۱۴۰۲ آذر ۳, جمعه

 

مصاحبه با دکتر بیژن عبدالکریمی

روشنفکران و روحانیون ایران

مرجعیت خود را از دست داده اند

 
 
 

 

 

جوان آنلاین با دکتر بیژن عبدالکریمی مصاحبه ای خواندی کرده است. عبدالکریمی در برنامه "برای فلسطین" جمهوری اسلامی بشدت از روشنفکران منفعل ایران در ارتباط با جنگ غزه انتقاد کرده بود و بلافاصله حملات از جانب همان روشنفکران داخل کشور به او آغاز شد. جوان آنلاین در ارتباط با همین ماجرا با دکتر عبدالکریمی مصاحبه کرده است که بخش هائی از آن را می خوانید:

 

سه‌شنبه شب هفته گذشته در برنامه «به افق فلسطین» شبکه افق حضور پیدا کردید. نقد شما به روشنفکران و بخشی از مردم بازتاب‌های گسترده‌ای پیدا کرد. واکنش‌های اهانت‌آمیز هم کم نبود. احتمال می‌دادید با این حجم از اهانت و توهین روبه‌رو شوید و اینکه روشنفکران اهل گفتگو چه واکنشی به سخنان شما نشان دادند؟

واقعیت این است که من فکر می‌کردم واکنش‌هایی ایجاد شود، ولی در این حجم نه، چون من مقداری به رسانه‌های بیگانه هم مثل صدای امریکا، بی‌بی‌سی و اینترنشنال حمله کردم، فکر می‌کنم پشت این صحنه‌ها این رسانه‌ها قرار دارند، البته نه به عنوان عامل اصلی بلکه به عنوان عامل حاشیه‌ای، چون فکر می‌کنم این رسانه‌ها با این حملات، ارزش و اعتبار خود را از دست می‌دهند. فکر می‌کنم مقداری جریانات کاسب هم در این هجمه بودند. گروه‌های سیاسی مثل مجاهدین خلق و سلطنت‌طلبان هم که ۲۴ ساعته در فضای مجازی ترول می‌فرستند و فضا را می‌خواهند آلوده کنند. یک بخش دیگر هم این است که جامعه روشنفکری ما یا بهتر بگویم جامعه شبه‌روشنفکری ما هم در این مسئله دخیل هستند. به هر حال درست است که ما با مرگ جریان روشنفکری در روزگار کنونی مواجه هستیم، ولی هنوز شمایی از اتوریته و مرجعیت را هم دارند، درست مثل مرجعیت‌های دینی در جهان کنونی که مرجعیت دینی مثل گذشته کاریزما ندارند، اما هنوز و با این حال، آن‌ها صاحب قدرت هستند، درست همانطور که مرجعیت‌های دینی حکم تکفیر می‌دهند و حکم بدعت‌گذار برای دیگران و هر اندیشه تازه‌ای صادر می‌کنند، جریان شبه‌روشنفکری ما هم که من در مصاحبه با روزنامه جوان نمی‌خواهم خیلی این جریان را نقد کنم، ولی ان‌شاءالله در یک فضای دیگری باید تکلیف خودم را با جریان روشنفکری کشور روشن کنم، اما به هر حال در مورد سؤالی که کردید، حقیقتاً نوع مواجهه جریان شبه‌روشنفکری با سخنان من، اوج انحطاط و ابتذال را در جریان شبه‌روشنفکری کشور ما نشان می‌دهد.

- اخیراً یک خانم غیرمعروف و شناخته‌نشده در تلویزیون اعلام کرد مملکت مال حزب‌اللهی‌هاست. برخی این افراد را مصداق گفتمان انقلاب و جریان حزب‌اللهی می‌دانند.

