۱۴۰۳ اردیبهشت ۹, یکشنبه



زبان فرانسه

در ايران

نيكخواه بهرامى، دانشجوى دكترى زبان فرانسه

هدا بار عنيا، كارشناسى ارشد زبان فرانسه

زير نظر دكتر ژاله كهنموي ىپور، عضو هيئت علمى

دانشگاه تهران و هيئت تحريريه مجلة رشد آموزش زبان چكيده

و با در نظر گرفتن اين كه معلمان زبان فرانسه همواره در اين نشريه فعال ،« رشد آموزش زبان » با توجه به انتشار صدمين شمارة مجلة

بوده و ب هطور متوسط در هر شماره يك مقاله دربارة آموزش زبان فرانسه، مسائل مربوط به آن و جايگاه آن در دنيا و خاورميانه منتشر

كرد هاند، لازم دانستيم كه در اين شمارة ويژه، پيشين هاى از آموزش زبان فرانسه در ايران ارائه دهيم. زبان فرانسه كه امروز در كشور ما با

فاصلة بسيار زيادى از زبان انگليسى، جايگاه زبان دوم خارجى را به خود اختصاص م ىدهد، زمانى زبان خارجى اول كشور ايران محسوب

م ىشد. لازم ب هذكر است كه اين امر خاص كشور ما نيست و در اقصا نقاط جهان شاهد كاهش جايگاه نخستين اين زبان هستيم. در عين

حال م ىبينيم كه امروزه گرچه زبان انگليسى زبان بي نالمللى اول است، اما در برخى مجامع بي نالمللى، زبان فرانسه پاب هپاى زبان انگليسى

پيش م ىرود. براى مثال، در مسابقات بي نالمللى و در سازمان ملل اين زبان جايگاه خود را حفظ كرده است.

گفته م ىشود، « فرانكوفون » در اين مقاله ابتدا ضمن بيان تاريخچة زبان فرانسه و كشورهاى فرانسوى زبان كه در اصطلاح به آنها كشورهاى

به بررسى پيشينة استقرار اين زبان در ايران، دلايل استقرارش ب هعنوان زبان خارجى اول و سپس دوم در زمين ههاى سياسى و علمى

م ىپردازيم و ه مچنين نگاهى اجمالى به عوامل مؤثر در افول و جا ىگزينى آن با زبان انگليسى خواهيم داشت. پس از آن، وضعيت آموزش

زبان فرانسه را در ايران بعد از انقلاب اسلامى، مسائل آموزش زبان فرانسه در دبيرستا نهاى كشور، و مواردى را كه در زمينة زبان فرانسه

نيازمند آسي بشناسى هستند، شرح م ىدهيم. در خاتمه به راهكارهايى براى بهبود روند آموزش زبان فرانسه اشاره خواهيم كرد.

كليدواژ هها: زبان، زبان فرانسه، تدريس زبان.

ى

بان خارجى

پيشينه و موقعيت كنونى

Knowledge Improvement

27

دورة بيست و ششم، شمارة 1، پاييز 1390

جايگاه زبان فرانسه در جهان امروز

زبان فرانسه يكى از زبانهاى رومى است كه 136 ميليون نفر در

سراسر جهان به آن تكلم م ىكنند. حدود 190 ميليون نفر، زبان

فرانسه را ب هعنوان زبان دوم صحبت م ىكنند و 200 ميليون

نفر ديگر هم از آن ب هعنوان زبان دوم اكتسابى بهره م ىگيرند.

گويشوران زبان فرانسه در 57 كشور و قلمرو حضور دارند. اكثر آنها

بومى اين زبان در فرانس هاند كه مبدأ اين زبان محسوب م ىشود.

سايرين ب هطور عمده در كانادا، بلژيك، سوئيس، لوكزامبورگ و

حضور « لوييزيانا » مناطقى در برخى ايالتهاى آمريكا، ازجمله

دارند. بيشتر افرادى كه فرانسه، زبان دوم آنها محسوب م ىشود،

در آفريقاى فرانسه زبان زندگى م ىكنند؛ آفريقاى شمالى كه به

جرئت م ىتوان گفت تعداد آنها از گويندگان بومى بيشتر است.

