مدارس در ایران باستان به چه صورت بودند؟
پیش از آمدن و استقرار ایرانیان در این سرزمین، در قـسمتهای غـربی و جنوب غربی ایران ملتهایی میزیستند که هریک از آنان از دیرباز دارای تمدن و فرهنگی شناخته شده بودند و آثار مکتوبی که حاکی از تمدّن درخشان و مدنیّت آنها است، هنوز برجای مانده است و از جملهٔ آنـان مـیتوان قوم سومر و عیلام و اکد را نام برد.
سومریان در بخش جنوبی بین النهرین مستقر بودند و به زبان سومری که زبانی مستقل محسوب میشود تکلم میکردند. بخشی از اهمّیت ویژهای که این قـوم در تـاریخ تـمدن بشری کسب کردهاند. به دلیـل ابـداع شـیوهٔ جدیدی در نگارش و نقش مهمی است که در تاریخ تکوین و تکامل خط داشتهاند. بسیاری از خطوط دورهٔ باستان از خط سومری اقتباس شده است.. خط میخی در تاریخ تحوّل و تکوین خط، از خطوط سامی رایج در بـین النـهرین اقـتباس شده و از زمرهٔ خطوط هجانگار محسوب میشود و مرکب از علایم و اشکالی بـه شکل میخ است و به همین دلیل خط میخی ẓCuneiformẒ خوانده و از چپ به راست نوشته میشود. با این خـط سـومریها سـهم خود را به مدنیت ادا کردند. نخستین اسناد کتبی سومر در یکی از شهرهای بـین النـهرین به نام «اورک» پیدا شده است که شامل یکهزار لوحهٔ گلی دربارهٔ امور اداری و اقتصادی و…است. بـر روی تـعدادی از ایـن لوحهها مجموعهای از لغات دیده میشود که به منظور تمرین و مشق نوشته شـده و ایـن مـیرساند که در حدود سه هزار سال پیش از میلاد بعضی از کاتبان، امر تعلیم و تعلّم خط را بـه عـهده داشـتهاند و مدارسی وجود داشته که در آنها به آموزش این خطوط میپرداختهاند.
پیدایش مدارس سومری نـتیجهٔ مـستقیم اختراع و توسعهٔ خط میخی بود که در هزارهٔ سوم پیش از میلاد این مدارس بـرپا شـدند و در واقـع میتوان آنها را نخستین مدارس جهان و جایگاه آموزش و پرورش و تعلیم خط و زبانشناسی و پرورش کاتبان، دبیران، منشیان دربـار و مـعابد، نویسندهگان امور اداری و اقتصادی، طبقات مختلف کاهنان و عمال و کارفرمایان دانست که بیشتر از خانوادههای ثـروتمند و مـرفه بـودند و افراد تهیدست قدرت صرف عمر و مال را برای دورهٔ طولانی تحصیل نداشتند.
گرچه سازمان این نـوع مـدارس در الواح به دست آمده، مشخص نیست، اما مطالبی پراکنده در لوحهها وجود دارد که مـا را تـا انـدازهای با ساختار تشکیلاتی و سازمانی اینگونه مدارس آشنا میکند.
در کاوشهای انجام گرفته در چند نقطهٔ بین النـهرین بـه ویـژه در سه شهر: نیپور، شبیر، آور، بناهای مدرسه، اتاقهایی بوده شبیه اتاق درس که لوحـههای فـراوانی در آن قرار داشته است. در هر اتاق چند ردیف نیمکت آجری دیده شده که برای نشستن یـک یـا دو یا چند نفر ساخته شده بوده است.
اعضای مدرسه
1-اومیا (Omia)، رییس مـدرسه کـه با نام پدر مدرسه و با لقب خبره و اسـتاد از او یـاد شـده است.
2-برادر مهتر (دانشیار)، برادر رییس مـدرسه و مـعلم تهیهٔ سرمشق و حفظ و کنترل مشق آنان که پس از رییس، مقام ارشد بوده اسـت و کـنترل حضور و غیاب و دیر و زود آمدن را بـه عـهده داشته اسـت.
3-مـأمور شـلاق و تنبیه که نقش ناظم را به عـهده داشـته و مسئول امور انتظامی مدارس بوده است.
