۱۴۰۲ اسفند ۱, سه‌شنبه

  

سرمقاله 919

نتیجه تحریم انتخابات

تقدیم مجلس به حجتیه است

 

زمان برگزاری انتخابات مجلس نزدیک می شود. اینکه مردم تمایل و گرایشی به شرکت در انتخابات ندارند، بخشی از آن بر می گردد به کارکرد خود مجلس، بخشی به کارکرد دولت فلج رئیسی، بخشی هم شرایط کشور و نارضایتی عمومی از وضع اقتصادی و بویژه تبعیض و فاصله طبقاتی.

دو استدلال عمده برای عدم شرکت در انتخابات وجود دارد. یک استدلال بیشتر متعلق به گروه ها و جناح های سیاسی اپوزیسیون یا برانداز است و یک استدلال بیشتر در میان مردم.

استدلال گروه های سیاسی استدلال مشروعیت است. عدم شرکت در انتخابات وسیله ای است برای سلب مشروعیت از حکومت. براساس این استدلال شرکت در انتخابات نشانه مشروعیت حکومت است و عدم شرکت نشانه عدم مشروعیت. طرفداران این نگاه که سابقه بیش از سی ساله دارد توضیح نمی دهند که بفرض که مشروعیت حکومت از بین برود چه اتفاقی خواهد افتاد. در این چند دهه ای که به گفته اینان مردم در هر انتخابات عدم مشروعیت حکومت را نشان داده اند چه اتفاقی افتاده است؟

تکلیف سلطنت طلب ها روشن است. می گویند حکومت مشروعیت خود را از دست بدهد تا بشود از خارج به آن فشار آورد، یا طبق خواسته آنان کشورهای اروپایی سفارت های خود را در ایران تعطیل کنند، تحریم ها جدی تر و سهمگین تر شود، و در نهایت شرایط برای حمله نظامی به ایران فراهم شود. برای آنها که مدعی هستند طرفدار تحریم و حمله نظامی خارجی به ایران نیستند اثبات عدم مشروعیت چه نتیجه ای دارد؟ گیریم که مشروعیت حکومت از بین رفت و ایران شد مثل عربستان و امارات که اصلا با خیال راحت انتخابات برگزار نمی کنند. بعد چه می شود؟

می گویند ایران، عربستان و امارات نیست و در یک چالش جهانی با غرب است بنابراین مشروعیت برای آن مهم است. این استدلال متضمن این فکر است که اگر ایران با غرب کنار بیاید ولو مثل عربستان و امارات بشود و انتخابات هم برگزار نکند مشکلی برای آن وجود نخواهد داشت. یعنی راهبرد عدم مشروعیت درنهایت این می شود که ایران یک کشور ارتجاعی مثل عربستان و امارات بشود ولی همکار غرب. بنظر ما حداکثر نتیجه ای که از آن می تواند بدست اید همین است. اثبات عدم مشروعیت به حمله نظامی به ایران ختم نخواهد شد ولی به گرایش در جهت ارتجاعی تر و وابسته تر شدن حکومت می تواند کمک کند. 

ضمن اینکه در بسیاری از کشورها انتخابات با زیر ۲۰ درصد هم برگزار شده و مشکلی هم بابت حکومت از این نظر بوجود نیامده. در عین حال آنقدر شرکت کننده در انتخابات در هر حال وجود خواهد داشت که حکومت بتواند آن را با دستکاری در آمار رسمی چند برابر کند و در صورت نیاز به سی یا چهل درصد برساند، یا آن را به اختلاف شهر و روستا، یا شهرهای بزرگ و کوچک و دهها عامل دیگر نسبت دهد. بنابراین هیچوقت آن عدم مشروعیت ادعایی حامیان تحریم بوجود نخواهد آمد.

نگاه دوم که بیشتر نگاه توده مردم خارج از اهداف و پیشداوری های برخی گروه های سیاسی است این است که تجربه نشان داده که رای ما فایده ای نداشته، هم در انتخاب نماینده محدودیت وجود داشته، هم مجالسی که تشکیل شده یا نمایندگانی که به آنان رای داده ایم در مجلس یا کاری از دستشان بر نیامده یا اصولا دنبال انجام کاری نبوده اند، یا فاسد بوده اند، یا فاسد شده اند، یا مجلس در ساختار قدرت جایگاه بالایی ندارد که رای ما یا حضور این یا آن نماینده بتواند تغییری ایجاد کند. این استدلال هم ملی است و هم منطقی و با آن استدلال اول از بنیان متفاوت است.

استدلال عدم کارایی در عین حال متضمن این فکر است که می توان بدنبال راهکاری برای کارامدتر کردن مجلس یا فرستادن نمایندگانی کارامدتر به مجلس بود که در اینصورت می توان در انتخابات شرکت کرد که با فکر تحریم و اثبات عدم مشروعیت مغایرت دارد. تصور وجود نامزدهای کارآمد یا امکان مجلسی کارامدتر یعنی پذیرش امکان تغییر از درون و سازوکارهای موجود و این مغایر فکر حامیان عدم مشروعیت است.

ولی در اینجا نیز این سوال مطرح می شود که آیا با عدم شرکت در انتخابات مجلس کارامدتر یا جایگاه آن در ساختار قدرت بلندمرتبه تر می شود؟ آیا راه حل جایگزینی برای عدم شرکت در انتخابات برای کارایی یا کارامدتر شدن دارید یا وجود دارد؟ مثلا فاسدترین مجلس دنیا در امریکاست. تقریبا همه نمایندگان آن بنوعی در زد و بند و کارگزاری مستقیم شرکت های بزرگ اسلحه سازی و دارویی و لابی اسرائیل و غیره وارد این مجلس شده اند. آیا مردم آمریکا می گویند ما به این دلیل در انتخابات شرکت نمی کنیم و رای نمی دهیم؟ درست است که در آنجا نیز مشارکت به نسبت اندک و پائین است ولی هیچکس صحبت از تحریم انتخابات نمی کند.

آن کسانی که از زاویه عدم کارایی مجلس و نمایندگان آن به انتخابات نگاه می کنند بنظرما بهتر است در پی یافتن نمایندگانی باشند که نظرات آنها را بیشتر نمایندگی می کنند و به آنها رای دهند، مگر اینکه اصلا در میان نامزدهای انتخابات چنین کسانی وجود نداشته باشند که بنظر ما چنین نیست. با عدم مشارکت، انتخابات از ابزار امکان تغییر به ابزار حفظ و بدتر شدن وضع موجود تبدیل می شود. عدم شرکت در انتخابات یعنی پیروزی جبهه پایداری و وقتی این جبهه پیروز شد آن وقت تازه معلوم می شود که این مجلس چقدر قدرتمند است و چه کارهای ارتجاعی از آن بر می آمده که همین نداشتن اکثریت جلوی آن را گرفته است. مجلس اگر امروز قدرتمند نیست برای آن است که نیروهای ارتجاعی حجتیه و موتلفه و جبهه پایداری در آن قدرتمند هستند. با کنار گذاشتن آنها و فرستادن نامزدهایی که با این جریان ها فاصله دارند می توان مجلس را در جهت خواست مردم قدرتمندتر کرد. این نکته ای است که هرکس قبل از تصمیم درباره دادن یا ندادن رای باید به آن بیندیشد.