اوژن فرانسوا ویدوک (به فرانسوی: [øʒɛn fʁɑ̃nswa vidɔk]؛ ۲۴ ژوئیه ۱۷۷۵ - ۱۱ مه ۱۸۵۷) یک جنایتکار فرانسوی بود که تبدیل به جرم شناس شد، که داستان زندگی او الهام بخش بسیاری از نویسندگان، از جمله ویکتور هوگو، ادگار آلن پو و اونوره دو بالزاک بود. جنایتکار سابق بنیانگذار و اولین مدیر اولین آژانس تحقیقات جنایی فرانسه، Sûreté nationale، و همچنین رئیس اولین آژانس کارآگاه خصوصی شناخته شده شد. Vidocq به عنوان پدر جرم شناسی مدرن [1] [2] و نیروی پلیس ملی فرانسه در نظر گرفته می شود.[3] او همچنین به عنوان اولین کارآگاه خصوصی در نظر گرفته می شود.[4]
زندگینامه
اوژن فرانسوا ویدوک در آراس، شمال فرانسه، در شب 23/24 ژوئیه 1775، در خیابان دو میروار-دو-ونیز، امروزی خیابان اوژن فرانسوا ویدوک، به دنیا آمد.[5] او سومین فرزند هنریت فرانسوا ویدوک (نام دخترانه دیون، 1744-1824) و همسرش، نانوا نیکلاس جوزف فرانسوا ویدوک (1744-1799) بود.
دوران کودکی و جوانی (1775-1795)
اطلاعات کمی در مورد دوران کودکی او وجود دارد. بیشتر آن بر اساس زندگینامه او نوشته شده توسط ارواح و چند سند در آرشیو فرانسه است. پدرش تحصیلکرده بود و در آن روزها بسیار ثروتمند بود، زیرا او نیز فروشنده ذرت بود. ویدوک شش خواهر و برادر داشت: دو برادر بزرگتر (که یکی از آنها قبل از تولد فوت کرده بود)، دو برادر کوچکتر و دو خواهر کوچکتر.
سال های نوجوانی ویدوک یک دوره زمانی پرتلاطم بود. او را فردی نترس، حیله گر و حیله گر، بسیار با استعداد و همچنین بسیار تنبل توصیف می کنند. او زمان زیادی را در اسلحهخانهها (سالنهای مبارزه) آراس گذراند و به عنوان یک شمشیرباز قدرتمند و نام مستعار le Vautrin ("گراز وحشی" [N 1]) شهرت یافت. او با دزدی سطحی از آرامش را برای خود فراهم می کرد.
وقتی ویدوک سیزده ساله بود، بشقاب های نقره ای والدینش را دزدید و عواید حاصل از آنها را ظرف یک روز خرج کرد. سه روز پس از سرقت، او را دستگیر کردند و به زندان محلی، Baudets آوردند. [N 2] تنها ده روز بعد، او متوجه شد که پدرش دستور دستگیری او را داده است تا به او درسی بدهد. در مجموع پس از چهارده روز از زندان آزاد شد، اما حتی این هم او را اهلی نکرد.
در سن چهارده سالگی، او مقدار زیادی پول از صندوق نقدی نانوایی والدینش دزدید و به اوستنده رفت، جایی که سعی کرد به قاره آمریکا برود. اما یک شب او را فریب دادند و ناگهان خود را بی پول دید. برای زنده ماندن، او برای گروهی از سرگرمی های دوره گرد کار می کرد. با وجود ضرب و شتم های منظم، او به اندازه کافی سخت کار کرد تا از یک پسر پایدار به نقش یک آدمخوار کارائیب که گوشت خام می خورد ارتقاء یابد. او در نهایت با عروسک بازها زندگی کرد تا از آنها دور شود. با این حال، او به دلیل معاشقه با همسر جوان صاحب کارش از آنها تبعید شد. او سپس مدتی به عنوان دستیار یک دستفروش کار کرد، اما به محض اینکه به ارس نزدیک شد، برای طلب بخشش نزد والدینش بازگشت. او با آغوش باز مورد استقبال مادرش قرار گرفت.
در 10 مارس 1791، او در هنگ بوربون نام نویسی کرد، جایی که شهرت او به عنوان یک شمشیرباز خبره تایید شد. به گفته Vidocq، در عرض شش ماه، او پانزده نفر را به دوئل دعوت کرد و دو نفر را کشت. علیرغم اینکه سرباز نمونه نبود و مشکلاتی را به وجود آورد، در مجموع چهارده روز را در زندان گذراند. در طی آن دو هفته، ویدوک به یکی از زندانیان کمک کرد که با موفقیت فرار کند.
نبرد والمی
هنگامی که فرانسه در 20 آوریل 1792 علیه اتریش اعلام جنگ کرد، ویدوک در نبردهای ائتلاف اول، از جمله نبرد والمی در سپتامبر 1792 شرکت کرد. در 1 نوامبر 1792، او به درجه سرجوخه نارنجکداران ارتقا یافت، اما در مراسم ترفیع خود، او یک افسر دیگر را به دوئل دعوت کرد. این گروهبان از دوئل سرباز زد. بنابراین Vidocq او را زد. کتک زدن یک افسر مافوق می توانست به حکم اعدام منجر شود. بنابراین او ترک کرد و در یازدهمین Chasseurs نام نویسی کرد و تاریخ خود را پنهان کرد. در 6 نوامبر 1792، او زیر نظر ژنرال دوموریز در نبرد جماپز جنگید.
در آوریل 1793، Vidocq به عنوان یک فراری شناخته شد. او به دنبال یک ژنرال که پس از یک کودتای نظامی نافرجام در حال فرار بود به اردوگاه دشمن رفت. پس از چند هفته، ویدوک به اردوی فرانسه بازگشت. یکی از دوستان کاپیتان تعقیب کننده برای او شفاعت کرد. بنابراین به او اجازه داده شد که دوباره به تعقیب کنندگان بپیوندد. سرانجام به دلیل عدم استقبال از سربازی استعفا داد.
هجده ساله بود که به ارس بازگشت. او به زودی به عنوان یک زن زن شهرت پیدا کرد. از آنجایی که اغواهای او اغلب به دوئل ختم می شد، او از 9 ژانویه 1794 تا 21 ژانویه 1795 در باودس زندانی شد.[نیازمند منبع]
در 8 آگوست 1794، زمانی که ویدوک به سختی نوزده ساله بود، پس از ترس از بارداری با آن ماری لوئیز شوالیه ازدواج کرد. هیچ فرزندی حاصل نشد، و ازدواج از همان ابتدا خوشحال نبود، و هنگامی که ویدوک فهمید که همسرش با کمک پیر لوران والن به او خیانت کرده است، دوباره راهی ارتش شد. او تا زمان طلاق آنها در سال 1805 دیگر همسرش را ندید.
سالهای سرگردانی و زندان (1795-1800)
Vidocq مدت زیادی در ارتش نماند. در پاییز 1794، او بیشتر وقت خود را در بروکسل گذراند که در آن زمان مخفیگاهی برای کلاهبرداران از همه نوع بود. در آنجا از او حمایت کرد