4-ارشد کلاس: درست مثل امروز وظـیفهٔ کـنترل دانشآموز تا قبل از رسیدن معلم و گـزارش تخلفات به معلم مـربوطه را بـه عهده داشته است.
5-از معلمان رشـتههای گـوناگون در الواح به دست آمده، یاد شده است.
الف: معلمان الهیات: کار آنان نیایش خدایان و قـهرمانان، آمـوزش سرودهای مذهبی، مرثیهها، حکمتها، اسـاتیر و سـایر مـتون مذهبی بوده اسـت. (کـتیبهٔ 13 کریمر، ترجمه)
ب: گیاهشناسی: فـایدهٔ گـیاهان دارویی و اسامی آنان که حتا به بیماری هم توصیه شده: «بذر گیاه آویشن را بـسایند و در آب جـو حل کنند و به او بدهند تا بـنوشد.»(کـتیبهٔ 03 کریمر، نـسخهٔ پزشـکی)
ج: ریـاضی (ارایهٔ جداول مختلف)
د-دسـتور زبان و زبانشناسی: طبقهبندی زبانها و گروهی از کلمات و عبارات وابسته به هم که همین گروه کلمات را هـم مـیتوان اولین لغتنامه و فرهنگنامه محسوب کرد.
ه-اطـلاعات عـلمی دیـگر هـمانند: تـقویم و راهنمای کشاورزی (لوح 23)، نـقاشیها از مـناظر مختلف (لوح 33 و 53)، مردمشناسی فرهنگی (لوح 24)، ژ عدالت اجتماعی (لوح 44)، امثال و حکم و سایر علوم و دانشها در این الواح مکشوفه وجود دارد و آنطوری که پژوهـشگران بـررسی نـمودهاند هر علم، معلمی مختص به خود داشـته اسـت. (کـریمر:5831:5)
مـعلمان و آمـوزگاران خـود از میان طبقهٔ حاکم، ادارهکنندگان معابد، افسران ارتش، مأموران عالیرتبه، طبقات مختلف کاهنان و عمال و کارگزاران انتخاب شده و آموزش دیده بودند و فقط فرزندان همین طبقه هم حق ادامهٔ تـحصیل و آموزگاری داشتند. از آنجایی که درآمد ماهیانهٔ آنان از شاگردان بوده، اکثر دانشآموزان از خانوادههای ثروتمند بوده و فقرا توان مالی پرداخت شهریه را نداشتند. تعلیم و تربیت نه اجباری بوده و نه همهگانی، ولی با توجه بـه هـزینه و شاید هم فلسفهٔ جامعهٔ طبقاتی، افراد مستمند و درویش نمیتوانستند چنین معلمانی را به خدمت گمارند.
در هیچیک از اسناد نامی از زنان برده نشده و این نشانهٔ آن است که زنان را به مدارس سومری راهـی نـبوده است.
درجه و رتبهٔ معلمان نامعلوم بوده، فقط رییس مدرسه به عنوان پدر مدرسه و جانشین آن به عنوان «دانشیار» معروف بودهاند.
6-نـوآموزان و شـاگردان: شاگرد که به نام فرزند مدرسه نامیده میشده دو گروه بودهاند:
گروه اول: نوآموزانی که تازه آمده و بدخط بودهاند و توسط شاگردان ارشد به آنان به ویـژه خـوشخطی را تعلیم میدادهاند.
گروه دوم: شـاگردان سـالهای بعد که خوشخط بودند. البته مدت دروهها مشخص نیست و آمده که شاگردان ارشد آموزش علمی را جهت نیازهای جامعه و معابد و کاخها و دربارها یاد میگرفتهاند.
وظیفهٔ شاگرد:
1-خواندن لوح روز پیشین و حاضر کردن و از بـرگرفتن آن نـرد برادر مهتر (دانشیار) بوده که اگر از حفظ بود مورد تمجید و تشویق قرار میگرفت، در غیر این صورت تنبیه بدنی با چوب و شلاق در انتظارش بود.
2-نوشتن لوح جدید برای روز بعد و تکرار و تمرین و تـوضیح مـعلم.
دانشآموز از طـلوع صبح تا غروب در مدرسه میماند. ظهر هم غذا را در مدرسه میخورد، تعطیلات او مشخص نبود، غروب به خانه مـراجعت میکرد. وظیفهٔ روزانهٔ یک شاگرد که در بخشی از مقالات به دست آمـده مـشخص شـده در ادامه یادآوری میگردد.
