تاریخ:1382/06/26
روشنگران ایرانی و نقد ادبی - دوستخواه - آخوندزاده - هدایت / جلیل دوستخواه
نشر روایت انگلیسی كتاب روشنگران ایرانی و نقد ادبی* باعنوان «تاریخ نقد ادبى در ایران 1951-1866» نوشته ایرج پارسىنژاد و به ترجمه خود او به انگلیسى از سوى IBEX در مریلند امریكا فرصتی را براى بررسی وتحلیل این اثر پژوهشى مهم فراهم مىآورد.
كارنامه آفرینش ادبى ایرانیان در درازناى هزاره پشت سر، در زمینههاى گوناگون سرشار از اثرهاى بدیع و درخشان است كه نه تنها در پهنه زبان و ادب فارسی و عرصه فرهنگ ملى، بلكه در گستره دیگر فرهنگها نیز پایگاه والایى دارند. رویكرد پردامنه انبوهى از دانشوران و پژوهندگان و ناقدان و مترجمان سرزمینهاى خاورى و باخترى به این مُرده ریگ ارجمند و كوششهاى ثمربخش آنان در دو سده گذشته در راستای شناخت هر چه بهتر این گنجینه و شناساندن آن به فرهیختگان و فرهنگ دوستان همزبان خود، شاهد بزرگی بر این مدعاست.
اما جای دریغ بسیار است كه همگام با پویش هزارساله آفرینندگان ادب فارسی، فرآیندی به نام نقد ادبی در میان ایرانیان شناخته نبوده است و در زمینه بررسی و نقد و تحلیل كارشناسانه متنهای ادب فارسی، سخت تـُهی دست و بینوا بودهایم! به راستی مایه شگفتی است كه سرزمین پروراننده فردوسیها، بیهقیها، ناصرخسروها، سناییها ، گرگانیها، نظامیها، عطارها، مولویها، سعدیها، حافظها وجامیها، در این ده سده، حتی یك ناقد و تحلیلگر ادبی كه یكی از دستاوردهای این بزرگان را به كارگاه نقد و بوته آزمون برده و به درستی سبك و سنگین كرده و ارزیابیده و عیار سنجیده باشد، در دامان خویش نپرورده است!
امروز با شرمساری و تأسف می توان گفت كه همه تذكرههای ادبی و تاریخی و گریزهای گهگاهی اهل قلم در درون كتابها و رسالههای گوناگون دیگر، در برابر عظمت كارهای خداوندگاران ادب فارسی در حكم هیچ و پوچاند و حتی كوره راهی به عرصه شناخت نمی گشایند. گویی سرشت درخت تناور ادب فارسی چنین بوده است كه هزار سال كم و بیش ببالد و شكوفان و برومند باشد و شناخت و دریافت راستین میوههای آن به هزاره پسین واگذاشته شود.
مفهوم درست و امروزین نقد ادبی كه برآیند كوششهای اجتماعی و فرهنگی غربیان از روزگار نوزایش (Renaissance) بدین سو است، همزمان و همپای اندیشههای نو در زمینه جامعهشناسی و اقتصاد و سیاست و كوششهای نوجویان و آزادیخواهان ایرانی برای پی ریزی جامعهای دیگرگون و زندگی انسانی تر، از بیش ا زیك سده پیش از این، به عرصه فرهنگ ایرانی راه یافت و به تدریج شكل و رنگ ویژه ایرانی خود را پیدا كرد.
روشنگران و نواندیشان ایرانی از نیمه سده نوزدهم میلادی با هوشمندی و زیركی دریافتند كه بدون پدید آمدن فرایند نقد ادبی، دگردیسی و پیشرفت ادب و فرهنگ و در نتیجه، دیگرگونی و پویایی مجموع نهادهای زندگی اجتماعی ایرانیان به سوی آیندهای سزاوار انسان عصر نو، میسر نیست. از این رو، با شور و شعور هر چه تمامتر كوشیدند تا بایستگی نقد راستین و سازنده را به همگان، به ویژه به اهل قلم و دست اندركاران فرهنگ گوشزد كنند و این مفهوم غربی را در پهنه ادب و فرهنگ ایرانی رایج سازند و در ذهنهای نیمه خواب آلوده جا بیندازند. خوشبختانه این تلاشهای دلسوزانه بی ثمر نماند و توانست ـ هر چند به كـُندی ـ در جامعه ایران تاثیرگذار باشد و از نگرشها و برداشتهای پراكنده و ناویراسته در دهههای نخستین این روند به دریافتهای ژرفتر و فراگیرتر در چندین دهه پس از آن تا به امروز برسد.
