۱۴۰۲ اردیبهشت ۸, جمعه

 

ام کتاب : ترجمه روضة الواعظين فتال نيشابوري نویسنده : مهدوي دامغاني، محمود    جلد : 1  صفحه : 13

حدود هشتاد سال عمر او بوده است. آن قرينه اين است كه ابن شهر آشوب در صفحه 12 جلد 1 مناقب مى‌نويسد روايتى را كه از سيد مرتضى علم الهدى نقل مى‌كنم از فتال است كه او و پدرش هر دو از آن بزرگوار شنيده و نقل كرده‌اند و با توجه به اين كه وفات سيد مرتضى بدون هيچ اختلافى در 436 هجرى بوده است، نبايد سن فتال در آن هنگام كمتر از ده يازده سال بوده باشد و بعيد است در كمتر از اين سن و سال، هر چند به عنوان همراهى پدر و به اصطلاح مستمع آزاد، به محضر درس سيد مرتضى راه يافته باشد.[1] فتال از درس شيخ طوسى و پسرش هم بهره‌مند شده است، و چون ابن شهر آشوب متولد 489 هجرى است و فتال را از استادان بزرگ خود شمرده است لا بد تا سالهاى نخست قرن ششم، مثلا تا حدود 505، مقيم عراق بوده و سپس به خراسان كوچ كرده و مقيم نيشابور شده است.

در باره چگونگى كشته شدن فتال و سبب آن در كتب تذكره و رجال توضيحى داده نشده است ولى در همه كتابهاى رجال شيعه در اين باره تصريح شده است كه به دست شهاب الاسلام، برادر زاده يا خويشاوند نزديك نظام الملك، كشته شده است و لقب شهيد در بسيارى از منابع براى او آمده است.

شيخ منتجب الدين در تاريخ رى‌[2] و ابن حجر در لسان الميزان تاريخ كشته شدن فتال را 508 هجرى نقل كرده‌اند.

كسى كه فرمان به قتل او داده، شهاب الاسلام عبد الرزاق است كه از او به رئيس نيشابور تعبير شده است. اين شخص به تصريح ابو الحسن على بن زيد بيهقى در تاريخ بيهق‌[3] برادرزاده نظام الملك و پسر فقيه اجل ابو القاسم عبد الله است. بيهقى او را با عنوان امام وزير آورده است.

ناصر الدين منشى كرمانى هم در صفحه 58 كتاب نسائم الاسحار او را برادرزاده نظام الملك مى‌داند و مى‌گويد با آنكه از علماى دينى بود به فرمان سنجر از مدرسه و محراب به سرير وزارت منتقل شد و همه زهد و پرهيزش به صفات نكوهيده و كردارهاى ناپسند مبدل شد.

بندارى اصفهانى در زبدة النصرة و نخبة العصره مى‌گويد: پس از كشته شدن فخر الملك در 23 ذى حجه 811 به دست قايماز كج كلاه غلام سنجر، برادرزاده نظام الملك، شهاب الاسلام عبد الدوام به وزارت رسيد. هم خشم داشت و هم بخشش و در هفدهم محرم سال 515 در سرخس بمرد.[4] غياث الدين خواند مير هم در دستور الوزرا مى‌نويسد: «با وجود آنكه در سلك علماى اعلام انتظام داشت چون بر مسند وزارت نشست بخار غرور و پندار به كاخ دماغ او


[1]. فتال در مجلس ششم روضة در باره مطلبى مى‌گويد:« قال الشيخ الامام السيد»، كه ظاهرا سيد مرتضى است.

[2]. به نقل از صفحه 101 مقدمه مرحوم ربانى شيرازى در جلد اول بحار، چاپ دار الكتب- الاسلاميه.

[3]. تاريخ بيهق، چاپ مرحوم احمد بهمنيار، ص 75.

[4]. تاريخ سلسله سلجوقى، ترجمه آقاى محمد حسين جليلى، ص 321، چاپ بنياد فرهنگ.