چند نسخه خطی از لغتنامه اسدی موجود است که یک نسخه اش در کتابخانه واتیکان است !
یک فرهنگ قدیمی دیگر فرهنگ قطران تبریزی است که ۱۱۵ لغت بیشتر ندارد و بصورت بیاضی است . یعنی از ضلع کوچکتر کاغذها از بالا ورق می خورد. تازه تعدادی از این ۱۱۵ لغت را هم از ناصرخسرو که به تبریز مسافرت کرده بوده پرسیده است.
از لغتنامه های معروف و مهم فارسی برهان قاطع است که در قرن یازدهم توسط محمد حسین بن خلف تبریزی تالیف شده است.حدود ۲۰۰۰۰ لغت دارد که مولف بر اساس چهار لغتنامه یا فرهنگ آن زمان تالیف کرده است. اشکال آن یکی این است که تعداد زیادی از لغات دساتیری را وارد فرهنگ کرده است.
( برای اینکه بدانید دساتیر چیست؛ مراجعه کنید به جلد اول لغتنامه دهخدا که شامل مقالات دهخدا است و مقاله ای با این موضوع هست.
بعد از انتشار برهان قاطع کتابی به نام قاطع برهان در اعتراض به برهان قاطع نوشته شد . قاطع برهان در قرن سیزدهم به چاپ رسید . بعد کتاب محرق قاطع برهان در رد قاطع برهان تالیف شد و بعد ساطع برهان و بعد موید برهان و بعد قاطع القاطع و .... تالیف شد. این کتابها همه ردیه بر ردیه دیگری بودند .
بعد از اینکه حدود بیست جلد کتاب راجع به برهان قاطع نوشته شد کم کم مردم فراموش کردند اصلا برهان قاطع چه بوده .لذا در قرن چهاردهم فرهنگ آنندراج توسط محمد شاه و در کشور هند منتشر شد. این فرهنگ هفت جلدی حدود ۳۰۰۰۰ لغت دارد. این تنها فرهنگی است که حتی یک سطرش هم از نویسنده نیست وهمه نقل قول از فرهنگ های مختلف است. در ذیل هر مدخل قید شده که از کجا نقل قول کرده است.
فرهنگ آنندراج تعدادی از اصطلاحات و ضرب المثل ها را هم دارد.
درقرن چهاردهم میرزا علی اکبر نفیسی ( پدر سعید نفیسی ) فرهنگ ناظم الاطباء معروف به فرنودسار را تالیف کرد . این فرهنگ اولین فرهنگی است که تلفظ ها را با فونتیک آورده است.
اما بزرگترین و کاملترین فرهنگ فارسی لغتنامه علی اکبر دهخدا است که در ۲۶۵۷۵ صفحه در قطع رحلی با حروف ریز و به صورت سه ستونی منتشر شده است. در این لغتنامه دویست هزار واژه اصلی و ششصد هزار ترکیب و نزدیک به هشتاد هزار اعلام تاریخی و جغرافیایی چهارصد تا پانصد هزار شاهد مثال به صورت نظم یا نثر آمده است.
دهخدا فردی سیاسی بوده است و بعد از اینکه به چهار محال وبختیاری تبعید می شود کار پایه ریزی و تالیف لغتنامه را شروع می کند .
با درگذشت دهخدا بر طبق وصیت او دکتر معین کار را ادامه داد . اما او نیز بیمار و پس از مدتی درگذشت. لذا در حدود ۶ سال این کار زیر نظر دکتر سید جعفر شهیدی انجام گرفت بدون آنکه ایشان نامی از خود در کتاب بیاورد. در نهایت لغتنامه سال ۱۳۵۹ در ۲۲۳ دفتر ( صحافی نشده ) منتشر شد.
فرهنگ فارسی تالیف دکتر محمد معین در دهه چهل شمسی منتشر شده است . دکتر معین به تقلید از لاروس قصد داشته این فرهنگ را در سه دوره منتشر کند . کوچک، متوسط و بزرگ . اما عملا فقط یک دوره شش جلدی منتشر کرد که چهار جلد آن متن فرهنگ است ؛ یک جلد شرح اصطلاحات خارجی است که در متون فارسی کاربرد دارد و جلد ششم اعلام است . این فرهنگ به سبک لاروس تصاویری هم دارد. در ذیل هر مدخل تلفظ به فونتیک و ترکیبات لغت هم آمده است.
فرهنگ عمید تالیف حسن عمید از فرهنگ های مشهور فارسی است که ابتدا در یک جلد منتشر شد و هم اکنون سه مجلد است. فرهنگی است مختصر و مفید ونه تخصصی. به تقلید از فرهنگ یک جلدی لاروس تنظیم شده است و در انتها اعلام دارد.
فرهنگ سخن جدیدترین فرهنگی است که به زبان فارسی و در ایران منتشر شده است و در دو ویرایش بزرگ، شامل هشت جلد، و کوچک، شامل دو جلد، توسط استاد حسن انوری منتشر می شود .
دهخدا سرانجام در هفتم اسفند ماه ۱۳۳۴ هجری شمسی در تهران وفات کرد و در قبرستان ابن بابویه به خاک سپرده شد.
دهخدا برای تالیف این کتاب نزدیک چهل سال وقت صرف کرده و نزدیک صد نفر با وی همکاری داشته اند.
خود درباره این کتاب نوشته است:
"مرا هیچ چیز از نام و نان به تحمل این تعب طویل جز مظلومیت مشرق در مقابل ظالمین ستمکار مغربی وا نداشت. چه برای نان همه طرق به روی من باز بود، و با ابدیت زمان نام را نیز چون جاودانی نمی دیدم پای بند آن نبودم و می دیدم که مشرق باید به هر نحو شده است با اسلحه تمدن جدید مسلح گردد، نه اینکه این تمدن را خوب می شمردم، چه تمدنی که دنیا را هزاران سال اداره کرد، مادی نبود".
فرهنگ عمید واژهنامهای دوجلدی است شامل واژههای فارسی ولغات عربی واروپایی به کار رفته در زبان فارسی واصطلاحات ادبی وعلمی که به دست حسن عمید نوشته شدهاست. این واژه نامه نخستین بار در سال ۱۳۴۲ هجری خورشیدی با سرمایهٔ کتابخانه ابن سینا چاپ شدهاست. (هرچند که آقای عمید سال ۱۳۳۳ واژهنامهای را به نام فرهنگ نو به چاپ رساندهاند ولی کاملترین فرهنگ ایشان که فرهنگ عمید نام دارد و سال ۱۳۴۲ به چاپ رسیدهاست.)
فرهنگ عمید چندین بار با شمارگان بالا به چاپ رسیدهاست و فرهنگی کمابیش کامل و محبوب است و بنا به نظر برخی کارشناسان ایراد گفتنی پیدا نمیشود.