كاناداى فرانسه زبان، منطقة فرانسه زبان كاناداست كه عمدتاً از

2 و ه مچنين انتاريو و جنوب مانيتوبا تشكيل « برانزويك » كبك 1 و

شده است.

زبان فرانسه پس از زبانهاى اسپانيايى و پرتغالى سومين زبان پرگويش

و از خانوادة زبانهاى رومى است. زبان فرانسه، زبان رسمى 29 كشور

است كه از اين تعداد 12 كشور فقط ي كزبان هاند و 17 كشور علاوه

بر زبان فرانسه به ديگر زبانها نيز تكلم م ىكنند. م ىتوان گفت زبان

فرانسه پيشا ز جنگ جهانى دوم، ب هخصوص در زمين ههاى ديپلماسى،

تجارت و حمل و نقل، زبان بي نالمللى ب هحساب م ىآمد.

زبان كرئول

زبان كرئول 3 در زبا نشناسى به لهجه و گويشى خاص اطلاق

م ىشود كه از تغييرات ب هوجود آمده در سيستم زبانى جامع هاى

خاص شكل م ىگيرد. اين گويش كه وسيلة ارتباطى آن جامعه

محسوب م ىشود، شكل ناقص و غيركاملى از ساختار زبان مبدأ،

يعنى فرانسه يا انگليسى يا اسپانيولى است كه از طريق استعمار

وارد جامعة جديد شده، و با گويش محلى آن جامعه درهم آميخته

است. ب هعبارت ساد هتر، اساس تغييرات ساختارى را كه به گويش

كرئول منجر م ىشود، م ىتوان در تأثير زبان مادرى اعضاى آن

جامعه روى زبان وارداتى جس توجو كرد. از نمون ههاى زبان كرئول

،4« آنتيل » م ىتوان به زبان فرانس هاى كه سيا هپوستان در جزاير

5 لوئيزيانا و يا حتى مناطقى در اقيانوس هند صحبت « گويان »

م ىكنند، اشاره كرد.

كرئول گويشى محلى و منطق هاى است كه بعد از شك لگيرى،

به زبان مادرى نسلهاى بعدى مناطق تحت استعمار تبديل

شده است. اين گويش ادبيات خاص خود را نيز دارد. بسيارى از

نويسندگان و شعراى كشورهايى كه زمانى مستعمره بودند، به اين

زبان شعر م ىگويند و رمان م ىنويسند.

نخستين مراحل ارتباط زبانى و فرهنگى ايران و فرانسه

در فرانسه با تأسيس گروه عربى در سال 1587 در مدرسة

سلطنتى 6، برخى دانشمندان و اهل قلم به يادگيرى زبان فارسى

علاق همند شدند. پيرويكتور كايه 7 در سال 1596 در كتاب خود

قطعة ترجمه شد هاى ،«Paradigmata de quatuor linguis»

از يك شعر كوتاه فارسى را آورد. اين نخستي نبارى بود كه شعر

فارسى در كتابى به قلم نويسند هاى فرانسو ىتبار آورده م ىشد.

فرانسوا سوارى 8، يكى از كن تهاى فرانسوى بود كه در سالهاى

1591 تا 1606 عنوان سفير فرانسه در قسطنطنيه را داشت.

