نصیحتنامه مشهور به قابوسنامه کتابی به زبان فارسی از قرن پنجم هجری است که تألیف امیر عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر زیاری است. تألیف این کتاب به سال ۴۷۵ هجری قمری است. قابوسنامه کتابی اندرزنامه است و مطالب آن به صورت نصیحت و پند بیان میشوند.
نویسندهٔ قابوسنامه، عنصرالمعالی کیکاووس، از امیرزادگان دودمان زیاریان بود. او این کتاب را برای فرزندش گیلانشاه، در قالب ۴۴ فصل و یک مقدمه نوشت؛ به این قصد که اگر پسرش پس از او حکومت را حفظ کند یا به رتق و فتق کارهای دیگر بپردازد، بداند چگونه وظایف خود را انجام دهد. کیکاووس همچنین بدین شکل به تربیت فرزند، رسوم لشکرکشی، مملکتداری، آداب اجتماعی و دانش و فنون متداول آن دوره پرداختهاست. گرچه مخاطب اثر، گیلانشاه است ولی کیکاووس در مقدمه توضیح دادهاست که دیگران هم میتوانند از این اثر استفاده کنند و نویسنده کوشیدهاست کتاب همهٔ انسانها را دربرگیرد.
قابوسنامه یکی از نخستین اندرزنامهها به فارسی دری و یکی از شاخصترین آنهاست. پنج نسخهٔ خطی از قابوسنامه شناخته شدهاست که دارای اختلافهایی در انشا هستند. این کتاب متنی ساده و نزدیک به فارسی معیار امروزی دارد و اندرزها، ضربالمثلها، حکایتها و شعرها در سراسر آن درهم آمیختهاند. گرچه بیشتر قابوسنامه به نثر ساده نوشته شدهاست، در میانهٔ آن رباعیاتی نیز آمدهاست که اکثراً از خود کیکاووس هستند، ولی این اشعار از کیفیت کمتری نسبت به نثر او برخوردارند. در این کتاب از زبان عربی بهطور محدودی استفاده شدهاست و نویسنده تنها برای اصطلاحات فنی و خاص از این زبان بهره بردهاست. تنها یک بیت به عربی و یک بیت به زبان طبری در کتاب دیده میشود.
در دوران معاصر نسخههای مختلفی از قابوسنامه در ایران به چاپ رسید. نخستین بار رضاقلیخان هدایت یک نسخهٔ چاپ سنگی از آن را در دوران قاجار منتشر کرد. پس از آن، نسخههایی به تصحیح و مقدمهٔ سعید نفیسی و غلامحسین یوسفی نیز منتشر شدند. قابوسنامه به زبانهای مختلفی ترجمه شدهاست. نخستین ترجمهها به زبانهای ترکتبار، از جمله ترکی عثمانی و تاتاری بود و بعدها برگردانهایی به آلمانی، فرانسوی، انگلیسی، ایتالیایی، روسی، عربی، گرجی، ازبکی و آذری انتشار یافت.
زمینهها[ویرایش]
قابوسنامه کتابی در رستهٔ ادبیات تعلیمی است؛ این گونه کتابها در ادبیات فارسی پیشینهٔ بلندی دارند و بخش گستردهای از کتابهای ادبی جهت آموزش و تربیت نوشته میشدند.[۱] نگارش اندرزنامههای پهلوی در ایران پیش از اسلام سنتی رایج بود. گرچه اصل اکثر اندرزنامههای پهلوی پیش از ورود اسلام و به صورت تدریجی از بین رفتند، ولی مطالبشان در سه سدهٔ نخست هجری به زبان عربی ترجمه شد. علاوه بر این، زبان پهلوی هم تا قرنهای چهارم و پنجم هجری همچنان رواج داشت و سنت اندرزنامهنویسی اینچنین به نسلهای بعدی انتقال مییافت. اندرزنامهها در قرن پنجم هجری به آثار فارسی نیز راه یافتند؛ البته آموزههای اخلاقی برآمده از دوران قدیم بنا بر مقتضیات دین اسلام دچار تحول شدند.[۲] نثر فارسی هم در قرن پنجم، معاصر با دوران غزنویان، شاهد تغییراتی تدریجی بود. نثر مرسل آن سادگی بیش از حد خود را از دست داد و جملات طولانیتر و دارای اطناب شدند. به آثار این دوره، ادبیات بینابینی یا تکوینی میگویند.[۳]
نیمهٔ نخست قرن پنجم هجری دورهای بود که دانشمندان و ادیبان بسیاری در ایران سر برآوردند و این در حالی بود که جنگهای زیادی در این عصر میان دودمانهای گوناگون درمیگرفت.[۴] سلجوقیان با شورش علیه خلافت عباسی باعث ایجاد ترس در جامعه شده بودند و آل بویه به دوران افول خود نزدیک بودند و جنگهای مسلمانان و مسیحیان به وقوع میپیوست. در چنین شرایطی دولتهای مختلف با یکدیگر درگیر شده و بینظمی شدیدی در ولایات اسلامی به وجود آمده بود.[۵] نویسندهٔ کتاب قابوسنامه، عنصرالمعالی کیکاووس زیاری، خود وارث یکی از این دودمانهای محلی به نام زیاریان بود که دوران زوالش را طی میکرد.[۶] زیاریان از جمله خاندانهایی بودند که به فرهنگ ایرانی و زبان فارسی تعلق خاطر داشتند.[۷] شهر گرگان (گنبد کاووس کنونی که پایتخت زیاریان بود) در سدههای چهارم تا ششم هجری دوران اوج شکوه خود را میگذراند و عالمان بزرگی همچون ابوعلی سینا، ابوریحان بیرونی و امام محمد غزالی به این شهر رفت و آمد داشتند.[۸] یکی از آثار تعلیمی قابل مقایسه با قابوسنامه، کتاب مرزباننامه است که پدربزرگ مادری کیکاووس (مرزبان بن رستم) نوشت. در این کتاب برادری به برادرش آموزش و اندرز میدهد و بر پیوندهای خانوادگی و احترام متقابل تأکید میشود.[۹][۱۰]
کیکاووس زیاری با چنین سبقهای، با توجه به این که به زبان پهلوی تسلط داشت و از اندرزنامههای پیش از اسلام تأثیر پذیرفت، قابوسنامه را تألیف نمود که یکی از نخستین نمونههای اندرزنامه به فارسی دری و در عین حال، یکی از شاخصترین آنهاست.[۱۱][۱۲] او قصد نداشت اندرزنامهٔ شخصیتهای بزرگ پیش از خود را بازنویسی کند و گویا از نویسندگان عرب هم شناختی نداشت ولی از منابعی که در اختیار داشت، در جای جای قابوسنامه استفاده کردهاست تا آنها را با تجربیات زندگی خود درآمیخته و به سبک ویژهای دست یابد.[۱۳]
