۱۴۰۲ اردیبهشت ۵, سه‌شنبه

 

ناصر پاکدامن؛ روشنفکر مبارزی که معتقد بود «آینده از آن ماست»

ناصر پاکدامن در روز سوم اردی‌بهشت‌ماه درگذشت
توضیح تصویر،

ناصر پاکدامن در روز سوم اردی‌بهشت‌ماه درگذشت

  • نویسنده,علی امینی نجفی
  • شغل,پژوهشگر مسائل فرهنگی

ناصر پاکدامن، که در روز سوم اردی‌بهشت‌ماه درگذشت، در عرصه‌های گوناگون - از جمعیت و اقتصاد تا فرهنگ و ادب - آثار زیادی از خود به جا گذاشت. اما بی‌گمان برجسته‌ترین اثر او، خودش بود.

او تلاشی سترگ و دلیرانه به کار بست تا از آفت‌ها و بلایای زمانه در امان بماند و شرافتمندانه زیست کند، به هر ترفند و تدبیری از گزند دام و دد برهد و به ابتذال و روزمرگی تن ندهد. اینکه در برابر وسوسه‌های شیرین روزگار تسلیم نشوی، زرق و برق مال و مقام چشم حقیقت‌جویت را کور نکند، به آپارتمانی محقر و زندگی مقتصدانه بسازی، اما تن به سازش و خودفروشی ندهی، بس دشوار است و تنها درخورد آزادگان و پاکدامنان.

و او به گواهی آشنایان و نزدیکانش چنین زیست و از زندگی خود الگویی ساخت، چه بسا دست‌نیافتنی برای شاگردان بی‌شمارش. او در این «فن شریف» مهارت یافته بود که نه به فرومایگی تن دهد و نه دم در کشد و به کنج عزلت و فراموشی پناه ببرد. در سراسر زندگی نیز بر آنچه درست و برحق می‌شناخت، پای فشرد و هرگز از راه حقیقت و صداقت پای پس نگذاشت.

پاکدامن پس از دریافت دیپلم دبیرستان در دانشگاه تهران در رشته اقتصاد تحصیل کرده و با رتبه اول لیسانس گرفته بود. در سال ۱۳۳۴ به فرانسه اعزام شد و تحصیلات دانشگاهی خود را تا اخذ دکتری ادامه داد. بازگشت او به ایران، به خاطر پیکار سیاسی او با گرایش چپ مستقل٬ در چارچوب «جامعه سوسیالیست‌های ایرانی در اروپا» با چند سال تأخیر در سال ۱۳۴۶ صورت گرفت.

او در آن روزها با هدف تدریس به ایران برگشت و جز کار دانشگاهی شغل و مقامی قبول نکرد. دانش‌آموختگان اقتصاد تا آستانه انقلاب ۱۳۵۷ از این استاد پردانش و دلسوز خاطراتی فراموش‌نشدنی دارند.

پاکدامن در جریان انقلاب هم در سازماندهی و هدایت «سازمان ملی دانشگاهیان» شرکت داشت و هم در چارچوب فعالیت «کانون نویسندگان ایران» علیه سانسور و اختناق نقشی برجسته ایفا کرد.

برپایی جمهوری اسلامی، کارزار «انقلاب فرهنگی» و استیلای ایدئولوژی دینی بر جامعه، ادامه کار دانشگاهی ناصر پاکدامن را مانند صدها مقام و شخصیت علمی دیگر ناممکن ساخت. او چندی زندگی مخفیانه در پیش گرفت و سرانجام در اواخر سال ۱۳۶۰ ایران را ترک گفت و در فرانسه سکونت گزید.

پاکدامن در تبعیدگاه پاریس در کنار تدریس در دانشگاه، با توش و توانی فزاینده در مبارزه برای دموکراسی و برقراری نظامی بر پایه قانونمندی و حقوق شهروندی در ایران مشارکت داشت.

بازنشستگی او از شغل دانشگاهی در پایان دهه ۱۹۹۰ فرصتی بود تا از امور معیشتی کناره گیرد و خود را یکسره وقف فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی کند.

در عرصه فرهنگ و ادبیات

علی امینی در کنار ناصر پاکدامن در پاریس
توضیح تصویر،

علی امینی در کنار ناصر پاکدامن در پاریس

در سال‌هایی که غلامحسین ساعدی در پاریس نشریه الفبا را منتشر می‌کرد، همواره از پشتیبانی دوست نزدیکش پاکدامن برخوردار بود.

پس از مرگ نابهنگام ساعدی در آذرماه سال ۱۳۶۴، پاکدامن بر آن شد که تلاش فرهنگی ساعدی را با نشر مجله‌ای تازه دنبال کند. حاصل این تلاش، فصلنامه «چشم‌انداز» بود که او در کنار محسن یلفانی و شهرام قنبری سرپرستی‌اش را به عهده داشت و به رغم دشواری‌های توان‌فرسا به دست اهل فرهنگ رساند.

پاکدامن در چارچوب فعالیت‌های مطبوعاتی و انتشاراتی در رشته گسترده‌ای از حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی مقاله و نقد و بررسی منتشر کرد. از جمله کارهای ارزنده او ارائه روزشماری موشکافانه از آخرین مراحل زندگی صادق هدایت است؛ نویسنده‌ای که پاکدامن به او سخت ارادت داشت. در همین راستا او با تلاشی فراوان نامه‌های هدایت به دوستش شهید نورائی را گردآوری کرد و با تعلیقات و یادداشت‌هایی سودمند به چاپ سپرد.

از تلاش‌های دیگر او تحقیقی ژرف و گسترده در ماجرای قتل احمد کسروی، پژوهشگر و تاریخ‌نگار ایرانی است که به دست اسلامگرایان افراطی کشته شد. در این پژوهش همانند بسیاری از دیگر کارهای پاکدامن روحیه سخت‌کوش و نگاه دقیق و موشکافانه او نمایان است.

از هر کار ارزنده و اثر ارزشمندی، به ویژه از سوی جوانان لذت می‌برد و در معرفی آن می‌کوشید.

فروتنی، شاید به همان اندازه پاکدامنی، برازنده نام این مرد وارسته بود، آنچنان که بسی کمتر از آنچه می‌دانست به قلم و زبان می‌آورد. از خودپسندی بیزار بود و فضل‌فروشی و گنده‌گویی را به مسخره می‌گرفت.

از ویژگی‌های دلپذیر او که تنها دوستان نزدیکش با آن آشنا بودند، عشق او به میراث هنری ایران بود. با شوقی غریب خواهان ثبت و حفظ تمام دستاوردهای پنهان و ناشناخته این میراث گرانبار بود. (از این نظر به دوست دانشورش ایرج افشار نزدیک بود). به هر چیز ایرانی عشق می‌ورزید، از فرش و مینیاتور تا موسیقی و رقص و آشپزی، و در هر زمینه تا حد ایران‌شناسی یکه و ممتاز آگاهی داشت.

اما پاکدامن در عین حال شهروند جهان بود و با نگاهی پرستایش به دستاوردهای بشری می‌نگریست. نه تنها از آخرین فیلم‌ها و نمایشگاه‌ها و آثار هنری باخبر بود، که می‌توانست درباره هر یک حرف و نظری ارائه دهد سرشار از ریزبینی و نکته‌سنجی.

گفتگو از ایران را همیشه با عبارت «آینده از آن ماست!» پایان می‌داد و اندوه حسرتبارش را با لفاف طنز می‌پوشاند.