او به هنگام بازگشت با خود دهها دس تنوشتة فارسى را كه از

دانشمندان ترك خريدارى كرده بود، به فرانسه برد. سوارى قصد

داشت اين دس تنوشت هها را ترجمه كند، ولى در فرانسه به علت

وجود مشكلات فنى متعدد اين مهم ميسر نشد. زمانى كه مجدداً

با پست سفير به رم اعزام شد، در آ نجا از فردى تر كتبار كه به

چندين زبان تسلط داشت، براى چاپ اين دس تنوشت هها كمك

گرفت. او م ىخواست از اين مطالب در مدرس هاى كه در نظر داشت

در فرانسه تأسيس كند و در آن سه زبان فارسى، عربى و تركى

تدريس شود، استفاده كند. از همي نرو خود به آموختن زبان

فارسى مبادرت ورزيد، ولى متأسفانه با وجود اي نكه امكان چاپ

خط نستعليق هم برايش فراهم شد، بخت او را يارى نكرد و با

مرگ هانرى چهارم، او هم عزل شد و نتوانست به اين قصد جامة

عمل بپوشاند. خودنيز در سال 1628 دار فانى را ب هدرود گفت.

هدف سوارى را متخصص ديگر ادبيات شرق، اتين اوبر 9، استاد

زبان عربى در مدرسة سلطنتى و برادرش كه به امر گردآورى

تعداد زيادى دس تنوشت ههاى فارسى مبادرت ورزيده بود و بعدها

آنها را به كتا بخانة سلطنتى واگذار كرد، پ ىگرفتند. آنها يك

لغ تنامة عربى نيز تدوين كردند كه در آن تعداد ب ىشمارى كلمة

فارسى كه وارد زبان عربى شده بود، وجود داشت.

تا زمانى كه هي چگونه روابط مستقيمى بين ايران و فرانسه برقرار

پيشينة تدريس زبان فرانسه و احداث مدارس

فرانسوى در ايران به حدود 300 سال پيش

م ىرسد. از آن زمان در كشور ما زبان فرانسه

آموزش داده م ىشد. در دورة قاجار، اين زبان

ب هعنوان زبان اول خارجى ب هكار م ىرفت

28

دورة بيست و ششم، شمارة 1، پاييز 1390

نشده بود، يادگيرى زبان فارسى براى فرانسويان بسيار دشوار بود

و آنها براى اين كار بايد زمانى طولانى را در تركيه، خصوصاً در

قسطنطنيه م ىگذراندند. سالهاى زيادى بايد طى م ىشد تا شرايط

مطلوب پيش آيد.

در سال 1587 ، شا هعباس اول بر تخت پادشاهى نشست و دو سال

بعد هانرى چهارم نيز پادشاه فرانسه شد. هر دو پادشاه وارث كشورى

پر هرج و مرج بودند و هر دو توانستند ب هواسطة برقرارى نظم و صلح،

حكومتى مستحكم را برقرار سازند. آرامش ايجاد شده در دو كشور

باعث شد باب ارتباط با اروپاييان، ب هويژه فرانسويان، گشوده شود و

تعداد زيادى مسافر از اين كشورها به ايران آمدند و براى نخستي نبار

از نزديك در ارتباط مستقيم با فرهنگ و تمدن ايرانيها قرار گرفتند.

نقش جها نگردان

براى شناختن ايران همواره موانع متعددى راه را بر جها نگردان

ناهموار م ىساخت. در سال 1660 ، مقارن با سلطنت صفويان، توجه

خيل عظيمى از جها نگردان به اين سوى جهان جلب شد و فصل

جديدى از مفهوم پارس و پارسيان در جهان مطرح گشت. همه

آرزوى ديدن سرزمين پارس را در سر م ىپروراندند: سفرنام ههاى

متعدد نگاشته شدند كه شامل مشاهدات جها نگردان از آداب و

رسوم، جغرافيا، هنر، بازرگانى و تاريخ ايران بودند؛ تاريخى كه تا

قرن 18 ميلادى در زمرة پرطر فدارترين نوع نوشتار در ميان

فرانسويان قرار داشت. در اين ميان م ىتوان از اولين جها نگردان

اين دوره از شواليه شاردن، تاورنيه و كن تد وگوبينو نام برد

كه ب هويژه گوبينو نقش بسزايى در معرفى كشور فرانسه و زبان

فرانسه به ايرانيان داشت. ب هدنبال نوشت ههاى اين جها نگردان،

امكان برقرارى ارتباطات وسي عتر در زمين ههاى علمى، فلسفى و

سياسى و اجتماعى فراهم آمد.