ادیبان و شاعران فارسیزبان توجه ویژهای به مسئلهٔ اخلاق داشتند و کمتر کتاب منثور و منظومی در ادبیات فارسی بدون نکات اخلاقی پیدا میشود؛ چنانکه دانشپژوه تعداد ۱۴۶ کتاب اخلاق فارسی را فهرست کردهاست.[۱۴] کیکاووس، علاوه بر اندرزنامههای پهلوی، تحت تأثیر شاعران دورهٔ اسلامی پیش از خود، همچون فردوسی، رودکی، ابوشکور، بدیع و شهید بلخی بودهاست.[۱۵]
عنوان[ویرایش]
نصیحتنامه عنوان دیگر کتاب قابوسنامه است.[۱۶] سعید نفیسی در تصحیح خود نام اصلی کتاب را نصیحتنامه دانستهاست.[۱۷] عبدالمجید بدوی میگوید این نام برگرفته از قسمت پایانی مقدمهٔ کتاب است که نوشتهاست «و پس بدان ای پسر که این نصیحتنامه و این کتاب مبارک شریف را بر چهل و چهار باب نهادم…»؛ احتمال دارد این عبارت توسط نسخهبرداران اضافه شدهباشد.[۱۸]
کتاب همچنین با نامهای دیگری اعم از اندرزنامه، پندنامه و نصیحة الملوک هم خوانده شدهاست. خود مؤلف در توصیف کتابش از عبارت «کتاب پندها» نام بردهاست. با این حال نام قابوسنامه به عنوان اصلی این کتاب بدل شدهاست.[۱۹]
«قابوس» واژهای معرب است که شکل فارسی آن «کاووس» یا «کاوس» میباشد. قابوس نام پدربزرگ کیکاووس، نویسندهٔ کتاب، است که چهارمین امیر از دودمان زیاریان بودهاست. برخی نویسندگان، همانند رضاقلیخان هدایت و عبدالمجید بدوی، قابوس را نام عربیشدهٔ کیکاووس و نام دیگر کیکاووس را «قابوس دوم» دانستهاند و نام کتاب را منسوب به خود او میدانند.[۲۰][۲۱] دستهٔ دیگری از نویسندگان، همچون ریچارد فرای، معتقدند به خاطر شهرت زیاد قابوس بن وشمگیر (پدربزرگ کیکاووس)، این کتاب را «کاپوسنامه» و عربیشدهٔ آن، قابوسنامه، خواندهاند.[۲۲]
محتوا[ویرایش]
قابوسنامه مشتمل بر ۴۴ باب و یک مقدمه است. پس از آوردن مقدمهای دربارهٔ انگیزهٔ نویسنده از نگارش کتاب، در دو فصل ابتدایی مطابق با عرف اسلام، به توحید خدا، خلقت جهان و نبوت میپردازد. در فصل ۳ و ۴ به اهمیت ارکان دین اسلام، به ویژه نماز و روزه و حج، اشاره میکند. فصل ۵ در مورد اصول کلی اخلاقی، مانند احترام به والدین است. فصل ۶ دربارهٔ کسب مهارتها (هنرها) است و نویسنده به آموختن این گونه شایستگیها، حتی برای افراد اصیل، توصیه میکند. فصل ۷ و ۸ بحثی در مورد لزوم کسب مهارتهای کلامی آغاز میشود و به دنبال آن یک سلسله گفتاوردهایی میآید که نویسنده مدعی است به پهلوی بر دیوارهای مقبرهٔ انوشیروان ساسانی نوشته بودند. موضوع فصلهای ۹ تا ۱۹، جنبههای مختلف زندگی شخصی است؛ مانند مزایای جوانی، آداب رفتار اجتماعی (مانند آداب سفره و افراط در نوشیدن شراب)، تفریحاتی همچون شطرنج و تخته نرد، قمار و شوخی کردن، عشق و لذت رابطه جنسی با پسران و زنان، حمام آب گرم، خوابیدن و استراحت کردن، بازی کردن و چوگان. سپس در فصل ۲۰ در مورد جنگ سخن میراند و در فصلهای ۲۵–۲۱ به زندگی اقتصادی، به ویژه انباشت ثروت، ادارهٔ خانواده، و خرید برده و اسب توجه میکند. در فصلها ۲۶ و ۲۷، این توصیههای شخصی با بحث در مورد ازدواج و تربیت فرزندان تکمیل میشود. فصل ۲۸ و ۲۹ به نحوهٔ دوستیابی و نحوهٔ برخورد با دشمنان پرداخته و در فصل ۳۰ از عفو و مجازات حرف میزند. سپس در فصلهای ۳۱ تا ۳۶ مهمترین جنبههای زندگی بررسی میشوند: امور مذهبی، بازرگانی، طبابت، طالعبینی و ریاضیات، صنعتگری، شاعری، نوازندگی و خنیاگری. در فصول ۳۷ تا ۴۲ از دربار و نحوهٔ خدمت کردن به شاهان میگوید و وظایف منشی، وزیر، فرمانده نظامی و در نهایت خود حاکم را برمیشمارد. این بررسی ابتدا با فصل ۴۳ در مورد دامداری و صنعتگری و سپس در فصل ۴۴، با بیان آرمانهای بنیادین جوانمردی و فتوت به پایان میرسد.[۲۳]
ویژگیها[ویرایش]
درونمایه[ویرایش]
عنصرالمعالی در مقدمهٔ قابوسنامه، هدف اصلی نگارش کتاب را پند و اندرز به فرزندش دانسته و میگوید که خودش هم واقف بر این هست که جوانان معمولاً به توصیههای بزرگترها توجه نمیکنند، اما اضافه میکند که حتی اگر پسر خودش به سخنان او گوش ندهد، ممکن است این اثر برای دیگران مفید باشد. در مقدمه، همچنین به تبار سلطنتی این خانواده تأکید شدهاست که با شجرهنامهای اساطیری به تعدادی از اجدادش که حاکمان محلی بودند و پادشاهان ساسانی بازمیگردد. این محتوا میتوانست برای گیلانشاه ارزشمند باشد تا اگر به فرمانروایی رسید یا اگر مجبور بود به دنبال شغل درخور دیگری بگردد، از آن بهره جوید.[۲۴] دوفوشهکور معتقد است کیکاووس همانند غزالی، سنایی و نظامی، سخت کوشید که اثرش به شکلی آرمانی، همهٔ انسانها را دربرگیرد؛ هرچند که تنها مخاطبش مهمترین افراد جامعه بودند.[۲۵] سعید نفیسی مهمترین ویژگی قابوسنامه را «صراحت بیان و صدق لهجهٔ عنصرالمعالی» میداند و معتقد است کیکاووس هر چه در این اثر گفته را خود باور داشتهاست.[۲۶] لوئیس مالو این کتاب را به یک وصیتنامه ادیبانه تشبیه میکند.[۲۷]