از ویژگیهای این واژهنامه میتوان موردهای زیر را نام برد:
ـ آمدن نشانههای آوایی واژگان (برای تلفظ درست واژگان) در میان کمانک برابر هر واژه؛
ـ زبانی که واژگان از آن آمدهاست و واژهٔ اروپایی وارد شده به زبان نیزبه همان زبان آورده شده؛
ـ گونهٔ واژگان براساس دستور زبان اول فرهنگ بیان شده است؛
ـ آوا نگاری واژگان عربی بر اساس تلفظ اصلی واژه آورده شده و معنی واژگان به صورت روشن و به زبان ساده نگاشته شده؛ در این فرهنگ تصویرهایی برای برخی از واژگان گنجانده شدهاست؛
این فرهنگ تنها دربرگیرندهٔ شمار فراوانی از واژگانی است که در زبان فارسی به کار گرفته شده و نام مکانها و شهرها و نویسندگان، و هنرمندان در آن نوشته نشدهاست. (به جز نمونههای بسیار مشهور که برای دریافت برخی نوشتهها نیاز است. مانند: بهلول یا سلیمان)
● فرهنگ جهانگیری
جمالالدین حسین بن فخرالدین حسن اینجوی شیرازی، ملقب به عضدالدوله، در سال ۱۰۰۵ ق. فرهنگی به نام اکبر شاه شروع و در سال ۱۰۱۷ آن را به اتمام رسانید. سپس به تجدید نظر آن پرداخت. و در سال ۱۰۳۲ نسخه مجددی از آن را به پادشاه هند، جهانگیر ، فرزند اکبر عرضه داشت. این مجموعه لغت به فرهنگ جهانگیری شهرت دارد. این کتاب که صرفاً محتوی لغاتی است که عادتا آنها را فارسی میشناسیم، برای هر لغت شواهد شعری آوردهاست، از بهترین و دقیق ترین فرهنگهای زبان فارسی است
▪ مولف فرهنگ جهانگیری
در باره ی گردآورنده ی این فرهنگ ، باید گفت وی مردی دانشمند به نام میر جمالدین حسین بن انجو (اینجو) شیرازی است که سالها از عمر خود را در سرزمین هند ، در دربار جلال الدین محمد اکبر شاه و پسرش جهانگیر بسر برده است . وی از خاندان انجویه شیراز بوده که نسب ایشان به قاسم الراسی بن حسن بن ابراهیم طباطبایی حسینی می رسد . میر جمال الدین در اوان جوانی به هند رفت ، و مورد احترام و بزرگداشت حکام دکن قرار گرفت و پس از آن بملازمت جلال الدین محمد اکبر شاه رسید ، و در جرگه ی امرا در آمد .
▪ چگونگی تدوین فرهنگ جهانگیری
وی به دلیل اینکه بیشتر وقت خود را صرف مطالعه آثار استادان سخن زبان پارسی می کرد ، و چون زیادی این آثار شامل اصطلاحات و لغات پهلوی بود و حل بسیاری از آن لغات مشکل مینمود ، در صدد بر آمد کتابی در این فن ترتیب دهد . وی مدت سی سال از عمر خود را صرف تحقیق واژه های پارسی و پهلوی و دری و اصطلاحات و غیر از آن نمود .
▪ روش تالیف فرهنگ جهانگیری
با مطالعه فرهنگ جهانگیری ، چیزی که جلب توجه می نماید ، روش درست و دقیق میر جمال الدین است که در تدوین این فرهنگ بکار برده است . او در این کار تنها به آنچه دیگران نوشته اند بسنده ننموده است و بلکه برای حل بسیاری از واژه ها ، غیر از کتاب های لغت و دیوان شاعران ، خود نیز حضوری به مردم و جاهای مختلف رفته است تا واژه ای را که در هیچ کتابی ، برای آن معنا پیدا ننموده ، از مردم محلی که بدان زبان یا لهجه سخن می گفته اند ، معنا را گرفته و ثبت نموده است . وی خود گوید : " و آنچه از دیوان حکیم ناصر خسرو و سفرنامه او ظاهر گردید ، از خراسانیان و بدخشیان تفحص کردم ، و آنرا بشواهد ابیات فصحا و شعرا موکد گردانیده مثبت ساختم ... "
▪ تاریخ تالیف فرهنگ جهانگیری
میر جمال الدین برای گرد آوری این فرهنگ مدت ۱۲ سال از عمر خود را صرف نمود ، و سرانجام در سال ۱۰۱۷ هجری قمری ، یعنی در چهارمین سال سلطنت جهانگیر پادشاه پسر اکبر شاه ، تدوین آنرا تمام نمود و به نام پادشاه وقت ، آنرا فرهنگ جهانگیری نامید .
شیوه ی ترتیب واژه ها در فرهنگ جهانگیری
میر جمال الدین در این مورد روش نوی را نسبت به دیگران ، در پیش گرفت و نخواسته است که کارش تکراری و تقلیدی باشد . به عنوان نمونه وی واژه ی " رخش " و " نخ " را در باب " خ " آورده ، بدین ترتیب که اولی را در فصل " ر " و دومی را در فصل " ن " بیان نموده است . اگر چه دیگران به این روش وی در تنظیم واژه نامه خرده گیری کرده اند و گفته اند که استفاده ی آن برای همگان آسان نیست ، اگر چه به نظر من این خود نیز شیوه ای است که جالب مینماید .
این فرهنگ ، حدود ۱۳۳ سال پیش در هند ، به کوشش مولانا سید محمد صادق علی غالب لکهنوی ، به صورت چاپ سنگی ، و بر اساس یکی از نسخه های پر غلط ، بدون هیچگونه نظر انتقادی به چاپ رسید .
● فرهنگ اسدی
ابونصر علی بن احمد اسدی طوسی شاعر ایرانی قرن پنجم هجری و سرایندهٔ اثر حماسی گرشاسپنامه است. وی در سال ۴۶۵ هجری در گذشت. مقبره وی در تبریز است.
اسدی از چند جهت دیگر هم در تاریخ ادبیات ایران حائز اهمیت است: کهنترین دستنویس فارسی که به دست آمدهاست به خط اسدی طوسیاست. علاوه بر این وی نخستین واژهنامهٔ فارسی را (بنا بر آنچه امروز ما رسیدهاست) به نام لغت فرس تدوین کرد.
اسدی در تألیف این کتاب خدمتی در خور ستایش به زبان فارسی کرده و علاوه بر ضبط و تعریف لغات، به ذکر نام و شعرهای پیشگامان مانند ابوشکور بلخی، شهید بلخی و رودکی نیز پرداخته است. واژهنامه اسدی به جهت دقت و صحت تفسیر، بهترین واژهنامه و نیز قدیمیترین فرهنگ موجود در زبان فارسی است.
اسدی به داستانسرایی گرائیده و به نظم داستانهایی که از بسیاری جهات به شاهنامه فردوسی نزدیک است، پرداخته است. شعرهای اسدی به واسطه تناسب و حسن استعمال، جلوه خاصی یافته و به تشبیه و مجازهای تازه و صنایع لفظی و معنوی مشحون است. اسدی طوسی از علمای لغت بوده و در این فن استاد بوده و بسیاری از دیوانهای گذشتگان را به دقت و ژرفنگری خوانده و لغات کمیاب را به دست آورده و گاهی همان کلمات را در اشعار خود به کار برده و بدین سبب در گرشاسبنامه بسیاری از لغات فارسی که حتی در اشعار قرن پنجم و ششم هم کمتر استعمال شده است، دیده میشود. آوردن این لغات اگرچه نظر به حفظ زبان، شایسته تحسین و یکی از دلایل برتری این منظومه است اما تا حدی به فصاحت و رواج آن آسیب رسانده است. بهترین گواه، آن است که شاهنامه فردوسی که چندین برابر منظومه اسدی است از این کلمات کمتر دارد، با اینکه عنایت فردوسی به نگهداری زبان بیشتر بوده است
لغت فرس اسدی را نخستین بار پاول هُرن٬ ایران شناس آلمانی در ١٨٩٧ میلادی براساس نسخهای که در کتاب خانه واتیکان نگاهداری میشود و در تاریخ ٧٣٣ هجری کتابت شده، در برلن به چاپ رسانید. این نسخه در آن زمان تنها نسخه شناختهشده آن کتاب بود. بعدها از این کتاب چهار نسخه دیگر به دست آمد. مرحوم عباس اقبال٬ در چاپی که در ١٣١٩ شمسی از این کتاب به دست داد٬ از چاپ هرن و سه نسخه خطی دیگر کتاب استفاده کرد و به نسخه دیگری از آنکه در کتاب خانه ایندیا آفیس نگاهداری میشود نیز اشاره کرد. در چاپی که در ١٣٦٥ به اهتمام نگارنده و دکتر فتح الله مجتبائی انجام گرفت از شش نسخه دیگر این کتاب نیز استفاده شد...