تدريس زبان فرانسه در ايران

پيشينة تدريس زبان فرانسه و احداث مدارس فرانسوى در ايران

به حدود 300 سال پيش م ىرسد. از آن زمان در كشور ما زبان

فرانسه آموزش داده م ىشد. در دورة قاجار، اين زبان ب هعنوان زبان

اول خارجى ب هكار م ىرفت. در زمان رضاخان، با اعزام دانشجو به

كشور فرانسه براى تحصيل در رشت ههاى گوناگون، اعتبار و اهميت

زبان فرانسه در ايران بسيار بيشتر از گذشته شد؛ تا آ نجا كه

دانستن زبان فرانسه در خانواد ههاى متمول و رجال يك ضرورت

محسوب م ىشد. اكثر فرزندان اين خانواد هها از معلمان خصوصى

براى آموزش اين زبان بهره م ىبردند. از نظر فرهنگى و سياسى،

نقش زبان فرانسه و آن دسته از ايرانيانى كه به اين زبان سخن

م ىگفتند، بسيار حائز اهميت است.

بپردازيم، بهتر است به بيان تاريخ ارتباط بين ايران و فرانسه و

آموزش اين زبان در ايران اشاره كنيم. در اين راستا ب هعنوان نمونه،

به معرفى كوتاه مدارس فرانسه زبان قبل از انقلاب، مانند مدرسة

اكتفا خواهيم كرد. « رازى » و « مريم » ،« ژاندارك » ،« س نلوئى »

يكى از

مواردى كه به

اشاعة زبان فرانسه

در ايران كمك كرد،

تأسيس مدرسة دارالفنون و مطرح شدن

ترجمه در ايران است. ب ىشك ترجمة

آثار خارجى به زبان فارسى تاريخى

ديرينه دارد. وجود فرهنگهاى متعدد

لغات به زبانهاى گوناگون كه قدمت آنها

حتى به زمان ساسانيان م ىرسد، گواه بر

اهميت ترجمه در كشور ماست

زبان فرانسه در قرن 19 ميلادى در ايران ريشه دواند. در طول

دوران حكومت سه پادشاه آخر قاجار، انديشمندان، اه لقلم و

ه مچنين صاحبان صنعت و طبقة متوسط، به فراگيرى اين زبان

تمايل نشان دادند. در همين دوران بود كه اولين ايرانيان براى

تحصلات آكادميك و شناخت بهتر تمدن غرب، به خارج از كشور

ب هخصوص به كشور فرانسه عزيمت كردند. تمام اين عوامل دست

به دست هم دادند و از زبان فرانسه، زبانى با اثرگذارى غيرقابل

انكار در زمين ههاى متفاوت علمى، سياسى، اجتماعى، فلسفى و

غيره پديد آوردند.

پيش از اي نكه به جايگاه زبان فرانسه ب هعنوان زبان خارجى در

مدارس ايران قبل از انقلاب شكوهمند اسلامى و پس از آن

29

دورة بيست و ششم، شمارة 1، پاييز 1390

نقش دارالفنون و ترجمه در اشاعة زبان فرانسه در

ايران

يكى از مواردى كه به اشاعة زبان فرانسه در ايران كمك كرد،

تأسيس مدرسة دارالفنون و مطرح شدن ترجمه در ايران است.

ب ىشك ترجمة آثار خارجى به زبان فارسى تاريخى ديرينه دارد.

وجود فرهنگهاى متعدد لغات به زبانهاى گوناگون كه قدمت آنها

حتى به زمان ساسانيان م ىرسد، گواه بر اهميت ترجمه در كشور

ماست.