عنصرالمعالی کیکاووس تجربهٔ بسیاری در سفرها و همنشینی با سلاطین زمانه داشت و با هر فن و حرفه و طبقهای آشنایی بود. همچنین کتابهای بسیاری مطالعه کرده بود و اطلاعات زیادی دربارهٔ جامعه و فرهنگ کسب کرده بود. او گرچه به حکومتی با وسعت آنچه اجدادش داشتند، دست نیافت؛ لیکن از تمامی امرای این خاندان اثر فرهنگی چشمگیرتری دارد. کتاب قابوسنامه یکی از فصیحترین کتابهای ادبی فارسی و فرهنگنامهٔ کاملی در باب زندگی شاهان و مردمان ایران در قرن پنجم هجری است. در هر یک از چهل و چهار باب قابوسنامه دربارهٔ حرفهای یا مسائل خاصی در مورد زندگی صحبت میشود که نشانگر دانش بالای نویسنده و آگاهی او از محیط زندگی و جامعهاش میباشد.[۲۸][۲۹]
قابوسنامه تصویر بسیار کاملی از جامعهٔ ایران در قرون میانه ارائه میدهد که از دیدگاه یک اشرافزاده که درک دقیقی از مسائل مربوط به زندگی رعایا دارد، بیان میشود. در فصلهای چهل و چهارگانهٔ کتاب به طیف وسیعی از موضوعات پرداخته شدهاست که نشان میدهد چه در انجام کارهای شخصی و چه در انجام کارها و مشاغل مختلف، چگونه باید در دنیا، زندگی خوب، شریف و مفیدی داشت و خود را برای آخرت آماده کرد.[۳۰] ملکالشعرای بهار قابوسنامه را «مجموعهٔ تمدن اسلامی پیش از مغول» نامیدهاست.[۳۱][۳۲] این کتاب نه تنها فرهنگ سیاسی و درباری دوران نویسنده را به روشنی توصیف کرده، بلکه فرهنگ محیط اجتماعی گستردهتری که نویسنده به واسطهٔ مشاغل مختلف و سفرهای گستردهاش با آنها آشنا شدهبود را هم تشریح کردهاست.[۳۳]
سید جلال موسوی، استادیار زبان و ادبیات فارسی، در مقایسهٔ قابوسنامه با اندرزنامههای معاصرش، همچون نصیحهالملوک اثر غزالی و سیاستنامه اثر خواجه نظامالملک، معتقد است قابوسنامه علیرغم توصیههای مذهبی که در آن وجود دارد، کمتر صبغهٔ اسلامی دارد و در حالی که دیگر آثار قرن پنجم توجه ویژهای به مسائل مذهبی داشتند، کیکاووس حتی در بخشی از کتابش توصیهای مخالف دستور شرع دارد. همچنین مؤلف در قابوسنامه ترجیح دادهاست به جای نقل گفتار پیشوایان دینی، بیشتر به سخنان مشاهیر غیر اسلامی استناد ورزد. موسوی همچنین میگوید: «منظور عنصرالمعالی از نگارش قابوسنامه، پروردن انسان سالک، رو به خدا رونده و آرمانی نیست تا کتاب او رنگ عرفان و تصوف گیرد بلکه او در واقعیت، میدان عمل و تجربه زندگی میکند و قصد دارد دقایق ملکداری و مسائلی نظیر معاملهٔ حاکم با خلایق و منش شاهان صاحبنسب را به فرزند بالقوه حاکمش تعلیم دهد.»[۳۴] کلیفورد ادموند باسورث میگوید که کیکاووس در این کتاب به حاکمان اندرز میدهد و از تکلیف آنها در برابر خداوند و لزوم رفتار اخلاقی صحبت میکند، اما در واقع مصلحت را عملیترین مبنای حکومت میداند.[۳۵] آن گونه که جمالزاده گفتهاست، بهاستثنای چهار باب اول که در باب حکمت و معرفت است، سایر بابها در آداب زندگانی است و مؤلف در هر باب از ابواب زندگی، از «فزونی گهر در آموختن» گرفته تا «آیین شراب خوردن» و «مزاح کردن و نرد و شطرنج باختن»، پندهای حکیمانهای آوردهاست که سرتاسر بر اساس علم و تجربه و ژرفبینی استوارند، نه مثل اغلب کتابهای اخلاقی فارسی دیگر، زاییدهٔ عقاید و نظریات مذهبی که چه بسا پذیرفتن آن و به کار گرفتن بدان برای جوانان مشکل و غیرمقدور میباشد.[۳۶] در مقایسه با مرزباننامه که تأکید ویژهای بر پرهیزکاری دارد، کیکاووس فصولی جداگانه برای آیین شرابخواری، تخته نرد و عشقبازی نوشتهاست.[۳۷]
دیبروین با اشاره به توجه خاص کیکاووس به جوانمردی و درویشی در فصل آخر کتاب، واپسین باب را نشاندهندهٔ قرابت او با اندیشههای صوفیانه زمانهاش میداند.[۳۸] لوئیس مالو در دانشنامه اسلام میگوید مطالب این کتاب در سه دستهٔ اخلاق فردی، اجتماعی و سیاسی میگنجند که میتوان آن را به سه شکل فلسفه عملی (یعنی اخلاق)، اقتصاد و سیاست مطابقت داد. اینچنین میگوید فصلهای ۱ تا ۷ که توحید، نبوت، قدردانی و اطاعت، روابط با والدین، پرورش موفقیتها و گفتار را پوشش میدهند، مربوط به اخلاق فردی هستند. سپس فصل هشتم، یک فصل انتقالی بین بخش اول و دوم است که ۵۸ اصل را به تصویر میکشد که بر روی دیوار مقبرهٔ انوشیروان عادل حک شدهبود. مجدداً در فصلهای ۹ تا ۳۰ به قوانین رفتار اجتماعی میپردازد که با صحبت از جوانی، آداب غذا خوردن، نوشیدن شراب، مهماننوازی، شوخی، تخته نرد و شطرنج، عشق، لذت، حمام کردن، خواب و استراحت، شکار، چوگان، جنگ، کسب ثروت و حفظ امانت، خرید برده، خانه، املاک و اسب، ازدواج، تربیت فرزند، انتخاب دوست و توجه به دشمنان، مجازات و بخشش، میگذرد. در فصلهای ۳۱ تا ۴۳ زندگی حرفهای همچون شاگردی، حقوقدانی، معلمی، بازرگانی، پزشکی، نجوم و هندسه، شاعری و موسیقیدانی، خدمت درباری، ندیمگی، منشیگیری و وزارت، فرماندهی ارتش، زراعت و پیشهوری آموزش داده میشود. سپس در چهل و چهارمین و آخرین فصل که خارج از این ساختار سهبخشی است، کتاب به نقطه اوج خود میرسد و این فصل طولانی به جوانمردی اختصاص دارد، ویژگیای که کیکاووس آن را مبتنی بر «خرد، راستی و مردی» ترسیم میکند.[۳۹] ابوالفضل فضلی اندیشههای عنصرالمعالی در قابوسنامه را این گونه دستهبندی کردهاست:
- تعلیم و تربیت عمومی:
- اندرزها که حاکی از زندگی واقعی و باورهاست
- وعظ و مذکری که به جنبهٔ دینی ارتباط دارند
- در علم زندگی و فن معاشرت
- در اخلاق و تربیت
- تعلیم و تربیت تخصصی:
- طلب علم و تحصیل هنر
- ورزش و سرگرمی
- پیشهها
- سیاست و ادارهٔ مملکت[۴۰]
انشاء و زبان[ویرایش]
متن کتاب قابوسنامه ساده و روان است و نویسنده از حشو و سخن زائد در آن دوری جسته؛ از سجع و تصنع پیراسته و در عوض، به ایجاز و سلاست آراستهاست.[۴۱] نحوهٔ بیان کتاب صریح و بدون زینت بلاغی یا استفاده از عبارات متوازن است. اگرچه نویسنده عموماً کلامی بسیار ساده دارد که همگان بهرهٔ لازم را ببرند، اما گاهی اوقات اصطلاحات فنی رایج در موضوعات مورد توصیف خود را هم معرفی میکند؛ مثلاً فهرست بیماریهای اسب (در فصل ۲۵، «اندر اسب و چهار بای خریدن») یا اصطلاحات موزون و بلاغی (در فصل ۳۵، «اندر رسم شاعری و آیین آن»).[۴۲] سبک نگارش کتاب به شکل معمول نوشتههای قرنهای چهارم و پنجم هجری قمری و به سبک بلعمی و بیهقی است.[۴۳] نثر قرن پنجم گرچه ادامهدهندهٔ راه نثر مرسل یا ساده است، ولی قابوسنامه همچون تاریخ بیهقی و سیاستنامه، به نثری بینابینی تعلق دارد که در آن اطناب بیشتری وجود دارد و به سادگی آثار قرن چهارم نیست.[۴۴] جلال موسوی در مقام مقایسه، قابوسنامه را سادهتر از دیگر آثار تعلیمی فارسی، همچون ترجمههای فارسی کلیله و دمنه و مرزباننامه وراوینی، که دارای متونی فنی و پیچیده هستند، میداند و از نظر سادگی و کوتاهی جملات، قابوسنامه را بیشتر به اندرزنامههای پیش از اسلام مشابه دانستهاست.[۴۵] لیکن کتابهای نثر بینابینی، همچون قابوسنامه در قرن پنجم، خود از عوامل و مقدمات ایجاد سبک فنی بودند که کتابهایی چون کلیله و دمنه را در قرن ششم هجری خلق کرد.[۴۶] غلامحسین یوسفی در تحسین ظرافت و بیپالودگی این اثر، کیکاووس را با القابی همچون «امیر دبیر»، «دبیر امیر» و «امیر روشنضمیر» خواندهاست.[۴۷]
قابوسنامه خیلی کمتر از دیگر کتابهای آن دوره، مثلاً تاریخ بیهقی، تحتتأثیر زبان عربی است و اقتباسی از ادبیات عربی در آن دیده نمیشود. واژگان عربی به کار رفته در کتاب بیشتر اصطلاحات علمی، دینی، فلسفی و ادبی است که نویسنده ناگریز به استفاده از آنها بودهاست، یا لغاتی است که در آن دوره میان اهل علم و فضل رواج داشتهاست.[۴۸][۴۹] به طور کلی، استفاده از کلمات عربی معتدل است.[۵۰] آن گونه که دیبروین در ایرانیکا میگوید، هیچ آیهای به عربی تضمین نشدهاست، اما مؤلف علاقهٔ زیادی به ضربالمثلها اعم از عربی و فارسی داشتهاست.[۵۱] لوئیس مالو در دانشنامهٔ اسلام میگوید عنصرالمعالی تعداد کمی آیه و حدیث در کتابش آوردهاست. کیکاووس برخلاف تفسیرهای آن روزگار، عبارت «اولی الامر» در قرآن را به معنای «والدین» تفسیر کردهاست و میگوید که چنین چیزی را در یک تفسیر خواندهاست.[۵۲] تعداد ضربالمثلهای قابوسنامه در مقایسه با آثار مشابه بسیار زیاد است و در حدود ۲۴۰ ضربالمثل و عبارت قصار در این کتاب وجود دارد که بخشی از آنها برگرفته از آثار پیش از اسلام است.[۵۳]
زبان کتاب به فارسی معیار امروزی نزدیک است؛ اگرچه تعدادی از واژگان باستانی را در خود حفظ کردهاست.[۵۴] متن کتاب در مقایسه با فارسی معیار امروزی تفاوتهایی دارد. بهطور مثال در دستور زبان افعال ماضی، فعلهای ماضی مستمر، ماضی ابعد و ماضی ابعد مستمر در این اثر وجود ندارد و از این لحاظ تنوع و تکثر کمتری از زبان فارسی امروزی دارد. اما در مقابل فعلهای ماضی استمراری در این کتاب به چهار شکل آمدهاند: با پیشوند «می»، با پیشوند «همی»، با پسوند «ی» و با پیشوند «همی» و پسوند «ی».[۵۵] همچنین در منفی کردن فعلها، ساختمان فعل، وجه، نمود، افعال شبه معین، حذف فعل، تغییر شخص فعل و جهت فعل تفاوتهایی میان نثر قرن پنجمی قابوسنامه و فارسی امروزی وجود دارد.[۵۶]
نسخههای خطی که از این اثر باقی ماندهاند، رگههایی از تغییرات متنی متأخر را نشان میدهند که ارزش کتاب بهعنوان منبعی برای تحقیقات زبانشناختی تاریخی را محدود میکند.[۵۷] تفاوت در نثر نسخههای خطی موجود آنقدر زیاد است که احتمال میرود متن اصلی قابوسنامه به زبان طبری بودهباشد و این نسخههای خطی ترجمههایی مختلف از آن اثر به فارسی باشند.[۵۸]
حکایتها[ویرایش]
