اخلاق پروتستانی و روح سرمایه ای
کد A73634
جان کالون (۱۵۰۹ ۱۵۶۴) کشیش پروتستانی مذهب فرانسوی است که بر خلاف لوتر، مردی آتشین مزاج، سریع التاثیر، حسابگر و استدلالی بود و می خواست زندگی روزمره را براساس مذهب مسیح قرار دهد و کوشش داشت که ژنو را به صورت کشوری کامل که حکومتش در اختیار اولیای دین باشد در آورد و آن را به روش الهی خواند که آن را مذهب کالون خوانند.
جان کالون (۱۵۰۹ ۱۵۶۴) کشیش پروتستانی مذهب فرانسوی است که بر خلاف لوتر، مردی آتشین مزاج، سریع التاثیر، حسابگر و استدلالی بود و می خواست زندگی روزمره را براساس مذهب مسیح قرار دهد و کوشش داشت که ژنو را به صورت کشوری کامل که حکومتش در اختیار اولیای دین باشد در آورد و آن را به روش الهی خواند که آن را مذهب کالون خوانند. این مرد مخالفین خود را سخت تعقیب می کرد و محاکمات هولناکی تشکیل می داد. اثر معروفش کتاب مبادی دین مسیح است.
وی معتقد بود که کتاب مقدس یگانه منبع قانون الهی است و بر انسان است که آن را تعبیر و تفسیر کند و مبنای نظام اجتماعی قرار دهد. کالون می گوید: بایستی حیات را مرکز ثقل وجود دانست و رعایت وظایف دینی در نهایت اهمیت می باشد. آدمی باید خود را همیشه در دیدگاه و منظر حق تعالی بداند، مردمان هرزه و عیاشی که ساعات عمر خود را در عیش و نوش و بوالهوسی می گذرانند ولگردی، رقص و قمار، را برخواندن کتاب مقدس ترجیح می دهند همگی بازیچه شیطانند و به آتش جهنم محکوم می شوند. بنابراین صفات شریفه عفت و تقوا براساس منطقی قرار دارد و نمی توان در آن طفره و وقفه ای به عمل آورد. کالون در نتیجه تعالیم رفتار و کردار مردم ژنو را تغییر داد و آنها را مردمانی خشک، زاهد و پرهیزگار به بار آورد. از این روی آنها از پیروی لوتر که راحتی و سرخوشی را اجازه می داد به کلی سرباز زدند و دیگر سرودخوانی و نغمه سرایی حتی آواز عنوان کلیسا را جایز نشمردند.
کالون معتقد به تقدیر الهی بود و سعادت و شقاوت را به دست خداوند می دانست. او در اجرای وظایف مذهبی چنان سختگیر بود که دستور داد میشل سروت (۱۵۱۱ ۱۵۵۳) عالم کلامی اسپانیولی را به جرم انکار تثلیث زنده زنده در ژنو سوزاندند.(۱) می توان گفت که کالون به اوج رساننده پروتستانتیسم در اصولگرایی مذهبی و ضدیت با مصلحت گرایی بود. او سعی کرد تا آنچه را که لوتر نتوانسته بود در اصول پروتستان کاملا تنقیح کند، تنقیح و روشن نماید و کلا از آثار کلیسایی، کاتولیسم را بزداید و به قول خودش پاک دینی و اصولگرایی دینی را ترویج کند و به همین دلیل است که کالونیسم نه لوتریسم سبب به وجود آمدن روح سرمایه داری در غرب می شود. ژان کالون فرانسوی که موثرترین اصلاح گر پروتستان بعد از لوتر است، به قصد آنکه حقوقدان شود در پاریس تحصیل کرد.
روشنی و دقتی که از ویژگی های اندیشه کالون است، تا اندازه ای ناشی از این تربیت بوده و بیشتر به نگرش انسان گرایان شباهت داشت، اما در سال ۱۵۳۳ ۱۵۳۲ در اندیشه او دگرگونی رخ داد و عمیقا مذهبی شد، مخصوصا اینکه تحت تاثیر لوتر قرار گرفت. آئین کالون نامی است که به فلسفه دینی ای داده شده که ژان و کالون و پیروان او ترویج می کردند. کالون اندیشمندی روشن اندیش و در نوشتن نثر بسیار زلال و شفاف، استاد بود. شاهکارش کتاب بنیادهای دین مسیحی است که برای نخستین بار در سال ۱۵۳۶ انتشار یافت و تا ۱۵۵۹ که ویرایش نهایی اش عرضه گردید، بارها مورد تجدیدنظر واقع شد. پروتستان ها در این کتاب همه اطلاعات مربوط به دین مسیحی را به شیوه ای مرتب و منظم یافتند، از نظر او جامعیت و کمال در اردوی پروتستان ها کتاب دیگری که بتواند با این اثر برابری کند نوشته نشده است.(۲)
و یا منبع دیگری می گوید: کالون عقاید پروتستان را آنچنان با سلامت و مهارت بیان می کرد و می نوشت که هرکس می خواند و می شنید مسحور آن می شد. شهرت و نفوذ او موجب شد تا اصلاح خواهان از هر سو و هر کشور به شهر ژنو روی آوردند و آنجا را بزرگترین مرکز اصلاح کشیش مسیح کردند.(۳) تاریخ ادیان نشان می دهد که یک نفر ایجاد کننده یک دین و آئین می باشد و فرد بعدی تقریر کننده، بیان کننده و به وجود آورنده چهارچوب های دین جدید می باشد و دین شخص مصلح را روشن و دارای تشخص های روشن کننده می شود و کالون نیز همین طور است. در تاریخ اندیشه نیز چنین است: اول متفکری نظریه ای را می آورد و از تفکرات به جا مانده از تفکرات قبلی پاک می کند.