● فرهنگ انجمن آراء – برهان جامع – آنندراج
در ایران پس از مجمع الفرس سروری، در سال ۱۰۰۸ هجری تا سال ۱۲۸۸، یعنی فرهنگ انجمن آرا نوشته رضا قلی خان هدایت باشی، فرهنگ دیگری انتشار نیافت. در واقع در قرن ۸، فرهنگنویسی از ایران به هند منتقل شد و در قرن ۹، ۱۰ و ۱۱ به تکامل رسید و شاید بتوان گفت که فرهنگنویسی در ایران با مجمعالفرس سروری خاتمه یافت. با حمله محمود غزنوی، مسلمانان به هند رفتند. که در این فرهنگ مصاحب معتقد است که کلمات عربی مستعمل در فارسی نیامده است .
سعید نفیسی در فرهنگ فارسی میگوید: «در نیمه سده ۵ زبان پارسی را ایرانیان به هند بردند و در میان مسلمانان هند رواج یافت. از سده ۹ زبان فارسی زبان دوباره هند شد و نوشتن فرهنگهای زبان فارسی آغاز شد». در این ایام دو قرن خلاء در فرهنگنویسی زبان فارسی بهوجود آمد؛ در انگلستان فرهنگنویسان علاوه بر تعریف مدخلها، ریشهشناسی، تکیه، تلفظ و دستور زبان را مطرح کردند. ساموئل جانسون در انگلستان – درست ۱۰۰ سال پیش از انتشار برهان قاطع، فرهنگ خود را در ۱۱۱۴ ش – ظهور کرد و در آمریکا نوح وبستر در سال ۱۲۰۷ ش. تاثیر بسزایی در این نهضت گذاشت و کمکم ضرورت رعایت اصول زبانشناسی در فرهنگنویسی مطرح شد. اوایل قرن ۱۰ در ایران که دوران سلطنت صفویه آغاز شد و در هندوستان سلطنت آلتیمور برقرار بود. قرن ۱۰ و ۱۱ را دوران یا عصر طلایی فرهنگنویسی فارسی میدانند.
در قرن ۱۱ در ایران فقط فرهنگ سروری منتشر شد، اما در هندوستان فرهنگهای فراوانی انتشار یافتند. دکتر معین میگوید که انجمن آرا را هدایت – معروف به للهباشی- با مراجعه به فرهنگهای فارسی و عربی گذشتگان تهیه کرد که این کتاب در ۱۲۸۸ ق. در تهران به طبع رسیده است. فرهنگ انجمن آرا را گاه خلاصه فرهنگهای رشیدی و برهان قاطع میدانند. فرهنگ دیگری در ایران، به نام برهان جامع توسط محمدکریم ابن مهدی قلی سرابی تبریزی – معلم محمد میرزای ولیعهد یا محمد شاه - در سال ۱۲۶۰ هـ. تالیف شد (برابر با ۱۸۴۴م/ ۱۲۲۲ش) که آن را خلاصه برهان قاطع میدانند.مولف در ۱۲۵۶ ق. در سال آخر سلطنت فتحعلی شاه و آغاز ولیعهدی محمد شاه ، به تالیف آن پرداخته و آن را در اوائل سلطنت محمد شاه به پایان رسانیده و فرهنگ محمد محمد شاهی نامیده است.
فرهنگ آنندراج در ابتدای قرن ۱۴، در هند نوشته شد، مولف آن محمد پادشاه- متخلص به شاد ولدغلام محیالدین و معروف به نسیم میرمنشی مهاراجه آنندراج راجه ولایت ویجی نگر- بوده است. این فرهنگ نیز در ۱۳۰۶ ق. در لکهنو هندوستان تدوین و انتشار یافته است (۱۸۸۸ م-۱۲۶۷ ش)
ادات الفضلا- فرهنگ ابراهیمی- فرهنگ میرزا
ادات الفضلا، یکی از نخستین کتابهای لغت است که در هند تالیف شده که تالیف قاضی خان بدر محمد دهلوی- ملقب به بدهاروال- است که گردآوری آن از ۸۱۲ هـ شروع شده و در ۸۲۲ به پایان رسیده و نسخهای از آن در کتابخانه موزه بریتانیا وجود دارد و پس از آن فرهنگ ابراهیمی تالیف ابراهیم قوامالدین فاروقی است که در ۸۷۸ پایان یافته است
میرزا ابراهیم بن میرزا شاه حسین اصفهانی هم در زمان شاه طالب صفوی در ۹۵۰ هجری (برابر با ۱۵۹۹م- ۹۷۸ هـ.ش) فرهنگ میرزا ابراهیم را منتشر کرد که دوران سلطنت شاهطهماسب صفوی بود.
● فرهنگ تحفةالاحباب
فرهنگ فارسی به فارسی تحفةالاحباب که از مآخذ فرهنگهای سروری و جهانگیری و برهان قاطع و بعضی فرهنگها ی بعدی است، در سال ۹۳۶ نوشته شده و به وزیر خراسان اهدا شده است. پدیدآورنده در دیباچه کتاب، خود را «حافظ اوبهی» نامیده است. اوبهی از دانشوران، سرایندگان، خوشنویسان و خوانندگان سرشناس سده دهم بوده و امیر علیشیر نوایی، وزیر دانشمند سلطان حسین بایقرا ذکر او را به عنوان یکی از متعینین خراسان آورده است. وی در پایان زندگی به ورارود (بخارا) رفته و در همان جا در صدونه سالگی در گذشته است. برخی از پژوهندگان شخصی را که تحفه الاحباب به او اهدا شده، حبیب الله ساوجی، وزیر دورمیش خان فرمانروای هرات میدانند و برخی دیگر او را سعدالدین مشهدی. هیچکدام از این دو نظر درست نیست.
اما کتاب تحفه الاحباب با فرهنگ دیگری که نسخهٔ یگانه آن در مدرسه سپهسالار پیشین (شهید مطهری فعلی) نگهداری میشود و بر روی آن به غلط، «فرهنگ قطران» نوشته اند، همانندی تقریباًً تام دارد. بررسی و همسنجی این دو فرهنگ نشان میدهد که هر دوی آنها از روی یک فرهنگ قدیم تر که احتمالاً در هند نوشته شده، رونویس شده اند. این دو فرهنگ در عین همانندی تقریباً تام، دارای برخی نایکسانیها نیز هستند که ظاهراً به تصرف مؤلفان آنها در نسخه ما در آنها برمی گردد. بنابراین باید نتیجه گرفت که اوبهی یک فرهنگ قدیم تر را که نسخة آن اکنون در دست نیست، به دست آورده بوده و با افزودن پیشگفتار و پسگفتار و احتمالاً دستکاریِ جزئی، آن را به نام خود کرده و به وزیر خراسان تقدیم داشته است.
