۱۴۰۳ اردیبهشت ۶, پنجشنبه

 

امر به معروف و نهی از منکر در جامعه جدید
با دوستم قرار گذاشته بودم که ساعت ۱۲ در میدان نقش جهان اصفهان، روبروی مسجد شیخ لطف‌الله او را ببینم. گفته بودم چون ماه رمضان است و کافه ها و رستوران ها بسته اند ، همانجا در میدان یک جایی می نشینیم و با هم صحبت میکنیم. من سر ساعت رسیدم ولی دوستم ده پانزده دقیقه ای دیر آمد. وقتی آمد دیدم همسرش هم با اوست. بعد از سلام و احوالپرسی شروع کرد به عذر خواهی از بابت تاخیری که کرده بود. گفت: راستش دم دهنه بازار که رسیدیم پیر مردی جلوی همسرم ایستاد و شروع کرد به صحبت کردن با او. من چون سمعکم را نزده بودم نشنیدم که چه میگوید. سرم را بردم جلو و پرسیدم: «چه شده؟» گفت : «این خانم خیلی خانم خوب و ارزشمندی است ولی...» من و همسرم با تعجب نگاهی به هم کردیم و من منتظر شدم ببینم که این مرد چه میخواهد بگوید. پیر مرد مرا در انتظار نگذاشت و گفت: « ولی اگر رو سری خودشان را قدری جلوتر می‌آوردند خیلی خانم بهتری می شدند. »من که از این کار پیر مرد پاک حیرت زده شده بودم ندانستم به او بخندم یا اخم کنم. گفتم :« باشه » و دست زنم را گرفتم و آمدیم توی بازار.
از شنیدن اتفاقی که برای دوستم افتاده بود به یاد دو خاطره افتادم، از اتفاقاتی که در سالهای اولیه انقلاب رخ داده بود. یکی از آنها به موضوع حجاب اجباری مربوط می شد و یکی دیگر به مسئله امر به معروف و نهی از منکر.
خاطره اول در واقع چیزی بود که من در سال ۵۸ از دوستی که با انقلابیون سطح بالا رفت و آمد داشت شنیدم. وقتی در اسفند ۵۷ یا فروردین ۵۸ ، حکومت انقلابی حجاب زنان را اجباری اعلان کرد ، مرحوم آیت الله مطهّری که از این بابت ناراحت شده بود رفته بود قم به حضور امام خمینی و گفته بود : «آقا این لچّکی که شما به زور دارید سر خانم ها میکنید از کشف حجاب رضا خان بد تر است.»
خاطره دوم در باره گفت و گویی بود که من با یکی از آخوندهای تند انقلابی داشتم. در مجلسی که عده ای از اهل فرهنگ هم حضور داشتند این جناب آخوند در باره خوبیهای اسلام و بدیهای جامعه غربی صحبت میکرد و می‌گفت: «جامعه اسلامی طوری است که اصلا قابل مقایسه با جوامع اروپایی و آمریکایی نیست. » وقتی یکی از حاضران به او گفت : «ممکن است یک مثالی بزنید که بفهمیم چطور اینها با هم قابل مقایسه نیستند، »جناب آخوند گفت : «مثلاً همین امر به معروف و نهی از منکر که برای ما از واجبات است ولی غربیها اصلا چنین چیزی ندارند.» آخوند توضیحات دیگری هم داد که من زیاد به خاطر ندارم، اما چیزی که خوب به یادم مانده پاسخی بود که من در آن مجلس به این آقا دادم و گفتم که :«شما متاسفانه جامعه جدید را نمی شناسید ، و الا این حرف را نمی گفتید. ما در جامعه جدید تمام آن چیزهایی را که شما به آنها فخر میکنید داریم ، منتها به صورتی مدرن و عاقلانه تر. مثلاً همین امر به معروف و نهی از منکر در جامعه جدید هم دقیقا اجرا می شود ، به طوری که اگر مؤثر تر از این کار در جامعه قدیم و سنتی نباشد کم اثرتر نیست. منتهی روشی که این حکم امروزه در جامعه جدید اجرا میشود با روش جوامع قدیم فرق میکند. در جامعه جدید غربی درست است که کسی در خیابان جلوی زن و بچه مردم را نمیگیرد تا مثلاً در باره نوع لباس یا حجاب زنها تذکر دهد، ولی اگر بخواهند مردم را از منکرات، مثلاً دزدی و خیانت در اموال دیگران و فساد و اختلاس، نهی کنند و به کارهای خیر تشویق نمایند این کار را از طریق مطبوعات و رسانه‌های همگانی به طور کلی انجام میدهند.» آن روز که من با آن شیخ صحبت میکردم هنوز اینترنت و شبکه‌های اجتماعی اختراع نشده بود و لذا من فقط مطبوعات و رسانه ها را مثال زدم. در این میان یکی از طرفداران آن شیخ وسط حرف من پرید و گفت «ولی مطبوعات آنها هم در باره حجاب چیزی نمی‌گویند.» گفتم : «به خاطر این که غربیها به آزادی و اختیار مردم احترام میگذارند و نوع لباس یا نداشتن حجاب را جزو منکرات نمی‌دانند. آنها به مسایل مهم اجتماعی مثل اختلاس و دروغگویی و فساد و سلب امنیت از مردم و امثال اینها توجه میکنند نه به مسایل شخصی ای که هیچ ضرری به دیگران نمی رساند.» همسر دوستم که تا آن لحظه فقط گوش میداد پرسید که : « خب چی شد؟ آیا آن شیخ بالآخره قانع شد که غربیها هم امر به معروف و نهی از منکر دارند یا نه؟» گفتم: «شما چی فکر میکنید؟»