کیکاووس در قابوسنامه ۵۱ حکایت از ادیبان معروف نقل کردهاست.[۵۹] در این میان ۴۱ حکایت با ذکر نام نویسنده نقل شدهاست و ۱۰ حکایت بدون نام نویسنده آورده شدند. همچنین ۵ حکایت هم اثر خود کیکاووس است.[۶۰] اکثر حکایتها از فیلسوفان یونانی (افلاطون و سقراط)، پادشاهان ایرانی، خلفا و دیگر شخصیتهای تاریخ اسلام، مانند صاحب بن عباد (وزیر آل بویه) است. در میان این حکایتها، داستانهایی که به حاکمان غزنوی اشاره دارد از آن حیث که کیکاووس شخصاً با آنها در تماس بود، از اهمیت ویژهای برخوردار هستند.[۶۱][۶۲]
تمامی حکایتها در ۲۴ باب آمدهاند و دیگر قسمتهای کتاب خالی از داستان است. اکثر حکایات، واقعی و تاریخی هستند و شخصیتهای آن در دنیای آن روزگار افرادی مؤثر بودند یا کسانی هستند که در افسانهها و بینش زمانه نقش داشتند. حکایتها دارای بار اخلاقی و حکمی بودهاند و تعداد کمی از حکایتها افسانه به نظر میرسند. تمامی داستانها با توجه به موضوع آن باب از کتاب در میان دیگر مطالب جای گرفتهاست. حکایتها خالی از مبالغه هستند و جنبهٔ واقعی زندگی را مجسم میسازند.[۶۳] این حکایتها نوعی از مثلگویی یا پارابل هستند.[۶۴] مهمترین عناصرشان دقت در تصویرسازی و توانایی در محاورات و زیرکی شخصیتها است. هر حکایتی دارای یک هدف آشکار است یا گرهی داستانی در پایان آن حل میشود. کیکاووس بخشی از عقاید و افکار خود را در قالب سخنان شخصیتهای داستانی آورده و مهارت خوبی در قصهنویسی داشتهاست.[۶۵]
شعرها[ویرایش]
شعرهایی از ابوسعید ابوالخیر، ابوشکور بلخی، ابوسلیک گرگانی، عسجدی، فرخی و قمری جرجانی در میان کتاب نقل شدهاند.[۶۶] همچنین یک بیت به عربی، یازده بیت بدون ذکر صاحب شعر و ۳۱ بیت از خود کیکاووس در کتاب وجود دارد.[۶۷] احتمالاً تمامی بیتهای مذکور از رباعیات خود کیکاووس هستند. کیکاووس یکی از نخستین نویسندگانی است که شعرهایی را در میان نثر آوردهاست و پس از آن دیگر نویسندگان همچون حمیدالدین بلخی و سعدی، چنین شیوهای را تکرار کردند.[۶۸] او این رباعیها را به شکل پاسخی مرتبط با متون هر بخش آوردهاست.[۶۹]
عنصرالمعالی شعری هم به زبان طبری (مازندرانی) در این کتاب دارد که به گویش متداول گرگان قدیم است.[۷۰] این شعر طبری در فصل بیستم کتاب قرار دارد و پس از آن مؤلف ترجمهای هم به فارسی دری آوردهاست تا برای همگان قابل فهم باشد.[۷۱]
شعرهای فارسی کیکاووس در برابر نثر او کیفیت چندانی ندارند و از درجهای متوسط هستند.[۷۲]
نسخهها[ویرایش]
نسخههای خطی[ویرایش]
تعداد نسخههای خطی قابوس نامه که در حال حاضر شناخته شدهاند، بسیار محدود است. قدیمیترین نسخهٔ خطی که در سال ۶۲۴ هجری (۱۲۲۷ میلادی) نوشته شدهاست، متعلق به مجموعهٔ فاتح کتابخانهٔ سلیمانیهٔ استانبول است که مجتبی مینوی نخستین بار آن را یافت. نسخههای کهن دیگر در کتابخانهٔ دانشگاه لیدن، کتابخانهٔ بریتانیا، کتابخانهٔ ملی فرانسه و کتابخانهٔ ملک تهران نگهداری میشوند. در حدود سال ۱۹۵۰ میلادی یک نسخهٔ خطی مصور از قابوسنامه کشف شد که حاوی کلماتی ظاهراً نزدیک به فارسی میانه بود ولی این نسخه، جعلی تشخیص داده شد.[۷۳] به ترتیب قدمت، نسخهٔ استانبول در ۶۲۴ یا ۶۲۵، نسخهٔ لیدن در ۷۱۹، نسخهٔ تهران در ۷۵۰، نسخهٔ لندن در ۸۶۱ و نسخهٔ پاریس در ۸۷۹ هجری قمری کتابت شدهاند.[۷۴]
علیرغم این که مضمون و ترتیب بابهای نسخههای موجود قابوسنامه یکسان است، ولی متنها متفاوت هستند. عبدالمجید بدوی با توجه به تفاوتهایی که در نسخ موجود وجود دارد، این احتمال را مطرح کرد که اصل کتاب قابوسنامه به زبان طبری بوده باشد و بنا بر سلیقهٔ مترجمان مختلفی که این کتاب را به زبان فارسی ترجمه کردهاند، اختلافهایی در آن به وجود آمدهاست.[۷۵]
چاپهای فارسی[ویرایش]
نسخهٔ چاپ سنگی رضاقلیخان هدایت که در ۱۲۸۵ هجری برابر ۱۸۶۸ میلادی در تهران چاپ شد، به نقل از روبن لوی یک متن «بازاری» بود، اما به گفتهٔ ژیلبر لازار این نسخهها همچنان ارزشمند هستند. این متن چاپ اولیه باقی ماند و پس از آن چندین بار در تهران و بمبئی مبنای تجدید چاپ قرار گرفت. همچنین نسخهٔ چاپ سنگی دیگری توسط محمد خلیل الرحمن در سال ۱۳۳۴ هجری برابر ۱۹۱۶ میلادی، در بمبئی تهیه شد. سعید نفیسی در سال ۱۹۴۳ میلادی، نسخهای چاپی را از روی نسخهٔ خطی کتابخانهٔ ملک منتشر کرد و از متن آن خلاصهای را برای استفادهٔ دانشآموزان برگزید. نسخهای که روبن لوی منتشر کرد، به دلیل استفادهٔ التقاطی از قرائتهای مختلف مورد انتقاد قرار گرفت. به استناد دانشنامه ایرانیکا، نسخهای که غلامحسین یوسفی از روی نسخهٔ خطی استانبول تصحیح و چاپ کرد، بهترین نسخهٔ موجود در حال حاضر است.[۷۶] یوسفی در تصحیح خود، بنا بر روش علمی و انتقادی، نسخهٔ کتابخانهٔ استانبول را اصل قرار داد و با استفاده از هر پنج نسخهٔ خطی کتاب، مقایسهها و استنباطهای خود از تفاوتهای موجود را در تعلیقات آورد.[۷۷]
ترجمهها[ویرایش]