اما دستیابی به ثمره كوششهای اولین دوره آشنایی ایرانیان با مقوله نقد ادبی، به سبب پراكندگی برداشتهای كوشندگان در لابهلای نوشتهها و یادداشتهایشان و در میان نبودن دفترهای جداگانه و ویژهای برای طرح این مبحث، به خودی ِ خود كاری آسان نیست و چه بسا كه از حوزه توانمندی بسیاری از خواستاران بیرون باشد.
خوشبختانه پژوهنده دقیق و دلسوز و با پشتكاری همچون ایرج پارسی نژاد، بار این امرر ا بر دوش گرفته و با شایستگی هر چه تمامتر به منزل رسانده است. او كه در بیش ا ز دو دهه گذشته پی گیر این پژوهش بایسته و ارزشمند بوده و گفتارهای خود را در این راستا اینجا و آنجا در نشریههای ادبی منتشر كرده، اكنون به یك كاسه كردن همه آن كارها و ویرایش و تدوین و نشر نهایی شان در كتاب موضوع این گفتار پرداخته است كه جای دست مریزاد و آفرین دارد.
ایرج پارسی نژاد كار خود را به ترتیب تاریخ، از میرزا فتحعلی آخوندزاده ـ كه به حق ، او را «بنیان گذار نقد ادبی جدید در ایران» خوانده ـ آغاز كرده و پس از بررسی و ارزیابی دستاورد او، برداشتها و دریافتهای دنبالهروان و پیگیران اندیشههای نوجویانه وی، میرزا آقاخان كرمانی، میرزا ملكم خان، زین العابدین مراغهای، عبدالرحیم طالبوف تبریزی، احمد كسروی و سرانجام صادق هدایت را با نكتهسنجی و كنجكاوی فراوان بررسیده و با گزینش چشمگیرترین بخشهای نوشتههای آنان در زمینه موضوع بحث، خواننده را گام به گام با پویشی نزدیك به یك صد ساله در این عرصه آشنا گردانیده و روند كمالیابی تدریجی اندیشهها و دیدگاهها را به نمایش گذاشته است.
نیاز چندانی به گفتن این نكته نیست كه امروز هر ایرانی اهل فرهنگ و ادب و یا دوستدار آن، برای پرداختن جدّی و كارساز و بارآور به كار ادب، نیازمند آشنایی با چگونگی بررسی و نقد اثرهای نویسندگان و شاعران است و این امر حاصل نمیشود مگر با دستیابی به تاریخچه این فن نوآوری در عرصه ادب فارسی. پژوهنده و نگارنده گفتارهای هفتگانه كتاب كنونی، این اندیشه نیك را به كردار نیك بدل كرده و به راستی حق مطلب را به تمام و كمال گزارده است.
اكنون دیگر خواننده ادب دوست فارسی زبان، ناگزیر نیست كه برای آشنایی با بنیادهای نقد ادبی نو و راستین در ایران، كار را از نقطه صفر بیآغازد و به جستوجوی دهها روزنامه و رساله و كتاب در گوشه و كنار برآید و انبوه نوشتهها را دیرگاهی بكاود تا پاسخهای دلخواه خویش را بیابد. او با مطالعه این كتاب رهنمون و ارزنده، نه تنها در حدی سزاوار به پاسخهای لازم می رسد، بلكه اگر فرانگرتر و جویندهتر باشد، با رویكرد به فهرست راهنمای گسترده پایان كتاب، خواهد توانست به پویهای فراتر از این پژوهش بپردازد و به پایگاههای بالاتری در شناخت و دریافت برسد.