کالون هم احساس می کرد که لوتر نتوانسته پروتستانتیسم را کاملا از تفکرات قبلی کاتولیکی کلیسایی خارج کند؛ لذا سعی کرد اولا بحث های پروتستان را با کمال سادگی و روانی بیان کند ثانیا بحث های آن را در چارچوب دار و مرزبندی کرد ثالثا، آثار باقیمانده از سنت های اسقفی را از پروتستان خارج کرده چون احساس می کرد که لوتر نتوانسته است کاملا فرهنگ کاتولیکی را در گفتارهای خودش از بین ببرد، مثل خوشی گرایی و تخیل گرایی که در گفتارهای لوتر است. کالون مبنا را زهد شدید گذاشت که بایستی یک شخص پروتستان داشته باشد، به همین دلیل بود که اسم آنها را پاک دین ها گذاشتند یعنی کسانی که دین خودشان را از دنیا گرایی و مسائل مربوط به آن جدا کرده اند، ولی زهد او زهد کلیسایی رهبانی نیست بلکه زهد او عرفانی است یعنی اینکه زهد او با دنیاگرایی فعال همراه است، نه دنیاگرایی منفعل، زهد او با کار و کوشش دنیوی همراه است، نه اینکه با خمود، سستی و بیهودگی همراه باشد. به همین دلیل است که با سرمایه داری همراه می شود؛ یعنی بستر ساز فرهنگ ایجاد سرمایه داری در غرب می شود چون اخلاق پروتستانی لوتری با روح سرمایه داری جور در نمی آ ید.
لوتر چندان شوری به تشویق سوداگران نداشته ولی کالون با آنها همدردی کرد و برای تائید مقولات اقتصاد پولی جدید (اقتصاد تجاری پولی) به تفسیر انجیل پرداخت، سپس با پیشرفت طبقه جدید آئین پروتستان بیش از پیش با اقتصاد پولی سازگار شد.(۴) یعنی اگر بستر فرهنگی دینی فئودالیسم را کاتولیک می ساخت بستر فرهنگی دینی سرمایه داری را کالونیسم ساخت. ماکس وبر و دیگران روشن کرده اند که آئین کالون و سرمایه گرایی از آغاز با یکدیگر روابطی متقابل داشته اند. سوداگران به آئینی که کالون در ژنو برپا کرد، پیوستند و آئین کالون هم به اقتدار سوداگری کمک کرد. از جمله کانون هایی که این آئین در آنها رواج گرفت عبارتند از: شهرهای سوئیس که میانجی مراکز بازرگانی اروپای شمالی و جنوبی به شمار می رفتند، مراکز بازرگانی هلند که موسسات صرافی و کشتیرانی عظیم به وجود آورده است و نیز انگلیس و آمریکا که صحنه تکامل نهایی آئین کالون و سرمایه گرایی گردیدند.(۵) پس جغرافیای اقتصادی اروپای آن روز، با جغرافیایی دینی پروتستان نیز جور درآمد و این فرهنگ با آن ساختار، پیوند مناسبی پیدا کرد که باعث موفقیت یکدیگر شدند.
به همین دلیل، برخی از تفکرهای ضد سرمایه داری، سخت با کالونیسم برخورد نظریه ای پیدا می کنند. غلبه آئین پروتستان بر آئین کاتولیک سبب شد که پروتستان مخصوصا پاک دین های کالوینی بخشی از تشریفات دینی، عبادات رسمی و صوری را رها کنند و از رهبانیت و فقر رو گردانند و در عوض به عبادت قلبی و تصفیه باطن و تهذیب اخلاق بپردازند. از این روی اگر بگوییم که اینان به رهبانیت ظاهری پشت کردند. باید به سخن خود بیفزاییم که هیچ یک از آنها، رهبانیت باطنی را ترک نگفتند، نباید با رهبانیت، از شر امیال جسمانی و منافع دنیوی رست هرچه درما وجود دارد ودیعه خداست.