قابوسنامه چندین بار به زبانهای ترکی ترجمه شدهاست. قدیمیترین نسخه از ترجمههای ترکی این کتاب که در حال حاضر شناخته شدهاست، متعلق به قرن چهاردهم میلادی است[۷۸] که مصطفی شیخاوغلو در زمان سلطنت گرمیان در آناتولی، به زبان ترکی قدیم آناتولی برگرداند و نسخهای از آن امروزه در کتابخانه و اسناد ملی مصر نگهداری میشود.[۷۹] در سال ۸۳۵ هجری یا ۱۴۳۱ میلادی، به دستور سلطان مراد دوم عثمانی، شخصی به نام مرجمک ترجمهٔ جدیدی به زبان ترکی عثمانی انجام داد. ترجمهای متأخر به ترکی هم توسط نظمزاده مصطفی در سال ۱۱۱۷ هجری برابر ۱۷۰۵ میلادی، تهیه شد. همچنین نسخهای به زبان ترکی تاتاری توسط قیوم ناصری در ۱۳۰۰ هجری برابر ۱۸۸۲ میلادی، در شهر کازان چاپ شد. علاوه بر این، ترجمه به ترکی ازبکی نخستین بار توسط محمدرضا آگاهی در سال ۱۹۹۴ میلادی، در تاشکند[۸۰] و ترجمهای به ترکی آذری در سال ۲۰۱۴، توسط بنیاد حیدر علیاف منتشر شدهاست.[۸۱]
در کشورهای غربی، نخستین ترجمه به زبان آلمانی را هاینریش فردریش فون دیز در سال ۱۸۱۱ میلادی، با مقدمهای مبسوط منتشر کرد. این کتاب بر اساس ترجمههای ترکی عثمانی بود و شهرت یافت؛ زیرا یوهان ولفگانگ فون گوته از آن الهام گرفت و به عنوان منبعی برای یادداشتهایش در دیوان غربی–شرقی استفاده کرد. در سال ۱۸۸۶ میلادی، الف کوری اولین ترجمه را به زبان فرانسوی از متن فارسی که رضاقلیخان هدایت منتشر کرده بود، انجام داد. پس از آن قابوسنامه به زبانهای اروپایی دیگری نیز راه یافت. پی بی واچا (۱۹۱۶) و روبن لوی (۱۹۵۱) آن را به انگلیسی ترجمه کردند. سیفالدین نجمآبادی و ولفگانگ کنات (۱۹۸۸) نسخهٔ آلمانی دیگری چاپ کردند. ریکاردو زیپولی (۱۹۹۰) به ایتالیایی برگردانی نوشت و او.س. لِبدوا ترجمهای به زبان روسی (کازان، ۱۸۸۶) را بر اساس ترجمهٔ تاتاری نوشت و بعدها، یوگنی برتلس (مسکو، ۱۹۵۳، ۱۹۵۸) هم نسخهٔ روسی متفاوتی چاپ کرد. امین عبدالمجید بدوی در ۱۹۵۸ میلادی برگردانی به زبان عربی نوشت و امیران لومتادزه (تفلیس، ۱۹۷۸) هم قابوسنامه را به زبان گرجی ترجمه نمود.[۸۲]
میراث[ویرایش]
در زبان و ادبیات فارسی، کاربرد ساختهای همپایه در کتابهای قرن پنجم، همچون قابوسنامه، سرمشقی برای نویسندگان بعد از آن بود تا با طولانی کردن جملات و ایجاد اطناب بیشتر در کلام، در سدهٔ ششم هجری به نثر فنی دست یابند. نصرالله منشی با الگوگیری از سبک کیکاووس، از ساختهای همپایه بهره برد تا نقش زیباشناسی آن را در ساختار کلامش به کار گیرد و نثر را به مرز شعر نزدیک کند.[۸۳] از سوی دیگر، حمیدالدین بلخی و سعدی شیرازی نیز با الگو گرفتن از عنصرالمعالی کیکاووس، ابیاتی را در میان حکایات و پندهای خود گنجاندند.[۸۴] علاوه بر این، گلستان سعدی در مضامین و محتوا نیز تحتتأثیر قابوسنامه بودهاست.[۸۵]
همانگونه که از تعداد زیاد نسخههای خطی باقیمانده میتوان حدس زد، قابوسنامه از محبوبیت خوبی برخوردار بود. داستانهای مشابه قابوسنامه در حدیقةالحقیقه و شریعةالطریقه اثر سنایی غزنوی در قرن ششم و جوامع الحکایات و لوامع الروایات اثر محمد عوفی در قرن هفتم آمدهاست. ترجمههای ترکی این کتاب پیش و پس از دوران عثمانی موجب شد سبکی از کتابهای ادبیات ترکی به نام «نصیحتنامه» شکل گیرد. در ادبیات غرب نیز گوته، شاعر آلمانی، در کتاب دیوان غربی–شرقی تحتتأثیر قابوسنامه قرار گرفتهاست.[۸۶]
نقدها[ویرایش]
جمالزاده معتقد است که قابوسنامه از حیث لفظ و معنی از جمله گرانبهاترین کتابهای ادبیات فارسی است. [۸۷] تقی بینش دربارهٔ محتوای کتاب میگوید: «…اشکال مقدری که به این کتابها وارد میشود، این است که چون قواعد اخلاقی قراردادی و تابع زمان و مکان هستند، به تدریج ارزش خود را یا به کلی از دست میدهند یا کمارزش میشوند؛ به خصوص اگر جنبهٔ منطقی آنها ضعیف شود و به صورت آداب و سنن دربیاید، چنانکه در بیشتر کتابهای اخلاق فارسی هست.»[۸۸]
بیشتر آموزههای قابوسنامه برای تعلیم پسران نوشته شدهاست ولی گاه اشارهای به آموزش دختران هم دارد.[۸۹] در میان داستانهایی که نقل شده، تنها در پنج حکایت زنانی آزاد حضور دارند که شامل «شهربانو دختر پادشاه عجم» و «پیرزن ملکزاده» بیوهٔ فخرالدوله و مادر مجدالدوله، هستند. در کل، صورت زنان بسیار ضعیف و دورادور رسم شدهاست.[۹۰]
پانویس[ویرایش]
- ↑ الهامی، «جایگاه قابوس نامه در قلمرو ادبیات تعلیمی»، ۱۳۲–۱۳۳.
- ↑ موسوی، «تبیین جایگاه قابوس نامه در تاریخ اندرزنامه نویسی»، ۴–۷.
- ↑ آرتا، مدرسی و نادریفر، «کارکرد ساخت های همپایه در قابوس نامه و تأثیر آن بر متون نثر فنی در آفرینش اطناب»، ۲.
- ↑ فضلی و سپهری، «آموزش و نهادهای آموزشی آل زیار و انعکاس آن در قابوسنامه»، ۷۳.
- ↑ افتخاری، «مروری اجمالی بر ساختار اندیشه سیاسی عنصر المعالی در قابوس نامه»، ۷۵.
- ↑ مفرد، ظهور و سقوط آل زیار، ۱۴۷–۱۴۹.
- ↑ موسوی، «تبیین جایگاه قابوس نامه در تاریخ اندرزنامه نویسی»، ۱۹–۲۲.
- ↑ فضلی و سپهری، «آموزش و نهادهای آموزشی آل زیار و انعکاس آن در قابوسنامه»، ۷۷.