پارسی نژاد در هر یك از بخشهای هفتگانه كتاب، افزونتر از حد یك گردآورنده ساده گفتاوردها از اثرهای صاحبان نقد و نظر، خود نیز بر پایه سنجههای نقد ادبی پیشرو امروزین به تجزیه و تحلیلی روشنگر و سازنده در گفتمانها و نقد بنیادین آنها و جدا كردن سره از ناسره میپردازد و همه نقطههای قوت و ضعف آنها را در برابر چشم خواننده آفتابی میكند تا هیچ برداشت و دریافتی را مطلق نینگارد و هیچ سخنی را حرف نپندارد.
كوتاه سخن اینكه مولف این دفتر پرمایه، یكی از مهمترین جاهای خالی در گفتمانهای ادبی معاصر زبان و ادب فارسی را پر كرده است و جای آن دارد كه دلسوزان این فرهنگ و ادب، چنین كوشش ثمربخشی را ارج بگذارند و كتاب را به شمار هر چه بیشتری از خوانندگان علاقهمند و پیگیران جدی این مبحثها بشناسانند.
بیاغراق میگویم كه این كتاب سزاوار آن است كه به عنوان یكی از متنهای درسی در درس «نقد ادبی» در برنامه دانشگاههای سراسر ایران گنجانیده شود.
در اینجا میخواهم این آرزوی خود را نیز بیان دارم كه ای كاش ایرج پارسینژاد با این مایه از دانش و پژوهش فراگیر در زمینه موضوع بحث، دنباله این كار را رها نكند و تاریخچه نقد ادبی در زبان فارسی در نیم سده میان هدایت و امروز را نیز ژرف بكاود و بررسد و چكیده دریافتهای خود را در قالب پژوهش استوار و پربار دیگری به دوستداران عرضه بدارد.
میدانیم كه در پنجاه ساله اخیر، جدا از گفتارهای جداگانه در زمینه نقد ادبی كه به تألیف یا ترجمه در نشریه ها درج گردیده، دهها كتاب، هم از نوشتههای ناقدان و ادب شناسان جهانی و هم از نظریهپردازان و منتقدان ادبی ایرانی، بر گنجینه زبان فارسی افزوده شده است. اما ناگزیر باید اعتراف كرد كه هنوز هم در این عرصه، كمبود بسیار داریم و ادب امروزمان نیز همچون اثرهای ادبی دیروزمان، از نارسایی و نااستواری و چه بسا ناروشمندی و نابهنجاری پارهای از نقد گونهها رنج میبرد. از این رو بسی بایسته است كه كسی شایسته همچون پژوهنده این دفتر، گام پیش گذارد و با ارزیابی جانانه مجموعه عرضه داشتهها در این مقوله و غربال كردن آنها، زمینه شكلگیری دبستانهای نقد ادبی نو و جهان شمول را پس ا زیك قرن كوششهای آغازین، هموار گرداند.
در همین جا باید بیفزایم كه در چنین پژوهشی، رویكرد به دستاوردهای نقد ادبی در گستره «ادبیات مهاجرت» بایستگی چشمگیری دارد. زیرا مقوله نقد ادبی در ادب برون مرزی ایرانیان در دهه های اخیر به سبب برخورداری از آزادی بی چون و چرای پژوهندگان و نویسندگان از قید هرگونه بازداری و كُن و مكُن ا زیك سو و همسایگی نزدیك جغرافیایی با عرصههای فراخ ادب و نقد ادبی در سرزمینهای باختری از سوی دیگر، دارای چنان ویژگیهایی شده است كه به دلیلهای روشن، در ادب و نقد ادبی درون مرزی دیده نمیشود و همین امر، در آیندهای نه چندان دور كه دیوارهای ساختگی میان ادب فارسی دو سوی مرزها فرو ریزد، میتواند چرخشگاهی برای دگردیسی بنیادینی در نگرش ادبی ایرانیان به شمار آید و آغازگز عصری نو باشد.
تانزویل، كوینزلند، استرالیا
29 خرداد ماه 1382
پانوشتها
* روشنگران ایرانی و نقد ادبی
ایرج پارسینژاد، چاپ اول،
قطع وزیری، 473 صفحه،
3300 تومان، انتشارات سخن،
تهران، 1380.
