دیدگاه علامه جعفری درباره جایگاه هنر در اسلام
مرحوم علامه جعفری، ارزش هنر پیش رو را در این می دانست که نوابغ هنری با مغز و روان و روح پاک نبوغ خود را در بهره برداری از اصول عالی انسانی فعّال ساخته و بدون توجّه به تمایلات بی اساس مردم، آنان را به کشف یک زندگی سالم روبه جاذبیت کمال اعلا و بهره برداری از آن توجیه می کند.
به گزارش شفق، مرحوم علامه محمدتقی جعفری در زمان حیات در گفت و گویی راجع به دین و هنر درباره جایگاه هنر در اسلام و معیار دینی و اسلامی بودن هنر، به توصیف هنر و رابطه آن با دین پرداخت و گفت: تعریف کامل هنر (حدّ تامّ) مانند تعریف دیگر حقایق مخصوصا حقایق اسرارآمیز درون آدمی مثل مغز و روح یا محال است یا حدّاقل بسیار دشوار، لذا در این جا به توصیف هنر قناعت می کنم.
هنر را متشکّل از سه قطب یا مرحله باید در نظر بگیریم:
قطب یکم احساس خاصّی است که معلول نبوغ یا اشتیاق خاصّ است.
هنر با نظر به این قطب یکی از حقایق درون آدمی است و از مقوله خیال و اعتبارات و توهّمات نیست. مانند نبوغ و اکتشافات و اشتیاق به آن ها. و از جهت ارزش با قطع نظر از ارزش ذاتی خود این حقیقت، استعداد برخورداری در ارزش های فعلی را داراست.
قطب دوم کارگاه مغز و روان (و با یک نظر هویّت نفس آدمی) است که هنگامی که احساس و فعّالیت هنری مانند چشمه سار زلال به جریان افتاد از مختصّات کارگاه مغز و روان به همراه کیفیّت پذیرفته و با مختصّات هویّت نفس آدمی توجیه گشته و آماده بروز در صفحه جامعه می شود. سرنوشت موضوع هنری از نظر مختصّات و کیفیّت و ارزش ها در این قطب تثبیت می شود مانند چشمه ساری زلال که از منبعی پاک به جریان می افتد و در مسیر خود پیش از آنکه به پای درختان و گل ها و زراعت ها برسد، یا با موّادی مخلوط می شود که برای ریشه های درختان و گل ها و زراعت آسیب می رساند یا بر عکس با موادّی در می آمیزد که موجب تقویت آن ریشه ها می شود. از همین جاست که باید ریشه اصلی ارزش و ضدّ ارزش بودن انواع هنر را جست و جو کرد. یعنی باید دید آب حیات بخش احساس هنری از کدامین مغز حرکت می کند و با کدامین هویّت نفس آدمی توجیه می شود. هنرهای مبتذلی که متأسفانه به عنوان هنر و به نام فرهنگ با ارزش های اصیل «حیات معقول» انسان ها به مبارزه و تخریب بر می خیزد، از نوع اول است. یعنی احساس نبوغ به کار رفته در قطب دوم (مسیر فعّالیت و حرکت) آلوده به کثافت ها و موادّ مضرّ می شود. و هنرهای اصیل و سازنده بشری که نیز می توان آن ها را از بهترین عوامل «حیات معقول» انسان ها معرّفی نمود، در همین قطب (کارگاه مغز و روان و هویّت نفس آدمی) به فعلیّت می رسند.
قطب سوم عبارت است از وجود عینی هنر در جهان خارجی: در این قطب یا در این مرحله است که هنر با مردم جامعه ارتباط برقرار می کند. اگر هدف از به وجود آوردن یک اثر هنری، جریان دادن آن احساس والای سازنده از قطب دوم (یا مرحله دوم) و وارد کردن نتیجه آن احساس به قطب سوم (یامرحله سوم) برداشتن گامی مثبت در تقلیل دردها و ناگواری های مردم و اصلاح و تنظیم و شکوفا ساختن زندگی آنان در «حیات معقول» (حیات طیّبه، حیات قابل استناد به خدا: و محیای و مماتی للّه رّب العالمین) باشد، نه تنها چنین هنری دینی و اسلامی است، بلکه از یک مطلوبیت والایی برخوردار است که در صورت جدّی بودن مطلوبیت آن، یکی از واجبات محسوب می شود. این است قانون کلّی هنر از دیدگاه دین، البته برای تعیین مصادیق شایسته و ناشایسته هنر، مباحثی فراوان وجود دارد که در رساله ها و کتب مربوطه مطرح می شود.
و اگر هدف گیری هنر، تنها ارائه نبوغ هنری و نمایش احساس عالی که آن را به وجود آورده است، بوده باشد، در این صورت چنانچه آسیب و اخلالی به اخلاق مردم وارد نسازد و مردم را از بهره برداری از دین محروم ننماید، بدون اشکال خواهد بود، مگر تنها از آن جهت که هنرمند به جهت عشق به خودخواهی، دست به کار شده است و مانند چراغ نفتی، خود را در آتش زده و در صورت جالب بودن آن اثر پیرامون خود را موقّتا روشن ساخته است. تقسیمی که درباره «حقوق» وجود دارد (حقوق پیشرو و حقوق پیرو) در هنر نیز جریان دارد، یعنی هنر نیز بر دو قسم است: هنر پیرو و هنر پیشرو. ارزش هنر پیش رو در این است که نوابغ هنری با مغز و روان و روح پاک نبوغ خود را در بهره برداری از اصول عالی انسانی فعّال ساخته، و بدون توجّه به تمایلات بی اساس مردم، آنان را به کشف یک زندگی سالم روبه جاذبیت کمال اعلا و بهره برداری از آن توجیه می نماید.
منبع: بخشی از گفت و گوی مرحوم علامه جعفری با مجله هنر دینی در شماره 10