در سال (1909م)، بخشی از مقالهای با نام ایام تحصیل، توسط یکی از محققان جوان خط میخی بـه نـام «هوگورادو»، استنساخ شد و انتشار یافت، 25 سال بعد قسمتهای دیگر آن توسط خاورشناسان نامداری چـون اسـتیفن لنـگدون، ادوارد شییرا (E-shiyera) به طبع رسید و سرانجام با استفاده از الواح دیگر در سال (1938م) تمام مقاله کامل شد اکنون 13نـسخهٔ آن در موزهٔ دانشگاه پنسیلوانیا، هفت نسخه در موزهٔ شرقشناسی و یک نسخه در موزهٔ لور نگهداری میشود، اهـمّیت این مقاله در این اسـت کـه کار روزانهٔ یک دانشآموز را شرح میدهد و با این پرسش آغاز میشود که: ای دانشآموز! در روزهای پیشین به کجا رفتی؟ دانشآموز جواب میدهد: به مدرسه میرفتم، در مدرسه چه میکردی؟ لوحم را از بر میخواندم و ناهار میخوردم. آنگاه لوح تـازهای تهیه میکردم و به پایان میرساندم. عصرها تکلیف کتبی من معین و پس از تعطیل مدرسه به خانه میشتافتم. در خانه پدر انتظار مرا میکشید، تکلیف خود را به او میگفتم و پس از آن لوح را نزد وی میخواندم. پدرم از خواندن آن خشنود میشد.
سـپیدهدم کـه از خواب برمیخاستم، مادرم را میدیدم. به او میگفتم: غذای ظهر مرا آماده کن تا به مدرسه بروم. مادرم دو قرص نان به من میداد و روانهٔ مدرسهام میساخت. در مدرسه ارشد کلاس میپرسید؟ برای چه دیر آمـدی. هـراسان و وحشتزده درحالیکه قلبم از ترس میتپید، به حضور استاد میرسیدم و مراسم ادب را به جای میآوردم (کریمر:5831:6). که اگر دیر رسیده بود، بیگمان تنبیه در انتظار او بود و رسم ادب و احترام به جا آوردن هـم سـودی نداشت و جالب است که با گذشت هزاران سال بعضی از این آداب و رسوم تغییری نکرده و همچنان جزو برنامههای آموزشی است. یکی از این آداب که هنوز هم در بسیاری از روستاهای دور افتاده و محروم کـشور مـا نـمایان است، دعوت معلم و احترام بـه او جـهت دلجـویی و کمک به دانشآموز است. هرگاه دانشآموزی بیش از اندازه از رفتن به مدرسه دیر میکرد و یا تکلیف و مشق درسی خود را درست انجام نـمیداد و از بـر نـمیکرد و بارها مورد غضب و خشونت معلم قرار میگرفت، دانـشآموز از پدر مـیخواست معلم را به خانه دعوت کند و دل او را به دست بیاورد. دعوت معلم توسط پدر به خانه صورت میگرفت و او را در صدر مینشاند و کمر بـه خـدمت او مـیبست و هدایا و تحف گوناگون همانند:
لباسهای فاخر و خلعتهای گرانبها و انگشتری و سـایر هدیههای باارزش به او تقدیم میکرد، تا معلم هم از این همه گشادهدستی و بزرگی خوشحال شود و دلش به رحم آید و نـسبت بـه کـودک کینهای نداشته باشد. در الواح ذکر شده که آموزگار گاهی آن قدر شاد و خـوشحال مـیشد که کودک را نوید کامیابی در فن دبیری میداد و آیندهٔ درخشانی را در پیش روی او تجسم میکرد و از آن به بعد بیشتر او را مـورد مـلاطفت و مـهربانی و توجه بیش از اندازه قرار میداد و این تشویق و تمجیدها گاهی، مؤثر واقع مـیشد و شـخصیت شـاگرد را به طور کامل دگرگون میکرد و آیندهٔ خوبی را برای او رقم میزد.
