News Feed posts
دئنا: حقیقت، طریقت، شریعت
تاریخ معنوی دیانت ما ایرانیان را با نگاهی تاریخی به سیر دئنا میتوان ترسیم نمود. دئنا در اصل نامی است که در اوستا به «خود» حقیقی هر شخص داده شده است. در فلسفه و حکمت ایرانیان هر انسانی دارای دو «خود» یا «خویشتن» است، یکی «خود» موهوم و دیگری خود حقیقی و ایزدی. انسانیت انسان هم در گرو همان خویشتن حقیقی و ایزدی است که همچون خورشیدی در پس ابرهای سیاه و تاریک «خود موهوم» که با کلمه «من» به آن اشاره میشود پنهان گشته است. دئنا نامی است که به همین خورشید داده میشود. همین خورشید است که افلاطونیان آن را «حقیقت» می خوانند. کلمه ای که در یونانی برای حقیقت به کار میبرند «اله ثئا» است که در اصل به معنای کشف المحجوب است، یعنی چیزی که با رفع حجاب «من» مشاهده میشود. در واقع همه فعالیت انسان در زندگی انسانی خود (نه حیوانی) باید در جهت برداشتن همین حجابهای «من» یا « خود موهوم » باشد. این فعالیتها را که در راه رسیدن به حقیقت/دئنا انجام میگیرد «کردار» مینامند ( در تصوف آنها را معاملات یا اعمال میخوانند). در نتیجه همین کردار یا اعمال (باطنی) است که روان شخص باکردار موفق میشود سه شب بعد از مردن دئنا را به صورت دختری زیبا روی ببیند و وقتی دید از او میپرسد تو کیستی؟ می گوید : خود تو! من حاصل کردار تو ام. پس ظهور دینا نتیجه همان اعمال یا کرداریست که شخص انجام داده است، یا طریقی است که او طی کرده است. از این لحاظ است که دئنا را « طریقت» می گویند. پس دئنا هم به معنای حقیقت است و هم به مثابه طریقت.
دئنا هم از حیث لفظ و هم معنی متحول شده و به صورت دین در آمده است. این تحول هم در دوره ساسانی رخ داده است. دین در واقع برداشتی است که موبدان از دئنا داشته اند. در این برداشت دئنا در مجموعه ای از عقاید تعریف شده و دستورات عملی وضع شده و آداب و رسوم و مناسک خلاصه شده و شریعت نام گرفته است. پس شریعت و طریقت هر دو وجوهی از دئنا هستند، منتهی یکی وجه گیتیانه است و دیگر وجه مینوی. برخی شریعت را پوسته و قشر بیرونی طریقت دانسته اند. این پوسته هم در طول تاریخ وقتی از طریقت جدا میشود از حقیقت هم خالی میشود و شریعت تبدیل به خرافه میشود. ( تطهیر با گومیز جز خرافه چه میتواند باشد؟)و این سرنوشتی است که گفته اند دین زردشتی در اواخر عهد ساسانی پیدا کرد.
در اسلام هم همین وجوه سهگانه برای دئنا که در قران «دین خالص» خوانده شده وجود داشته است. در اسلام حقیقت فقط در الله است. خود حقیقی از نظر اسلام در الله محو می شود. طریقت هم راهی است که طی آن به الله میرسد. «خود» یا نفس در اسلام فقط به خود موهوم اطلاق میشود. مسئله مشاهده دئنا بعد از مرگ نیز تبدیل به رؤیت الله در بالای بهشت ( گرودمان) میگردد. شریعت اسلامی هم مجموعه ای از عقاید و مقررات و دستورالعمل ها و مناسک است که اهل طریقت سعی کرده اند پیوند آن را با طریقت حفظ کنند، در حالی که اهل ظاهر طریقت را گم کرده و دین خالص را تبدیل به خرافه کرده اند.