* A History of Literary Critcism in Iran (1866-1951)
|352 Pages, Cloth 6x9, Spring 2003
IBEX publishers, Bethesda / MD
20824, USA, $ 45
نشر روایت انگلیسی كتاب روشنگران ایرانی و نقد ادبی* باعنوان «تاریخ نقد ادبى در ایران 1951-1866» نوشته ایرج پارسىنژاد و به ترجمه خود او به انگلیسى از سوى IBEX در مریلند امریكا فرصتی را براى بررسی وتحلیل این اثر پژوهشى مهم فراهم مىآورد.
كارنامه آفرینش ادبى ایرانیان در درازناى هزاره پشت سر، در زمینههاى گوناگون سرشار از اثرهاى بدیع و درخشان است كه نه تنها در پهنه زبان و ادب فارسی و عرصه فرهنگ ملى، بلكه در گستره دیگر فرهنگها نیز پایگاه والایى دارند. رویكرد پردامنه انبوهى از دانشوران و پژوهندگان و ناقدان و مترجمان سرزمینهاى خاورى و باخترى به این مُرده ریگ ارجمند و كوششهاى ثمربخش آنان در دو سده گذشته در راستای شناخت هر چه بهتر این گنجینه و شناساندن آن به فرهیختگان و فرهنگ دوستان همزبان خود، شاهد بزرگی بر این مدعاست.
اما جای دریغ بسیار است كه همگام با پویش هزارساله آفرینندگان ادب فارسی، فرآیندی به نام نقد ادبی در میان ایرانیان شناخته نبوده است و در زمینه بررسی و نقد و تحلیل كارشناسانه متنهای ادب فارسی، سخت تـُهی دست و بینوا بودهایم! به راستی مایه شگفتی است كه سرزمین پروراننده فردوسیها، بیهقیها، ناصرخسروها، سناییها ، گرگانیها، نظامیها، عطارها، مولویها، سعدیها، حافظها وجامیها، در این ده سده، حتی یك ناقد و تحلیلگر ادبی كه یكی از دستاوردهای این بزرگان را به كارگاه نقد و بوته آزمون برده و به درستی سبك و سنگین كرده و ارزیابیده و عیار سنجیده باشد، در دامان خویش نپرورده است!
امروز با شرمساری و تأسف می توان گفت كه همه تذكرههای ادبی و تاریخی و گریزهای گهگاهی اهل قلم در درون كتابها و رسالههای گوناگون دیگر، در برابر عظمت كارهای خداوندگاران ادب فارسی در حكم هیچ و پوچاند و حتی كوره راهی به عرصه شناخت نمی گشایند. گویی سرشت درخت تناور ادب فارسی چنین بوده است كه هزار سال كم و بیش ببالد و شكوفان و برومند باشد و شناخت و دریافت راستین میوههای آن به هزاره پسین واگذاشته شود.
مفهوم درست و امروزین نقد ادبی كه برآیند كوششهای اجتماعی و فرهنگی غربیان از روزگار نوزایش (Renaissance) بدین سو است، همزمان و همپای اندیشههای نو در زمینه جامعهشناسی و اقتصاد و سیاست و كوششهای نوجویان و آزادیخواهان ایرانی برای پی ریزی جامعهای دیگرگون و زندگی انسانی تر، از بیش ا زیك سده پیش از این، به عرصه فرهنگ ایرانی راه یافت و به تدریج شكل و رنگ ویژه ایرانی خود را پیدا كرد.
روشنگران و نواندیشان ایرانی از نیمه سده نوزدهم میلادی با هوشمندی و زیركی دریافتند كه بدون پدید آمدن فرایند نقد ادبی، دگردیسی و پیشرفت ادب و فرهنگ و در نتیجه، دیگرگونی و پویایی مجموع نهادهای زندگی اجتماعی ایرانیان به سوی آیندهای سزاوار انسان عصر نو، میسر نیست. از این رو، با شور و شعور هر چه تمامتر كوشیدند تا بایستگی نقد راستین و سازنده را به همگان، به ویژه به اهل قلم و دست اندركاران فرهنگ گوشزد كنند و این مفهوم غربی را در پهنه ادب و فرهنگ ایرانی رایج سازند و در ذهنهای نیمه خواب آلوده جا بیندازند. خوشبختانه این تلاشهای دلسوزانه بی ثمر نماند و توانست ـ هر چند به كـُندی ـ در جامعه ایران تاثیرگذار باشد و از نگرشها و برداشتهای پراكنده و ناویراسته در دهههای نخستین این روند به دریافتهای ژرفتر و فراگیرتر در چندین دهه پس از آن تا به امروز برسد.