در قلمرو ترجم ههاى فرانس ه فارسى، م ىتوان به مطالعات

فرانسيس ريشاد اشاره كرد كه ما را به منبع آشنايى با زبان

فارسى در كشور فرانسه رهنمون م ىشود. احداث مدرسة ترجمه

در تبريز توسط عبا سميرزا را نيز م ىتوان دليل ديگرى بر اهميت

ترجمه در ايران دانست. عباس ميرزا دستور ترجمة اغلب كتابهاى

اهدايى ناپلئون بناپارت را كه بخش اعظم آن به موضوعات

تاريخ » تاريخى اختصاص داشت، داد كه در اين ميان م ىتوان به

پادشاه ،« تاريخ شار لدل دوازدهم » و « تاريخ اسكندر » ،« پطركبير

سوئد اشاره كرد.

ولى در زمينة ترجمه، دارالفنون اثربخ شترين نقش را در ترجمة

كتابهاى اروپايى به زبان فارسى ايفا كرده است. ن هتنها تمام استادان

اروپايى ملزم به ترجمة كتابهاى موضوع تدريس خود به فارسى

براى ارائه در كلاس بودند كه حتى استادان ايرانى دارالفنون نيز از

اين قاعده مستثنا نبودند و بايد كتابهايى را كه مطالعه م ىكردند،

از زبان مرجع به زبان فارسى برم ىگردانند. بدي نترتيب بود كه امر

ترجمه دامنة وسيعى در پايتخت و شهرهاى حومه پيدا كرد. لازم

به ذكر است كه در اي نجا نيز كتابهاى زبان فرانسه اولويت اول را

در ترجمه به فارسى داشتند.

ناصرالدي نشاه شخصاً به كتابهاى تاريخ و روزنام ههاى فرانسوى

علاق همند بود و ترجمة آنها به دستور او صورت م ىپذيرفت.

ه مچنين اعتمادالسلطان، وزير انطباعات زمان، شخصاً موظف

به خواندن و ترجمه كردن بود و هم هروزه رأس ساعت مشخصى،

روزنام ههاى شهرستانهاى فرانسه را مطالعه م ىكرد. ناصرالدي نشاه

به زبان فرانسه به انداز هاى كه براى خواندن روزنام هها كافى بود،

آشنايى داشت. او يادگيرى زبان فرانسه را نزد مبلغين مذهبى در

تبريز آغاز كرد و در طول دورة سلطنت خود، تحت نظر دكتر

كلوكه 10 ، معتمدالملك و اعتمادالسلطنه ادامه داد. بدي نسان

تعداد قابل ملاحظ هاى كتابهاى فرانسه در زمين ههاى متعدد در

نيمة دوم قرن نوزدهم به زبان فارسى برگردانده شدند.

از ميان مترجمان پركار و مشهور اين عصر مى توان از ميرزا

كاظم محلاتى نام برد كه از اولين شاگردان مدرسة دارالفنون

جنگ بين » و « جنگ بين آلمان و فرانسه » بود. او كتابهاى

و دو كتابچه در زمينه هاى شيمى « تركيه عثمانى و روسيه

و فيزيك ترجمه كرد. نام برده پس از اين كه ديپلم خود را از

تهران گرفت، به قصد ادامة تحصيل عازم كشور فرانسه شد. در

بازگشت به وطن در سال 1862 ، به تدريس دروس شيمى و

فيزيك در دارالفنون مشغول شد. تدريس او آن چنان با شور و

« موسيو شيمى » اشتياق توأم بود كه پس از مدتى به او لقب

دادند.

دارالفنون يكى از اولين مدارسى است كه در ايران به سبك و

سياق دانشگا ههاى اروپايى تأسيس شد. از آ نجا كه از همان ابتدا

استادان آن يا فرانسو ىتبار بودند يا از ايرانيانى محسوب م ىشدند

كه در فرانسه تعليم يافته بودند، به مركزى براى اشاعة زبان

فرانسه تبديل شد. دارالفنون سرچشمة به اصطلاح فرهنگ مدرن

و اولين مدرسة پل ىتكنيك ايران به معنى اخص كلمه تا افتتاح

دانشگاه تهران در سال 1934 محسوب م ىشود.