- این‌ها خیلی نادر هستند، هسته‌ای کوچک، اما مؤثر هم هستند. حول این گفتمان تندرو‌ها هم وجود دارند که تیغه دوم تندرو‌های ضدانقلاب هستند و این‌ها همدیگر را بازتولید می‌کنند. من فکر می‌کنم باید از اپوزیسیون ما یک تعداد عاقل پیدا شوند، از گفتمان انقلاب هم یک تعداد عاقل پیدا شوند که درد این کشور را دارند، این دو همدیگر را پیدا و راهی ایجاد کنند، وگرنه این تعارضات امنیت ملی ما را به خطر می‌اندازد و حتی دستاورد‌های انقلاب را که بچه حزب‌اللهی‌ها روی آن دست می‌گذارند این‌ها را هم بر باد می‌دهند. معتقدم کسانی که کشور را حفظ کرده‌اند، مثل کسانی هستند که در همان برنامه افق من رفته بودم و دیدم. جوان حدوداً ۲۵ ساله‌ای بود که سال‌ها در سوریه جنگیده بود، وقتی در مورد مسائل جنگی صحبت می‌کرد، می‌دیدم که چقدر این فرد پخته است، اما وقتی او را با بعضی از جوان‌های دانشجو مقایسه می‌کنم که حالا مسئله و دغدغه شان این است که با دوست دخترشان چه کاری انجام دهند، نشان می‌دهد که خیلی اختلاف بین این دو کاراکتر وجود دارد. این حرف‌ها مخاطبان نوگرای من را عصبانی خواهد کرد، اما خب واقعیت‌هایی است که وجود دارد. یک گروه اندکی هستند که قلب گفتمان انقلاب هستند، زندگی‌های ساده‌ای دارند. شکم‌های آن‌ها خیلی گنده نشده است. از گفتمان انقلاب دکان نساخته‌اند. بچه‌هایی را می‌شناسم که هشت سال در جبهه بوده‌اند، اما حتی کارت جانبازی هم نگرفته‌اند که خدای ناکرده خلوص آن‌ها شائبه‌دار نشود، حتی برای رفتن به حج هم از سهمیه استفاده نکرده‌اند، اما در مقابل پفیوز‌هایی هم هستند که پشت گفتمان انقلاب پنهان شده‌اند، من به بچه‌های حقیقی گفتمان انقلاب می‌گویم که این‌ها کمر انقلاب را شکسته‌اند. وقتی مردم می‌گویند حزب‌اللهی، همان چهره‌های کریه و زشت را دیده‌اند؛ کسانی که در پشت ریش و چفیه پنهان شده‌اند. من به این‌ها توجه ندارم، این‌ها طفیلی هستند. باید نیرو‌های اصیل انقلاب حواس‌شان باشد. آن استادی که دردمندانه انتقاد می‌کند، یک موی گندیده‌اش بهتر است از هزاران طرفدار اهل ریا.

 ریا امروز آفت بزرگ گفتمان انقلاب است. من منظورم آن جریان صادقی است که خواهان ایستادن در مقابل نظام سلطه است و کماکان هم ایستاده است، خون می‌دهد، شهید می‌دهد، از مرز‌های کشور پاسداری می‌کند و هر جا نیاز به جانبازی است، حضور دارد. اگر کرونا هست، در بیمارستان حاضر می‌شود و اگر قرار است به مردم کمک شود، این‌ها هستند که حضور دارند. دین این‌ها توحید است. دین این‌ها کیش روحانیت‌پرستی نیست. این‌ها امید‌های من هستند، البته این‌ها را بیشتر در جبهه انقلاب باید ببینیم، اما تک و توک آدم‌هایی مثل من هم در این ور خط هستند که حالا با یک فاصله دیگری، دارند حرکت می‌کنند.

ایران کشور کوچکی نیست. یک کشور خاورمیانه‌ای مهم و مؤثر است. ما در برابر قدرت‌های بزرگ همواره منفعل بوده‌ایم، اما الان بازیگر هستیم، این اتفاق خیلی مهمی است. اگر خواستیم جمهوری اسلامی را هم سرنگون کنیم، اشکالی ندارد، اما این فعال‌بودن و این کنشگری را باید حفظ کنیم.

- اما برخی می‌گویند تحولات منطقه به ایران چه؟

- این‌ها در یک فضای غیرواقعی زندگی می‌کنند. انگار جهان فقط عبارت است از ایران ما و حکومت و اپوزیسیون که در حال نزاع باهم هستند، اما این جهان کدخدا و صاحب دارد و قدرت‌ها اجازه نخواهند داد مسیر سرنوشت خود را به صورت طبیعی طی کنیم و باید قدرتمند باشیم. از اینکه امروز نمی‌توانند قدرت سیاسی را به راحتی در کشور ما تغییر دهند، این دستاورد بزرگی است، حتی من عبدالکریمی اگر به قدرت برسم این کنشگری لازمه حکومتداری است. مگر اینکه کسی مثل شاهزاده پهلوی به حکومت برسد که اعلام کرده قرار است ما خود را با نظام جهانی هماهنگ کنیم، یعنی دو دستی تقدیم کنیم.

بچه‌های انقلاب فکر کنند که چرا باید گفتمان انقلاب به نحوی جلو برود که مردم فکر کنند دشمن دشمن ما دوست ماست.

تندرو‌های دو طرف دو لبه تیغ قیچی هستند. تندرو‌های این طرف که خیلی محدودیت‌های بی‌معنایی به جامعه تحمیل کردند و جریان روشنفکری به نظر من گیج و گنگ است. این رویه باعث شد مردم کنشگری لازم را نداشته باشند.‌ای کاش بخش وسیعی از جامعه (برای غزه) به خیابان‌ها می‌آمدند و حکومت دخالت نمی‌کرد، حکومت می‌ترسد که این تجمعات به فضایی ضدحکومتی تبدیل شود.