- ↑ رضایی، «مرزبان نامه یادگاری از ایران عهد ساسانی»، ۵۰-۵۳.
- ↑ ملک محمدی، «فابل در مرزباننامه»، ۹.
- ↑ رحمتیان و خویینی، «پژواک برخی اندرزهای پیشینیان در کتاب قابوس نامه»، ۱۶.
- ↑ موسوی، «تبیین جایگاه قابوس نامه در تاریخ اندرزنامه نویسی».
- ↑ رحمتیان و خویینی، «پژواک برخی اندرزهای پیشینیان در کتاب قابوس نامه»، ۴–۵.
- ↑ بینش، «قابوس نامه (به اهتمام و تصحیح دکتر غلامحسین یوسفی)»، ۱۶۹.
- ↑ رحمتیان و خویینی، «پژواک برخی اندرزهای پیشینیان در کتاب قابوس نامه»، ۱۶–آخر.
- ↑ الهامی، «جایگاه قابوس نامه در قلمرو ادبیات تعلیمی»، ۱۳۱.
- ↑ عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر بن قابوس بن وشمگیر بن زیار به تصحیح سعید نفیسی، نصیحت نامه (قابوس نامه).
- ↑ بدوی، «قابوس نامه»، ۱۰۷.
- ↑ Marlow, “Kay Kāʾūs b. Iskandar”.
- ↑ مقدمه رضاقلیخان هدایت بر قابوسنامه، ص ۶.
- ↑ بدوی، «قابوس نامه»، ۱۰۷.
- ↑ بدوی، «قابوس نامه»، ۱۰۷.
- ↑ Bruijn, Encyclopædia Iranica.
- ↑ Bruijn, Encyclopædia Iranica.
- ↑ رحمتیان و خویینی، «پژواک برخی اندرزهای پیشینیان در کتاب قابوس نامه»، ۴.
- ↑ الهامی، «جایگاه قابوس نامه در قلمرو ادبیات تعلیمی»، ۱۳۶.
- ↑ Marlow, “Kay Kāʾūs b. Iskandar”.
- ↑ نوری، تاریخ ادبیات و فرهنگ مازندران، ۴۰۹.
- ↑ مفرد، ظهور و سقوط آل زیار، ۱۸۴.
- ↑ Bruijn, Encyclopædia Iranica.
- ↑ بدوی، «قابوس نامه»، ۱۱۲.
- ↑ الهامی، «جایگاه قابوس نامه در قلمرو ادبیات تعلیمی»، ۱۴۵.
- ↑ Marlow, “Kay Kāʾūs b. Iskandar”.
- ↑ موسوی، «تبیین جایگاه قابوس نامه در تاریخ اندرزنامه نویسی»، ۱۱–۱۳.
- ↑ Bosworth, The Encyclopaedia of Islam, 815.
- ↑ جمالزاده، «در آیین خنیاگری».
- ↑ درستی، «مروری بر اندیشههای مرزبان بن رستم اسپهبدزاده طبرستانی»، ۱۳۸.
- ↑ Bruijn, Encyclopædia Iranica.
- ↑ Marlow, “Kay Kāʾūs b. Iskandar”.
- ↑ فضلی و سپهری، «آموزش و نهادهای آموزشی آل زیار و انعکاس آن در قابوسنامه»، ۹۴.
- ↑ نوری، تاریخ ادبیات و فرهنگ مازندران، ۴۱۰.
- ↑ Bruijn, Encyclopædia Iranica.
- ↑ عباسی، مجموعه کامل قصههای قابوس نامه، یازده.
- ↑ آرتا، مدرسی و نادریفر، «کارکرد ساختهای همپایه در قابوس نامه و تأثیر آن بر متون نثر فنی در آفرینش اطناب»، ۲.
- ↑ موسوی، «تبیین جایگاه قابوس نامه در تاریخ اندرزنامه نویسی»، ۱۵–۱۴.
- ↑ آرتا، مدرسی و نادریفر، «کارکرد ساختهای همپایه در قابوس نامه و تأثیر آن بر متون نثر فنی در آفرینش اطناب»، ۲–۳.
- ↑ Marlow, “Kay Kāʾūs b. Iskandar”.
- ↑ بدوی، «قابوس نامه»، ۱۱۶.
- ↑ رحیمی و اکبری، «بررسی فعل در قابوس نامه»، ۱۴۶–۱۴۷.
- ↑ Marlow, “Kay Kāʾūs b. Iskandar”.
- ↑ Bruijn, Encyclopædia Iranica.
- ↑ Marlow, “Kay Kāʾūs b. Iskandar”.
- ↑ موسوی، «تبیین جایگاه قابوس نامه در تاریخ اندرزنامه نویسی»، ۱۵–۱۶.
- ↑ Marlow, “Kay Kāʾūs b. Iskandar”.
- ↑ رحیمی و اکبری، «بررسی فعل در قابوس نامه»، ۱۴۷.
- ↑ رحیمی و اکبری، «بررسی فعل در قابوس نامه».
- ↑ Bruijn, Encyclopædia Iranica.
- ↑ بدوی، «قابوس نامه»، ۱۱۰.
- ↑ نوری، تاریخ ادبیات و فرهنگ مازندران، ۴۱۰.
- ↑ بدوی، «قابوس نامه»، ۱۱۴.
- ↑ Bruijn, Encyclopædia Iranica.
- ↑ Marlow, “Kay Kāʾūs b. Iskandar”.
- ↑ بدوی، «قابوس نامه»، ۱۱۴.
- ↑ الهامی، «جایگاه قابوس نامه در قلمرو ادبیات تعلیمی»، ۱۴۹.
- ↑ بدوی، «قابوس نامه»، ۱۱۵.
- ↑ نوری، تاریخ ادبیات و فرهنگ مازندران، ۴۱۰.
- ↑ بدوی، «قابوس نامه»، ۱۱۶.
- ↑ الهامی، «جایگاه قابوس نامه در قلمرو ادبیات تعلیمی»، ۱۵۳.
- ↑ Marlow, “Kay Kāʾūs b. Iskandar”.
- ↑ عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر بن قابوس بن وشمگیر بن زیار به تصحیح سعید نفیسی، نصیحت نامه (قابوس نامه)، ۸۷.
- ↑ Marlow, “Kay Kāʾūs b. Iskandar”.
- ↑ الهامی، «جایگاه قابوس نامه در قلمرو ادبیات تعلیمی»، ۱۵۳.
- ↑ Bruijn, Encyclopædia Iranica.
- ↑ بینش، «قابوس نامه (به اهتمام و تصحیح دکتر غلامحسین یوسفی)»، ۱۷۰.
- ↑ بدوی، «قابوس نامه»، ۱۱۰.
- ↑ Bruijn, Encyclopædia Iranica.
- ↑ بینش، «قابوس نامه (به اهتمام و تصحیح دکتر غلامحسین یوسفی)»، ۱۷۰.