اما دستیابی به ثمره كوششهای اولین دوره آشنایی ایرانیان با مقوله نقد ادبی، به سبب پراكندگی برداشتهای كوشندگان در لابهلای نوشتهها و یادداشتهایشان و در میان نبودن دفترهای جداگانه و ویژهای برای طرح این مبحث، به خودی ِ خود كاری آسان نیست و چه بسا كه از حوزه توانمندی بسیاری از خواستاران بیرون باشد.
خوشبختانه پژوهنده دقیق و دلسوز و با پشتكاری همچون ایرج پارسی نژاد، بار این امرر ا بر دوش گرفته و با شایستگی هر چه تمامتر به منزل رسانده است. او كه در بیش ا ز دو دهه گذشته پی گیر این پژوهش بایسته و ارزشمند بوده و گفتارهای خود را در این راستا اینجا و آنجا در نشریههای ادبی منتشر كرده، اكنون به یك كاسه كردن همه آن كارها و ویرایش و تدوین و نشر نهایی شان در كتاب موضوع این گفتار پرداخته است كه جای دست مریزاد و آفرین دارد.
ایرج پارسی نژاد كار خود را به ترتیب تاریخ، از میرزا فتحعلی آخوندزاده ـ كه به حق ، او را «بنیان گذار نقد ادبی جدید در ایران» خوانده ـ آغاز كرده و پس از بررسی و ارزیابی دستاورد او، برداشتها و دریافتهای دنبالهروان و پیگیران اندیشههای نوجویانه وی، میرزا آقاخان كرمانی، میرزا ملكم خان، زین العابدین مراغهای، عبدالرحیم طالبوف تبریزی، احمد كسروی و سرانجام صادق هدایت را با نكتهسنجی و كنجكاوی فراوان بررسیده و با گزینش چشمگیرترین بخشهای نوشتههای آنان در زمینه موضوع بحث، خواننده را گام به گام با پویشی نزدیك به یك صد ساله در این عرصه آشنا گردانیده و روند كمالیابی تدریجی اندیشهها و دیدگاهها را به نمایش گذاشته است.
نیاز چندانی به گفتن این نكته نیست كه امروز هر ایرانی اهل فرهنگ و ادب و یا دوستدار آن، برای پرداختن جدّی و كارساز و بارآور به كار ادب، نیازمند آشنایی با چگونگی بررسی و نقد اثرهای نویسندگان و شاعران است و این امر حاصل نمیشود مگر با دستیابی به تاریخچه این فن نوآوری در عرصه ادب فارسی. پژوهنده و نگارنده گفتارهای هفتگانه كتاب كنونی، این اندیشه نیك را به كردار نیك بدل كرده و به راستی حق مطلب را به تمام و كمال گزارده است.
اكنون دیگر خواننده ادب دوست فارسی زبان، ناگزیر نیست كه برای آشنایی با بنیادهای نقد ادبی نو و راستین در ایران، كار را از نقطه صفر بیآغازد و به جستوجوی دهها روزنامه و رساله و كتاب در گوشه و كنار برآید و انبوه نوشتهها را دیرگاهی بكاود تا پاسخهای دلخواه خویش را بیابد. او با مطالعه این كتاب رهنمون و ارزنده، نه تنها در حدی سزاوار به پاسخهای لازم می رسد، بلكه اگر فرانگرتر و جویندهتر باشد، با رویكرد به فهرست راهنمای گسترده پایان كتاب، خواهد توانست به پویهای فراتر از این پژوهش بپردازد و به پایگاههای بالاتری در شناخت و دریافت برسد.