باستانشناسان مصری در جریان کـاوشهای خـود در مـحوطهٔ تاریخی در غرب صحرای مصر موفق به کشف بقایای ساختمانی شدند که میتوان آنها را قـدیمیترین مـدرسهٔ جهان دانست. باستانشناسان این بنای آجری را بخشی از شهر تاریخی آمهیدا (Amhida) میدانند که قـدمت آنـ حـدود پنج هزار سال است و در سالهای دور با جمعیتی حدود 75هزار نفر در مسیر تجاری مردم تـمدنها روم و یـونان باستان بوده است. تا به حال در بقایای این مدرسه آثاری از تمدنهای روم و یـونان بـاستان از جـمله ظروف سفالی حاوی روغن زیتون کشف شدهاند. براساس کاوشهای انجام شده در سالهای گذشته ساکنان شـهر آمـهیدا در علوم مختلف به ویژه داندانپزشکی و ساخت ابزارآلات فلزی مهارت داشتهاند. باستانشناسان کـشف قـدیمیترین مـدرسهٔ جهان را یک کشف منحصر به فرد دانستهاند و امیدوارند با ادامهٔ کاوشها آثار تاریخی دیگری را کـشف کـنند. راجـع به ساختار تشکیلاتی و سازمانی این نوع مدارس و نحوهٔ پذیرش دانشآموز و دیگر مسائل مـربوطه در حال حاضر اطلاعات دیگری در دست نیست.
با پیدایش زبان و خط به عنوان یک وسیلهٔ مهم ارتـباطی، تـحولی شگرفی در آموزش و پرورش به وجود آمد. تـاریخ مـکتوب ایران اعم از الواح گلی، سنگ نوشتهها، کتیبهها و نـقش و نـگارهای روی ظـروف و…از سدهٔ هشتم پیش از میلاد آغاز شده و در حـدود چـهارده سده، سلسلههایی مانند مادها، هخامنشیان، سلوکیها، اشکانیان و ساسانیان بر پهنهٔ ایران زمین و حـتا کـشورهای مجاور فرمانروایی کردند. از دوران سلسلهٔ مـادها هـیچ نوشتهای بـه یـکی از زبـانهای ایرانی برجای نمانده است. (تفصلی:2831،71) در نـوشتههای مـورخان یونانی اشاراتی به موضوع مدارس و آموزش و پرورش این دوره نشده است. در دورهٔ هخامنشی تـعلیم و تـربیت در خانواده، آتشکده و آموزشگاه درباری صورت مـیگرفت دوران تحصیل از سنین 5 تا 7 سـالهگی آغـاز میشد و کودک مرحلهٔ اول آموزش را در مـحیط خـانواده میگذراند و برای ورود به مدرسه و دورهٔ آموزش عمومی و همهگانی آماده میشد. زمان تحصیل و مـدت آمـوزش در این دوره سه مرحله بود کـه نـسبت بـه رشد و قوای جـسمانی و ذهـنی، روحیات و خصایص ملی و اهـداف و نـیازهای اجتماعی متغیّر بود.
مرحلهٔ اول: آموزش خانوادهگی که طی آن مهمترین و اساسیترین شالودهٔ تربیت و آمـوزش ایـجاد میشد. وظیفهٔ سنگینی برعهده داشت و سـعی مـیکرد آداب و رسوم بـه طـفل آمـوزش داده شود و از معاشرت باهمبازیهای ناباب و ناشایست جلوگیری گردد.
مرحلهٔ دوم: آموزش عمومی از 7 سالهگی آغاز و تا 41 و 51 سـالهگی ادامـه داشت. در این دوره آموختههای محیط خانواده شـکل و قـوام مـیگرفت و مـعلمان نـقش راهنما داشتند عـلاوه بـر آموزشهای نظری به آموزشهای عملی و تربیت بدنی نیز پرداخته میشد.
