خلاصه و برگزیده ای از مقالهٔ «زردشت و ابراهیم در منابع اسلامی»
(از کلثوم غضنفری، در دایرة المعارف بزرگ اسلامی)
در خصوص تطبیق شخصیت زردشت با ابراهیم، محققان دلایل مختلفی را مطرح کردهاند. اِدالجی، که از نخستین محققانی است که در این زمینه ابراز نظر کرده، دلیل این تطابق را در تشابه بین افسانههای زردشتی و یهودی کاشتن درخت سرو به وسیله هر دو شخصیت میداند. بر اساس روایتهای زردشتی متأخر، زردشت درخت سروی را از بهشت آورده و در کشمر (کاشمر) پایتخت گشتاسپ کاشته است (نک.: فردوسی، 1386: 5/82، ابیات 61-68؛ بیهقی، 1361: 520). همچنین، بر اساس افسانههای یهود از قرن چهارم میلادی، ابراهیم درختی را کاشته و کنستانتین آن را قطع کرده است (Eduljee, 1980: 119; apud Russel, 1987: 59). جیمز راسل این امر را مرتبط با عناصر مشترک در داستانهای مربوط به هر دو از جمله قابل مشاهده بودن درخشندگی عظیم در هنگام تولد آنان (Wizīdagīhā ī Zādspram, 1993: 5.1-2; Bunis, 1975: 35) [و به غار انداخته شدنشان در دوران کودکی] و گریختن هر دو از زادگاه اصلی خویش برای تبلیغ دیانتشان میداند (Russel, 1987: 56, 67). معین نیز از سازگاربودن آتش با ابراهیم و تقدس و احترام آن نزد زردشت سخن میگوید. شهرستانی و مسعودی می گویند که سلاطین کهن ایران به آیین ابراهیم خلیل الله (زرتشت سپیتمان) بودند: روایت شهرستانی و مسعودی در خصوص انتساب ایرانیان به ابراهیم را (شهرستانی، 1368: 1/81-82؛ مسعودی، 1938: 94؛ همچنین نک.: ابنفقیه، 1996: 403؛ بیرونی، 1386: 177) از یکی از دلایل مؤثر در این تطبیق میدانند (معین، 1326: 118، 120).
افزون بر دلایل مذکور، نگارنده وجود سه دلیل دیگر را در این مسئله دخیل میداند. دلیل نخست ارتباط و پیوند این دو شخصیت با آتش است که البته از آنچه محل توجه راسل و معین قرار گرفته، متفاوت است. توضیح اینکه در روایتهای دینی مرتبط با هر دو شخصیت آمده است که آنها هر دو از آتش سوزان، بیگزند بیرون آمدهاند. در روایتهای زردشتی، زردشت دو بار در آتش داخل شده، اما به او آسیبی وارد نشده است. نخستین بار در روز سوم تولد بوده، هنگامی که جادوگران و روحانیانِ دشمن کوشیدهاند او را از میان بردارند. آنها آتشی برافروختند و زردشت را در آن انداختند. اما به ارادهٔ پروردگار، کودک تازه تولدیافته نسوخته و آتش بر او سرد شده است (نک.: 3. 9-10 Dēnkard, 1897: book 7:؛ Wizīdagīhā ī Zādspram, 1993: 16.7؛ بهرام پژدو، 1348: ابیات 223-225). این اتفاق، بار دوم هنگامی رخ داد که زردشت به همپرسگی (ملاقات) پروردگار اورمزد رفته بود. در حضور اورمزد، نخستین آزمایش از سه آزمایشِ ایزدی به وسیله امشاسپندان، کورهٔ آتش بوده که زردشت سه گام در آن پیش میرود و نمیسوزد (نک.:Wizīdagīhā ī Zādspram, 1993: 21.24؛ بهرام پژدو، 1348: ابیات 567-570). در روایتهای اسلامی هم اعتقاد بر این است که ابراهیم به دستور نمرود در آتش افکنده شد، اما آتش به ارادهٔ خداوند بر او سرد شده و به او آسیبی نرسانید (انبیاء: 68-69؛ صافات: 88-98). آنگونه که در روایتهای زردشتی و اسلامی مذکور میتوان ملاحظه کرد، واردشدن این دو شخص به آتش و آسیبندیدن آنان شباهت بسیاری با هم دارد و خود این تشابه میتواند به گونهای باعث پیوند یا تطبیق آن دو با یکدیگر شده باشد. علاوه بر آسیبندیدن این دو از آتش، یکی دیگر از شباهتهای این دو داستان، مخالفتِ دشمنانِ دینی با این شخصیتها و تلاش برای از بین بردن آنان به وسیله آتش است که در نهایت به فرمان خداوند ناکام میمانند و آتش به آنها آسیبی وارد نمیکند. نکتهٔ مشترک دیگر، آزمایش این دو شخص به وسیله آتش از جانب خداوند است. در روایتهای زردشتی، آنگونه که آمد، زردشت در حضور اورمزد با آتش آزمایش میشود؛ در قرآن هم غیرمستقیم از افکندهشدن ابراهیم در آتش به عنوان یکی از آزمایشهای الاهی برای او یاد شده است (بقره: 124).
