جف القلم /jaffa(o)lqalam/ قلم خشک شد. Δ مٲخوذ از حدیث «جَفَّ القَلَمُ بِما اَنت لائقٌ» (= خشک شد قلم به آنچه سزاوار بودی) یا «جَفَّ القَلَمُ بِما هُوَ کائِنٌ اِلی یَومِالدّین» (= خشک شد قلم به آنچه در لوح محفوظ ثبت شده و تغییرپذیر نیست). معنی گفته شده در موردی گفته میشود که بخواهند قطعیت سرنوشت و تفکر جبری را برسانند.
'''فرهنگ فارسی عمید.'''
( جمله فعلی ) خشک شد قلم ( ماخوذ از حدیث ( ( جف القلم بما انت لاق . ) ) ( ( خسک شد قلم بانچه سزاواربودی . ) ) یا ( ( جف القلم بما هو کائن ) ) : ( ( همچنین تاویل قد جف القلم بحر تحریضست بر شغل اهم ) ) ( ( پس قلم بنوشت که هر کار را زلایق آن هست تاثیر و جزا ) ) ( ( کژ روی جف القلم کژ آیدت راستی آری سعادت زایدت ) ) ( ( ظلم آری مدبری جف القلم عدل آری برخوری جف القلم ( ( چون بدزدد دست شد جف القلم خورده باده مست شد. جف القلم . ) ) ( مثنوی ) یا جف القلم بماهو کائن الی یوم الدین . خشک شد خامه بانچه او بودنی است تا روز قیامت . قلم تقدیر بودنیها را نوشت و بیاسود ( دیگر بر لوح محفوظ چیزی تازه نوشته نخواهد شد ) : ( ( گفت آنچه در سابق تقدیر رفته است جف القلم بما هو کائن الی یوم الدین .. ) )
مولوی در تفسیر حدیث معروف "جفّ القلم بما هو کائن الی یوم الدین "در چند موضع از مثنوی تحقیقات عمیق دارد که با استنباط دیگران متفاوت است . مولوی می گوید معنی جف القلم این نیست که خوب و بد وزشت وزیبا همه یکسان است و هرچه خوبی کنی باز بدی خواهی دید وقتی که بر تو رفته باشد و هر قدر بدی کنی نیکی خواهی دید چون قلم نیک بر تو رفته باشد ، بلکه مراد ظهور آثار و خواص ذاتی افعال و اشیا است و معنی جف القلم این است که اگر خوبی کنی پاداش خوب خواهی دید و اگر بدی کنی جزای بد خواهی دید، و بالجمله منظور این است که از هرچیزی خاصیت ذاتی ان چیز را باید انتظار داشت ، ومعنی جف القلم همین است که بر هر فعلی اثار و خواص ذاتی آن فعل مترتب می شود .
چند فقره از گفته های مولوی درباره جف القلم از دفتر پنجم:
فعل تست این غصه های دم به دم این بود معنی قد جف القلم
که نگردد سنت ما از رشد نیک را نیکی بود ،بد راست بد
معنی جف القلم کی این بود که جفاها با وفا یکسان شود
بل جفا را هم جفا جف القلم وان وفا را هم وفا جف القلم
(مولوی نامه ،جلال الدین همایی،ص95)