▪ برهان قاطع – رشیدی
این فرهنگ را محمدحسین بنخلف تبریزی – متخلص به برهان- در سال ۱۰۶۲ هـ . در حیدرآباد هند نوشت (برابر با ۱۰۳۰ ش- ۱۶۵۱م) و سعی او بر آن بوده است تا فرهنگش نسبت به فرهنگهای پیشین جامعتر باشد که در مصاحب می گوید در حدود ۱۹۴۱۷ لغت و کنایه و اصطلاح و استعاره مستعمل در فارسی را در بر دارد و بار اول در ۱۸۱۸م. در کلکته و سپس در کلکته و بمبئی و لکهنو و تهران مکررا به طبع رسیده است . در این راستا، علی اصغر حکمت بنا به چاپ کلکته تعداد لغتهایش را ۲۰۲۱۱ کلمه ذکر کرده است؛ و جالب آنکه میگوید زبانها و لهجههای مختلف ایرانی و غیرایرانی در داخل این فرهنگ نقل شده است، (مانند مصری، عبری، سریانی، ترکی، هندی، یونانی، رومی، ارمنی، پهلوی و...). که مولف در مقدمه اش می گوید که می خواست « جمیع فوائد فرهنگ جهانگیری ، مجمع الفرس ، سرمه سلیمانی ، صحاح الادویه – حسین انصاری – را که هر یک حاوی چندین کتاب لغات اند ، را به طریق ایجاز بنویسد
▪ مجمعالفرس
علی اصغر حکمت معتقد است که در همان زمان که فرهنگ جهانگیری در هند تالیف میشد، در سال ۱۰۰۸، فرهنگ مجمع الفرس در ایران به امر شاه عباس اول توسط محمد قاسم بن حاج محمد کاشانی- متخلص به سروری- تالیف میشده ( برابر با ۱۵۹۹م- ۹۷۸ش) اما دکتر رضازاده شفق میگوید«وی مربوط به دربار اکبرشاه و پسر خلفش جهانگیر بوده و از هردو حکمران حمایت و صله گرفته و لغت خود را به حکم اکبر شاه شروع نموده و آن را به نام جهانگیر شاه نموده است». این فرهنگ در حدود ۶ هزار لغت دارد.در این اثنا- یعنی حدود ۹۸۳ شمسی- که ۵ قرن از فرهنگ نگاری فارسی میگذرد، در انگلستان نهضت فرهنگنویسی آغاز شده است.
● فرهنگ شمس فخری
فرهنگ «معیار جمالی» نوشته شمس الدین محمد فخری اصفهانی است که به نام شیخابواسحاق فارس نوشته و سال ۱۳۰۳ هجری به همت کارل زالمان در روسیه منتشر شده است.دکتر صادقکیا، در این باره معتقد است: «که شمس فخری، روش اسدی طوسی را در واژهنویسی دنبال کرده است و هر حرف را یک باب کرده و بابها را به ردیف الفبای کنونی فارسی آورده است:«اما بعضی افراد مانند فرهنگ نظام معتقدند که او روش فرهنگنویسی را درست رعایت نکرده و جعلهایش موجب گمراهی دیگر فرهنگنویسان شده است». و حتی دکتر کیا میگوید:«گاهی شمس فخری، معنی واژهها را نیز نادرست آورده است»
● فرهنگ عمید
واژهنامهای دوجلدی است شامل واژههای فارسی ولغات عربی واروپایی به کار رفته در زبان فارسی واصطلاحات ادبی وعلمی که به دست حسن عمید نوشته شدهاست. این واژه نامه نخستین بار در سال ۱۳۴۲ هجری خورشیدی با سرمایهٔ کتابخانه ابن سینا چاپ شدهاست. (هرچند که آقای عمید سال ۱۳۳۳ واژهنامهای را به نام فرهنگ نو به چاپ رساندهاند ولی کاملترین فرهنگ ایشان که فرهنگ عمید نام دارد و سال ۱۳۴۲ به چاپ رسیدهاست
فرهنگ عمید چندین بار با شمارگان بالا به چاپ رسیدهاست و فرهنگی کمابیش کامل و محبوب است و بنا به نظر برخی کارشناسان ایراد گفتنی پیدا نمیشود]
از ویژگیهای این واژهنامه میتوان موردهای زیر را نام برد :
ـ آمدن نشانههای آوایی واژگان (برای تلفظ درست واژگان) در میان کمانک برابر هر واژه؛
ـ زبانی که واژگان از آن آمدهاست و واژهٔ اروپایی وارد شده به زبان نیزبه همان زبان آورده شده؛
ـ گونهٔ واژگان براساس دستور زبان اول فرهنگ بیان شده است؛
ـ آوا نگاری واژگان عربی بر اساس تلفظ اصلی واژه آورده شده و معنی واژگان به صورت روشن و به زبان ساده نگاشته شده؛
ـ در این فرهنگ تصویرهایی برای برخی از واژگان گنجانده شدهاست؛
ـ این فرهنگ تنها دربرگیرندهٔ شمار فراوانی از واژگانی است که در زبان فارسی به کار گرفته شده و نام مکانها و شهرها و نویسندگان، و هنرمندان در آن نوشته نشدهاست. (به جز نمونههای بسیار مشهور که برای دریافت برخی نوشتهها نیاز است. مانند: بهلول یا سلیمان)
به امید روزی که فرهنگی جدید از مفاخر فرهنگی ایران در عصر جدید چاپ شود و ادامه دهنده فرهنگ های گذشته ایران باشد.
دکتر محمد معین در مقدمه فرهنگ خود مینویسد که «شواهدی در دست است که از اواسط قرن پنجم هجری، تلاشهایی در امر فرهنگنویسی برای زبان فارسی انجام گرفته است و بنا به سخن دکتر وثوقی احتمال دارد که تلاشهایی بیش در فرهنگنویسی، قبل از قرن پنجم هم در ایران صورت گرفته باشد، اما در حوادث تاریخی و... ازبین رفتهاند و امروزه هیچ سند مکتوبی از آنان نداریم.گرچه در کتابخانه آتن اگر به جستجویی درباره ایران دست یازید ، به سرعت نام کسانی از دانشمندان یونان یافت می شود که با ایرانیان تبادل نظر می کرده اند یا در دانشگاه اسکندریه مصر و یا کتبَ عبری ، نشان از کنکاش ها و مباحثات آنان با دانشمندان ایرانی وجود داردو یا وجودترجمه های چینی ، هندی،عبری، یونانی و فارسی به همدیگر ، نشان از وجود مترجمانی حرفه ای دارند و حتی در عهد ساسانی که به قول رشید یاسمی ، عده ای از مهاجرین یونانی به فرمان سکندر در ایران اقامت گزیدند و شاید نظر سید صادق گوهرین درست باشد که ملتهای ایران و روم و مصر و مغرب و اندلس و سایر ملل اسلامی به علت وحدت اقتصادی مجبور بودند که با هم آمیزش و مراوده داشته باشند.
در دوران ساسانیان گرچه زبان فارسی – قبل از هجوم اعراب – در ایران، زبان رسمی بوده است؛ چه بسا که مانند چین و یونان ما هم فرهنگهایی داشتهایم و یا حتی از سلسله صفاریان به بعد که زبان عربی و فرهنگ اسلامی هم به سرزمین ما آمد این احتمال وجود دارد که قاموسها به عربی و فارسی توسط نویسندگان و اهل قلم آن زمان به رشته تحریر درآمده باشد. و علی اصغر حکمت معتقد است که از قرن دوم هجری به بعد ایرانیان در رشته های مختلف علوم اسلامی ، نهضت عظیمی را به وجود آوردند و در تدوین لغت و ادب ، پیشقدم بوده اند و آثار ادبی ایرانیان باستان به وسیله ایرانیان مستقیما در زبان عربی راه یافت.
دکتر معین که دیگر در کارهای پژوهشی به فرد خبره ای تبدیل شده بود، در بررسی های خود متوجه شد که از زمان رواج فرهنگ نویسی در ایران تا زمان او، تعداد ۲۰۰ جلد کتاب در لغت فارسی در ایران و هندوستان و عثمانی و آذربایجان تالیف شده است که از نظر کیفیت و اعتبار ارزش چندان مهمی نداشتند، زیرا اغلب گردآورندگان آنها با اصول و مبانی تدوین فرهنگ آشنا نبودند.
