۱۴۰۱ بهمن ۲۸, جمعه

 

فصل هفتاد و هفتُم

خُمِ هایدلبرگ.

 

اینک نوبت کشیدن روغن سر وال است.  اما برای فَهمِ درست باید کمی در مورد طُرفه ساختارِ دَرونی چیزی که روی آن عمل می شود، بدانید.

  با نِگاه به کله عنبر وال بعنوان مستطیلی توپُر، توانید سطح شیب دار را اُریب به  دو  بَغاز* تقسیم کنید، که بَغازِ زیرین ساختار استخوانی سازنده جمجه و آرواره ها، و بَغازِ زِبَرین توده ای روغنی عاری از استخوان سازد که گسترده انتهای پیشین اش وسیع پیشانی عمود و مشهود وال سازد.  خودِ پیشانی، این بَغاز زِبَرین را در وسط به شکل افقی دوباره  تقسیم می کند و در نتیجه دو بخش تقریبا برابر دارید که از پیش، به شکل طبیعی، با ضخیم دیواره ای درونی، از جِنسِ ماده ای عضلانی، جُدا شده.

 *بَغاز، نه اصطلاحی اقلیدسی،  بل از ریاضیات محض دریانوردی است.  نمی دانم پیش از این تعریف شده.  سَخت جِسمی که تفَاوُتَش با اِسفین در این است که سَرِ تیزش، بجای باریک شدن مُتِقابلِ هر دو طَرَف، با تُند شیب یکی از آندو شکل گرفته.

  بخش زیرین زاده تقسیم دوباره، که وال شِکَردان بُنجُل نامند، عظیم شان روغنی است، مُتشِکِّل از ده هزار مُشبَعِ حُجرهِ حاصل تقاطع های مکرر اندر مکرر سَخت الیاف کِشسان سفید، در کل گُستَره آن.  می توان بخش زِبَرین، را که جُمجُمه[1] شناسند، عظیم  خُمِ هایدلبرگ عنبر وال شِمُرد.  همانطور که جبهه آن سُترگ خُمِ[2]مشهور حکاکی رمزی دارد، فسیح پیشانی چین دار وال نیز بی شمار شیوه غریب بهر نمادین آرایش شِگَرف خُمِ خویش سازد.  گذشته از این، همانطور که خم هایدلبرگ را هماره از عالی ترین شراب های دره های راین پُر کُنَند، خم وال نیز حاوی گرانبها ترین روغن در میان همه مرغوب روغن هایش، یعنی اِسپِرماتِسای گرانبها، در خلوص، شفافیت و خوشبویی مُطلَق است.  این قیمتی ماده، در هیچ کجای دیگر آین آفریده، بی آمیغ یافت نشود.  گرچه در حیات وال کاملا رَوان مانَد، وقتی در مَمات در معرض هوا قرار گیرد بسرعت آغاز سِفتی کرده بلورین رگه های زیبایی تشکیل دَهَد، نظیر نخستین تشکیل یخ نازک و ظریف در آب.  معمولا جمجمه والی بزرگ حدود پنجاه گالن اسپرماستی دهد، هرچند در شرایط اِجتِناب ناپذیر، عُمده آن ریخته، نشت کرده، چکیده یا در کارِ حساس استحصالِ ممکن، بشکل برگشت ناپذیر از دست می رود.   نمی دانم درون خُمِ هایدلبرگ را با چه جنس نفیس و گرانبهائی پوشانده بودند؛ اما حتی با برترین غنا امکان مقایسه با ابریشیمین غِشاء مروارید رنگی که چون نفیس ردای خز، سطح درونی جمجمه عنبر وال را ساخته، نمی داشت.

  دیده خواهد شد که خم هایدلبرگ عنبروال کل طول تمامی بالای کله را دربر می گیرد؛ و چون – همانطور که جای دیگر مطرح شد- کَلّه شامل یک سوم کل طول این موجود است- گر طول والی به نسبت بزرگ را هشتاد قدم گیریم، وقتی کله عنبر وال را، از طول، واژگون، از کنار کشتی افرازند، بیش از بیست و شش قدم ژرفای خُم دارید.

  از آنجا که در کارِ بر داشتن کَلّهِ وال، ابزارِ عامِل نزدیک نُقطه ای برده می شود که متعاقبا از همانجا بزور بازو مَدخَلِی به مخرن اسپرماستی گُشایند، لازم است احتیاطی ویژه کرد، مبادا ضربه ای سرسری و بیگاه، تَجاوز بدان مَلاذ کرده موجب بیهوده خروج گران محتویات شود.  همین اِنتِهای جدا شده کله است که سَراَنجام از آب بلند کرده با عظیم طناب و قرقره های بُرِش، که کَنَفی ترکیب شان در گوشه ای از یک پهلوی کشتی، توده ای درهم و برهم  و به نسبت بزرگ سازد، مستقر کنند. 

  حال، در پی هرآنچه گفته شد تقاضا دارم به این عمل شگرف –و در این مورد بخصوص- تقریبا مُهلِک ،که از طریق آن عظیم خم هایدلبرگ عنبر وال را گُشایَند، تَوجُّه کنید.



[1]-

 

[2] - تیرس=tierce، خم/خمره ای به کنجایش چهل و دو گالن.  در اشاره به خم هایدلبرگ.