در طول 40 سال، 1100 ديپلمه از اين مدرسه فار غالتحصيل

شدند و به مدارج عالى سياسى و علمى در ايران و خارج نائل

آمدند. احداث دارالفنون فصل نوينى از تاريخ ايران جديد را گشود

و از آن م ىتوان به عنوان اولين نهاد تعليم و تربيت ملى نام برد.

بسيارى از مورخان، نقش دارالفنون را در نشر زبان فرانسه و علوم

جديد در ايران، نقشى پررنگ و اساسى ارزيابى م ىكنند. زبان

فرانسه كه به واسطة دارالفنون نشر يافت، بعدها به زبان يادگيرى

علم و فنون جديد در كشور ما تبديل شد.

كرئول گويشى محلى و منطق هاى است كه

بعد از شك لگيرى، به زبان مادرى نسلهاى

بعدى مناطق تحت استعمار تبديل شده

است. اين گويش ادبيات خاص خود را

نيز دارد. بسيارى از نويسندگان و شعراى

كشورهايى كه زمانى مستعمره بودند، به اين

زبان شعر م ىگويند و رمان م ىنويسند

30

دورة بيست و ششم، شمارة 1، پاييز 1390

پيشينة مدارس فرانسوى زبان در ايران

در اوايل حكومت قاجار، فرانسويانى به ايران آمدند كه سهم

بسزايى در نشر زبان و آداب و رسوم كشورشان ايفا كردند.

مشهورترين آنها ژول ريشار 11 بود كه به قصد سفرى سياحتى

به ايران آمد. او ابتدا فرانسه را ب هصورت پراكنده آموزش م ىداد،

ولى با تأسيس دارالفنون، با لقب پروفسور فرانسه كار خود را

شروع و تا آخر عمر خود اين پست را حفظ كرد. در دارالفنون

اغلب درسها به زبان فرانسه تدريس م ىشدند.

در سال 1858 در تبريز مدرسة ديگرى مشابه دارالفنون با

تكيه بر آموزش نظامى و علمى تأسيس شد. بيشتر مدرسان آن

فرانسوى يا ديپلمة دارالفنون بودند.

نام مدرسة ديگرى است كه در آن زبانهاى اروپايى « مشيريا »

تدريس م ىشد، ولى اطلاع چندانى از آن در دست نيست. در

مدرس ة » سال 1882 در اصفهان يك مدرسة نظامى به نام

مدرسه سلطنتى) تأسيس شد كه الگوى تأسيس ) « همايونيه

مدرس هاى مشابه در تهران در دو سال بعد از آن شد. اغلب

مدرسان اين مدرسه فرانسو ىتبار بودند.

در سال 1860 براى نخستي نبار در ايران مدرس هاى به نام

با همكارى فرانسويان تأسيس شد كه فقط « مدرسة س نلويى »

به تربيت پسران م ىپرداخت. در سال 1865 ، خواهران س نون

را براى دختران جوان « مدرسة سن ژوزف » سان دو پل 12 نيز

در اروميه، سلماس، تبريز و اصفهان داير كردند. ده سال بعد در

سال 1881 در تهران مدرس هاى توسط خانم ژان ديولفوا 13 و

همسرش تأسيس شد.

لازاريس تها در سال 1896 در اروميه كالجى با ظرفيت 42

شاگرد، و در سال 1899 مدرس هاى براى 130 دختر جوان داير

كردند. بعد از آن در سا لهاى 1906 و 1907 مدرس هاى بزرگ

در اروميه براى دختران تأسيس شد كه شاگردان فرانسوى نيز

در آن به تحصيل اشتغال داشتند.

در تهران به وسيلة « مدرسة ژاندارك » ، در سال 1900

« مدرسة مريم » ، كاتوليك ها تأسيس شد. چند سال بعد از آن

كه آن را نيز راهبه ها اداره مى كردند، داير « انستيتو مريم » يا

شد. در اين دو مدرسه تا سال 1357 تمام درسها در دو نوبت

صبح و بعدازظهر، به زبانهاى فارسى و فرانسه به دانش آموزان

تدريس م ىشد.