از این رو بود که استاد معین با همتی تمام و کوشش شبانه روزی طی ۱۲ سال به تصحیح کتاب "برهان قاطع" اثر محمدحسین بن خلف تبریزی مشغول شد و دست به ابتکار جالبی زد و برخلاف دیگران که فقط به تصحیح متون ادبی می پرداختند، او علاوه بر تصحیح این کتاب با افزودن حاشیه هایی به آن، این کتاب را به صورت کتاب قابل استفاده که امروزی و کامل بود، درآورد و به خوانندگان عرضه کرد.
آشنایی دکتر معین با استاد علی اکبر دهخدا – که مانند او شیفته جمع آوری لغت بود، فصل نوینی را در زندگی معین گشود چنان که او تا پایان عمر کوتاه خود، دست از همکاری با مؤسسه لغتنامه دهخدا نکشید و همیشه مورد ستایش استاد دهخدا قرار داشت و بعد از درگذشت او نیز، نظارت بر امور چاپ لغت نامه را بنا بر وصیت استاد دهخدا پذیرفت و این کار عظیم را به نیکویی انجام داد.
درستکاری دکتر معین به همین جا ختم نشد و نیما یوشیج (پدر شعر نو فارسی) نیز از او درخواست کرد تا سرپرستی چاپ و نشر آثار نیما را عهده دار شود که همین کار را نیز کرد و به نیکویی تمام!
فرهنگ چند جلدی دکتر معین در سال ۱۳۴۲ منتشر شد و همزمان با نشر این کتاب گرانقدر، دعوت هایی از دانشگاه ها و مراکز فرهنگی جهان برای ایراد سخنرانی صورت گرفت که او با پذیرش این سفرها، اعلام کرد که برای سخنرانی درباره توانمندی ها و ویژگی های زبان فارسی، آمادگی تام و تمام دارد.
این استاد فرهیخته زبان فارسی، چنان عاشق مطالعه، علم و آداب فارسی بود که همیشه، ساعت های کار خود را طولانی می کرد و خستگی را نمی شناخت و به شدت کار می کرد و طی عمر کوتاهش، بهترین آثار را به جامعه ادبی و فرهنگی تقدیم کرد و وقت خود را تلف نکرد.
ساختار اصلی فرهنگهای یک زبانه مانند معین ، سخن یا وبستر توصیفی است. در حالی که در فرهنگهای دو زبانه یا چند زبانه فقط معادل ارایه می شود.
نخستین فرهنگ عربی به نام « قاموس » را یک نفر ایرانی به نام فیروز آبادی گردآوری کرده است و اولین فرهنگ فارسی نیز در هند توسط جمعی از ایرانیان مقیم هند گردآوری شده است . بعد از اسلام اولین فرهنگ دقیق « لغتنامه فرس» اسدی طوسی است. که حدود ۳۵۰۰ لغت دارد. و به ترتیب حروف الفبای آخرین حرف کلمه منظم شده است . دلیل این نوع تنظیم عجیب و غریب این است که ایشان این لغتنامه را برای شاعرانی که قافیه کم می آورده اند تنظیم کرده است. چند نسخه خطی از لغتنامه اسدی موجود است که یک نسخه اش در کتابخانه واتیکان است !
یک فرهنگ قدیمی دیگر فرهنگ قطران تبریزی است که ۱۱۵ لغت بیشتر ندارد و بصورت بیاضی است . یعنی از ضلع کوچکتر کاغذها از بالا ورق می خورد. تازه تعدادی از این ۱۱۵ لغت را هم از ناصرخسرو که به تبریز مسافرت کرده بوده پرسیده است.
از لغتنامه های معروف و مهم فارسی برهان قاطع است که در قرن یازدهم توسط محمد حسین بن خلف تبریزی تالیف شده است.حدود ۲۰۰۰۰ لغت دارد که مولف بر اساس چهار لغتنامه یا فرهنگ آن زمان تالیف کرده است. اشکال آن یکی این است که تعداد زیادی از لغات دساتیری را وارد فرهنگ کرده است.
( برای اینکه بدانید دساتیر چیست؛ مراجعه کنید به جلد اول لغتنامه دهخدا که شامل مقالات دهخدا است و مقاله ای با این موضوع هست.
بعد از انتشار برهان قاطع کتابی به نام قاطع برهان در اعتراض به برهان قاطع نوشته شد . قاطع برهان در قرن سیزدهم به چاپ رسید . بعد کتاب محرق قاطع برهان در رد قاطع برهان تالیف شد و بعد ساطع برهان و بعد موید برهان و بعد قاطع القاطع و .... تالیف شد. این کتابها همه ردیه بر ردیه دیگری بودند .
بعد از اینکه حدود بیست جلد کتاب راجع به برهان قاطع نوشته شد کم کم مردم فراموش کردند اصلا برهان قاطع چه بوده .لذا در قرن چهاردهم فرهنگ آنندراج توسط محمد شاه و در کشور هند منتشر شد. این فرهنگ هفت جلدی حدود ۳۰۰۰۰ لغت دارد. این تنها فرهنگی است که حتی یک سطرش هم از نویسنده نیست وهمه نقل قول از فرهنگ های مختلف است. در ذیل هر مدخل قید شده که از کجا نقل قول کرده است.
فرهنگ آنندراج تعدادی از اصطلاحات و ضرب المثل ها را هم دارد.
درقرن چهاردهم میرزا علی اکبر نفیسی ( پدر سعید نفیسی ) فرهنگ ناظم الاطباء معروف به فرنودسار را تالیف کرد . این فرهنگ اولین فرهنگی است که تلفظ ها را با فونتیک آورده است.
اما بزرگترین و کاملترین فرهنگ فارسی لغتنامه علی اکبر دهخدا است که در ۲۶۵۷۵ صفحه در قطع رحلی با حروف ریز و به صورت سه ستونی منتشر شده است. در این لغتنامه دویست هزار واژه اصلی و ششصد هزار ترکیب و نزدیک به هشتاد هزار اعلام تاریخی و جغرافیایی چهارصد تا پانصد هزار شاهد مثال به صورت نظم یا نثر آمده است.
دهخدا فردی سیاسی بوده است و بعد از اینکه به چهار محال وبختیاری تبعید می شود کار پایه ریزی و تالیف لغتنامه را شروع می کند .
با درگذشت دهخدا بر طبق وصیت او دکتر معین کار را ادامه داد . اما او نیز بیمار و پس از مدتی درگذشت. لذا در حدود ۶ سال این کار زیر نظر دکتر سید جعفر شهیدی انجام گرفت بدون آنکه ایشان نامی از خود در کتاب بیاورد. در نهایت لغتنامه سال ۱۳۵۹ در ۲۲۳ دفتر ( صحافی نشده ) منتشر شد.
فرهنگ فارسی تالیف دکتر محمد معین در دهه چهل شمسی منتشر شده است . دکتر معین به تقلید از لاروس قصد داشته این فرهنگ را در سه دوره منتشر کند . کوچک، متوسط و بزرگ . اما عملا فقط یک دوره شش جلدی منتشر کرد که چهار جلد آن متن فرهنگ است ؛ یک جلد شرح اصطلاحات خارجی است که در متون فارسی کاربرد دارد و جلد ششم اعلام است . این فرهنگ به سبک لاروس تصاویری هم دارد. در ذیل هر مدخل تلفظ به فونتیک و ترکیبات لغت هم آمده است.
فرهنگ عمید تالیف حسن عمید از فرهنگ های مشهور فارسی است که ابتدا در یک جلد منتشر شد و هم اکنون سه مجلد است. فرهنگی است مختصر و مفید ونه تخصصی. به تقلید از فرهنگ یک جلدی لاروس تنظیم شده است و در انتها اعلام دارد.
