۱۴۰۲ شهریور ۲۱, سه‌شنبه

 ترطیب . [ ت َ ] (ع مص ) تر کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). تر کردن جامه را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تر کردن و تری در مزاج آوردن .(غیاث اللغات ) (از آنندراج ). و من المجاز: و ما رطب لسانی بذکرک الا ما بللتنی به من برک . (اقرب الموارد). || رُطَب دادن . (تاج المصادر بیهقی ). رطب خورانیدن قوم را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || رطب گردیدن بُسر. (از اقرب الموارد) (از المنجد).