در تاریخنگاریهای دورهٔ اسلامی روایتهایی وجود دارد که دلیل مذکور را قوت بیشتری میبخشد. گفتههای شهرستانی در الملل والنحل غیرمستقیم میتواند به این دلیل اشاره داشته باشد. او دلیل حرمت زردشتیان برای آتش را آسیبنرساندن آن به ابراهیم میداند (شهرستانی، 1368: 2/3-4). سخنان این مورخ تأییدی است بر این نکته که وجه اشتراک و پیوند این دو شخصیت با آتش محل توجه راویان این روایتها بوده و به احتمال بسیار از دلایلی بوده که با استناد به آن، بین این دو شخص پیوند برقرار شده است.
دلیل دوم این تطبیق میتواند مربوط به اوضاع دینی جامعهای باشد که این دو شخص در آن رسالت خود را اعلام کردهاند. در جامعهای که ابراهیم تبلیغ یکتاپرستی کرده و مردم را به پرستش خداوند بزرگ فرا خوانده است، بابلیان خدایان زیادی را ستایش میکردند و مجسمههای آنها را در معابد قرار میدادند. بنا به گفتهٔ قرآن کریم، پرستش اجرام سماوی مانند ماه، خورشید و ستارگان هم بین آنان رواج داشته است (انعام: 75-79). در تواریخ آمده است که بابلیها بتهایی از ستارگان و آفتاب و ماه ساخته، و به نام هر کدام معبدی بر پا کرده بودند. در تاریخنگاریهای دورهٔ اسلامی هم، دینِ ایرانیان قبل از زردشت، پرستش اجرام سماوی معرفی شده است. بیرونی دین شاهان ایرانی قبل از ظهور زردشت را، که مرکزشان بلخ بود، پرستش نیرین و کواکب و کلیات عناصر میداند (بیرونی، 1386: 225). دیگر مورخان همچون طبری، گردیزی، ابنبلخی و ثعالبی هم مردمان بلخ (پایتخت شاهان قبل از ظهور زردشت) را صابئی[11] میدانند (طبری، 1967: 1/565-566؛ ثعالبی، 1368: 168؛ گردیزی، 1347: 13).[12] آنگونه که روایتهای فوق نشان میدهد، منابع اسلامی اوضاع دینی معاصر این دو شخصیت را بسیار شبیه به هم تشریح کردهاند، به این صورت که در هر دوی این جوامع بتپرستی و پرستش اجرام آسمانی رواج داشته و هر دو پیامبر با آغاز رسالت خود به مخالفت با آنها و دعوت مردم به سوی خداوند یگانه میپردازند. این شباهت اوضاع، حتی اگر آن را غیرواقعی بپنداریم، در هر حال در این مقایسه مؤثر واقع شد.
دلیل سوم برای تطبیق مذکور میتواند شهرت هر دو شخصیت (ابراهیم و زردشت) به بتشکنی باشد. ابراهیم در اسلام به پیامبری بتشکن معروف است که بتها را فرو میریزد و مردم را به پرستش خدای یگانه دعوت میکند (طبری، 1967: 1/238)؛ به همین ترتیب در منابع باقیمانده از دوره ساسانی، که مطالب آنها در شاهنامه و دیگر منابع دورهٔ اسلامی یافت میشود (نک.: فردوسی، 1386: 5/154؛ مسعودی، 1409: 243؛ ثعالبی، 1368: 44)، زردشت پیامبری بتشکن معرفی شده است که بعد از پذیرفتهشدن دیانتش از سوی گشتاسپ، دستور نابودی و تخریب بتکدهها و شکستن تمثالهای آنها را میدهد. توضیح اینکه بر اساس کتیبههای بازمانده از دورهٔ ساسانی و متون پهلوی به نظر میرسد جنبشِ بتشکنیِ زردشتی در زمان تأسیس دولت ساسانی به دست اردشیر بابکان در حدود 224 م. از سوی زردشتیان ارتدکسی آغاز شد که از حمایت دولت برخوردار بودند و در نهایت بر دشمنان خویش پیروزی یافتند.[13] در این جنبش، تمثالهای ایزدان زردشتی، که جایگزین آتش در معابد زردشتی شده بود، شکست و ویران شد و آتش به شکل سابق خود در آتشکدهها جایگزین شد.
از جمله دلایل جدیدی که میتوان در این زمینه مطرح کرد آزمایش الاهی آنان به وسیله آتش است. بر اساس روایات دینی باقیمانده، زردشت و ابراهیم هر دو در آتش داخل شدند و سالم از آن بیرون آمدند. افزون بر آسیبندیدن این دو از آتش، یکی دیگر از شباهتهای زندگانی این دو شخصیت، مخالفتِ دشمنانِ دینی با آنها و کوشش برای از بین بردنشان به وسیله آتش است که در نهایت به فرمان خداوند ناکام میمانند.