فرهنگ سخن جدیدترین فرهنگی است که به زبان فارسی و در ایران منتشر شده است و در دو ویرایش بزرگ، شامل هشت جلد، و کوچک، شامل دو جلد، توسط استاد حسن انوری منتشر می شود .
دهخدا سرانجام در هفتم اسفند ماه ۱۳۳۴ هجری شمسی در تهران وفات کرد و در قبرستان ابن بابویه به خاک سپرده شد.
دهخدا برای تالیف این کتاب نزدیک چهل سال وقت صرف کرده و نزدیک صد نفر با وی همکاری داشته اند.
خود درباره این کتاب نوشته است:
"مرا هیچ چیز از نام و نان به تحمل این تعب طویل جز مظلومیت مشرق در مقابل ظالمین ستمکار مغربی وا نداشت. چه برای نان همه طرق به روی من باز بود، و با ابدیت زمان نام را نیز چون جاودانی نمی دیدم پای بند آن نبودم و می دیدم که مشرق باید به هر نحو شده است با اسلحه تمدن جدید مسلح گردد، نه اینکه این تمدن را خوب می شمردم، چه تمدنی که دنیا را هزاران سال اداره کرد، مادی نبود".
فرهنگ عمید واژهنامهای دوجلدی است شامل واژههای فارسی ولغات عربی واروپایی به کار رفته در زبان فارسی واصطلاحات ادبی وعلمی که به دست حسن عمید نوشته شدهاست. این واژه نامه نخستین بار در سال ۱۳۴۲ هجری خورشیدی با سرمایهٔ کتابخانه ابن سینا چاپ شدهاست. (هرچند که آقای عمید سال ۱۳۳۳ واژهنامهای را به نام فرهنگ نو به چاپ رساندهاند ولی کاملترین فرهنگ ایشان که فرهنگ عمید نام دارد و سال ۱۳۴۲ به چاپ رسیدهاست.)
فرهنگ عمید چندین بار با شمارگان بالا به چاپ رسیدهاست و فرهنگی کمابیش کامل و محبوب است و بنا به نظر برخی کارشناسان ایراد گفتنی پیدا نمیشود.
از ویژگیهای این واژهنامه میتوان موردهای زیر را نام برد:
ـ آمدن نشانههای آوایی واژگان (برای تلفظ درست واژگان) در میان کمانک برابر هر واژه؛
ـ زبانی که واژگان از آن آمدهاست و واژهٔ اروپایی وارد شده به زبان نیزبه همان زبان آورده شده؛
ـ گونهٔ واژگان براساس دستور زبان اول فرهنگ بیان شده است؛
ـ آوا نگاری واژگان عربی بر اساس تلفظ اصلی واژه آورده شده و معنی واژگان به صورت روشن و به زبان ساده نگاشته شده؛ در این فرهنگ تصویرهایی برای برخی از واژگان گنجانده شدهاست؛
این فرهنگ تنها دربرگیرندهٔ شمار فراوانی از واژگانی است که در زبان فارسی به کار گرفته شده و نام مکانها و شهرها و نویسندگان، و هنرمندان در آن نوشته نشدهاست. (به جز نمونههای بسیار مشهور که برای دریافت برخی نوشتهها نیاز است. مانند: بهلول یا سلیمان)
● فرهنگ جهانگیری
جمالالدین حسین بن فخرالدین حسن اینجوی شیرازی، ملقب به عضدالدوله، در سال ۱۰۰۵ ق. فرهنگی به نام اکبر شاه شروع و در سال ۱۰۱۷ آن را به اتمام رسانید. سپس به تجدید نظر آن پرداخت. و در سال ۱۰۳۲ نسخه مجددی از آن را به پادشاه هند، جهانگیر ، فرزند اکبر عرضه داشت. این مجموعه لغت به فرهنگ جهانگیری شهرت دارد. این کتاب که صرفاً محتوی لغاتی است که عادتا آنها را فارسی میشناسیم، برای هر لغت شواهد شعری آوردهاست، از بهترین و دقیق ترین فرهنگهای زبان فارسی است
▪ مولف فرهنگ جهانگیری
در باره ی گردآورنده ی این فرهنگ ، باید گفت وی مردی دانشمند به نام میر جمالدین حسین بن انجو (اینجو) شیرازی است که سالها از عمر خود را در سرزمین هند ، در دربار جلال الدین محمد اکبر شاه و پسرش جهانگیر بسر برده است . وی از خاندان انجویه شیراز بوده که نسب ایشان به قاسم الراسی بن حسن بن ابراهیم طباطبایی حسینی می رسد . میر جمال الدین در اوان جوانی به هند رفت ، و مورد احترام و بزرگداشت حکام دکن قرار گرفت و پس از آن بملازمت جلال الدین محمد اکبر شاه رسید ، و در جرگه ی امرا در آمد .
▪ چگونگی تدوین فرهنگ جهانگیری
وی به دلیل اینکه بیشتر وقت خود را صرف مطالعه آثار استادان سخن زبان پارسی می کرد ، و چون زیادی این آثار شامل اصطلاحات و لغات پهلوی بود و حل بسیاری از آن لغات مشکل مینمود ، در صدد بر آمد کتابی در این فن ترتیب دهد . وی مدت سی سال از عمر خود را صرف تحقیق واژه های پارسی و پهلوی و دری و اصطلاحات و غیر از آن نمود .
▪ روش تالیف فرهنگ جهانگیری
با مطالعه فرهنگ جهانگیری ، چیزی که جلب توجه می نماید ، روش درست و دقیق میر جمال الدین است که در تدوین این فرهنگ بکار برده است . او در این کار تنها به آنچه دیگران نوشته اند بسنده ننموده است و بلکه برای حل بسیاری از واژه ها ، غیر از کتاب های لغت و دیوان شاعران ، خود نیز حضوری به مردم و جاهای مختلف رفته است تا واژه ای را که در هیچ کتابی ، برای آن معنا پیدا ننموده ، از مردم محلی که بدان زبان یا لهجه سخن می گفته اند ، معنا را گرفته و ثبت نموده است . وی خود گوید : " و آنچه از دیوان حکیم ناصر خسرو و سفرنامه او ظاهر گردید ، از خراسانیان و بدخشیان تفحص کردم ، و آنرا بشواهد ابیات فصحا و شعرا موکد گردانیده مثبت ساختم ... "
▪ تاریخ تالیف فرهنگ جهانگیری
میر جمال الدین برای گرد آوری این فرهنگ مدت ۱۲ سال از عمر خود را صرف نمود ، و سرانجام در سال ۱۰۱۷ هجری قمری ، یعنی در چهارمین سال سلطنت جهانگیر پادشاه پسر اکبر شاه ، تدوین آنرا تمام نمود و به نام پادشاه وقت ، آنرا فرهنگ جهانگیری نامید .
شیوه ی ترتیب واژه ها در فرهنگ جهانگیری
میر جمال الدین در این مورد روش نوی را نسبت به دیگران ، در پیش گرفت و نخواسته است که کارش تکراری و تقلیدی باشد . به عنوان نمونه وی واژه ی " رخش " و " نخ " را در باب " خ " آورده ، بدین ترتیب که اولی را در فصل " ر " و دومی را در فصل " ن " بیان نموده است . اگر چه دیگران به این روش وی در تنظیم واژه نامه خرده گیری کرده اند و گفته اند که استفاده ی آن برای همگان آسان نیست ، اگر چه به نظر من این خود نیز شیوه ای است که جالب مینماید .
این فرهنگ ، حدود ۱۳۳ سال پیش در هند ، به کوشش مولانا سید محمد صادق علی غالب لکهنوی ، به صورت چاپ سنگی ، و بر اساس یکی از نسخه های پر غلط ، بدون هیچگونه نظر انتقادی به چاپ رسید .