علاوه بر اين مدارس دوزبانه، تدريس زبان فرانسه ب هصورت

رسمى از سال 1926 در برخى دبيرستانهاى ايران متداول شد.

نيز ب هعنوان يك مؤسسة « انجمن ايران و فرانسه » ، ه مچنين

خصوصى به علاق همندان يادگيرى زبان فرانسه اين زبان را

آموزش م ىداد.

جايگاه زبان فرانسه در ايران امروز

پس از جنگ جهانى دوم و تغييرات سياسى در تمام دنيا، زبان

انگليسى اند كاندك جا ىگزين زبان فرانسه در ايران شد. از آن

زمان تاكنون، زبان فرانسه حضور خود را بعد از زبان انگليسى

در آموزش دورة متوسطه و عالى حفظ كرده است. گرچه امروزه

تعداد دانشجويانى كه سالانه براى تحصيل در اين رشته راهى

دانشگاههاى سراسر كشور م ىشوند، نسبتاً قابل توجه است، ولى

نم ىتوان اين واقعيت را كتمان كرد كه اين زبان در كشور ما،

نسبت به زبان انگليسى ب هتدريج سير نزولى داشته است. البته

برترى زبان انگليسى از نظر جلب زبا نآموز خاص كشور ما نيست،

بلكه در همة دنيا زبان انگليسى در رقابت با زبانهاى ديگر حرف

اول را م ىزند؛ چون زبان بي نالمللى اول است.

دارالفنون

يكى از اولين

مدارسى است

كه در ايران به سبك

و سياق دانشگا ههاى اروپايى تأسيس

شد. از آ نجا كه از همان ابتدا استادان

آن يا فرانسو ىتبار بودند يا از ايرانيانى

محسوب م ىشدند كه در فرانسه تعليم

يافته بودند، به مركزى براى اشاعة زبان

فرانسه تبديل شد. دارالفنون سرچشمة

به اصطلاح فرهنگ مدرن و اولين مدرسة

پل ىتكنيك ايران به معنى اخص كلمه

تا افتتاح دانشگاه تهران در سال 1934

محسوب م ىشود

31

دورة بيست و ششم، شمارة 1، پاييز 1390

نتيجه

در اين مجال از وراى اتفاقات تاريخى سعى شد ب هصورت اجمالى

پيشينة زبان فرانسه در ايران بازگو شود. ب هعنوان نتيج هگيرى

« تاريخ زبان فرانسه در ايران » م ىتوان از سه دورة مشخص در

نام برد:

اولين دوره در قرن هفدهم ميلادى آغاز م ىشود و تا اواسط 

قرن هجدهم ادامه دارد. اين زمان نخستين برخوردهاى

بين فرهنگى رخ مى دهند و مسافران و بازرگانان فرانسوى

بيشترين نقش را در آن داشتند.

دومين دوره بلافاصله پس از دورة اول شروع مى شود؛ 

يعنى از حكومت قاجاريان كه تا جنگ جهانى دوم ادامه

مى يابد. در اين زمان اشاعة زبان فرانسه به مراتب بيش

از زبان انگليسى بود و چند مدرسة فرانسه زبان در ايران

تأسيس شدند. از ميان مراكز يادگيرى زبان فرانسه مى توان

مدارسى چون سن لوئى، رازى، انستيتو مريم و ژاندارك را

نام ب رد.

سومين دوره از اواخر جنگ دوم جهانى آغاز شد و تاكنون نيز 

ادامه دارد. اين دوره مقارن با تحولات بزرگ سياسى، اقتصادى و

اجتماعى در ايران است.

از شروع قرن بيستم و ب هخصوص بعد از جنگ جهانى دوم، از

اهميت زبان فرانسه كه تا آن زمان، زبان خارجى ايرانيان محسوب

م ىشد، كاسته شد. از دلايل كاسته شدن اقتدار زبان فرانسه كارا

نبودن مدرك كارشناسى اين زبان هنگام استخدام بود. ب هعلاوه،

هم هجا به زبان انگليسى اهميت داده م ىشود، چون كارآيى وسيع

آن در سطح جهانى مطرح است.