باید ودایع خدا را بپذیریم و به شیوه ای که خدا مقرر داشته است به کار ببریم. باید همواره مراقب رفتار خود باشیم و با تعدیل و تصحیح آن، خود را سزاوار رستگاری بسازیم. نباید از امور دنیوی بگریزیم، بلکه باید خردمندانه بدین امور بپردازیم. بدیهی است که چنین روحیه ای افراد را به سرکوبی خشم، نفرت و ناخرسندی وا می دارد و به وظیفه شناسی و خدمتگزاری می کشاند بنابراین کالونیسم، نظام اجتماعی را از آرامش برخوردار می ساخت و بهره کشی بی رحمانه سرمایه داران را تسهیل می کرد. اتحاد پوریتنیسم کالونی و سرمایه داری برای مدت طولانی دوام پیدا کرد.(۶) وبر می گوید: این رابطه یک رابطه علی نبوده، بلکه یک نوع زمینه سازی بوده است. او می افزاید: نباید به رابطه علی میان پروتستانتیسم و سرمایه داری معنای یک رابطه مکانیکی داده شود.
خلقیات پروتستانی، یکی از سرچشمه های عقلانی کردن زندگی بوده است که خود آن در شکل بندی آنچه که روح سرمایه داری می داند سهیم بوده است. خلقیات پروتستانی، علت منحصر به فرد، یا حتی علت کافی خود سرمایه داری نبوده است. بنابراین زمینه های ذهنی که به تشکیل روح سرمایه داری کمک کرده اند، کدامند؟ وبر این زمینه های ذهنی را در میان برخی از اقشار و فرقه های پروتستانی ها، از جمله کالون ها (عمدتا هلندی ها)، پی نیست ها، متدیست ها و بابتیست ها می یابد که وجه مشخص سلوک و زندگی آنها در زهد و تقوایی است که می توان آن را با واژه پوریتنی مشخص کرد. وقتی وبر از کالونیسم سخن می گوید، آنچه در ذهن دارد، منحصرا اخلاق ویژه پاره ای از محافل کالون های اواخر قرن هفده است که آئین کالون حدود ۱۵۰ سال پیشتر از آن به عرصه رسیده بود.
این روش بررسی وبر، از رابطه کالونی بودن و سرمایه گرا بوده است، ولی ریشه یابی این رابطه باتوجه به مکتب تفسیری وبر این طور می باشد: اساس اعتقادی آن را یک اعتقاد دینی مبتنی بر تفسیری به این صورت که سرنوشت انسان یکبار باری همیشه رقم زده شده است تشکیل می دهد، یا علم بر اینکه احکام خدا قطعی و برگشت ناپذیر هستند؛ پس رد، یا تحصیل احسان او اگر شامل حال بنده بوده باشد یا نه، ناممکن است. بدین ترتیب مومن پروتستانی که صحبت از اوست، به یک زندگی درونی وقف شده بود که تنها با روح و درک خودش، نه به واسطه یک موجود انسانی دیگر، سخنان خدا را بشنود و نشانه برگزیده شدن او را نزد خدا دریابد، این مبانی اعتقادی اخلاق پروتستانی را در امر مقدس و مخصوصا مراسم دعاهای هفتگانه تبیین می کند. این اعتقاد، هر سحر و جادویی را باطل و دنیا را در پرتو عقل گرایی فزاینده، افسون زدایی می کند. اما چگونه می توان فهمید که شخص به رده برگزیدگان تعلق دارد و نشانه آن کدام است؟ از آنجا که ایمان حقیقی در نمونه رفتاری شناخته می شود که به مسیحی امکان می دهد که به وعده خدا تحقق ببخشد، او گمان می کند که آن نشانه را در یک زندگی شخصی مو به مو منطبق با احکام الهی و در کارآیی و ثمربخش بودن اجتماعی که با خواست پروردگار متناظر است، می یابد.
این کارآیی اجتماعی، شامل موفقیت در فعالیت شغلی است.
بدین سان کار مفیدتر و ثمربخش تر، یکی از جلوه های تحقق وعده خدا و یک شاخصه برگزیدگی مبتنی بر زندگی زاهدانه و توام با تقواست. از دیدگان روانشناختی، این تجلی اعتماد خدا، با موفقیتی که نصیب بندگان خود می کند، وسیله ای برای مقابله با اندوه و درستکاری است. به سخن دیگر، موفقیت در کار، رسالت شخصی را تحکیم می کند و به عنوان تائید برگزیدگی، تفسیر می گردد زیرا تنها بنده برگزیده خداست که صاحب یک کار ثمربخش است. بنابراین رستگاری خود را نمی توان با خیرات و دعا خرید بلکه می توان از آن در پرتو کارسازی ایمان که موفقیت در کسب و کار، گواه صادق آن است اطمینان حاصل کرد.
هادی رضایی ،کارشناس ارشد فلسفه