● فرهنگ اسدی
ابونصر علی بن احمد اسدی طوسی شاعر ایرانی قرن پنجم هجری و سرایندهٔ اثر حماسی گرشاسپنامه است. وی در سال ۴۶۵ هجری در گذشت. مقبره وی در تبریز است.
اسدی از چند جهت دیگر هم در تاریخ ادبیات ایران حائز اهمیت است: کهنترین دستنویس فارسی که به دست آمدهاست به خط اسدی طوسیاست. علاوه بر این وی نخستین واژهنامهٔ فارسی را (بنا بر آنچه امروز ما رسیدهاست) به نام لغت فرس تدوین کرد.
اسدی در تألیف این کتاب خدمتی در خور ستایش به زبان فارسی کرده و علاوه بر ضبط و تعریف لغات، به ذکر نام و شعرهای پیشگامان مانند ابوشکور بلخی، شهید بلخی و رودکی نیز پرداخته است. واژهنامه اسدی به جهت دقت و صحت تفسیر، بهترین واژهنامه و نیز قدیمیترین فرهنگ موجود در زبان فارسی است.
اسدی به داستانسرایی گرائیده و به نظم داستانهایی که از بسیاری جهات به شاهنامه فردوسی نزدیک است، پرداخته است. شعرهای اسدی به واسطه تناسب و حسن استعمال، جلوه خاصی یافته و به تشبیه و مجازهای تازه و صنایع لفظی و معنوی مشحون است. اسدی طوسی از علمای لغت بوده و در این فن استاد بوده و بسیاری از دیوانهای گذشتگان را به دقت و ژرفنگری خوانده و لغات کمیاب را به دست آورده و گاهی همان کلمات را در اشعار خود به کار برده و بدین سبب در گرشاسبنامه بسیاری از لغات فارسی که حتی در اشعار قرن پنجم و ششم هم کمتر استعمال شده است، دیده میشود. آوردن این لغات اگرچه نظر به حفظ زبان، شایسته تحسین و یکی از دلایل برتری این منظومه است اما تا حدی به فصاحت و رواج آن آسیب رسانده است. بهترین گواه، آن است که شاهنامه فردوسی که چندین برابر منظومه اسدی است از این کلمات کمتر دارد، با اینکه عنایت فردوسی به نگهداری زبان بیشتر بوده است
لغت فرس اسدی را نخستین بار پاول هُرن٬ ایران شناس آلمانی در ١٨٩٧ میلادی براساس نسخهای که در کتاب خانه واتیکان نگاهداری میشود و در تاریخ ٧٣٣ هجری کتابت شده، در برلن به چاپ رسانید. این نسخه در آن زمان تنها نسخه شناختهشده آن کتاب بود. بعدها از این کتاب چهار نسخه دیگر به دست آمد. مرحوم عباس اقبال٬ در چاپی که در ١٣١٩ شمسی از این کتاب به دست داد٬ از چاپ هرن و سه نسخه خطی دیگر کتاب استفاده کرد و به نسخه دیگری از آنکه در کتاب خانه ایندیا آفیس نگاهداری میشود نیز اشاره کرد. در چاپی که در ١٣٦٥ به اهتمام نگارنده و دکتر فتح الله مجتبائی انجام گرفت از شش نسخه دیگر این کتاب نیز استفاده شد...
● فرهنگ انجمن آراء – برهان جامع – آنندراج
در ایران پس از مجمع الفرس سروری، در سال ۱۰۰۸ هجری تا سال ۱۲۸۸، یعنی فرهنگ انجمن آرا نوشته رضا قلی خان هدایت باشی، فرهنگ دیگری انتشار نیافت. در واقع در قرن ۸، فرهنگنویسی از ایران به هند منتقل شد و در قرن ۹، ۱۰ و ۱۱ به تکامل رسید و شاید بتوان گفت که فرهنگنویسی در ایران با مجمعالفرس سروری خاتمه یافت. با حمله محمود غزنوی، مسلمانان به هند رفتند. که در این فرهنگ مصاحب معتقد است که کلمات عربی مستعمل در فارسی نیامده است .
سعید نفیسی در فرهنگ فارسی میگوید: «در نیمه سده ۵ زبان پارسی را ایرانیان به هند بردند و در میان مسلمانان هند رواج یافت. از سده ۹ زبان فارسی زبان دوباره هند شد و نوشتن فرهنگهای زبان فارسی آغاز شد». در این ایام دو قرن خلاء در فرهنگنویسی زبان فارسی بهوجود آمد؛ در انگلستان فرهنگنویسان علاوه بر تعریف مدخلها، ریشهشناسی، تکیه، تلفظ و دستور زبان را مطرح کردند. ساموئل جانسون در انگلستان – درست ۱۰۰ سال پیش از انتشار برهان قاطع، فرهنگ خود را در ۱۱۱۴ ش – ظهور کرد و در آمریکا نوح وبستر در سال ۱۲۰۷ ش. تاثیر بسزایی در این نهضت گذاشت و کمکم ضرورت رعایت اصول زبانشناسی در فرهنگنویسی مطرح شد. اوایل قرن ۱۰ در ایران که دوران سلطنت صفویه آغاز شد و در هندوستان سلطنت آلتیمور برقرار بود. قرن ۱۰ و ۱۱ را دوران یا عصر طلایی فرهنگنویسی فارسی میدانند.
در قرن ۱۱ در ایران فقط فرهنگ سروری منتشر شد، اما در هندوستان فرهنگهای فراوانی انتشار یافتند. دکتر معین میگوید که انجمن آرا را هدایت – معروف به للهباشی- با مراجعه به فرهنگهای فارسی و عربی گذشتگان تهیه کرد که این کتاب در ۱۲۸۸ ق. در تهران به طبع رسیده است. فرهنگ انجمن آرا را گاه خلاصه فرهنگهای رشیدی و برهان قاطع میدانند. فرهنگ دیگری در ایران، به نام برهان جامع توسط محمدکریم ابن مهدی قلی سرابی تبریزی – معلم محمد میرزای ولیعهد یا محمد شاه - در سال ۱۲۶۰ هـ. تالیف شد (برابر با ۱۸۴۴م/ ۱۲۲۲ش) که آن را خلاصه برهان قاطع میدانند.مولف در ۱۲۵۶ ق. در سال آخر سلطنت فتحعلی شاه و آغاز ولیعهدی محمد شاه ، به تالیف آن پرداخته و آن را در اوائل سلطنت محمد شاه به پایان رسانیده و فرهنگ محمد محمد شاهی نامیده است.
فرهنگ آنندراج در ابتدای قرن ۱۴، در هند نوشته شد، مولف آن محمد پادشاه- متخلص به شاد ولدغلام محیالدین و معروف به نسیم میرمنشی مهاراجه آنندراج راجه ولایت ویجی نگر- بوده است. این فرهنگ نیز در ۱۳۰۶ ق. در لکهنو هندوستان تدوین و انتشار یافته است (۱۸۸۸ م-۱۲۶۷ ش)
ادات الفضلا- فرهنگ ابراهیمی- فرهنگ میرزا
ادات الفضلا، یکی از نخستین کتابهای لغت است که در هند تالیف شده که تالیف قاضی خان بدر محمد دهلوی- ملقب به بدهاروال- است که گردآوری آن از ۸۱۲ هـ شروع شده و در ۸۲۲ به پایان رسیده و نسخهای از آن در کتابخانه موزه بریتانیا وجود دارد و پس از آن فرهنگ ابراهیمی تالیف ابراهیم قوامالدین فاروقی است که در ۸۷۸ پایان یافته است
میرزا ابراهیم بن میرزا شاه حسین اصفهانی هم در زمان شاه طالب صفوی در ۹۵۰ هجری (برابر با ۱۵۹۹م- ۹۷۸ هـ.ش) فرهنگ میرزا ابراهیم را منتشر کرد که دوران سلطنت شاهطهماسب صفوی بود.