مرحلهٔ سوم: آموزش اختصاصی که بـا بـلوغ و رشـد هیجانات در فرد مصادف بود. در این دوره استعدادها شـناسایی و بـا تـوجه بـه اسـتعداد فـرد رشتهٔ تخصصی به او آموزش داده میشد. (علاقهمند:8631:87) برجستهترین آیینی که ایرانیان با آن شناخته میشدند آیین زرتشت است و از کتابهای دینی زرتشتی میتوان نکات جالبی را در زمینهٔ آموزش و پرورش به دسـت آورد. در کتاب دینکرت آمده:
پرورش را باید مانند زندگی مهم شمرد. هرکس باید به وسیلهٔ پرورش و فراگرفتن و خواندن و نوشتن خود را به پایگاه ارجمند رساند و با رعایت دستورات دینی و استفاده از پندنامهها قانون و نظم را نگه دارد. (تـفضلی:8731،83)
بـرپایهٔ نوشتهٔ «مینوی خرد»، هرکس انتظار داشت که فرزندش بر افتخار خانواده و میهنش بیفزاید. (همان ص 031) در پندنامهٔ بزرگمهر هم آمده: «هرکس باید یک سوم از شبانهروز را صرف پرورش دینی کند.»(ضمیری 9631،31) با رواج دیـن زرتـشت، آتشکدهها برای آموزش مورد استفاده قرار گرفت و مدارس ویژهای برای فنون نظامی و تربیت بدنی و صنعت و فن به وجود آمد. معلمان در این دوره با آمـوزش و پرورش نـوباوهگان و فرزندان اجتماع، مهمترین نقش را در سـازمان جـامعه به عهده داشتند و بینهایت مورد احترام و توجه بودند و هر معلمی با توجه به تخصص خود تعلیم میداد.
دانشآموزان هم سه گروه بودند:
1-دانشآموزان خـاص: شـاهزادهگان و بزرگزادهگان که به آنـان عـلوم سیاسی و فنون کشورداری آموخته میشد.
2-دانشآموزان حرفهای: فرزندان مغان، موبدان و هیربدان و صنعتگران
3-دانشآموزان عمومی: فرزندان کارمندان درباری، معلمان و بازرگانان که به آنان امور فرهنگی و اداری و اقتصادی آموش داده میشد.
در اهمیت آموزش و پرورش در آیـین زرتـشت همین بس که زرتشت خود را آموزگار نامیده و معجزهٔ او در کلام و زبان روان و زیبای او بوده است.
در دورهٔ سلوکی آموزش به طور کلی سیر نزولی داشت و اطلاعاتی در این زمینه وجود ندارد.
در دورهٔ اشکانیان و سـاسانیان دوبـاره بر رونـق آموزش و پرورش افزوده شده است.
در دورهٔ اشکانیان روحانیون زرتشتی نه تنها وظیفهٔ آموزش دینی کودکان را به عهده داشـتند، بلکه وظیفه داشتند هرکدام را به حرفه و فن و علمی دیگر بیارایند. (حـکمت:5631:12) «آذربـاد مـا را سپند» یکی از موبدان دین زرتشت چنین اندرز میدهد: زن و فرزند خود را از کسب دانش بازمدار تا غم و اندوه بـه تـو نرسد. اگر تو را فرزندی باشد به مدرسه فرست و به کست دانش گمار. (رضـائی:9731:941) دورهـی سـاسانیان دورهٔ رشد و شکوفایی نظام تعلیم و تربیت است. علم و دانش به شاخههای گوناگون تقسیم شد. آمـوزشگاه درباری مخصوص شاهزادگان و پسران نجبا و اشراف و اعیان بود و برنامهٔ تعلیم و تربیت آنان شـامل سه قسمت بود:
1-دیـنی و اخـلاقی
2-تربیت بدنی
3-خواندن و نوشتن و حساب کردن
علاوهبراین به کودکان چوگانبازی، سوارکاری، تیراندازی، تفاوت عمدهٔ آموزش و پرورش هخامنشی با ساسانیان همانا توجه و نفوذ بیش از اندازهٔ روحانیون زرتشتی و آموزش مراسم دینی در دورهٔ ساسانی بـود. در دورهٔ هخامنشی به همهٔ آموزشها به ویژه آموزشهایی که به زندگی اجتماعی و کار و حرفه و جنگ مربوط بود، توجه میشد. پرورش بدنی و اخلاقی و روانی و اجتماعی را از محاسن و نیز انحصاری و تقلیدی بودن آموزش به ویـژه در دوران سـاسانیان را از معایب آموزش و پرورش در ایران باستان برشمردهاند. نخستین فرهنگستان ایران به فرمان داریوش هخامنشی گشوده شد. روشهای تعلیم و تربیت در این دوره از طریق پند و اندرز و تکیه بر حافظه، بیان فصیح، مشاهده و تجربه، تنبیه و تـکیه بـر روشهای علمی بوده است. تا پایان دورهٔ ساسانیان و ظهور اسلام آموزشگاهها برمبنای اصول تعالیم زرتشت بود و مدارس ویژهای هم برای فنون نظامی و تربیت بدنی و سایر دانشهای دیگر به وجـود آمـد. در دورهٔ ساسانیان آموزش و پرورش تنوع زیادی گرفت و علم و دانش به شاخههای گوناگون تقسیم شد. مهارتهای فنی و هنری از مواردی بود که هر کودک ایرانی موظف به فراگیری آن بود، به ویژه حـرفه و پیـشهای کـه از پدر به او ارث رسیده بود.