البته نبايد از رقابت زبان فرانسه با زبان انگليسى سخن گفت، چون

انگليسى در دنيا زبان اول بي نالمللى است. اما با توجه به نزديك

شدن ملتها به يكديگر، دنيا ب هسوى چندزبان ىشدن پيش م ىرود

و در چنين موقعيتى، يادگيرى زبان فرانسه حائز اهميت است. در

اين ميان نبايد فراموش كرد كه آموزش زبانهاى خارجى در دورة

متوسطه نيازمند بازنگرى است تا نتايج آن كاربرد ىتر شود. اميد

است آموزش زبان دوم ب هويژه زبان فرانسه در سطح دانشگاه نيز

پ ينوشت

1. Qvébec

2. Brunswick

3. Créole

4. Antilles

5. Guyane

6. Collège Royale

7. Pierre Victor Cayet

8. François Svary

9. Etienne Hubert

10. Cloquet

11. Jules Richard

12. Saint-Vincent de Paul

13. Mme Jeanne Dieulafoy

منابع

ANET Claude, Feuilles Persanes, Paris, Gasset,

1924,

DEHKHODA “Ali-Akbar, Loghat-nâmeh, Teheran,

Ed. De l’Univresité, article Dâr-ol-Fonûn, 2002.

FARAHVASHI Hossein, introduction à ltinéraire

de DIEULAFOY à l’époque de Qadijar, Ed.

Khayam, Téhéran, 1982.

HUCHON↑Mireille, Histoire de la langue

française, Le Livre de poche, 2002.

MOHIT-TABATABA’I Mohammad, (Dâr-ol-Fonûn)

in Shafaq, Téhéran, 1934.

Madjalle-ye Talim va Tarbîyat (Le magazine de

l’enseignement et de l’éducation) vo. IV. n6, p.

361.

Petit Robert 2, Dictionnaire universelle des noms

propres, Paris, 1987, p. 661.

RICHARD Francis, “Aux origines de la

connaissance de la langue persane en France” in,

Luqmân III, Téhéran, automne-hiver, 1986-7.

ROUHBAKHSHAN A. “Le rôle du Dâr-o-fonud

dans l’expansion du français en Iran” in,

Luqmân III, n2, Téhéran, printemps-été 1987.

HADIDI Javad, “Les premières rencontres entre

I’Iran et al France” in, Luqmân XIII, n2,

Téhéran, printemps-ete 1997.

NAVVABI Davud, “L’enseignement du francais en

Iran” in, Luqmân III, n2, Téhéran, printemps-été

1997.

SOLTAN-ZADEH Hossein, “Tarîkh-madâres-e Iran

(I’histoire des écoles en Iran)” in, Téhéran, Ed.

Agâh, 1985.

SHEIKH-REZAII Ansieh, Gangineh Asnaad,

Téhéran, 1992, n3-4.

http://anthropology.ir/node/808

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D8%A8%

D8%A7%D9%86%D9%81%D8%B1%D8%A7%

D9%86%D8%B3%D9%88%DB%8C

http://www.immi-center.com/history%20of%20

canada.htm

http://our-world.blogfa.com/post-71.aspx

http://www.paysdefrance.blogfa.com/post-46.aspx

http://www.paysdefrance.blogfa.com/post-43.aspx

http://daneshnameh. roshd.ir/mavara/mavara

http://www.pcparsi.com/، آموزش، زبان، فرانسه، قسمت اول

886.html

http://www.Sabalan.fr/doc/Sabalan.fr_

Apprentissage_en_Iran.pdf

http://www.sabalan.fr/doc/Sabalan.fr_LyceeRAZI.

pdf

ارتقا يابد.

et

32

دورة بيست و ششم، شمارة 1، پاييز 1390