● فرهنگ تحفةالاحباب
فرهنگ فارسی به فارسی تحفةالاحباب که از مآخذ فرهنگهای سروری و جهانگیری و برهان قاطع و بعضی فرهنگها ی بعدی است، در سال ۹۳۶ نوشته شده و به وزیر خراسان اهدا شده است. پدیدآورنده در دیباچه کتاب، خود را «حافظ اوبهی» نامیده است. اوبهی از دانشوران، سرایندگان، خوشنویسان و خوانندگان سرشناس سده دهم بوده و امیر علیشیر نوایی، وزیر دانشمند سلطان حسین بایقرا ذکر او را به عنوان یکی از متعینین خراسان آورده است. وی در پایان زندگی به ورارود (بخارا) رفته و در همان جا در صدونه سالگی در گذشته است. برخی از پژوهندگان شخصی را که تحفه الاحباب به او اهدا شده، حبیب الله ساوجی، وزیر دورمیش خان فرمانروای هرات میدانند و برخی دیگر او را سعدالدین مشهدی. هیچکدام از این دو نظر درست نیست.
اما کتاب تحفه الاحباب با فرهنگ دیگری که نسخهٔ یگانه آن در مدرسه سپهسالار پیشین (شهید مطهری فعلی) نگهداری میشود و بر روی آن به غلط، «فرهنگ قطران» نوشته اند، همانندی تقریباًً تام دارد. بررسی و همسنجی این دو فرهنگ نشان میدهد که هر دوی آنها از روی یک فرهنگ قدیم تر که احتمالاً در هند نوشته شده، رونویس شده اند. این دو فرهنگ در عین همانندی تقریباً تام، دارای برخی نایکسانیها نیز هستند که ظاهراً به تصرف مؤلفان آنها در نسخه ما در آنها برمی گردد. بنابراین باید نتیجه گرفت که اوبهی یک فرهنگ قدیم تر را که نسخة آن اکنون در دست نیست، به دست آورده بوده و با افزودن پیشگفتار و پسگفتار و احتمالاً دستکاریِ جزئی، آن را به نام خود کرده و به وزیر خراسان تقدیم داشته است.
▪ برهان قاطع – رشیدی
این فرهنگ را محمدحسین بنخلف تبریزی – متخلص به برهان- در سال ۱۰۶۲ هـ . در حیدرآباد هند نوشت (برابر با ۱۰۳۰ ش- ۱۶۵۱م) و سعی او بر آن بوده است تا فرهنگش نسبت به فرهنگهای پیشین جامعتر باشد که در مصاحب می گوید در حدود ۱۹۴۱۷ لغت و کنایه و اصطلاح و استعاره مستعمل در فارسی را در بر دارد و بار اول در ۱۸۱۸م. در کلکته و سپس در کلکته و بمبئی و لکهنو و تهران مکررا به طبع رسیده است . در این راستا، علی اصغر حکمت بنا به چاپ کلکته تعداد لغتهایش را ۲۰۲۱۱ کلمه ذکر کرده است؛ و جالب آنکه میگوید زبانها و لهجههای مختلف ایرانی و غیرایرانی در داخل این فرهنگ نقل شده است، (مانند مصری، عبری، سریانی، ترکی، هندی، یونانی، رومی، ارمنی، پهلوی و...). که مولف در مقدمه اش می گوید که می خواست « جمیع فوائد فرهنگ جهانگیری ، مجمع الفرس ، سرمه سلیمانی ، صحاح الادویه – حسین انصاری – را که هر یک حاوی چندین کتاب لغات اند ، را به طریق ایجاز بنویسد
▪ مجمعالفرس
علی اصغر حکمت معتقد است که در همان زمان که فرهنگ جهانگیری در هند تالیف میشد، در سال ۱۰۰۸، فرهنگ مجمع الفرس در ایران به امر شاه عباس اول توسط محمد قاسم بن حاج محمد کاشانی- متخلص به سروری- تالیف میشده ( برابر با ۱۵۹۹م- ۹۷۸ش) اما دکتر رضازاده شفق میگوید«وی مربوط به دربار اکبرشاه و پسر خلفش جهانگیر بوده و از هردو حکمران حمایت و صله گرفته و لغت خود را به حکم اکبر شاه شروع نموده و آن را به نام جهانگیر شاه نموده است». این فرهنگ در حدود ۶ هزار لغت دارد.در این اثنا- یعنی حدود ۹۸۳ شمسی- که ۵ قرن از فرهنگ نگاری فارسی میگذرد، در انگلستان نهضت فرهنگنویسی آغاز شده است.
● فرهنگ شمس فخری
فرهنگ «معیار جمالی» نوشته شمس الدین محمد فخری اصفهانی است که به نام شیخابواسحاق فارس نوشته و سال ۱۳۰۳ هجری به همت کارل زالمان در روسیه منتشر شده است.دکتر صادقکیا، در این باره معتقد است: «که شمس فخری، روش اسدی طوسی را در واژهنویسی دنبال کرده است و هر حرف را یک باب کرده و بابها را به ردیف الفبای کنونی فارسی آورده است:«اما بعضی افراد مانند فرهنگ نظام معتقدند که او روش فرهنگنویسی را درست رعایت نکرده و جعلهایش موجب گمراهی دیگر فرهنگنویسان شده است». و حتی دکتر کیا میگوید:«گاهی شمس فخری، معنی واژهها را نیز نادرست آورده است»
● فرهنگ عمید
واژهنامهای دوجلدی است شامل واژههای فارسی ولغات عربی واروپایی به کار رفته در زبان فارسی واصطلاحات ادبی وعلمی که به دست حسن عمید نوشته شدهاست. این واژه نامه نخستین بار در سال ۱۳۴۲ هجری خورشیدی با سرمایهٔ کتابخانه ابن سینا چاپ شدهاست. (هرچند که آقای عمید سال ۱۳۳۳ واژهنامهای را به نام فرهنگ نو به چاپ رساندهاند ولی کاملترین فرهنگ ایشان که فرهنگ عمید نام دارد و سال ۱۳۴۲ به چاپ رسیدهاست
فرهنگ عمید چندین بار با شمارگان بالا به چاپ رسیدهاست و فرهنگی کمابیش کامل و محبوب است و بنا به نظر برخی کارشناسان ایراد گفتنی پیدا نمیشود]
از ویژگیهای این واژهنامه میتوان موردهای زیر را نام برد :
ـ آمدن نشانههای آوایی واژگان (برای تلفظ درست واژگان) در میان کمانک برابر هر واژه؛
ـ زبانی که واژگان از آن آمدهاست و واژهٔ اروپایی وارد شده به زبان نیزبه همان زبان آورده شده؛
ـ گونهٔ واژگان براساس دستور زبان اول فرهنگ بیان شده است؛
ـ آوا نگاری واژگان عربی بر اساس تلفظ اصلی واژه آورده شده و معنی واژگان به صورت روشن و به زبان ساده نگاشته شده؛
ـ در این فرهنگ تصویرهایی برای برخی از واژگان گنجانده شدهاست؛
ـ این فرهنگ تنها دربرگیرندهٔ شمار فراوانی از واژگانی است که در زبان فارسی به کار گرفته شده و نام مکانها و شهرها و نویسندگان، و هنرمندان در آن نوشته نشدهاست. (به جز نمونههای بسیار مشهور که برای دریافت برخی نوشتهها نیاز است. مانند: بهلول یا سلیمان)
به امید روزی که فرهنگی جدید از مفاخر فرهنگی ایران در عصر جدید چاپ شود و ادامه دهنده فرهنگ های گذشته ایران باشد.
علی معروفی
کارشناس فرهنگی
کارشناس فرهنگی