ظهور زمـانی و مـزدک و نـفوذ روحانیون زرتشتی باعث شد که نسبت به امور دینی اهتمام بیشتری شود، از آنجاییکه مذهبمانی آمیزهای از اصول و عقاید و رسوم ادیانی هـمانند: زرتـشتی، بـودایی و یونانی و… بود جـنبهٔ مـعنوی آن بر دیگر ابعاد آموزشی برتری داشت. تعلیماتمانی بیشتر با روشهای دیداری (تصویری) رواج یافت و برگزیدهگان و شاگردان او از زهد در ریاضت بـه کـسب نـور و روشنایی میپرداختند. مانی در حکمت، یک فلسفهٔ آمیخته به روش عـرفانی را رواج داد.
آیین مزدک در واقع نوعی تجدیدنظر در آیینمانی بود و طبقات مختلف جامعه را مورد نکوهش قرار میداد، معتقد بـه بـرابری طـبقات بود و آثار فرهنگی زیادی در دید و نگرش مردم نسبت به موبدان و اسـقفها و پادشـاهان به وجود آورد. آیین مهرپرستی هم، توجه به آموزش فرزندان به ویژه دستورهای پرورشی و اخلاقی و از همه مـهمتر راسـتگویی را از اهـداف خود اعلام کرده بود.
ظهورمانی و مزدک و انتشار عقاید آنان و رواج و گسترش سـایر ادیـان و مـذاهب سبب شد که ایران به مرکز برخورد این عقاید تبدیل شود و در زمینهٔ تعلیم و تـربیت، بـه مـبادله بپردازند و پژوهشهای علمی و عملی خود را تقویت کنند. این رفتار پسندیده و همیشهگی ایرانیان ناشی از آن اسـت کـه آیین زرتشت دانشآموزی و فرهنگ و هنر را همواره بالاترین نیکیها و مهمترین رستگاری میدانستند.
نتیجهگیری:
در دولت شهرهای سومری نخستین آموزشگاهها در معابد برپا مـیشد و بـرای اولینبار در جهان به نوجوانان در سنین معینی ادبیات سومری و سرودها و نیایشهای مذهبی، همراه بـا دروس مـربوط بـه اخلاق و مناسبات اجتماعی و ریاضیات آموزش داده میشد. مجموعهٔ قوانین مقدس یا رموز شهروندی که «کلام آسـمانی» یـا «می» نامیده میشد، با روشی پیچیده از طریق تکرار و همسرایی در اندیشه و روان مردمان جـای گـرفت و ایـن قرنها پیش از آن بود که یونانیان آکادمیهای خود را برپا کنند. با دستیابی به این متون و مـواد آمـوزشی مـدارس سومری، امروزه میدانیم که خدا بانوان متعددی در سرودهای نیایش و در پرستشگاهها و مراسم آیـینی آن روزگـار مورد ستایش و پرستش قرار میگرفتهاند. با پیدایش زبان و خط، تحول شگرفی در آموزش و پرورش به وجود آمـد و در حـدود 41 قرن حکومتهای گوناگونی همانند مادها، هخامنشیان، سلوکیها، اشکانیان و ساسانیان بر پهنهٔ ایـران زمـین و کشورهای مجاور فرمانروایی کردند و مراحل گوناگون آمـوزش و پرورش عـمومی و هـمهگانی و خاص با توجه به استعداد و زمینههای فـراگیری و رشـد و قوای جسمانی و ذهنی و همچنین روحیات و ویژهگی ملی و اهداف و نیازهای طبقات اجتماعی گوناگون، رواجـ و گـسترش دادند.