- ↑ Bruijn, Encyclopædia Iranica.
- ↑ Sadettin Buluç, «Belleten», 195.
- ↑ Bruijn, Encyclopædia Iranica.
- ↑ Gabusnameh.
- ↑ Bruijn, Encyclopædia Iranica.
- ↑ آرتا، مدرسی و نادریفر، «کارکرد ساختهای همپایه در قابوس نامه و تأثیر آن بر متون نثر فنی در آفرینش اطناب»، 3-6.
- ↑ الهامی، «جایگاه قابوس نامه در قلمرو ادبیات تعلیمی»، ۱۵۳.
- ↑ یلمهها و رجبی، «تأثیرپذیری گلستان سعدی از آموزههای تعلیمی قابوس نامه».
- ↑ Marlow, “Kay Kāʾūs b. Iskandar”.
- ↑ جمالزاده، «در آیین خنیاگری».
- ↑ بینش، «قابوس نامه (به اهتمام و تصحیح دکتر غلامحسین یوسفی)»، ۱۷۰.
- ↑ فضلی و سپهری، «آموزش و نهادهای آموزشی آل زیار و انعکاس آن در قابوسنامه»، ۷۹.
- ↑ بدوی، «قابوس نامه»، ۱۱۵.
منابع[ویرایش]
- عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر بن قابوس بن وشمگیر بن زیار به تصحیح سعید نفیسی (۱۳۱۲). نصیحت نامه (قابوس نامه) (PDF). مطبعه مجلس.
- آرتا، محمد؛ مدرسی، فاطمه؛ نادریفر، عبدالرضا (۱۳۹۶). «کارکرد ساخت های همپایه در قابوس نامه و تأثیر آن بر متون نثر فنی در آفرینش اطناب». زبانشناخت (۱).
- افتخاری، اصغر (۱۳۷۸). «مروری اجمالی بر ساختار اندیشه سیاسی عنصر المعالی در قابوس نامه». فصلنامه پژوهشی دانشگاه امام صادق (۹).
- الهامی، فاطمه (۱۳۹۱). «جایگاه قابوس نامه در قلمرو ادبیات تعلیمی». پژوهشنامه ادبیات تعلیمی (۱۶): ۱۳۱–۱۵۸.
- بدوی، عبدالمجید (۱۳۷۷). «قابوس نامه». مجله مردمشناسی. تهران: سیاست خارجی (۴۷).
- برجیان، حبیب (۱۳۸۸). «متون طبری». فصلنامه آئینه میراث. تهران: مرکز پژوهشی میراث مکتوب (ضمیمهٔ ۱۵). شاپا 1561-9400.
- بینش، تقی (۱۳۴۶). «قابوس نامه (به اهتمام و تصحیح دکتر غلامحسین یوسفی)». نامهٔ آستان قدس (۲۶–۲۷): ۱۶۸–۱۷۱. دریافتشده در ۱۹ مارس ۲۰۲۲.
- جمالزاده، محمدعلی (خرداد ۱۳۱۹). «در آیین خنیاگری». مجله موسیقی (۳): ۲.
- رحمتیان، سجاد؛ خویینی، عصمت (۱۳۹۸). «پژواک برخی اندرزهای پیشینیان در کتاب قابوس نامه». پژوهشنامه ادبیات تعلیمی (۴۳): ۱۳۱–۱۵۹.
- رحیمی، ناصر؛ اکبری، آزاده (۱۳۹۵). «بررسی فعل در قابوس نامه». نامه فرهنگستان (دستور) (۱۲).
- رضایی، مهدی (۱۳۸۹). «مرزبان نامه یادگاری از ایران عهد ساسانی» (PDF). پژوهشنامه زبان و ادب فارسی (گوهر گویا) (۱): ۴۷–۶۸.
- درستی، احمد (۱۳۸۱). «مروری بر اندیشههای مرزبان بن رستم اسپهبدزاده طبرستانی». مصباح مهر (۴۳): ۱۲۵–۱۴۸. دریافتشده در ۷ آوریل ۲۰۲۲.
- عباسی، شهابالدین (۱۳۸۱). مجموعه کامل قصههای قابوسنامه. تهران: نشر پیکان. صص. یازده. شابک ۹۶۴-۳۲۸-۲۲۷-۹.
- فضلی، ابوالفضل؛ سپهری، محمد (۱۳۹۸). «آموزش و نهادهای آموزشی آل زیار و انعکاس آن در قابوسنامه». تاریخ (دانشگاه آزاد اسلامی واحد محلات) (۵۵): ۷۱ تا ۹۶. دریافتشده در ۱۹ مارس ۲۰۲۲.
- مفرد، محمدعلی (۱۳۸۶). ظهور و سقوط آلزیار. تهران: انتشارات رسانش. شابک ۹۶۴-۷۱۸۲-۹۴-۵.
- موسوی، سید جلال (۱۳۹۹). «تبیین جایگاه قابوس نامه در تاریخ اندرزنامه نویسی». پژوهشنامه ادبیات تعلیمی (۴۶): ۸۱–۱۰۹.
- ملک محمدی، ناهید (۱۳۸۸). «فابل در مرزباننامه». رشد آموزش زبان و ادب فارسی.
- نوری، نظامالدین (۱۳۸۰). «بخش نویسندگان». تاریخ ادبیات و فرهنگ مازندران. زهره. شابک ۹۶۴۵۷۰۴۱۵۴.
- یلمهها، احمدرضا؛ رجبی، محسن (۱۳۹۳). «تأثیرپذیری گلستان سعدی از آموزههای تعلیمی قابوس نامه». پژوهشنامه ادبیات تعلیمی.
- Bruijn, J.T.P. de (2000). "KAYKĀVUS B. ESKANDAR". In Yarshater, Ehsan (ed.). Encyclopædia Iranica, Online Edition. Encyclopædia Iranica Foundation.
- Bosworth, C. E. (1978). "Kay Kāʾūs b. Iskandar". In van Donzel, E.; Lewis, B.; Pellat, Ch. & Bosworth, C. E. (eds.). The Encyclopaedia of Islam, New Edition, Volume IV: Iran–Kha. Leiden: E. J. Brill. p. 815. OCLC 758278456.
- Marlow, Louise (2018). "Kay Kāʾūs b. Iskandar". In Fleet, Kate; Krämer, Gudrun; Matringe, Denis; Nawas, John; Rowson, Everett (eds.). Encyclopaedia of Islam, THREE. Brill Online. ISSN 1873-9830.
- Sadettin Buluç (1969). "Eski Anadolu Türkçesiyle Bir Kabus-name Çevirisi". Belleten (به ترکی استانبولی). Turkish Language Association.
- Gabusnameh (به انگلیسی). Heydar Aliyev foundation. 2022. Retrieved 26 March 2022.
پیوند به بیرون[ویرایش]
- قابوسنامه در پرتال علوم انسانی.