پارسی نژاد در هر یك از بخشهای هفتگانه كتاب، افزونتر از حد یك گردآورنده ساده گفتاوردها از اثرهای صاحبان نقد و نظر، خود نیز بر پایه سنجههای نقد ادبی پیشرو امروزین به تجزیه و تحلیلی روشنگر و سازنده در گفتمانها و نقد بنیادین آنها و جدا كردن سره از ناسره میپردازد و همه نقطههای قوت و ضعف آنها را در برابر چشم خواننده آفتابی میكند تا هیچ برداشت و دریافتی را مطلق نینگارد و هیچ سخنی را حرف نپندارد.
كوتاه سخن اینكه مولف این دفتر پرمایه، یكی از مهمترین جاهای خالی در گفتمانهای ادبی معاصر زبان و ادب فارسی را پر كرده است و جای آن دارد كه دلسوزان این فرهنگ و ادب، چنین كوشش ثمربخشی را ارج بگذارند و كتاب را به شمار هر چه بیشتری از خوانندگان علاقهمند و پیگیران جدی این مبحثها بشناسانند.
بیاغراق میگویم كه این كتاب سزاوار آن است كه به عنوان یكی از متنهای درسی در درس «نقد ادبی» در برنامه دانشگاههای سراسر ایران گنجانیده شود.
در اینجا میخواهم این آرزوی خود را نیز بیان دارم كه ای كاش ایرج پارسینژاد با این مایه از دانش و پژوهش فراگیر در زمینه موضوع بحث، دنباله این كار را رها نكند و تاریخچه نقد ادبی در زبان فارسی در نیم سده میان هدایت و امروز را نیز ژرف بكاود و بررسد و چكیده دریافتهای خود را در قالب پژوهش استوار و پربار دیگری به دوستداران عرضه بدارد.
میدانیم كه در پنجاه ساله اخیر، جدا از گفتارهای جداگانه در زمینه نقد ادبی كه به تألیف یا ترجمه در نشریه ها درج گردیده، دهها كتاب، هم از نوشتههای ناقدان و ادب شناسان جهانی و هم از نظریهپردازان و منتقدان ادبی ایرانی، بر گنجینه زبان فارسی افزوده شده است. اما ناگزیر باید اعتراف كرد كه هنوز هم در این عرصه، كمبود بسیار داریم و ادب امروزمان نیز همچون اثرهای ادبی دیروزمان، از نارسایی و نااستواری و چه بسا ناروشمندی و نابهنجاری پارهای از نقد گونهها رنج میبرد. از این رو بسی بایسته است كه كسی شایسته همچون پژوهنده این دفتر، گام پیش گذارد و با ارزیابی جانانه مجموعه عرضه داشتهها در این مقوله و غربال كردن آنها، زمینه شكلگیری دبستانهای نقد ادبی نو و جهان شمول را پس ا زیك قرن كوششهای آغازین، هموار گرداند.
در همین جا باید بیفزایم كه در چنین پژوهشی، رویكرد به دستاوردهای نقد ادبی در گستره «ادبیات مهاجرت» بایستگی چشمگیری دارد. زیرا مقوله نقد ادبی در ادب برون مرزی ایرانیان در دهه های اخیر به سبب برخورداری از آزادی بی چون و چرای پژوهندگان و نویسندگان از قید هرگونه بازداری و كُن و مكُن ا زیك سو و همسایگی نزدیك جغرافیایی با عرصههای فراخ ادب و نقد ادبی در سرزمینهای باختری از سوی دیگر، دارای چنان ویژگیهایی شده است كه به دلیلهای روشن، در ادب و نقد ادبی درون مرزی دیده نمیشود و همین امر، در آیندهای نه چندان دور كه دیوارهای ساختگی میان ادب فارسی دو سوی مرزها فرو ریزد، میتواند چرخشگاهی برای دگردیسی بنیادینی در نگرش ادبی ایرانیان به شمار آید و آغازگز عصری نو باشد.
تانزویل، كوینزلند، استرالیا
29 خرداد ماه 1382
پانوشتها
* روشنگران ایرانی و نقد ادبی
ایرج پارسینژاد، چاپ اول،
قطع وزیری، 473 صفحه،
3300 تومان، انتشارات سخن،
تهران، 1380.
* A History of Literary Critcism in Iran (1866-1951)
|352 Pages, Cloth 6x9, Spring 2003
IBEX publishers, Bethesda / MD
20824, USA, $ 45